عکس های🖼 جشن خونگی🎉🎉🎉 و تزیینات🎈 #عید_غدیر #ارسالی_شما
👏👏👏👏👏
#به_وقت_غدیر 😍💚
#به_وقت_جشن🎉
#فیروزه_نشان_ها 💎
#فقط_به_عشق_علی😇
ارسال عکس👈 Ffzeynab@
💠 @firoozeneshan 💎
#گزارش_تصویری
بسته بندی های غذایی #اطعام_غدیر
#فیروزه_نشان_ها
#به_وقت_جشن
#به_وقت_غدیر
#عید_غدیر
#دختران_فیروزه_نشان
#همدلی
ممنون از بزرگوارانی که مارا یاری نمودند🙏❤️
🌸@firoozeneshan🌸
#تلنگرانہ 🔔
گناھ، گناهہ
نامحرمم نامحرمہ
چہ مجازی ،
چہ دنیای واقعی !
#میفهمیکہ؟؟
💠 @firoozeneshan 💎
4.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایده🙃
ایده های با حال دخترونه😍
••———*💕*~💕~*💕*———••
💠 @firoozeneshan 💎
〖•°-🌈💙'!ツ〗
‹ و خدایۍ کھ . . .🌿
اسپانسـࢪِتمام آࢪزوهامونھ..😇
🌸 @firoozeneshan 🌸
👆 #عیدانه
🔔 همراهان همیشگی
جزییات عیدانه #بنیاد_حامیان_خانواده در صفحهی #اینستاگرام اعلام شد . . .
هدیههای اینبار بنیاد حامیان خانواده متفاوت است ...
#حتما_شرکت_کنید 🌸🌸
آدرس اینستاگرام #بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان 👇
https://instagram.com/hamianekhanevade?igshid=1jg3ybmntjcge
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #داستـــــان
#پـــــناه
#قسمـت_سیــزدهـم
✍کلید را پرت می کنم توی کیف و با ژست خاصی می گویم :
_اینو من باید بپرسما ،مثل اینکه شما پشت در خونه ی مایی آقا !
+مگه میشه؟
_چی میشه؟
جواب نمی دهد ، استغفرالهی می گوید یک قدم عقب می رود و به ساختمان نگاه می کند .هنوز توی ذهنم سرچ می کنم که شبیه به کیست !
دستی به ریشش می کشد ، موبایلش را از جیب پیراهن سفیدی که به تن دارد درمی آورد و شماره می گیرد .زیرلب غر می زنم "دیوونست ! اینم لابد مدل جدید مخ زدنشونه "
نایلون ها را بر می دارم و در حالیکه هنوز مثل واداده ها وسط کوچه ایستاده با پا در را می بندم و وارد خانه می شوم .
فرشته با عجله می دود توی حیاط ، چادر گلدارش را توی هوا چرخی می دهد و می گوید :
+کسی در نزد ؟
_نه ولی یه آقایی بیرونه که سوالای عجیب غریب می کرد ،چطور ؟
+اوه اوه شهاب سنگ نازل شد !
_یعنی چی؟
+هیچی ،تو برو داخل دستت افتاد !
با عجله می رود سمت در ، امروز همه مشکوک اند ! شانه ای بالا می اندازم و با اینکه از شدت فضولی در حال مردنم اما ترجیح می دهم نامحسوس آمار بگیرم !پله ها را با وجود سنگینی خریدها دوتا یکی طی می کنم ، شالم را از سرم می کشم و از پشت پنجره ی اتاق بیرون را دید می زنم پسر جوان توی حیاط کنار فرشته ایستاده و آهسته حرف می زنند .دست هایش را جوری توی هوا تکان می دهد که می فهمم عصبانیست ! چشم هایم را ریز می کنم و گوشم را تیز ...
قد نسبتا بلندی دارد و چهره ای آرام و مذهبی با تیپی ساده شاید دوست پسر فرشته باشد ! خودم خنده ام می گیرد از این تصور محال ...
نمی دانم چه می گویند که ناگهان هردو نگاهشان سمت پنجره ی اتاق من می چرخد . چشمان فرشته گرد می شود و تند و تند با دست اشاره می کند که دور شوم پسر اما به ثانیه نرسیده رو بر می گرداند و از در بیرون می زند .
👈نویسنده:الهام تیموری
⏪ #ادامہ_دارد...
@firoozeneshan 💎
🌸
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼