متن روضه شب عاشورا از میرداماد
نمیشه باورم که وقت رفتنه...
امشب دسته جمعی باید روضه بخونیم .. باورت میشه دهه محرم تموم شد؟ باورت میشه فردا سر اربابِ ما مثل این ساعت تو تنور خولیِ؟! حالا بمیریم هم کمه ..
نمیشه باورم که وقت رفتنه
تموم این سفر بارش رو شونه منه
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
باید جوابتُ، با نفسم بدم
بدون من نرو، تورو به کی قسم بدم؟!
قرارمون چیشد! که بی قرار هم باشیم
حسین هرچی که پیش اومد باید کنار هم باشیم
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
من رویِ خاکُ تو، سوار مرکبی
من توی قلبِ تو، اما تو چشم زینبی
آهسته تر برو، بذار منم باهات بیام
حسین دیگه نمیکشه پاهام که پا به پات بیام
کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبری؟
حسین این دم آخری چقدر شبیه مادری
یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی
شب حرف زدن نیست فقط شب زمزمه است شب زبان حال و ناله است
یار نداشتی طاقت اینهمه آزار نداشتی
کاشکی پشتِ خیمه شیرخوار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی
یار نداشتی رمقی برای پیکار نداشتی
جز حرم غصه ای انگار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی
کار از کار گذشت.
مرکب از تنِ تو هربار گذشت ..
یار نداشتی کفنی غیر همین خار نداشتی
حتی با زخم تنت کار نداشتی
پیرُهن نداشتی دستار نداشتی
یار نداشتی، ولی این غصه رواین بار نداشتی
یارِ بین در و دیوار نداشتی
تیر و نیزه بودُ مسمار نداشتی
کار از کار گذشت
قصه بین در و دیوار گذشت
روضه با داغیِ مسمار گذشت ..
فردا وقتی تیر و تو قلبش زدن، هر کاری کرد تیرُ از رو به رو در بیاره نشد .. اربابِ ما رو اسب خم شد .. تیر و از کمر در آورد .. از سینه مثل ناودون خون میریخت .. دو دستی خون هارو به محاسنش میمالید .. چی زیر لب میگفت، میگفت منو امروز نکشتن .. من کشتۀ روز دوشنبه ام .. (کدوم دوشنبه؟) منو اون روزی کشتن، که مادرم باردار رفت پشت در .. یکی نگفت این دختر رسول خدا هست ..
سر نداشتی تشنه بودیُ برادر نداشتی
جایِ سالمی تو پیکر نداشتی
من بمیرم که تو مادر نداشتی
سر نداشتی بینِ لشکر بودی لشکر نداشتی
بال و پر زدی، ولی پر نداشتی
کاشکی تو خرابه دختر نداشتی
دیگه از فردا روضه ها تمومه از فردا این روضه ها آغاز میشه خودتونُ آماده کنید …
کار از کار گذشت
زینب از میون انظار گذشت
از سر کوچه و بازار گذشت
چی برات روضه بخونم شب عاشورا .. از وداع بگم؟! امشب از اون شباست که به هر چشمی اشک نمیدن شاید شبای دیگه اشک داشته باشی، اما شب عاشورا شب سنگینیِ اگه اشکم نداری یه آه بکش .. دستتُ بذار روسرت به یاد اون ساعتی که زینب دستشُ رو سرش گذاشت ..
با خواهر وداع کرد، با پسر وداع کرد، با زن ها وداع کرد، با شهدا وداع کرد با اصحاب وداع کرد حالا میخواد بره میدان؛ یک مرتبه دید ذوالجناح حرکت نمیکنه .. آخرین باری که ذوالجناح حرکت ننموده بود برا هفت هشت روز قبل بود روز دوم وقتی قافله رسید کربلا دید ذوالجناح حرکت نمیکنه، وقتی سوال کرد اسبُ عوض کرد فهمید اینجا همون کربلا ست .. باید همینجا بمونیم ..
فردا هم ذوالجناح حرکت نکرد .. یک نگاه کرد دید با همه خداحافظی نموده الا دختر .. بیا پایین بابا .. کارت دارم بابا .. بی خداحافظی میخوای بری .. یه عمو بی خداحافظی رفت ما بیچاره شدیم تو دیگه بی خداحافظی نرو بیا پایین .. اومد پایین از اسب نشست رو زمین دخترُ بغل کرد آروم در گوشش گفت بابا یه دست رو سرم میکشی ! بابا یه بار منو میبوسی ..! آروم دست کشید روی سر سکینه انگشتر بابا رو حس کرد این بمونه تو ذهنت کار دارم.
اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد
بزرگی کن ببوس این دخترِ کوچکتر خود را
به دنبال مسافر آب میریزند معذورم
کنون ریزم به پایت آبِ چشمان خود را
بابا از اسب آوردمت پایین یه سوال دارم این دختر چقدر سوال داره الله اکبر یه سوال از بابا پرسید صدای گریه بابا بلند شد صدا زد بابا من بدرقه زیاد دیدم، خداحافظی زیاد دیدم، معمولا تو بدرقه و وداع پیشانی رو میبوسن، صورتُ میبوسن، شونه هارو میبوسن .. بابا من یه صحنه دیدم:
زِ دورادور میدیدم گلویت عمه میبوسد
مگر آماده کردی بهر خنجر حنجرت را
بغلش کرد، لاتحرقی قلبی بدمعک حسرت .. دخترم اینجوری با قلب بابات بازی نکن بغلش کرد آرومش کرد نوازشش کرد .. این دختر سه تا سوال دیگه هم پرسیده روضه من همین سه تا سواله
یه سوالش این بود بابا چرا عمه زیر گلوتُ بوسید؟! یه سوالم از بابا پرسیده صدا زد بابا این عمی العباس؟!.. بابا عموم کجاس؟!.. دیگه روضه معلومه جوابش معلومه من میگذرم .. یه سوال دیگه از ذوالجناح پرسید فردا، سوال از ذوالجناحش کِی بود؟ وقتی اسب بی صاحب اومد جلو درِ خیمه، اومد سر اسبُ بغل کرد یه سوال کرد، ذوالجناح بابام که میرفت لباش ترک ترک داشت .. بابام که میرفت تشنه بود .. جگرش آتش گرفته بود
ادامه👇👇
#محرم
وبلاگ افراگرافیک
👆👆👆👆👆
یه سوال دارم کسی بابامُ سیراب کرد یا نه؟!.. ذوالجناح کسی به بابام آب داد یا نه؟!.. (یه سوال دیگه مونده هرکی طاقت داره بشنوه) پس یه سوال از بابا پرسید عموم کجاس؟ یه سوال از ذوالجناح پرسید بابام تشنه بود بابامو سیراب کردن یا نه؟! یه سوالم از عمه پرسید چی پرسید!
اومد تو گودال قتلگاه نگاه کرد، دید عمه ش یه بدنِ برهنه و بی سرُ بغل نموده .. هی رگاشُ میبوسه .. هی دست و پاشو میبوسه .. یه سوال کرد عمه این بدن کیه؟!.. عمش بدون درنگ، صدا زد دخترم این بدن بابات حسینِ .. خودشو انداخت رو بدن … حسین …
دختری که بهانه بگیره، دختری که بابا از دست بده، دختری که داغ ببینه، چجوری آرومش میکنن؟! مثه این صحنه مدینه تکرار شد .. اونجام یه دختری خودشُ انداخت رو بدن .. اونجا ناله بلند شد از آسمونیا، علی آسمونیا طاقت ندارن زینبُ بردار حسینُ بردار .. امیرالمومنین اومد نوازش کنان آروم بچه هارو برداشت ..، اما فردا .. کسی دختر حسینُ نوازش نداد .. من عربیشُ بگم بسه، دیگه فارسیشُ نگم:
إجتمعت عده من العراب فجرو ها عن جسد ابیها .. حسین …
دستتُ بیار بالا، شب احیاست، شبِ عاشوراست یه جوری بگو صدات برسه کربلا بلند بگو یا حسین.
متن روضه شب عاشورا جانسوز
منبع وبلاگ افراگرافیک
متن روضه شام شهادت امام حسین
متن روضه شام شهادت امام حسین علیه السلام ـ متن روضه شام غریبان ـ ازکتب معتبر
نمیدانم امشب باید از کدام غربت گفت؛ چه روضهای خواند؛ و مصیبت کدامین غریب را بازگو نمود.
آیا از بدن پاره پاره حسین علیه السلام بگوییم که عریان در گودال قتلگاه افتاده است؟ یا از بدن عباس علمدار که نه سر در بدن دارد و نه دست؟
آیا از علی اکبر بگوییم که صورت پیامبرگونش را بر نیزه برافراشته اند؟ یا از علی اصغر شش ماهه که اینک در گهواره خاکی خویش به خواب ابدی رفته؟
آیا از یاران حسین علیه السلام بگوییم که غریبانه در گوشه گوشه میدان جان باخته اند؟ یا از کودکان حسین علیه السلام که غم یتیمی و اسیری، یکجا بر آنان وارد شده است؟
از غریبی بگوییم یا از مظلومیت؟ از وفا بگوییم یا از پیمانشکنی ؟ از عطش بگوییم یا از آتش ؟ از عشق بگوییم یا از زینب ؟
خوب نامی بر قلم گذشت.. زینب…
آری! بگذار از زینب بگوییم ؛ که کربلا، از اینجا به بعد، از آنِ زینب است و پیام کربلا، مرهون زینب.
بگذار از زینب بگوییم و از رنجهای زینب. از زینب و از غصههای زینب. از زینب و از قصههای زینب. از زینب و از حماسههای زینب؛ و از زینب و از دل زینب … و امان از دل زینب …
اما از کدامین غم زینب بگوییم ؟ از برادرانی که از دست داد؟ یا از برادرزادگانش که یک به یک به میدان رفتند و باز نگشتند؟ یا از پسرانش که جلوی چشمان گریانش ذبح شدند؟
اگر چه زینب «ام المصائب» است و از کودکی داغهای فراوان دیده ــ ابتدا داغ بزرگ رحلت جدش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سپس مصیبت شهادت مادر جوان ــ و در جوانی فرق شکافته پدرش علی علیه السلام را دیده است و سپس جگر پاره پاره برادر معصومش حسن مجتبی را… اما روزی مانند عاشورا نبود، و داغی مانند کربلا…
قصه ی بی سر و سامانی من گوش کنید * دوستان ، غصه ی تنهایی من گوش کنید
گر چه این قصه ی پر غصه به گفتن نتوان * نه به گفتن نتوان ، بلکه شنفتن نتوان
دختر دخت نبی ، «امِ مصائب» نامم * کرده لبریز ز غم ، ساقیِ گردون جامم
صبر ، بی تاب شد از صبر و شکیباییِ من * ناتوان شد خِرَد از درک و توانایی من
باغبانم من و یک سر شده غارت باغم * چرخ بگذاشته بس داغ به روی داغم
نه که چون جد عزیزی چو پیمبر دادم * پدر و مادر و فرزند و برادر دادم
پیشِ من ، در پسِ در ، مادرِ من آزردند * ریسمان بسته به مسجد ، پدرم را بردند
من هم اِستاده و این منظره را می دیدم * مات و وحشت زده می دیدم و می لرزیدم
بود در سینه هنوز آتش داغ مادر * که فلک زهر دگر ریخت مرا سوخت جگر
دیدم آن تاج سرم را که دو تا گشته سرش * بسته خونِ سر او هاله به دورِ قمرش
بعد از آن بود دلم خوش که برادر دارم * به سرم سایه ی دو سرو صنوبر دارم
غافل از آنکه غم و دردِ من آغاز شده * به دلم تازه درِ غصه و غم باز شده
رفت از دست حسن گشت دلم خوش به حسین * شد مرا روح و روان ، قوت دل ، نور دو عین
بعد از آن واقعه ی کرب و بلا پیش آمد * راه جانبازیِ در راه خدا پیش آمد
حضرت زینب (س) از صبح تا عصر عاشورا، داغ پنج برادر، پنج برادرزاده، چهار پسرعمو و سه پسرش را مشاهده کرد و شهادت دهها تن دیگر از بستگان و یاران برادرش را دید ؛ و شاید اینها همه در برابر رنج اسیری و در به دری ــ که تازه از امشب آغاز شد ــ بسیار اندک بود …
روز طی گشت و نگویم که چه بر ما آمد * شب جانکاه و غم افزا و محن زا آمد
آن زمان کو که بگویم چه بدیدم آن شب * خارها بود که از پای کشیدم آن شب
چه بگویم چه شبی را به سحر آوردم *** کوه غم شد دل و چون کوه به پای استادم
چون جنگ به پایان رسید و رأس مطهر حسین علیه السلام را از بدن جدا کردند؛ به لباسهای پاره پاره آن حضرت نیز رحم نکردند و عمامه، پیراهن، شلوار و کفشهای امام علیه السلام را ربودند. شخصی به نام «بحدل» نیز هجوم آورد تا انگشتر حضرت را بدزدد اما بر اثر شدت جراحات و متورم شده انگشتان، نتوانست آن را بیرون آورد، پس خنجر کشید و انگشت مبارک را برید و انگشتر را درآورد…
اسب امام، با سر و مویی خون آلود به سوی خیمهها رفت. زنان و دختران اهل بیت علیه السلام با دیدن اسب خونین و بیسوار، فهمیدند که دیگر بیکس و یتیم شدهاند و صدا به گریه و شیون بلند کردند. «ام کلثوم» خواهر امام علیه السلام فریاد کشید: «یا محمد! یا علی! یا جعفر! یا حسن! کجایید که ببینید با حسین چه کردند؟…»
پس لشکر دشمن به سوی حرم پیامبر صلی الله علیه و آله حمله کردند. از یک سو این خیمهها را آتش میزدند و از سوی دیگر هر آنچه میدیدند غارت میکردند. آنان حتی به حجاب زنان نیز رحم نمیکردند و لباسهای بانوان اهل بیت علیه السلام را میکشیدند و میبردند. زنان و دخترکان، سربرهنه و هراسان، از خیمهها فرار میکردند در حالیکه خار و خس بیابان، پایِ برهنه آنان را می درید…
بانوان حرم، که از خیمهها به سوی بیابان دویده بودند، ناگاه با گودال قتلگاه و پ
یکر بیسر حسین علیه السلام روبرو شدند. راوی میگوید: به خدا فراموش نمیکنم زینب دختر علی علیه السلام را که زاری میکرد و به آواز سوزناک میگفت: «یا محمداه! صلی علیک ملیک السماء، هذا حسین مُرمل بالدما مقطع الاعضاء، و بناتک سباتا، و إلی الله المشتکی …» یعنی: «یا محمد! فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند! بنگر که این حسن توست، به خون آغشته، با اعضایی از هم جدا گشته. بنگر که این دختران تو هستند، اسیر شده و در بیابانها رها گشته. به خدا شکایت بریم، و به علی مرتضی و فاطمه زهرا و حمزه سیدالشهداء. یا محمد! این حسین توست که در این دشت افتاده، به دست زنازادگان کشته شده و باد صبا گرد و غبار بر پیکر او میپراکند. ای اصحاب محمد! برخیزید و ببینید که اینها فرزندان مصطفایند که اینگونه اسیر شدهاند…» مویه زینب آنقدر دلخزاش بود که دشمنان و دژخیمان را نیز گریان کرد.
آنگاه «سکینه» پیکر مبارک پدرش حسین علیه السلام را در آغوش گرفت و شروع به زاری کرد ؛ تا اینکه جماعتی از اعراب چادرنشین ریختند او را کشیدند و از بدن پدر جدا کردند.
لشکریان یزید که به غارت خیمهها مشغول شده بودند، به خیمهای رسیدند که علی بن الحسین السجاد علیه السلام در آن بیمار و تب آلود افتاده بود. «شمر بن ذی الجوشن» شمشیر کشید تا او را بکشد، اما عدهای از همراهانش به او نهیب زدند: «آیا شرم نمیکنی و میخواهی این جوان بیمار را هم بکشی؟» شمر گفت: «فرمان امیر است که همه فرزندان حسین را بکشم». همراهان با شدت مانع وی شدند تا سرانجام دست از این کار برداشت… و خداوند در زرهی از بیماری، جان ولیّ خویش را حفظ فرمود.
سپس دشمن دنی، رذالت و پستی خویش به منتها رساند ؛ «عمر سعد» در بین لشگریانش فریاد کشید: «چه کسی حاضر است که بر پیکر حسین، اسب بتازاند؟» ده نفر ـ که راویان شهادت داده اند هر ده، حرامزاده بودند ــ حاضر شدند که این جنایت و وقاحت بزرگ را انجام دهند. پس اسبها را آماده کردند و آنان را بر پیکر بیسر و قطعه قطعه امام علیه السلام تازاندند؛ آنگونه که استخوانهای سینه امام شکست و نرم شد…
(ای قلم ! چگونه این جملات را مینگاری و از شدت مصیبت، خشک نمیشوی ؟ ای دست! چگونه مینویسی و نمی شکنی؟!) …
اینک، حال زینب را تصور کنید… از یکسو ، شاهد این مصیبتهای پی در پی و جانسوز است؛ از سوی دیگر باید مراقب فرزند بیمار برادر باشد؛ و از سوی دیگر باید دختران و زنان حرم را از بیابانها جمع نماید و زیر خیمههای نیم سوخته گرد آورد…
صحرای کربلا میرفت که تاریک و تاریکتر شود ؛ و گرگان گرسنه، در جای جای آن به دنبال دخترکان و طفلان میدویدند تا شاید گوشوارهای از گوش آنان بکشند یا خلخالی از پای آنان بربایند…
زینبا! چه کشیدی آن شب، در آن شام سیاه غریبان…
الا لعنه الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون.
منابع اصلی:
۱٫ سید بن طاووس ؛ اللهوف فی قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴ .
۲٫ شیخ عباس قمی ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن شعرانی ؛ قم: انتشارات ذویالقربی، ۱۳۷۸ .
۳٫ شیخ صدوق ؛ أمـالـی ؛ ترجمه آیهالله کمرهای ؛ تهران: انتشارات کتابچی، ۱۳۷۰
منبع سایت سبک مداحی
#محرم
روضه گودال_۲۰۲۱_۰۸_۲۱_۱۷_۱۷_۱۳_۶۵۰.mp3
1.19M
🎙روضه خوانی آیت الله حق شناس
⚫️ وقتی روضه می خونن تباکی بکنید داداش جون!
----------
📬 تنها کانال رسمی استاد میرهاشم حسینی
▫️اينستاگرام
https://www.instagram.com/Mirhashem_ir
▫️ايتا
https://eitaa.com/Mirhashem_ir
#محرم
@mahfelmohebbin1400
‼️🔴 توجه ‼️ توجه 🔴‼️
⚠️جهت ثبتنام در مسابقه عظیم قرآنی «نور علی نور» #تنها ۳ روز دیگر فرصت باقیست!!
💎 با ۲۰ میلیون تومان #جایزه_نقدی:
🎁 ۱۰ کارت هدیه یک میلیون تومانی
🎁 ۲۰ کارت هدیه پانصد هزار تومانی
💰 و بهترین جایزه مسابقه که محتوای ناب مقاله است!
📆 تاریخ برگزاری #مسابقه: ۱۲ شهریور ماه
✅ ثبتنام رایگان در مسابقه، دریافت نسخه PDF مقاله و عضویت در کانال اطلاعرسانی از طریق لینک زیر:
🆔 zil.ink/noor_test
انیمیشن ناسور - انیمیشنی زیبا از داستان کربلا
مطابق با کتاب مقتل نفس المهموم
شیخ عباس قمی ره
برای دیدن این انیمیشن در آپارات کانال بر روی آدرس زیر بزنید:
https://aparat.com/v/FDJ41
👁بیش از 51 هزار بازدید با بیش از 1 میلیون دقیقه نمایش
❤️تعداد 1500
#محرم
#امام_حسین ع
#واکسن
@kartonanbiya
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5852603087872592910.mp3
4.2M
.
#شور
#امام_حسین
#شب_جمعه
#حسن_عطایی
تربت کربلای تو بالاترین دواست حسین
نوکری تو رو ازم کم کسی که نخواست حسین
گریه برات سفارش مادر تو به ماست حسین
من همیشه میبالم به این نوکری و خوشحالم
به این که میبری امسالم به این اربعین آقا
خورده گره اقبالم به تو بسته همه عالم به تو من تا ابد میبالم به تو
اباعبدالله آقای دوعالم
اباعبدالله ای اشک زلالم
اباعبدالله محول الاحوالم
اباعبدالله حسین حسین
پیچیده توی شهر ما عطر و بوی محرمت
گره زدم دلم رو ه یک نخ شال ماتمت
زندگی میکنم برای مردن زیر پرچمت
چه حسی خوبی دارم به تو
تا زنده ام بیمارم به تو
زندگیمو میسپرم به تو پسر زهرا
ورد زبونی و مستم به این اسم تو میگم هستم
به این دلخوشی که دستم به این علمت آقا
اباعبدالله راه نجات من
اباعبدالله حی و ممات من
اباعبدالله ای صوم و صلاه من
اباعبدالله حسین حسین
دنیا بدون کربلا مثل جهنمه حسین
سینه زنی رو دوست دارم وسط علقمه حسین
مادرم گفته تا ابد که باشم آدم حسین
رحمت و فیض کامل تویی
دریا زده من و ساحل تویی
سله ی دعبل و مقبل تویی
علت چشم پر آبم تویی
دین و حساب و کتابم تویی
میگم رفیق و خطابم تویی
دلداره زینب اباعبدالله
ای عشق ناب من اباعبدالله
لطف خدا به من اباعبدالله
ای جانم ارباب من اباعبدالله
اباعبدالله حسین حسین
👇شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
السلام علیک یا اباعبدالله 😭😭😭😭😭
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خداوندا علمدارم نیامد!
⚫️ #نریمان پناهی
.
.
.
#زمینه
#امام_حسین
دنيا به چه دردی میخوره
وقتی دقیقه ها شده برام اسارت
دنیا به چه دردی میخوره
وقتی نمیتونم برم حرم زیارت
آه شدم /ابر شدم
دوری از تو بهم ریخته منو امام حسین
اشک شدم /غم شدم
بیا بشنو صدا سینه زنُ امام حسین
میخوام بیخیال دنیاشم
میخوام بندگی کنم باتو
میشه بیشتر پیشت باشم؟
میخوام زندگی کنم با تو
رحمت الله الواسعه / یا حسین ۲
دنیا به چه دردی میخوره
وقتی حریف بغض تو گلوم نمیشه
دنیا به چه دردی میخوره
وقتی جدایی بینمون تموم نمیشه
دل به دل /راه داره
اگه دوسِت دارم خوب میدونم دوسم داری
نورِعین/یا حسین
بدی مو میپوشونی و به روم نمیاری
همه اعتبارمه روضه ت
شدی فکر و ذکر هر روزم
چشامو به پرچم سرخت
تا عمر دارم آقا میدوزم
رحمت الله الواسعه/ یاحسین ۲
دنیا به چه دردی میخوره
وقتی گناه نمیزاره چشام بباره
دنیا به چه دردی میخوره
وقتی گدات حال خوشی دیگه نداره
کاری کن/واسه من
دارم از دست میرم ای همه ی امید من
خواهشم/اینه که
منو رد نکن از در خونه ت جون حسن
بهت قول میدم که آدم شم
میدونم آقا خراب کردم
تو که خیر کثیر هستی
نگام کن دوباره برگردم
رحمت الله علیه الواسعه/ یاحسین ۲
#یاسین_زندی ✍
👇
هدایت شده از کانال حجت الاسلام امیر چراغی
💠 شعر وداع حضرت زینب سلام الله علیها در روز یازدهم محرم با برادرشان و سرزمین کربلا
خدا حافظ ای برادر زینب
به خون غلطان در برابر زینب
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
برادر جان بی تو در دل صحرا
شده تنها خواهرت گل زهرا
ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشک دل و سوز و آه یتیمان
تنت بی سر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزه اعدا
سرت بر نی خون چکد به بیابان
------
کند گریه خواهر تو به هر شب
شده محمل جای روضه ی زینب
تو ای سوره ی پاره در بر زینب
مزن دست و پا در برابر زینب
------
به شهر شام در هجوم نظر ها
کند خنده دشمنت به غم ما
زند سیلی دشمنت به رخ من
دلم خون است از جسارت دشمن
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه خاتم
✅ @amircheraghi110