265.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نزار_قبانی
أخاف أن أحبك جداً فأفقدك ثم أتألم وأخاف أيضاً أن لا أحبك فتضيع فرصة الحب فأندم أخبرني كيف أحبك بلا ألم و كيف لا أحبك بلا ندم؟
میترسم عاشقت شوم، بعد از دستت بدهم و درد بکشم
از طرفی هم میترسم عاشقت نشوم
و فرصت عشق را از دست بدهم و پشیمان شوم
بگو چطور بدون درد عاشقت شوم
و بدون پشیمانی عاشقت نشوم
ترجمه: #انسیه_سادات_هاشمی
@folanipoem
من یک زن شاعر از همین ایرانم
میشویم و میپزم، غزل میخوانم
اکنون که همین دو بیت را میگویم
مشغول به طبخ کشک بادمجانم
نعناع و پیاز داغم آماده شده
دوغی که کنار شعر من باده شده
حالا همه چیزمان مهیا جهت ِ
یک وعده غذای ظاهرا ساده شده
یک قافیه را اگر که بگذارم دوخت
در مصرع بعد هم بگویم نفروخت
درگیر همین قافیه ها بودم که
یک بوی عجیب گفت بادمجان سوخت!
هرگز نگران نباش کدبانو جان
اصلا به فدای شعر تو بادمجان
یا مثل تو گشنه میشود یک شاعر
یا مثل ابوطاهر عریان، عریان!
#انسیه_سادات_هاشمی
@folanipoem
یکی از غزلهای قدیمی منتشر نشده:
بی روح و جدی مثل اخبار سیاسی
موسیقی رو به افولِ می ر دو سی
امسال هم سال رکود عشق در من
دوران بیشعری خرفتی آس و پاسی
تا مدتی دور و برم پیدا نشو عشق!
بر این دلِ یخبسته میترسم بماسی
یک داستان تازه اصلا خواندنی نیست
وقتی که تنها تشنهٔ تیر خلاصی
من صد کفن پوساندهام بعد از فراقش
ای دل هنوز از عشق دنبال تقاصی؟
تو هیچ وقت از عاشقی لذت نبردی
از بس ذلیل عقلی از بس ناسپاسی
من سردم است آن فال حافظ را بیاور
دیگر ندارم غیر از این خرقه لباسی
#انسیه_سادات_هاشمی
@folanipoem
چه کرده عشق تو با من فقط بیا و ببین
بیا و گوشهٔ تنهاییام کمی بنشین
همیشه حرف فقط از شکست عاشقهاست
بیا شکستن معشوق را به چشم ببین
ببین که تیشهٔ نامهربانیات فرهاد!
چه کرده یک تنه با کوه هیبت شیرین
بیا نگاه کن و لحظه لحظه شاهد باش
که ذره ذره میافتد غرور من به زمین
نگاه کن چه به روز نمازم آوردی!
ببین که با تو شدم مبتلا به مهر امین
چنان بدون تو شک کرده هستیام به خودش
که هرچه میزنم او را نمیرسد به یقین
صدای پای تو را میشنیدم آن دم صبح
که از حیاط دلم میگریخت پاورچین
چه شد نیامده رفتی نرفته برگشتی
شدی چه زود صمیمی چه زود سرسنگین
از این به بعد عبور و مرور حست را
مکن به روی دل خاکی کسی تمرین
منم علی البدلی در ذخیرههای دلت
که با رفیق خودم کردیام تو جایگزین!
تمام شد برو از کنج خلوتم بیرون
برو برس به شکارت تمیز دانه بچین
نخواستم که بسوزد دلت فقط گفتم
بدانی آن دو سه واژه چه کرده است، همین!
#انسیه_سادات_هاشمی
@folanipoem
لا أحد یحمل همك غیر ظهرك، اما الباقون فيحبون معرفة قصتك
#نجیب_محفوظ
هیچکس بار غمت را به دوش نمیکشد جز شانهی خودت، دیگران فقط دوست دارند از ماجرایت سر در بیاورند.
@folanipoem
رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ
خدایا باری که طاقتش را نداریم بر دوشمان مگذار
بقره، آیهٔ آخر
هرچه را داشتهام ریختهام دور و برم
مثلا کار زیاد است و شلوغ است سرم
مثلا تنگِ کسی نیست دلم اصلا هم
خستهٔ مشغلهها هستم اگر هم پکرم
چقدر این دو سه هفته نرسیدم به خودم
وضعم آنقدر شلخته است که گویی پسرم
یوسفم رفته و درها همگی بسته شده
من در این قصرِ دراندشت پیاش در به درم
نه که دلتنگی و این مسألهها! میخواهم
تکهٔ پیرهنش مانده برایش ببرم
لاأقل کاش که زخمی زده بودم کاری
تا اگر تازگیام رفت بماند اثرم
چقدر کار کشید از دل شیرازی من
«پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم»
باز هم بوی غذایی که دلش سوخت برام
میروم باز سر کوچه فلافل بخرم
باز هم بین غزل مسخرهبازی کردم
تا غرورم مثلا حفظ شود خیر سرم
من که بانویم و پا پیش گذارم زشت است
تو هم آنقدر نیا تا که بیاید خبرم
#انسیه_سادات_هاشمی
@folanipoem
پیامبر(ص) فرمود:
بهترین افراد امتم کسانیاند که وقتی خدا به بلایی گرفتارشان میکند، پاکدامنی میورزند.
پرسیدند: کدام بلا؟
فرمود: عشق
عَن رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله:
خيارُ اُمَّتِي الَّذينَ يَعِفّونَ إذا آتاهُمُ اللّه مِنَ البَلاءِ شَيئا. قالوا: وأيُّ البَلاءِ؟ قالَ: العِشقُ.
كنز العمّال: 3/373/7001
با دوریاش میسوزی و میسازی آری
عشق است و میترسی که باتقوا نباشی
#انسیه_سادات_هاشمی
@folanipoem