در سالهای دور پاتوق کودکان و نوجوانان کوچه بود. آن زمان کوچهها پر از شور و حرارت بود. با گذشت زمان و ورود تکنولوژیهایی از قبیل کنسول بازی، موبایل، تبلت و ... کودکان و نوجوانان خود را در خانه محبوس کردهاند.
دیگه کو اون بازی های محله که در خونه ها را می زدیم تا بچه ها بیاند یار کشی کنیم
و فوتبال خیابانی یا به قول خودمون گل کوچیک بازی کنیم اون شور و حرارت بالایی که داشتیم واسه بازی دیگه داره کم کم جاشو به pes fifa کنسول های گیم بازی های موبایلی اینها می ده
کوکی هامون چقدر قشنگ بودند چون وقتی داری بزرگ میشی عکس های بچگیتو می بینی آه افسوس اون دوران را می خوری که الان کم بیش داخلش هستیم
⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽⚽
تنها رسانه مجازی فروشان سده
یه صبح دیگه از
سیروان خسروی عزیز ❤️
🔥مسابقه داریم چه مسابقه ای 🔥
#جشنواره_بزرگ_عید_تا_عید
ارزانسرای جوادیه
🎉قرعه کشی بزرگ عیدسعید فطر تا عید سعید غدیرخم🎉
همره با برگزاری جشن مسابقه و جوایز نفیس و ارزشمند
جوایز نفرات اول تا سوم
🎁نفر اول: سفر به مشهد مقدس
🎁نفردوم:سفر به جزیزه زیبای کیش🏝
🎁نفرسوم سفر به شمال کشور 🏞
و ده ها جایزه نفیس دیگر
برای شرکت در قرعه کشی:
هر خرید شما معادل ۱۰۰ هزار تومان برابر است با ۱ امتیاز برای شرکت در قرعه کشی
📍مکان: خیابان امیرکبیر تقاطع اول جنب سایپا
📡به کانال خبری #محله_فروشان
#خمینی_شهر بپیوندید📡
https://eitaa.com/foroshaniha
آقا تو مراسم شب چله همه فامیل جمع بودن، یه ۳۰ نفری بودن. مجلس که خوب گرم شد من و داداشم شروع کردیم به تعریف پیشگویی آخر زمان و نابودی زمین که امشب اتفاق می افته و اینا!
خوب که با حرفامون ترس انداختیم به همه یواشکی تو شلوغی جیم شدیم رفتیم برق رو قطع کردیم و یه ترقه هم انداختیم. آقا قیامتی شدا! زن ها جیغ می زدن، بچه ها گریه می کردن، چندتایی هم غش کردن. من و داداشمم رو زمین می غلتیدیم از خنده. دیگه برق رو وصل کردیم و گفتیم نترسین شوخی بود!
این شد که الان داداشم تو بیمارستانه با دست و پای شکسته، منم پناهنده شدم به خونه دوستم تا از کشته شدن توسط فامیل در امان باشم!
🔴 متنى قابل تامل در باب ديدن نعمت ها
✍«قارون» هرگز نمی دانست که روزی،
کارت عابر بانکی که در جیب ما هست
از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند.
و «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است.
و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند، کولرها و اسپیلتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید.
و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند؛ هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید...
و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند،
هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد
بگونه ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز اینگونه نمی زیستند اما باز گله منديم! و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست تر میشویم...!
كمى متفاوت بنگريم.