فرصت زندگی
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋 🦋 #حصر_پنهان #پارت_143 بلافاصله پساز رسیدن به کافه، روی صندلیِ می
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋
🕸🦋
🦋
#حصر_پنهان
#پارت_144
-دوستی به خوبی تو و حتی اطرافیانت! زیبا، شیکپوش، خوشصحبت و حسااابییی خوشمشرب!
آناهید لبخند دنداننمایی زد و باذوق گفت:
-قربونت برم عشق من!
قاشقی از بستنی دارکم را در دهان گذاشته و همراه با مزهمزه کردنش، دستی به ساعت مچیام کشیدم. شنود همراهم روشن شد دیگر؟!
-خب چهخبر تسنیم؟ چیشد که یهو اومدی شیراز؟ امتحانات تموم شد نه؟!
من میخواستم سر حرف را باز کنم؛ اما گویا آناهید به طبیعی جلوه دادن حرفهایم مشتاقتر از من بود! خدایا ممنونم!
-آره یهدوروزی میشه؛ منم گفتم به خانواده سربزنم تا بیشتر از این ازم شاکی نشدن! شما برای چی اومدید اینجا؟
چشمکی بهطرف آناهید زدم و همزمان ادامه دادم:
-پیشرفت دیگهای در راه است؟!
آناهید خندید و با بالا انداختن شانه و ابروهایش جواب داد:
-شاید!
-اِ؟! چه خوب! حالا چه پیشرفتی؟
آناهید به مبینا نگاه کرد. مبینا اخم بسیارکمرنگی وسط پیشانیاش بود. آناهید خندید و گفت:
-پیشرفتِ اینکه مکانها و آدمهای بیشتری از ایران ببینیم و لذت ببریم!
بین ابروهای مبینا صاف شد و لبخند کجی بر لبش نشست. خندیدم و گفتم:
-پس با اینحساب با سفر به شیراز پیشرفت بزرگی کردید!
هردو خندیدند و در جوابم یک"قطعا" تحویلم دادند.
نگاهم به پشت سرشان افتاد. یکیاز آندونفر به ساعتش نگاه کرد و دیگری انگشتش را روی هندزفری بیسیمش گذاشته و چیزی گفت. بههم نگاهی انداخته و سرشان را روبه پایین تکان دادند.
چند نفر وارد کافه شدند. نگاهشان کردیم. سهزن چادری بههمراه یک مرد. آناهید با چشمانی درشت شده لبزد:
-اینا کین؟
مبینا دهانش باز و چشمانش گرد شدهبود. اخمی کردم و پرسیدم:
-چیزی شده؟ دارین نگرانم میکنین!
#ادامه_دارد
#کپی_در_شان_شما_نیست
✍م.خوانساری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بازگشت به پارت اول👇
https://eitaa.com/forsatezendegi/4821
🦋
🕸🦋
🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋
منتظر نقد و نظرات با ارزشتون هستم👇
https://6w9.ir/Harf_10582246
@zsk_313
هدایت شده از رخ
22.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تغییر اخلاق عمومی هرگز مسألهای یکجانبه و #تک_جنسی نبوده است. آنچه امروز تجربه میکنیم آمیزه پیچیدهای از #هم_کاری زنان و مردان در صورتهای مختلف سکوت و همکاری است. ترکیب #قدرت و برخی انگیزههای #زن_ستیزانه که قدمتی به درازای تاریخ دارند، تغییر وضعیت موجود را دشوارتر میکند. دشواری این ماجرا به آن معنای ناشدنی بودن آن نیست بلکه:
۱.نیاز به شناخت دقیقتر از عوامل مؤثر در آن دارد.
۲. نیاز به پذیرفتن سهم تقصیر ناشی از همکاری، دفاع یا نادیده گرفتن آسیبهای آن از جانب هر دوی زن و مرد دارد.
۳. نیاز به ارائه راهکارهای چند بعدی ناظر بر زنان ، مردان و نهادهای مداخله کننده و مؤثر چون دین و حاکمیت دارد.
مورد اول به متخصصان حوزه فرهنگ و اجتماع ارتباط دارد اما حیطه بسیار تعیین کننده، حوزه دوم است که به کنشگران و عاملان انسانی مرتبط است؛ که هر جا قانع شده و بر خواسته خود پافشاری کردهاند، نهادهای دیگر را نیز به تصحیح رویههای خطا واداشته اند.
مسأله آسیب به زنان تنها به زنان دیگران ختم نمیشود و چنانچه زنان مرتبط با مردی باید از امنیت برقرار باشند، این امنیت باید شامل همه زنان مرتبط با همه مردان باشد.
✍دکتر سمیه خراسانی
#رویداد_خانواده
#زنانگی
#مردانگی
@familyevent
🔘 رفتارهاى امنيتى فيزيكي و اجتماعى هوشمند
▪️رعايت حداقلگرايى اطلاعاتی
فقط اطلاعات ضرورى و مرتبط را در مكالمهها منتقل کنيد.
از اشتراکگذارى جزئيات غيرلازم، با هركسى اعم از همكار يا خانواده، در هر نوع گفتوگويى پرهيز كنيد.
▪️تأیيد هويت گيرنده پيش از ارسال اطلاعات
هويت مخاطب خود را با روش دو مرحلهاى، كد توافقى يا تماس جداگانه تأييد كنيد تا از فريب مهندسى اجتماعى پيشگيرى شود.
▪️اجتناب از مكالمه درباره اطلاعات حساس در اماكن عمومى و ناامن
ازبيان جزئيات عملياتى، زمان، مكان و نفرات در محيطهاى عمومى خوددارى کنید.
▪️مراقبت از دستگاههاى ارتباطى در اماكن عمومى
موبايل و وسايل ديجيتال خود را بدون نظارت روى ميز، صندلى يا مكانهاى عمومى رها نكنيد.
▪️استفاده از درپوش فيزيكى براى دوربينها
دوربين لپ تاپ و موبايل را با درپوش فيزيكى مسدود كنيد تا از ضبط يا تصويربردارى ناخواسته جلوگيرى شود.
▪️راهاندازى مجدد روزانه دستگاهها
هرشب موبايل خود را خاموش و روشن كنيد تا حافظه موقت پاکسازى شود و عملكرد پايدارتر و ايمنترى داشته باشد.
▪️تفكيک كانالهاى ارتباطى شخصی و عملياتى
ارتباطات شخصى و كارى را از يكديگر جدا نگه داريد و براى امور حساس، از كانالهاى اختصاصى استفاده كنيد.
▪️فرض دائمى بر امکان رصد و شنود
همواره فرض كنيد كه ارتباطات شما شنود يا رصد میشود.
تمام اقدامات حفاظتى را همواره رعايت كنيد.
▪️استفاده از حركت پوششى ومسير انحرافى
براى خنثیسازى رديابى، ازمسيرهاى انحرافى، توقفهاى كوتاه و تغيير مسیر استفاده كنيد.
📮انجمن سواد رسانه طلاب؛
📲 ایتا | آپارات | اینستاگرام
🔘خطرات فضای مجازی برای کودکان و نوجوانان
▪️فضای مجازی بدون نظارت و محدودیت میتواند کودکان و نوجوانان را در معرض آسیبهای جدی اجتماعی، جسمانی و روانی قرار دهد:
▫️بهرهکشی و سوءاستفاده: استفاده نادرست از اطلاعات و حضور کودکان در محیطهای نامناسب.
▫️آسیبهای جسمانی: مشکلاتی نظیر کمتحرکی، آسیب به بینایی و تشدید بیماریهای زمینهای.
▫️اعتیاد اینترنتی: وابستگی شدید، انزواطلبی و گوشهگیری.
▫️کاهش روابط اجتماعی: تاثیر منفی بر مهارتهای ارتباطی و افت تحصیلی.
▫️مشکلات روانی: ایجاد اضطراب، افسردگی و بروز بلوغ زودرس.
▪️نظارت اصولی و آموزش صحیح میتواند از این خطرات جلوگیری کرده و فضای مجازی را به محیطی امن تبدیل کند.
📮انجمن سواد رسانه طلاب؛
📲 ایتا | آپارات | اینستاگرام
🔥 سه شنبه را از دست ندهید! 🔥
انجمن علمی روانشناسی دانشگاه طلوع مهر با افتخار برگزار میکند:
نشست تخصصی با موضوع «تبعیض جنسیتی»
با حضور ارجمند دکتر نازنین حقیقت بیان 🧠
در این نشست، به صورت ویژه به بررسی ابعاد روانشناختی تبعیض جنسیتی و راههای مقابله با آن خواهیم پرداخت.
🗓️ زمان: سه شنبه، 7 مرداد 1404
⏰ ساعت 16 الی 18
📌لینک نشست پنج دقیقه قبل از شروع، فعال خواهد شد.
https://meet.tolouemehr.ac.ir/
فرصتی عالی برای یادگیری، تبادل نظر و ارتقای آگاهی جمعی. حضور شما، ارزشمندترین دستاورد ماست! 🤝
#نشست_علمی
#تبعیض_جنسیتی
انجمن علمی روانشناسی | دانشگاه طلوع مهر قم
https://eitaa.com/Psychology_tolouemehr
فرصت زندگی
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋🕸🦋 🕸🦋🕸🦋 🦋🕸🦋 🕸🦋 🦋 #حصر_پنهان #پارت_144 -دوستی به خوبی تو و حتی اطرافیانت! زیبا، شی
🦋🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋
🕸🦋
🦋
#حصر_پنهان
#پارت_145
هردو لبخند مصنوعی به رویم زدند و مبینا با صدایی آرام و البته کمیهم لرزان جواب داد:
-نه عزیزم! خب از مکانهای دیدنی و کمیاب شهرتون رو بلدی کجان به ماهم بگی؟
حق داشتند بترسند! تیپشان طوری بود که آدم میفهمید که از مردم معمولی نیستند و حتی منی که میدانستم چهخبر است و هیچ گناهیهم نداشتم، کمی اضطراب گرفتم.
قبلاز اینکه فرصت کنم جواب مبینا را بدهم به میزمان رسیدند. مرد همراهشان لب باز کرد:
-خانمها، آناهید سپهری، مبینا دانا و تسنیم شکوری؟
مردمک چشمم را بین آناهید و مبینا گرداندم. به آنها خیره و نفسشان تند شدهبود. آناهید از گوشه چشم نگاهی به من انداخت و کمی لبش کش آمد:
-ب... بله، ب... بفرمایید؟!
-شما باید همراه ما بیاید!
مبینا که انگار تازه به خودش آمدهبود اخمی کرد و گفت:
-چرا اونوقت؟
دومردی که داخل کافه نشستهبودندهم به جمع ما ملحق شده و درست پشت صندلی آناهید و مبینا ایستادند.
-با ما تشریف بیارید متوجه میشید!
و همزمان با حرکت سرش به مأموران زن اشاره کرد تا ما را دستگیر کنند. به آناهید و مبینا نگاه کردم و گفتم:
-آخه چرا؟!
جوابی به سؤال من نداند و فقط سعی میکردند خودشان را از دست آنمأمورها رها کنند. منهم همانند آنها همین تلاش را داشتم.
نگاه افراد حاضر در کافه را حس میکردم. خداراشکر تعدادشان خیلی کم بود؛ عیبی ندارد کمکم ایندادوبیدادها تمام میشود؛ اما خدا کند آشنایی مرا نبیند، از اول ایندغدغه را داشتم و حالا پررنگتر شدهبود.
داشتند مارا به سمت خروجی کافه میبردند که صدای یکیاز مأمورین آقا را میشنیدم که داشت از سروصدای پیشآمده عذرخواهی میکرد.
بالأخره ما را بیرون بردند و منهم تا آخرین درجه سرم را پایین بردم تا کسی مرا نبیند.
سوار ماشین که شدم، کمی اطراف را نگاه کردم. آناهید و مبینا همراه با مأمورینشان سوار ماشینی دیگر شدهبودند. نفس عمیقی کشیدم و آسوده به پشتی صندلی تکیه دادم.
دستهای بستهام اذیتم میکرد، از خانمی که کنارم نشستتهبود درخواست کردم که برایم باز کند. لبخندی زد و سری به تأیید تکان داد. کمی پشت کردم و او همزمان با بازکردن دستهایم گفت:
#ادامه_دارد
#کپی_در_شان_شما_نیست
✍م.خوانساری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بازگشت به پارت اول👇
https://eitaa.com/forsatezendegi/4821
🦋
🕸🦋
🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋
🦋🕸🦋🕸🦋
🕸🦋🕸🦋🕸🦋