eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
600 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
67 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @geniuspro7 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام خیلی به دکتر علاقه داشت. جبهه که بودیم بارها به حاج احمد آقا زنگ می زد، گوشی را می داد به امام و او با دکتر از جنگ و جبهه ها و خودش صحبت می کرد. اما آن اواخر صدای دکتر اصلا به امام نمی رسید، یعنی نمی گذاشتند که برسد. یک بار به من گفت: رفتم جماران ملاقات بگیرم، ندادن. باورت می شه؟ برشی از خاطراتی از به کوشش علی اکبری 🌷🌷🌷 📖 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨رهبر انقلاب: آن طرفی که حق شرط‌ گذاشتن در برجام را دارد ایران است. 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸 #محسن_عباسی_ولدی #سری_کتاب_های_تا_ساحل_آرامش #جلد_اول_فانوس_دانایی #بخش_سی_و_پنج #
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸 ❌به هیچ وجه حرفی که نشان از پشیمانی😔 شما از ازدواج تان باشد بر زبان نیاورید. اگر همسرتان 💞احساس کند که شما از این ازدواج پشیمان😩 شده اید و او را مانند گذشته دوست💔 ندارید شاید به راحتی🌱 تغییر نکند. 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 «..........🇮🇷@frontlineIR🇮🇷..........»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
برشی از کتاب 📖 "نیمه پنهان🌙 " #شــــہیــــد_مہـــــدۍ_زین_الدیـــــن 🌹 بعضی وقتها⏰ چند هفته از مهد
برشی از کتاب 📖 "نیمه پنهان🌙 " 🌹 شهریور ماه بود و ماه آخر باردای، خدا رحمت کند شهید صادقی یکی از دوستـــ💞ــان نزدیک مهدے بود، هوای ما را خیلی داشت😊 وقتی تلفن زد ☎️آقای صادقی خبر پدر👨🏻‍🍼 شدنش را به او داده بود، مهدے که خیالش از بابت سلامتی ما راحت شده بود همونجا نماز🧎🏻‍♂️ شکر🙏 خوانده بود. خیلی از دستش ناراحت بودم😠 وقتی زنگ زد☎️ همه عصبانیت 😡این ده روزه را خالی کردم گفت 《ماتو مکتبی بزرگ 🌈شدیم که پیامبرش بدون پدر و مادر بزرگ شد 😔مگر ما از پیغمبران بالاتریم؟ 》🤔لیلا چهل روزه بود که آمد لیلا را بغل کرد👨🏻‍🍼 و من هم که انقدر عصبانی 😡بودم انگار همه عصبانیتم تمام شد😅 به قول مادربزرگم《مکه رفتن بهانه بود کعبه🕋 در خانه بود 》برایم تعریف کرد که در این مدت چقدر سخت😓 گذشت وچقدر از دوستانشان شهید شدند😭 هنوز دو روز نگذشته بود دوباره رفت، به او گفتم مرا هم ببر منطقه 🪖همان‌جایی که همه خانم‌هایشان را آوردند. لیلا سه ماهه بود 👶که به اهواز رفتیم سپاه یک ساختمان🏬 برای سکونت بچه‌های لشکر علی بن ابیطالب گرفتند، اینجا دیگر تنها نبودم همه خانم‌های آنجا چشم👁️ به راه آمدن مردانشان بودند، گاهی می‌دیدیم جلوی اتاقی یک جفت پوتین🥾 است، می‌فهمیدیم که مرد🧔🏻 آن خانه آمده است. بعضی وقتا می‌فهمیدیم خانمی که دو تا اتاق آن طرف‌تر است مردش شهید شده😭 هر شب به بهانه‌ای شام نمی‌خوردم یا دیرتر می‌خوردم، می‌گفتم صبر کنم شاید🤔 آقامهدی بیاید. آن شب خیلی صبر کردم تا خواستم غذا🍛 بخورم مهدی در زد🚪 و اومد تو، با سر و صورت خاکی و سیاه شده🥴 بعد از سلام و احوالپرسی گفتم معلوم است🤔 خیلی خسته‌ای گفت آره🥱 چند شبه نخوابیدم غذا🍛 چون مختصر بود گفتم شما شروع کن تا من بیایم، خودم را با لیلا مشغول کردم پنج دقیقه بعد برگشتم دیدم همون جلوی در 🚪باکفش خوابش برده😴 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ هدیه به شهید علی رضا عطاری مقدم 🌹 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❞ما از ټۅ بہ جــز ڪرم ندیـدیم جــز سـفرھ‌ ی مـــحتـڔم ندیـدیـم…… | 🎞 💚 ꫦـــط_مــــ꩸ــقدم 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏷⦅‏اونایے ڪہ صـاحـبــ ندارن، امـیـدِ رسیدن به ساحـݪ ندارن……!⦆ 🗣 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸 #محسن_عباسی_ولدی #سری_کتاب_های_تا_ساحل_آرامش #جلد_اول_فانوس_دانایی #بخش_سی_و_ششم #ه
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸 ✨هر اندازه که می توانید انواع 🌸محبتها را تقدیم💗 همسرتان کنید. ❌ بی احترامی به او را بر خود حرام کنید🤐. این محبت 💑و احترام است که زمینه را برای تفاهم و گفتگو فراهم می کند✅. 🇮🇷خط مقدم🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
برشی از کتاب 📖 "نیمه پنهان🌙 " #شــــہیــــد_مہـــــدۍ_زین_الدیـــــن 🌹 شهریور ماه بود و ماه آخر با
برشی از کتاب📖 "نیمه پنهان🌙" 🌹 من میخواهم شهید بشوم 😍گفتم 🤔مگر به حرف توست شاید اصلاً خدا نخواهد که تو شهید بشوی، گفت این یکی را از خدا زورکی 💪می‌خواهم و تو هم باید راضی بشوی😁 گفتم من دعا 🙏می‌کنم پیروز شوید، گفت باشد اما من شهادت🌈 می‌خواهم. بعد از مدتی مهدی گفت منطقه عملیاتی من جنوب دیگر نیست و به غرب میرود و آنجا هم امن💥 نیست، بار آخری که مهدی زنگ زد☎️ گفت کجا ببینمت می‌آیی خانه پدرم؟ در خانه پدری همه کنار هم نشسته بودیم مهدی از هر دری حرف می‌زد☺️ وقتی ساکت شد مادرش گفت باز هم تعریف کن مهدی با لحن بغض آلود🥺 گفت: مامان دیگه خسته شدم می‌خواهم شهید شوم 😭همه فکر می‌کردیم خب دلش گرفته و خوب خواهد شد اما هیچ کدام نمی‌دانستیم جدی می‌گوید می‌خواهد و می‌شود. برای صبح رفتیم حرم 🕌بعد از زیارت مهدی من را به خانه برد🏡 و این آخرین باری بود که دیدمش😢 خانه‌ای که برای ما گرفته بود نزدیک سپاه بود خانه دو طبقه و سه خوابه🏡 که هیچ وقت مهدی فرصت نکرد آن‌جا بیاید.😔 یک اتاق خانم باکری و یک اتاق خانم همت و یک اتاق هم من با بچه‌هایمان بودیم. بعضی وقتا انقدر به سرنوشت خانم باکری و همت فکر می‌کردم🤔 که یادم می‌رفت من هم شاید روزی مثل آنها بشوم😭 یک شب در🚪 زدن و خانم باکری و همت رفتن دم در، کسی که آمده بود چند دقیقه‌ای⏱️ با آنها صحبت کرد وقتی برگشتن کمی گرفته بودند 😔تا صبح پریشان بودم،🥴 بعد از چند دقیقه ⏱️پدرم با خواهرم آمدند گفتند لباس👚 بپوش برویم خانه🏡. در راه حتی پلاکارد🖤 مجید و مهدی هم ذهنم را روشن نمی‌کرد، تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است😭، بالای سر مهدی نشستم یادم آمد دو سال پیش همین طور در خواب😴 دیده بودمش، اما انگار خواب بود نه اینکه مرد باشد.🤔 آقای صادقی ماجرای شهادتش 🌈را تعریف کرد؛ مهدی و مجید در راه برگشت از بانه بودند که هوا بارانی🌧️ می‌شود و دیدشان محدود، مجبور می‌شوند آهسته بروند🚶🏻‍♂️ که به کمین ضد انقلاب برمی‌خورند، آر‌پی‌جی می‌زنند💥 و مجید همان پشت فرمان شهید می‌شود🌈، مهدی از ماشین پیاده می‌شود که از خودش دفاع کند که تیر می‌خورد🌈. مدتی در خانه پدری ماندم هر هفته به گلزار شیخان سر مزارش⚰️ می‌رفتیم. بعد از چند ماه برگشتم پیش خانم همت و باکری حالا من هم مثل آنها شده بودم.😔 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
الله اکبر✌✌✌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا