🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
به روایت از مادربزرگوار شهید
همسرم از سال ۶۱ تا آخر جنگ مدام به جبهه میرفت، آن موقع ما در یک اتاق مستأجر بودیم و زندگیمان با حقوق کارگری اداره میشد. یک بار به همسرم گفتم: «تو به جبهه نرو، وضعیت زندگی ما را که میبینی، اداره این بچهها و مستأجری برای ما سخت است»😔👇👇👇👇👇👇
اما او گفت: «وظیفه است که برویم، اسلام با این کار ندارد که تو یک اتاق و ۵ بچه داری. وقتی امام دستور داده که به جبهه اعزام شویم، باید در هر شرایطی برویم و نگذاریم اجنبیها به کشورمان وارد شوند. هیچ جا مثل ایران نیست و باید با جان و دل از آن حفاظت کنیم».😔👇👇👇👇👇
او در جبهه چندین بار مجروح شد، یکی از این دفعات سر، دست و پایش ترکش خورده بود، اما با این حال جبهه را ترک نکرد و اکنون به دلیل موجگرفتگی، عوارض ناشی از آن که در اعصاب و روان بروز میکند را تحمل میکند😔
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
همین شرایط حضور پدرش،در جبهه سبب شد تا پسرم هم زود بزرگ شود و احساس مسئولیت کند و پایبند به انقلاب باشد😭 همیشه میگفت: زن نباید بلند صحبت کند 😭غلامعباس با اینکه ۱۲ ـ ۱۳ ساله بود، بیشتر از سنش میفهمید و حرفهای بزرگتر از سنش را میزد
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
به حجاب خیلی اهمیت می داد، بنده سعی میکردم مسائل را رعایت کنم اما با این حال در این مسائل به بنده با احترام گوشزد میکرد؛ از اینکه میدیدیم او در این سن و سال به این مسائل توجه میکند، خوشحال میشدم.😍☺️
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
به خواهرانش که نوجوان هم بودند، میگفت: آبرومندانه زندگی کنید، درستان را خوب بخوانید و هیچوقت چادرتان را زمین نگذارید، اگر روزی چادر از سرتان بیفتد، در روز قیامت نخواهید توانست جواب حضرت زهرا(س) را بدهید. دخترانم حرفهای غلامعباس را تا امروز عملی کردند.
🌺🌿🌺🌿🌺☘🌺☘🌺🌿
خیلی بچه قانع و سازگاری بود، اصلاً با بچههای این دوره و زمانه فرق میکرد. هیچوقت در مسائل مختلف به من بیاحترامی نکرد. وقتی به او میگفتم که خرید منزل را انجام بدهد، هیچوقت نشنیدم بگوید نمیروم یا اینکه.نمیگفت که این غذا را نمیخورم.☺️
🌻🌼🌻🌼🌼🌼🌻🌻
در ماه مبارک رمضان بدون اینکه به سن تکلیف رسیده باشد برای سحری بلند میشد و روزه میگرفت. با عشق دنبال اقامه نماز بود. وقتی که صبحها او را برای خواندن نماز صبح بیدار میکردم، خیلی خوشحال میشد و با اشتیاق نمازش را میخواند.
☺️☺️☺️☺️☺️☺️
🌺🌸🌺🌸🌺🌺🌺🌸🌺
پسرم، خیلی زیبا قرآن قرائت میکرد، سوره الرحمن را زیاد میخواند. بلافاصله بعد از اینکه از مدرسه به منزل میآمد، وسایلش را در خانه میگذاشت و به مسجد میرفت،مسجد را خالی نمیگذاشت و گاهی اوقات که در منزل نماز میخواندیم به ما میگفت: برای نماز به مسجد بروید، چرا در خانه نماز میخوانید؟
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
* در امر به معروف با کسی تعارف نداشت😭به یاد دارم یکی از اقوام به منزل ما آمده بود؛ غلامعباس به او گفت: علی! چرا نماز نمیخوانی؟
علی هم گفت: تو شیخ هستی برای خودت هستی. مراقب اعمال خودت باش، با من کاری نداشته باش.
😢😢😢😳😢😳😢
غلامعباس هم به او پاسخ داد: وظیفه من این است که مسیر درست را به تو نشان بدهم، اسم تو علی است، باید حضرت علی(ع) را الگوی خود قرار دهی.
پسرم با اینکه سن کمی داشت و حتی به سن تکلیف نرسیده بود، به احکام شرعی توجه داشت.😭
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
کسانی که پسرم را به بیمارستان امام خمینی(ره) منتقل کردند، نحوه شهادت را تعریف کردند😭😭. زمانی که به بیمارستان رسیدیم پسرم شهید شده بود.😭😭 پرستار حاضر روی آن را باز کرد و برای آخرین بار پسر ۱۵ سالهام را دیدم.😭😭😭😭
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
برای پسرم خیلی آرزوها داشتم؛ او را با تمام این آرزوها در قطعه ۴۰ گلزار شهدای بهشتزهرا(س) به خاک سپردم؛😭😭 هیچوقت فکر نمیکردم که غلامعباس شهید بشه😭، چون جنگ تمام شده بود و تصورم این بود که هر کسی که به میدان جنگ بره شهید میشه، اما میدان جنگ پسرم در دفاع از حریم زنان در همین شهرمان بود.😭😭😭😭😭😭😭😭
پسرم میخواست عاقبت به خیر شود، در راه خدا باشد، اجازه نمیداد کسی در حضورش غیبت کند، همه را به نماز و عبادت و دوری از گناه و معصیت تشویق میکرد تا اینکه به مقام والای شهادت نائل شد😭😭💐💐💐💐💐