زمان راهپیمایی اربعین اعلام شد
👤 کمیته فرهنگی و آموزشی ستاد مرکزی اربعین:
🔺 عملیات اربعین سال ۱۴۰۲ از اول ماه صفر (۲۷ مردادماه) آغاز میشود و تا ۲۵ صفر (۲۰ شهریورماه) ادامه خواهد داشت.
🔹مواکب عراقی از دهم ماه صفر خدمترسانی خود را آغاز میکنند. تصمیم ستاد اربعین این شد که از اول ماه صفر تا ۲۵ ماه صفر عملیات اجرایی اربعین آغاز شود.
@gahe_ashegi
1_1861354433.mp3
8.21M
میگفت:
حاجی وقتی عاشق امام زمان بشی
دیگه هیچ گناھی بهت حالنمیده...💔
صوت قرائت #دعای_عهد
@gahe_ashegi
دیدنِعڪسهـــاےشمابهانهاست!
دلمــــان
شهادت
میخواهد ..
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
لبخند شهدا روزیمون بشه صلوات
#اللهم_صلی_علی_محمدوال_محمدوعجل_فرجهم
@gahe_ashegi
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️اشتباه کردم به دولت آقای رئیسی رای دادم.!
🔹این حرف بعضی از مردم است...
🔸حالا این کلیپ را ببینید بعدش قضاوت کنید.
✔️یادتون نره #انتشار
@gahe_ashegi
#قصه_خاطرات_آزادگی
قسمت هفتاد و دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست
خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری
.... تصمیم گرفتم دوباره برخاسته و به سمت توالتها بروم ، فکر میکردم شاید بتوانم از دریچه ی هواکشها زمان را تشخیص دهم ، بزحمت و با تکیه بر دیوار ایستادم ، دست بر دیوار گرفته و با کشیدن پاهایم بر زمین به سمت توالتها روان شدم ، رد خون ، خونابه و چرک دست و پایم بر زمین و دیوار میماند! آنقدر درد داشتم که تفکیک آنها در سامانه ی عصبیم ممکن نبود نمیدانستم کدام ناحیه درد بیشتری دارد!! درد در همه وجودم میپیچید! بالاخره به توالتهای راهروی شمالی رسیدم ، با توجه به ارتفاع سقف ، ابعاد روزنه و قطر دیوار ، نمیشد آسمان را دید!! اما پرتوهای نوری که از روزنه ی تهویه ها به درون میتابید را نشانه ی سپیده دم گرفتم و برای ادای نماز صبح به محل خود بازگشتم ، صدای ناله و همهمه نامفهوم اسرای درون سلولها بیشتر شده بود اما هیچ فریادرسی نبود! به آرامی و با تکیه بر دیوار نشستم و به سمت قبله چرخیدم ، با دستان زخمی و آلوده ، بر خاکی که بر کف سیمانی راهرو نشسته بود تیمم کردم! وقتی دست بر پیشانی کشیدم احساس کردم یکی از تاولهایی که بر سمت راست سر و پیشانیم بود ترکید!! بخشی از پوست سوخته ی پیشانیم کنده شد و آب تاول بر صورت و گونه ام جاری شد !! سوزشی تا عمق وجودم دوید! اما سعی کردم آرام باشم و خود را به خدا بسپارم تا بتوانم نمازم را ادا کنم ، خودم را جمع و جور کردم ، سعی کردم شانه ام به دیوار باشد تا در خلال نماز به زمین نیفتم و از حالت نماز خارج نشوم ، نیت کردم و وارد نماز شدم !! الله اکبر ... نماز را با رکوع و سجود اشاره ای و تعقیبات مختصری خواندم ، چند مجروح دیگری هم که در راهرو بودند هر یک متناسب با وضعیت جسمی خود در حال ادای نماز بودند ، خدا را شکر کردم ، دیدن این حد از عشق به خدا و پایبندی به نماز در بین نوجوانان و جوانانی که در بدترین وضعیت روحی و جسمی بودند آنهم در آن شرایط جهنمی !! به آدم دلگرمی و قوت قلب میداد... ناله ها و همهمه ی اسرا در بعضی از سلولها جای خود را به فریاد داده بود!! فریادهایی مبهم اما دلخراش !!...
. ادامه دارد....