8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کوتاه_نوشت
در مواجهه با رویداد کربلا بیش از کلمه و حرف، سکوت به کار میآید زیرا هیچ حرف و واژهای ظرفیت بر دوش کشیدن حاقّ معنای آنچه واقع شد را ندارد.
@gahnevis
#کوتاه_نوشت
تماماش همین است:
اَللهُمَّ ارزُقنا شَفاعَةَ الحُسَین یَومَ الوُرود
@gahnevis
#کوتاه_نوشت
بچه دبستانی که بودم، محرمها با داربست و برزنت، در محلمان هیئت برپا میشد. وای که چه شور و شوقی راه میافتاد. هر کدام از بچهها، خودشان را در یک قسمت هیئت جا میکردند؛ یکی میرفت دم سماور چای و طشت آب شستشوی استکانها؛ یکی به زور میرفت آشپزخانه کنار دیگ و آتش؛ یکی دیگر کنار صندلی سخنران و مداح جا دستوپا میکرد برای جابجا کردن پایه میکروفن از سخنران به مداح.
خلاصه کسر شأن بود در مجلس اباعبدالله تماشاچی و بیکاربودن.
آن داستان «جا کردن»، امروز بعد از سیوچند سال دوباره تکرار شد. خودم را جاکردم در مجموعهای تا بتوانم با سر افراشته بگویم: آقا جان! دادزن کتابی بودم که در آن ذکر شماست.
فایل کامل این مجموعه معرفی در ادامه موجود است.
@gahnevis
کتابی دیگر؛ دنیایی دیگر
#پروانه_ها_گریه_نمی_کنند
#تنها_کتاب_نخون
#با_کتاب_قد_بکش
#انجمن_کتابخوانهای_مبنا
هدایت شده از [ هُرنو ]
قافخوانی- قسمت ۱۰۳.mp3
10.51M
#قافخوانی ؛ قسمت ۱۰۳
📖 صفحات ۳۸۳-۳۸۶
🎤 با صدای خانم صِهْری
🔷 دارُالنَّدْوَة: واژۀ ندوه در این ترکیب از ریشۀ «ن د و» به معنای فراهم آمدن و اجتماع کردن گرفته شده است.
این مکان از بناهای قُصَی بن کلاب است. و به دلیل ابتکار وی در تأسیس آن و گردآوردن قبایل قریش، او را مُجَمِّع (گرد آورنده) لقب دادهاند.
دارالندوه که همان خانۀ قصی بود در کنار مسجدالحرام و سمت غربی آن قرار داشت و درِ آن به سوی کعبه باز میشد. محل گردآمدن اشراف قریش در مکه در عصر جاهلیت برای مشورت و تصمیمگیری دربارۀ مسائل مختلف بود. اموری چون پیمان خُزاعه و بنیهاشم، فراهم شدن زمینۀ حِلف الفضول و تصمیم قریش برای قتل پیامبر اسلام(ص) از تصمیمات مهم دارالندوه بود.
🔷 اعور: [اَع ْ وَ] (ع ص، اِ) شخص/مرد یک چشم. آنکه بینائی یک چشم از دست داده باشد.
🔷 صابی: (بِ) [ع. صابیء] (اِ. ص.) کسی که از دین خود برگشته و به دین دیگری گرویده باشد.
🔷 معشر. [م َ ش َ] (ع اِ) گروه
🔷 برنا جلد: جوان چابک
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
#کوتاه_نوشت
از ابتدای امسال، به همت جناب جواهری (استادیار بنده در دورۀ خلّاق مبنا) گروهی به نام #سهکتاب راهاندازی شد و سه کتابِ #قاف، #نامههای_سیمین_و_جلال ج۳ و #از_رضانام_تا_رضاخان جمعخوانیشان شروع شد.
امروز قافمان به صفحه ۳۸۶ رسید؛ نامههای سیمین و جلالمان، به آشکار شدن خیانت جلال نزدیک میشود و رضانام رو به اتمام است.
ذره ذره و گامبهگام پیش رفتهایم و رسیدهایم به اینجای ماجرا.
یکی از فعالیتهای جانبی، #قافخوانی است. این قسمتاش را با شما به اشتراک گذاشتم.
@gahnevis
@hornou
#شِبهِ_داستانک
هر ماه یک بسته با یک یا چند کتاب دریافت میکرد. ذوقزده میشد. نمیدانست بسته از سوی چه کسی است. شخصی را سراغ نداشت تا بپرسد «تو برای من کتاب فرستادی؟» تنها بود.
همیشه بعد از درج آدرس در سایت و پرداخت وجه کتاب، دچار فراموشی میشد. خودش را خیلی دوست داشت.
@gahnevis