eitaa logo
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
62 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1هزار ویدیو
4 فایل
 وَلاتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاًبَلْ أَحْياءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌ ✨ارتباط با ادمین کانال: @shohada_zene_hastnd ✨کپی باذکرصلوات✨
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز🌷 برای شادی روح بزرگوارمان شهید یوسف قربانی 🌷🌷🌷 🌷🌷🌷 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
برای سلامتی همه شهدا و برای شهیدی که در این دنیا نیستند و برای همه دیگری که دستشون از این دنیا کوتاه هست این بزرگواران 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🌹نگران نسلی ام که مادرانشان از زنانگی پروتز صورت و بدن را فهمیده اند.... و در مسابقه خود نمایی و دلبری به هم جنس خود هم رحم نمی کنند.... دلم لک زده برای مادران ساده و پاکدامن قدیمی... همان ها یی که از دامن پاکشان شیر بچه حیدری تربیت شده... نه نرهای بزدلی که در خود نمایی و زیبایی با زنان در رقابت اند... برای سلامتی همه شهدا و برای شهیدی که در این دنیا نیستند و برای همه دیگری که دستشون از این دنیا کوتاه هست این بزرگواران وعجل الفرجهم 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
بخشے از : "خدا طُ را کمک کند اےامام زمان! مـا انـتـظـارِ او را نـمـے ڪشـیـم؛ او انـتظار مـا را مے کشد و وقتے خودمان را درست کنیم واصلاح کنیم بعد ساعاتے ظهور می کند."🥀 شادی ارواح طیبه شهدا 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و یادشهدا وگذشتگان باذکر 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🇮🇷یادشهداباذکرصلوات🇮🇷
این مردانگی را می‌توان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز وگیلان غرب تا دشت‌های سوزان جنوب مشا
و پروانه ی تنها: عصر بود که حجم کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل فقط دود بلند می شد ومرتب می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم: شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد. من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود، در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آیید. حال حرف زدن نداشتند. از آنها آب خواست . سریع قمقمه رو به او دادم. هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. و سومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند. با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد. هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: روز پنجم است که در هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، 🥀 _کانال کنارهم قرار دارند، دیگر تشنه نیستند. لب تشنه ات (س).🥀 از اون سه نفرپرید توی حرفش وگفت:همه رو ته کانال هم می چید. آذوقه وآب رو پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر خستگی نداشت. گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید؟ گفت: یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود ... ، لباسش اون جوری و چفیه... . داشت روح از بدنم جدا می شد.سرم داغ شده بود.آب دهانم را قورت دادم.اینها همه مشخصه های 🥀 بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین. این گفته ها بود که از داشتیم و تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت شهید شود. چند سال بعداز عملیات ،🥀 از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل 🥀پیدا شد که دروسایل همراه او قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: روز پنجم است که در هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، انتهای کانال کنارهم قرار قرار دارند، دیگر تشنه نیستند. لب تشنه ات (س).🥀 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
که در همین دنیا بهشت و جهنم را با تمام جزئیاتش دیده بود. 🕊🥀 🌷🕊شهید سعید زندی🕊🌷 این شهید عزیز روزی ۵۰۰۰ تا ۱۴۰۰۰ میفرستاده👏👏 🔹وبه برکت همین در بهشت و جهنم را با تمام جزئیاتش دیده بود.... مگه میشه؟ مگه داریم؟ ✅ بله راه صد ساله را یک شبه طی کردند با صلوات و ترک گناه و نماز اول وقت ... 🔹 کسی که طی الارض دارد یعنی راهی را که هزار کیلو متر مسافت دارد در طول یک دقیقه طی می کند ... 🔹ببینید در مکتب امام خمینی«ره» چه انسان های بزرگی تربیت شدند. 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🌴🌹🥀🕊🥀🌹🌴🕊 ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز ۲۹ اسفند ماه سالروز شهادت مدافع حرم " " گرامی باد 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
🔷 شادی روح سیدالاسرای کشور،مرحوم سیدعلی اکبرابوترابی فرد 🔸مارابه زندان الرشید بغدادباسلول‌های ۸ متریِ بدون پنجره فرستادند.مدتی بعدبه اردوگاه تکریت درزادگاه صدام رفتیم. 🔸۹۰ اسیر این اردوگاه شناسایی ودستچین شده بودند.آقای ابوترابی سیدآزادگان نیزدر این اردوگاه حضور داشت که وجودشان برای همه مانعمت بود. 🔸دونگهبان به نام‌ حسین وکاظم درآنجا بودندکه کاظم بدترین رفتار را باماداشت. گاهی آقای ابوترابی راچنان کتک می‌زدکه تا مرز شهادت می‌رفت.آرزوی مااین بود که کاظم مرخصی برود. 🔸یک هفته به مرخصی رفت امادو روز زودتر برگشت ودیگر یک آدم دیگرشده بود! دیدم کنار روشویی چنددقیقه مهربانانه با ابوترابی صحبت کرد. 🔸ازاو پرسیدیم کاظم چه می‌گفت؟فرمود کاظم می‌گفت سرصبحانه با مادرم نشسته بودم که پرسید تودراردوگاه اسراراشکنجه می‌کنی؟کاظم تعجب می‌کند.دوباره مادر می‌پرسد آیا سیدی در بین اسرا هست که تو او راشکنجه کرده باشی؟دیشب حضرت زینب(س)رادرخواب دیدم که می‌گفت چرا فرزندت اسیری ازقافله اسرای مارا آزارواذیت می‌کند؟ 🔸مادرمی‌گویدشیرم حلالت نیست اگرآنهارا اذیت کنی.کاظم هم متحول شده بود.جنگ تمام شدو پس ازسقوط صدام،کاظم به ایران آمدو از تک‌تک ۹۰ نفراسیراردوگاه حلالیت طلبید. 🔸حتی به مشهدرفت وسرخاک آقای ابوترابی ازاوحلالیت خواست.چندسال پیش کاظم به عنوان مدافع حرم به سوریه رفت و درحرم حضرت زینب(س) باتیرمستقیم دشمن به شهادت رسید. ♦️راوی:سعیداوحدی رئیس سابق بنیادشهید کشور 💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
✍نامه دردناک ✅در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ از جهاد اومده بودن پی ات، می خوان اخراجت کنند، خنده ام گرفته بود.‏ مگه بهشان نگفتی که جبهه ای ؟ گفتند بخاطر غیبت اخراج شده ای، مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمیدهد، همان بهتر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💚تعالی درجات شهدا واین شهیدنازنین و به نیت ظهورحضرت حجت ؛ هزاران هزارسلام ودرودو 🏴💔🥀🕊 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷@gahramane_man🇮🇷
مادری بود بنام ننه‌علی آلونکی ساخته بود در بهشت‌زهرا بر قبر فرزند شهیدش شب و روز اونجا زندگی میکرد، قرآن میخوند سنگ قبر پسرش بالش‌ش بود و همونجا هم چشم از دنیا می‌بندد و کنار فرزندش خاک میشود این داستان یک شهید است خدا کند که در روز قیامت شرمنده این مادر نشویم... یاد کنیم همه ی مادران و همسران شهدا را با ذکر بر محمد وآل محمد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌