فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این مصاحبه چندسال پیش خانم افسانه بایگان رو که آدم میبینه فقط این دعا به ذهنش می یاد : اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
رئیس پلیس سیستانوبلوچستان: ۳ نفر از عاملان شهادت شهید شهرکی و همسرش دستگیر شدند
🔹یک نفر از این افراد وابسته به گروهک تروریستی جیشالظلم است.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
💢امکان افزایش نمایندگان مجلس
🗣سخنگوی کمیسیون شوراهای مجلس گفت:
🔸با حضور مسئولان ذیربط و نماینده وزارت کشور، موضوع افزایش ۴۰ کرسی به تعداد کرسیهای مجلس در کمیسیون به تصویب رسید و وزارت کشور بحثی در خصوص بار مالی این موضوع در نشست کمیسیون مطرح نکرد.
🔹با توجه به اینکه انتخابات دوره دوازدهم مجلس در اسفندماه انجام میشود بعید به نظر میرسد که افزایش تعداد نمایندگان به این دوره از مجلس برسد چرا که باید در نوبت رسیدگی در صحن علنی قرار گیرد و طرحها و لوایح بسیاری در نوبت بررسی قرار دارد مگر اینکه نمایندگان درخواست رسیدگی دو فوریتی طرح افزایش تعداد نمایندگان و اصلاح جدول حوزه انتخابیه را بدهند.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔶 مهدی نصیری؛ از ادعا تا واقعیت/ نگاه بسته و طالبانی آقای روزنامهنگار نسبت به زنان
🔷 مهدی نصیری چند وقتی است با چهره اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران ظاهر شده و خود را حامی آزادی زنان نشان میدهد. او در ۲۸ شهریور ۱۴۰۱، یعنی پیش از شروع آشوبها، اظهار داشت که «اکثریت جامعه ما حجاب الزامی را نمیخواستند.»
🔷 نصیری در گذشته نگاه بسیار متفاوتی به زنان داشت. او در کتاب خود با عنوان «جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام» معتقد است که نوع مرد بر زن برتر بوده و حتی با حفظ حجاب، زنان باید به طور حداکثری پرده نشین باشند؛ در خانه بمانند و به شوهرداری بپردازند.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
▪️کارخیلی شاقیه اینکه انحصارشکن باشی چون یه روزی میگفتن ایرانی توان ساخت آفتابه هم نداره اما حالا بچه های متخصصمون رسیدن به بومی سازی صنایع پیشرفته و اینبار ساخت توربو اکسپندر تو پتروشیمی شازندکه باعث صرفه جویی ارزی۴۰۰میلیارد تومنی شده.
دمشون گرم،خدابرای این سرزمین حفظشون کنه.
💬 م.قنواتی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
▪️ضمن عرض تسلیت به مصی علینژاد و زیباکلام یک بانوی ایرانی، قهرمان مچاندازی آسیا شد!
این برای نخستین باره که ایران در بخش بانوان به مدال طلای ردهسنی بزرگسالان آسیا دست پیدا میکنه! 🇮🇷✌️
غم آخرتون نباشه ایشالا
💬 نصوحی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لیبل زدن برندهای معروف دنیا در راسته مارکفروشهای بازار تهران
بفرست برای اونایی که فکر میکنن برند میپوشن
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
♦️«تصویری زیبا و معنادار» از مراسم تشییع پیکر شهید حمیدرضا الداغی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
الحمدلله برخی سلبریتیها در مورد یک خبر منتظر ماندند تا ابعادش مشخص شود و بعد اظهار نظر کردند.
کدام خبر؟
خبر شهادت یک مرد در دفاع از ناموس.
منتظر چه بودند؟
منتظر اینکه آیا این مَرد جزو مردمان بسیجی هست یا خیر!
حال که مشخص شد جزو بسیجیان نبوده، مرد بودنش را اعلام کردند!
⚠️به استدلال این جماعت، اگر بسیجی بود، نیازی به پیام تسلیت آنها نداشت
بسیجی نبودن حمیدرضا الداغی پیام خیلی خوبی برای جماعت زن، زندگی، آزادی داشت که بدانند مردم عادی جامعه ما باغیرتند و ناموس برایشان خط قرمز است و این فقط مختص متدینین جامعه نیست و خیلی راه طولانی در پیش دارند تا حیا و غیرت را از مردم جامعه دور کنند.
حسیندارابی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
♦️ #مادرانشهدا | 📸 #عکسروز
امالبنینهای وطنم
نذر یاری امام زمان(عج)
عباسها روانه میدان کردند ...
🌹🍃🌹🍃
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
و اما قلب ؛ طوری طراحی شده که هر پیوندی غیر خدا رو بعد از مدتی پس میزنه ...
برای پیوند با مرکز عالم باید پاکیزه بود ...↻
"قد افلح من تزکی"
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
👤 #انسان_شناسی۲۳۹
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
انسان شناسی ۲۳۹.mp3
10.15M
#انسان_شناسی ۲۳۹
#رهبری
#سردار_سلیمانی
#استاد_شجاعی
بعضی از عملها خطرناکند، و ممکن است اثرات عملهای نیک انسان را نابود کنند،
اما سه عمل بقدری خطرناکند، که اگر در انسان باشند، حتماً همهی اعمال نیک انسان را نابود میکنند!
اولینش را در این پادکست میآموزیم.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #استاد_شجاعی
✘ سلطان خانهی شماست:
کودک شما ، قبل از هفت سالگی!
✘ اما دو جا، باید جلوی او بایستید،
و این سلطان را محدود کنید.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
#قصه_مناسبتی
🎁 هدیه : ویژه روز معلّم
فردا روز معلّمه!
و دغدغه و تکاپوی این روزای کودکان ما،
حول همین ماجرا داره میگذره.
بالا و پایینهایی که خودمون هم، برای تهیهی هدیه روز معلّم، در چنین روزایی گذروندیم، خاطرات ماندگار زیادی رو برامون ثبت کردند.
قصهی ویژهی امشب، تقدیم به همه دستهگلای شما.
※ برای شنیدنِ قصه کلیک کنید 👈 لینک قصه هدیه
Kids.montazer.ir
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
8845839695539.mp3
5.78M
••|📆🤩|••
سامی یـوسف
المــعلّم
معلمهای کانال روزتون مــبارك💐🎉
•|↫ #مـنآسـبـتے
•|↫#روز_معلم
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_بیست_وپنجم شاید بعضی هاشون حجاب درستی نداشته باشند ولی ح
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وششم
اصلا انتظار چنین جواب قانع کننده ایی رو نداشت با اشاره سرش حرف خانم حسینی رو تایید کرد و ترجیح داد حرفی نزنه! خانم حسینی ادامه داد: دخترم وقتی شما با این سبک پوشش تو جامعه حاضر نشی افراد جامعه هم دچار حرص نمی شن در واقع حتی بهش فکر هم نمی کنند و می تونن موثر باشن!
اما وقتی بوی خوشی ،صورت دلربایی ببینن اون وقته که کار سخت میشه برای اون که دیده! و کار سختتر میشه برای اون که دیده شده و احتمالا میدونی معمولاً چی در انتظارشون!
دختر رو کرد به خانم حسینی و بدون اینکه گارد بگیره گفت: شما دستمال کاغذی دارین!؟
خانم حسینی دستمال کاغذی رو داد طرف دختر و دختر هر آنچه که برصورتش رنگ ولعاب داده بود رو پاک کرد و نگاهی به خانم حسینی کرد و گفت: من آدم منطقی هستم حق با شماست...
خانم حسینی گفت: دخترم راستی نگفتی اسمت چیه؟ دختر که حسابی شرمنده شده بود گفت:ساناز ...
خانم حسینی گفت: به به چه اسم قشنگی ساناز جان بعد رو کرد به من و گفت چقدر خوب امروز یک دوست جدید پیدا کردیم نازنین جان! من هم لبخندی زدم و چیزی نگفتم...
ساناز خانم کمی با خانم حسینی صحبت کرد صحبتهاش از جنس روزهای اول آشنایی ما با خانم حسینی بود و بعد هم شماره خانم حسینی رو گرفت و با لبخند رفت...
من که هم ذوق کرده بودم هم برایم خاطره به یاد ماندی در ذهنم نقش بست با ولع خاصی به خانم حسینی گفتم: اگر اجازه بدید من هم چهار شنبه ها بیام اینجا...
خانم حسینی لبخندی زد و گفت: من که خیلی خوشحال میشم حتما عزیزم... بعد گفتم: راستی از اینایی که چشمک میزنن به ما نمیدین؟؟؟
با سینی زولبیا اومد جلوم و گفت: اینم پذیرایی ویژه امروز ما بفرما نازنین جان! در حال خوردن زولبیا گفتم: چرا چهارشنبه!؟ این همه روز هفته؟! روی صندلی روبروم نشست و گفت: ما این طرح رو از نه سال پیش شروع کردیم اون موقع من شیفت خادمی حرمم چهارشنبه ها بود و مصادف شد با این روز و جالبه بعدها که متاسفانه پروژه ی چهارشنبه های سفید یه مدت راه افتاد که دقیقا مقابل حجاب و حیا بود و بی حجابی و بی حیایی رو ترویج میکرد دوستانی که تازه به ما می پیوستن فکر می کردند چهارشنبه های زهرایی براساس این نامگذاری شده!
اما ما خیلی قبل تر از چنین پروژه های منحوسی کار میکردیم ولی کم کاری رسانه ایی باعث شده چنین چیزی به نظر بیاد! هر چند که برای ما کار کردن و موثر بودن مهمه و با بچه های تازه نفسی مثل شما انشاالله مسیر رو پر توان میریم...
از اینکه در یک چنین جمعی قرار گرفته بودم حس خوبی داشتم روزهام بی قرار چهارشنبه ها می گذشت و هر هفته با کلی خاطرات شیرین تو ذهنم به یادگار می موند! تعداد دوستهام خیلی بیشتر شده بود و این به خاطر جمع صمیمی بچه های تیم بود و نوع نگاهشون...
هر بار اتفاقات جالبی می افتاد..
یک بار که همراه خانم حسینی داشتیم هدیه می دادیم به یک مادر و دختر برخوردیم داشتن با هم دعوا میکردن چه دعوایی! سبک و پوشش دختر هیچ شباهتی به مادرش نداشت! من که ترسیدم جلو برم خانم حسینی رفت جلو...
تا گفت دخترم! یه سیلی محکم نشست روصورتش...
بعد دختر با داد و فریاد گفت: هر چی می کشیم از دست شما می کشیم! راحتمون بزارید! داشت همین جور داد می زد که مادرش اومد جلو و دست دخترش رو خیلی عصبی کشید عقب! وبعد رو کرد به خانم حسینی وکلی عذر خواهی کرد من خشکم زده بود!
خانم حسینی لبخندی زد و بدون اینکه چیزی بگه اومد پیش من و باهم رفتیم... گفتم: خوب چرا جوابش رو ندارین حق نداشت چنین کاری کنه دختری...
نگاهی بهم کرد و گفت: تو عصبانیت موثر نیستیم! حتی ممکنه یه حرکت در عصبانیت باعث بشه بر عکس هدفمون اتفاق بیفته و یک نفر رو تا آخر عمر از دین زده کنیم به همین سادگی فقط با یک حرکت...
در مقابل این دید وسیع جز سکوت در اون لحظات کاری نمی شد کرد.
یک ساعتی گذشته بود که دوباره همون دختر رو دیدیم ولی ایندفعه تنها و انگار منتظر مادرش بود! خانم حسینی به من گفت: تو اینجا بمون من الان میام... گفتم: خانم حسینی نرید جلو! این عصبیه! یه بلائی سرتون میاره! خندش گرفت گفت: نترس دخترم آدم همیشه توی یک حالت نیست! من خیلی جدی گفتم: باش ولی اگه مشکلی پیش اومد صدام کنید من دوره های تکواندو رو گذروندم در حد دفاع از خودمون می تونم چند تا حرکت بی خطر بزنم حساب بیاد دستش...
نگاهی بهم کرد و با خنده گفت: عجب نگفته بودی بهم!
بذار برم و بیام ببینم بعد می تونی منو خلع سلاح کنی... این روحیه شوخ طبعی در اوج حالتی که من واقعا نگران بودم خیلی برام جالب بود...
خانم حسینی رفت به سمتش...
قلبم داشت از دهنم میزد بیرون! گفتم: الانه که یکی دیگه نثار خانم حسینی کنه ایندفعه دیگه مادرش هم نیست لااقل جلوش رو بگیره!
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_بیست_وششم اصلا انتظار چنین جواب قانع کننده ایی رو نداشت با
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وهفتم
همین جور با خودم داشتم فکر میکردم و ذهنم درگیر و نگران بود که دیدم خانم حسینی نشست کنارش! دستش رو انداخت دور گردن دختر...عه!عه...نمی دونم چی شد که دختر شروع کرد زار زار گریه کردن...
نیم ساعتی گذشت و من از دور فقط نگاه میکردم خانم حسینی با محبت و مهربونیش حسابی دختر رو شرمنده کرده بود! چقدر غبطه خوردم به سلاحی که خانم حسینی داشت چقدر کاربری و موثر بود درست می خورد به هدف... گاهی تیر سلاحش به قلب می خورد و گاهی به عقل و منطق و اثرش رو می گذاشت...
بعد از نیم ساعت با روبوسی و دست دادن از هم خدا حافظی کردن . خانم حسینی اومد طرفم و کلی عذر خواهی کرد که معطل شدم گفتم: چی شد مامان ظاهرا سلاح شما کاربردی تر بود! لبخندی زد و گفت: بندگان خدا مسافر بودن و خسته راه...و بدون جا...غریب توی شهر... برای ثبت نام دانشگاه اومده بودن که من کمی راهنمایشون کردم بعد هم سکوت کرد... من هم خوب می دونستم راهنمایی های خانم حسینی از چه جنسی هست...
در سکوت یک چهارشنبه زهرایی دیگه رو به ذهنم سپردم تا نشانی باشد برای ادامه ی مسیرم...
یکسالی از حضورم در جمع تیم بچه های چهارشنبه های زهرایی می گذشت... تا اینکه یه روز چهارشنبه که به محل استقرارمون رسیدیم بعد از تقسیم کارها خانم حسینی به من گفت: نازنین جان بمون با شما کار دارم...
حقیقتا اون لحظه فکر نمی کردم خانم حسینی مطلبی رو میخواد بهم بگه که تاثیر زیادی در زندگیم داشت...
همه رفتند من موندم و خانم حسینی... گفت: نازنین چه خبر!؟ چکار کردی دانشگاه رو؟ تموم شد؟! یه نگاه تعجب برانگیزی به خانم حسینی کردم گفتم: مامان داری شوخی می کنی! من هفته قبل داشتم بهتون می گفتم ترم آخرم و ایام غم بار امتحانات!
یکدفعه گفت: آهان راست میگی یادم رفت دختر... اصلا بذار برم سر اصل مطلب به من حاشیه سازی نیومده!
ببین دخترم یه موردخیلی خوب با شرایط تو هست که میخواستم ببینم موافقی تا بگم با خانواده تماس بگیرند؟ بعد هم شروع کرد از فضائل و ادب و اخلاق و اینکه هر چه خوبان همه دارند این آقا پسر یکجا دارد...گفتن!
من شوکه نگاهی به خانم حسینی انداختم و گفتم: شما که می دونید من یه تجربه تلخ داشتم که براتون گفتم به خاطر همین اصلا به این موضوع فکر نمی کنم راستش اصلا می ترسم به این موضوع فکر کنم!
خانم حسینی خیلی جدی گفت: اولا این فرق میکنه! دوما قرار نیست که تا آخر عمرت به خاطر یه تجربه زندگیتو نابود کنی عزیزم...
با خودم گفتم: حتما کسی رو که خانم حسینی معرفی میکنه سبکش با سبک امید فرق می کنه! خلاصه بگم خانم حسینی مجابم کرد و من شماره خونه رو دادم بهشون و قرار شد تماس بگیرند من هم دیگه چیزی نپرسیدم که حالا این آقا پسر کی هست؟؟؟
ذهنم دوباره درگیر شده بود تلفیقی از ترس و امید توی ذهنم شکل گرفته بود!
روز بعد تلفن خونمون زنگ خورد مامانم گوشی رو برداشت... قرار شد با آقازاده صحبت کنیم بعد اگر به توافق رسیدیم تشریف بیارن خونه... دلم مثل سیر و سرکه می جوشید.. مامانم گوشی رو گذاشت و گفت: مامانشون بود گفتن: از طرف خانم حسینی معرفی شدن برای امرخیر...
دوشنبه قرار شد با هم صحبت کنیم و خدا میدونه تا دوشنبه چی به من گذشت! مرور خاطرات تلخ نامزدی با امید وحشتی به دلم انداخته بود... از اون طرف هم تعریف های خانم حسینی نوری رو روشن میکرد... اصلا نمیدونستم با کی میخوام صحبت کنم؟ چه جور شخصیتی داره؟و چه تفکراتی؟ سردر گمی مبهمی بود... بالاخره دوشنبه شد...
چون جلسه فقط برای آشنایی بود با مادرشون اومدن خونه، بعد از حال و احوال با خانوادم ،مادرم من رو صدا زد از شدت استرس رنگ صورتم مثل لبو سرخ شده بود رفتم داخل اتاق پذیرایی سرم پایین بود سلام کردم مادرشون بلند شد و روبوسی کرد، یکدفعه با صدای سلام آقا پسر جا خوردم!
و به سمت صدا برگشتم!
قیافه رو که دیدم مثل مجسمه خشکم زد! زبونم بند اومده بود و باورم نمی شد! چرا! چرا! منه ذی شعور فامیل این پسره رو از خانم حسینی نپرسیدم! وای که چقدر من... بنده خدا که متوجه بهت و تعجب و استرس من شده بود همینجور سر پا وایستاده بود با همون حال گفتم: بفرمایید!
مامانها به بهانه ای رفتند بیرون و گفتند: شما صحبتهاتون رو بکنید لحظاتی به سکوت گذشت من کلا لال شده بودم! که شروع به صحبت کرد و با همون حجب و حیاش گفت: جسارتا شما شروع کننده باشید بفرمایید ویژگی های همسر مورد نظرتون رو بگید که چه شرایطی باید داشته باشند...
منم از شدت استرس ساکت!
داشتم فکر میکردم یعنی من رو شناخته!
متوجه استرس من شد و دوباره تکرار کرد ببخشید خانم کاظمی معیارهای شما برای همسر آیندتون چیه؟
مثل آدم های گنگ من من کنان گفتم: شما بفرمایید شروع کنید گفت: پس بااجازه شما...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🚨 #هم_اکنون | حمله هوایی جنگنده های رژیم صهیونیستی به غزه
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff