💢ترکیه از بی طرفی در جنگ اوکراین خارج شد
🔹اردوغان اعلام کرد ما بر اساس پیمان مونترو عمل می کنیم و به کشتی های جنگی روسیه اجازه نمی دهیم از تنگه بسفر و داردانل رد شوند.
🔹وزیر خارجه آمریکا از اجرای پیمان مونترو توسط ترکیه و از موضع وزیر خارجه ترکیه تقدیر کرد .
🔹ترکیه اعلام کرده است که ما با حمله به اوکراین مخالف هستیم و از وحدت اراضی آن حمایت می کنیم و از تمام صلاحیاتی که پیمان مونترو دارد استفاده خواهیم کرد تا جلوی تنش را بگیریم.
🔹به اعتقاد تحلیل گران با این موضع ترکیه این کشور سهم خود از واردات ۵۰۰ میلیارد دلاری سالانه روسیه را از دست خواهد داد.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گشایش، نزدیک است!
💎 #دُرّ_گران
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📒 «قصه ی دلبری»
⏪ بخش ۳۴:
بغضم ترکید می گفتم:
«خدایا! چرا این روضه اومده تو ذهنم؟!»
بی هوا یاد مادرم افتادم، یاد رفتارش در این گونه مواقع، یاد روضه خواندن هایش. هر موقع مسئله ای پیش می آمد، برای خودش روضه می خواند. دیدم نمی توانم جلوی اشک هایم را بگیرم، وصل کردم به روضه ی ارباب.
نمی دانم کجا بود، باید ماشین را عوض می کردیم. دلیل تعویض ماشین را هم نمی دانم. حاج آقا زودتر از ما پیاده شد. جوانی دوید جلو، حاج آقا را گرفت در بغل و ناغافل به فارسی گفت:
«تسلیت می گم!»
نفهمیدم چه شد، اصلا این نیرو از کجا آمد که توانستم به دو خودم را برسانم پیش حاج آقا. یک حلقه از آقایان دوره اش کرده بودند. پاهایش سست شد و نشست. نمی دانم چه طور از بین نامحرمان رد شدم. جلوی جمع یقه اش را گرفتم. نگاهش را از من دزدید، به جای دیگری نگاه می کرد. با دستم چانه اش را گرفتم و صورتش را آوردم طرف خودم. برایم سخت بود جلوی مردها حرف بزنم، چه برسد به این که بخواهم داد بزنم، گفتم:
«به من نگاه کنید!»
اشک هایش ریخت. پشت دستم خیس شد با گریه داد زدم:
«مگه نگفتین مجروح شده؟»
نمی توانست خودش را جمع کند به پایین نگاه می کرد. مردهای دور و بر هم نمی توانستند کمکی کنند، فقط گریه می کردند. دوباره داد زدم:
مگه نگفتین خونریزی داره؟ اینا دارن چی می گن؟»
اشکش را پاک کرد باز به چشمانم نگاه نکرد و گفت:
«منم الان فهمیدم!»
نشستم کف خیابان سرم را گذاشتم روی سنگ های جدول و گریه کردم. روضه خواندم، همان روضه ای که خودش در مسجد رأس الحسین (علیه السلام) برایم خواند.
«من می روم ولی جانم کنار توست
تا سال های سال شمع مزار توست
عمه جانم، عمه جانم، عمه جان قد کمانم
نگرانم عمه جانم، عمه جانم، عمه جانِ مهربانم»
انگار همه بی تابی و پریشانی ام را همان لحظه سر حاج آقا خالی کردم. بدنم شُل شد بی حسِ، بی حس. احساس کردم یکی آرامشم داد. جسمم توان نداشت، ولی روحم سبک شده بود. ما را بردند فرودگاه. کم کم خودم را جمع کردم. بازی ها جدی شده بود. یاد روزهای افتادم که هی فیلم آن مادر شهید لبنانی را میگرفت جلویم که:
«تو هم همین طور محکم باش!»
حالا وقتش بود به قولم وفا کنم. کلی آدم منتظرمان بودند. به حساب خودشان میخواستند نرم نرم به ما خبر بدهند.
خانمی دلداری ام می داد. بعد که دید آرام نشسته ام فکر کرد بُهت زده ام. می گفت:
«اگه مات بمونی دق می کنی! گریه کن، جیغ بزن، داد بزن!»
با دو دستش شانه هایم را تکان می داد:
«یه چیزی بگو!»
گفتند:
«خانواده شهید باید برن. شهید رو فردا صبح زود یا نهایتاً فردا شب می آریم!»
از کوره در رفتم، یک پا ایستادم که:
«بدون محمدحسین از این جا تکون نمی خورم»
هر چه عِزوجِز کردند به خرجم نرفت. زیر بار نمی رفتم با پروازی که همان لحظه، حاضر بود بر گردم. میگفتم:
«قرار بود با هم برگردیم!»
می گفتند:
«شهید هنوز تو حَلَبه!»
گفتم:
«می مونم تا بیارنش!»
گفتند:
«پیکر رو باید با هواپیمای اختصاصی منتقل کنن! توی اون هواپیما یخ می زنی! اصلا زن نباید سوارش بشه، همه کادر پرواز مرد هستن!»
می گفتم:
«این فکر رو از سرتون بیرون کنید که قراره تنها برگردم!»
مرتب آدم ها عوض می شدند. یکی یکی میآمدند راضی ام کنند، وقتی یک دندگی ام را می دیدند دست خالی برگشتند. آخر سر خود حاج آقا آمد گفت:
«بیا یه شرطی با هم بذاریم تو بیا بریم، من قول می دم هماهنگ کنم دو ساعت با محمدحسین تنها باشی!»
خوشحال شدم گفتم:
«خونه خودم هیچ کس نباشه!»
حاج آقا گفت:
«چشم»
داخل هواپیما پذیرایی آوردند، از گلویم پایین نمیرفت، حتی آب. هنوز نمی توانستم امیرحسین را بگیرم، نه این که نخواهم، توان نداشتم. با خودم زمزمه کردم:
«الهی به نفسی انت!
آفریننده که خود تو بودی. نمیدونم شاید برخی جان ها رو با حساب خاصی که فقط خودت می دونی، ازشمندتر از بقیه خلق کردی که خودت خریدارشون می شی!»
⏪ ادامه دارد...
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
28 رجب
1 ـ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻣﻜّﻪ
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 60 هـ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ی ﻣﻨﻮّﺭﻩ ﻣﺘﻮﺟّﻪ ﻣﻜّﻪ ﺷﺪﻧﺪ. (1) ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻗﻮﻟﻰ ﺷﺐ 29 ﺭﺟﺐ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻧﺪ. (2)
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻔﺮ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻋﻘﻴﻠﻪ ی ﺑﻨﻰ ﻫﺎﺷﻢ ﺯﻳﻨﺐ ﻛﺒﺮﻯ، ﺑﺮﺍﺩﺭﺷﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﻟﻌﺒّﺎﺱ، ﺍﻡّ ﻛﻠﺜﻮﻡ، ﻋﻠﻰ ﺍﻛﺒﺮ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﺳﻴّﺪ ﺍﻟﺸّﻬﺪﺍﺀ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺎ ﻋﻘﻴﻠﻪ ی ﺑﻨﻰ ﻫﺎﺷﻢ و امّ کلثوم ﻋﻠﻴﻬﺎ السلام 13 ﻧﻔﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺑﺎﻧﻮﺍﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﻣﻨﺴﻮﺑﻴﻦ ﺣﻀﺮﺕ، ﻋُﻠﻴﺎ ﻣﺨﺪّﺭﻩ ﺍﻡّ ﻛﻠﺜﻮﻡِ ﺻﻐﺮﻯ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﻳﻨﺐ ﻛﺒﺮﻯ ﻋﻠﻴﻬﺎ السلام ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﻪ ﻛﺮﺑﻠﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺟُﻤﺎﻧﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ.
ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ 9 ﻛﻨﻴﺰ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ 10 ﻧﻔﺮ ﻏﻠﺎﻡ ﺑﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ 16 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣُﺴﻠﻢ ﺑﻦ ﻋﻘﻴﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﻟﻮﺍﺯﻡ ﻭ ﺳﻮﺍﺭﻯ ﻫﺎﺋﻰ ﻛﻪ همراه ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ 250 ﺍﺳﺐ، 250 ﻧﺎﻗﻪ. ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ، 70 ﻧﺎﻗﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻤﻞ ﺧﻴﻤﻪ ﻫﺎ، 40 ﻧﺎﻗﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻤﻞ ﺩﻳﮓ ﻭ ﻇﺮﻭﻑ ﻭ أﺩﻭﺍﺕ ﺍﺭﺯﺍﻕ، 30 ﻧﺎﻗﻪ ﺑﺮﺍﻯ حمل مشک های ﺁﺏ، 12 ﻧﺎﻗﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺩَﺭﺍﻫﻢ ﻭ ﺩﻧﺎﻧﻴﺮ، 50 ﻧﺎﻗﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻤﻞ 50 ﻫﻮﺩﺝ ﺗﻌﺒﻴﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻤﻞ ﻣﺨﺪّﺭﺍﺕ ﻭ ﻋَﻠﻮﻳّﺎﺕ ﻭ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﻭ ﺫﺭﺍﺭﻯ ﻭ ﺧﺪﻣﺘﮕﺰﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﻛﻨﻴﺰﺍﻥ، ﻭ ﺑﻘﻴﻪ ی ﺷﺘﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﻤﻞ ﻭﺳﺎﺋﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﺰﻭﻡ ﺑﻮﺩ. (3)
📚 منابع :
1. ﺍﺭﺷﺎﺩ : ﺝ 2، ﺹ 34. و ... .
2. فیض ﺍﻟﻌﻠﺎﻡ : ﺹ 329.
3. ﺍﺯ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺗﺎ ﻣﺪﻳﻨﻪ : ﺹ 77 ﺗﺎ 90.
ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻃّﻠﺎﻉ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻛﺘﺎب های «ﺑﻴﺖ ﺍلأﺣﺰﺍﻥ» ﻋﺒﺪﺍﻟﺨﺎﻟﻖ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮّﺣﻴﻢ ﻳﺰﺩﻯ، ﻗﻤﻘﺎﻡ ﺯﺧﺎﺭ، ﻣﻌﺎﻟﻰ ﺍﻟﺴﺒﻄﻴﻦ، مقتل الحسین (ﺍﺑﻮ ﻣﺨﻨﻒ)، ﺭﻳﺎﺽ ﺍﻟﻘﺪﺱ، ﺑﺤﺎﺭ ﺍلأﻧﻮﺍﺭ، ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻋﺜﻢ ﻛﻮﻓﻰ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﺷﻮﺩ.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
تازه میخواست دلم سر خوش مبعث گردد"
خبر آمد که حسین ابن علی راهی شد"
حضـــــــــرتِ اربــــــــــاب سلامٌ عَلَیــــــــــــــــک😭😭😭
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
📝 #یادمون_باشه
چه مسخره ؛ اومد کنارِ آرایشگاه من، آرایشگاه باز کرد!
اَه ؛ اومد کنار مطب من، مطب زد!
اینقدر لجم میگیره؛ کار قحطی بود، اونم باید مثل من، مزون خیاطی میزد؟
و ........
💥یادمون باشه ؛
روزیِ ما، به اندازهی وسعتِ قلب ماست!
هر وقت یاد گرفتیم؛
✖️ کسی روزیِ ما رو تنگ نمیکنه،
✖️ کسی سهمِ روزی ما رو نمیخوره،
✖️ کسی نمیتونه ما رو ورشکست کنه؛
جُــــز به اذن خُــــدا ...
اونوقت خودمون با آغوش باز، راهِ جذبِ روزی رو، برای دیگران باز میکنیم!
چون؛ هــرچی رزاقتر باشیم؛ وسیع تر خواهیم بود، و جذب خودمون هم از نعمات خدا بالاتر خواهد رفت.
👈 اگه اوضاع خرابه ...به #کلینیک_درمان_حسادت ، مراجعه کنید!
🌛 #شب_بخیر
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌷#شهید_امیر_حاج_امینی🌷
حفظ حیا و حجاب اسلامی
گوشه ای از وصیت نامه شهید حاج امینی:
از شما خواهش می کنم و می خواهم همیشه چند موضوع را در مد نظر داشته باشید: 👌
✅هرگز دروغ نگویید
✅زود قضاوت نکنید
✅گذشت و ایثار داشته باشید
✅خوشرو و خوش برخورد باشید
✅صبور و مقاوم باشید و اینکه جبهه ها را پر نگه دارید.
🔻“اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم،
به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم…”
#شبتون_شهدایی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
هدایت شده از گام دوم انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر روز چهارشنبه
صد مرتبه
🌍🇮🇷#کانال_گام_دوم_انقلاب ✌️
➡️@gamedovomeenqelab
📣تلگرام ↙️
🔵https://t.me/joinchat/SWvK519Zubnkgn5-
📣 ایتا ↙️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff