🔴 همه اين بدبختىها در آن روزى گريبان مسلمانان را گرفت كه از دعوت كتاب به تفكر دسته جمعى تخلف كردند، براى فهم حقائق و معارف دينى لجنه تشكيل ندادند، هر كسى براى خود راهى پيش گرفت با اينكه قرآن كريم فرموده بود:(وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)، البته اين يك علت تفرقه مسلمين بود علتهاى ديگرى براى اين وضع هست.🔵
💠 حاصل سخنان ما اين شد كه طريق بحث پيرامون حقائق و كشف آن منحصر در سه طريق است، يا از راه ظواهر دينى كشف مىشود، و يا از طريق بحث عقلى، و يا از مسير تصفيه نفس، و مسلمانان هر طائفه يكى از اين سه طريق را سلوك كردهاند، در حالى كه بطور قطع يكى از اين سه راه حق و درست است، و آن دوى ديگر باطل است، براى اينكه اين سه طريق خودشان يكديگر را باطل مىدانند، و بينشان تنازع و تدافع هست، و در مثل مانند سه زاويه يك مثلثاند، كه هر قدر يك زاويه از آن سه را گشادتر كنى دو زاويه ديگر تنگتر مىشوند، و به عكس هر قدر آن دو زاويه را گشادتر كنى اين يك زاويه را تنگتر كردهاى، و اختلاف اين سه طريق بطور مسلم در كيفيت تفسير قرآن نيز اثر دارد، و تفسيرى كه يك متدين و متعبد به ظواهر دين براى قرآن مىكند، با تفسيرى كه يك فيلسوف و يك صوفى مىنويسد اختلاف فاحشى دارد، هم چنان كه اين اختلاف را به عيان در تفاسير مشاهده مىكنيم و احساس مىكنيم كه هر مفسرى مشرب علمى خود را بر قرآن تحميل كرده و نخواسته است بفهمد كه قرآن چه مىگويد، بلكه خواسته است بگويد قرآن نيز همان را مىگويد كه من مىفهمم، البته اينكه گفتيم هر مفسر كليت ندارد، مفسرينى انگشت شمار نيز هستند كه از اين خطا مبرا بودهاند.
✨در سابق توجه فرموديد كه كتاب آسمانى- قرآن عزيز- از اين سه طريق آنچه كه حق است تصديق كرده، و باطلش را باطل دانسته و حاشا كه در اين سه طريق باطن حقى باشد و قرآن آن را نپذيرد و ظواهر قرآن با آن موافقت نداشته باشد، و حاشا بر اينكه در ظاهر و باطن قرآن حقى باشد كه برهان عقلى آن را رد كند، و نقيض آن را اثبات نمايد.
[كوششهايى كه براى آشتى دادن و جمع بين ظواهر دينى، فلسفه و عرفان به عمل آمده است]
⚜ و به همين جهت است كه جمعى از علما در صدد بر آمدهاند به مقدار بضاعت علمى كه داشتهاند و در عين اختلافى كه در مشرب داشتهاند، بين ظواهر دينى و بين مسائل عرفانى نوعى آشتى و توافق بر قرار كنند، مانند محيى الدين عربى، و عبد الرزاق كاشانى، و ابن فهد، و شهيد ثانى، و فيض كاشانى.
بعضى ديگر در صدد بر آمدهاند بين فلسفه و عرفان صلح و آشتى بر قرار سازند، مانند ابى نصر فارابى و شيخ سهروردى صاحب اشراق، و شيخ صائن الدين محمد تركه.
بعضى ديگر در اين مقام بر آمدهاند تا بين ظواهر دينى و فلسفه آشتى بر قرار سازند، چون قاضى سعيد و غيره.
بعضى ديگر خواستهاند بين هر سه مشرب و مرام توافق دهند، چون ابن سينا كه در تفسيرها و ساير كتبش دارد، و صدر المتالهين شيرازى در كتابها و رسالههايش و جمعى ديگر كه بعد از وى بودند.
ولى با همه اين احوال اختلاف اين سه مشرب آن قدر عميق و ريشهدار است كه اين بزرگان نيز نتوانستند كارى در رفع آن صورت دهند، بلكه هر چه در قطع ريشه اختلاف بيشتر كوشيدند ريشه را ريشهدارتر كردند، و هر چه در صدد خاموش كردن اختلاف بر آمدهاند دامنه اين آتش را شعلهورتر ساختند.
و شما خواننده عزيز به عيان مىبينى كه اهل هر فنى از اين فنون اهل فن ديگر را جاهل يا بى دين يا سفيه و ابله مىخواند، و عامه مردم را مىبينى كه هر سه طائفه را منحرف مىدانند.
@gamedovomenghelab
👈 همه اين بدبختىها در آن روزى گريبان مسلمانان را گرفت كه از دعوت كتاب به تفكر اجتماعی تخلف كردند، براى فهم حقائق و معارف دينى #لجنه تشكيل ندادند، هر كسى براى خود #راهى پيش گرفت با اينكه قرآن كريم فرموده بود:(وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)، البته اين #يك_علت #تفرقه_مسلمين بود علتهاى ديگرى براى اين وضع هست.
بار الها همه ما را به سوى آنچه مايه خشنودى تو از ما است هدايت فرما، و كلمه ما را بر حق جمع و متفق فرما و از ناحيه خودت موهبتى از ولايتت ارزانى بدار، و از ناحيه خويش ياورى بما ببخش.
ترجمه تفسیرالمیزان، جلد5، ص459و460
#کار_جمعی
#علل_تفرقه
#کار_تبلیغی