eitaa logo
جام جهان بین
3.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
5.7هزار ویدیو
19 فایل
بصیرت افزایی و خبر های داغ جهان و ایران🔮 جهت رزرو تبلیغ ( @sadateshonam )
مشاهده در ایتا
دانلود
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنجشنبه‌های حسینی 🌱🌱🌱🌱🌱 سلام بر محبوب ما حسین علیه‌السلام که خود غریب بود اما ما را صاحب وطنی به نام کربلا❤️ کرد... 🔮 @gamegahanbine 🔮
ستاره ها چیدنی نیستند 🏹9 او صفحه سامانه را باز و پرورنده افسانه نگاه کرد و مدتی به آن خیره شد. بعد عینکش را برداشت و پرسید: علت تقاضا؟ افسانه روی صندلی جابجا شد؛ روسری قرمز ابریشمی اش را که از وسط سرش داشت سر میخورد، جلوتر کشید و موهای کنار صورتش را زیر آن جابجا کرد؛ سپس ایستاد و کیفش را از روی میز مقابلش برداشت؛ یک قدم جلو آمد و گفت: من فعال سیاسی بودم. مرد پوزخند زد و گفت: فعال سیاسی! گفتم دلیل تقاضا؟ افسانه گفت: ..... من به نتیجه انتخابات در ایران معترص بودم و در راه پیمایی بعد از انتخابات شرکت میکردم و بیانیه ها رو امضا میزدم. روزی هم که ندا آقا سلطان کشته شد، نزدیکش بودم. وقتی صدای تیر اومد فرار کردم. فیلم فرارم پخش شد و بهم گفتن باید از ایران بری، چون حتما توی ترور ندا متهم میشی. گفتن اگر دستگیر بشی، به عنوان عامل قتل ندا وحاکمه ات می کنن و اعدام میشی. مرد عینکش را به چشمش زد: .... این ها برای گرفتن پناهندگی کافی نیست. تو هیچ فعالیت سیاسی ساختار شکنانه ای نداشتی که توی ایران برات خطر جانی داشته باشه یا آزادی تو را تهدید کنه. افسانه گفت: مستر زند! الان هزاران نفر بابت همین قدر فعالیت، توی ایران بازداشت شدن و حکم های سنگینی در انتظارشونه،. سپس دست به سمت موهایش برد و تکه ای از آن را از زیر روسری اش بیرون زده بود، با لبه ی روسری پشت گوشش جا داد. مرد گفت: دریافت برگه پناهندگی، شرایط خاص خودش رو داره. همه مردم ایران معترضن! اگه اینجوری باشه که باید به چند میلیون نفر پناهندگی بدیم. پایان قسمت 9👆🏼👆🏼👆🏼
⭕️ آمریکا چه خواهد کرد؟ 🔹پس از حمله چند روز پیش به پایگاه نظامی آمریکا در حوالی مرز اردن و سوریه که به هلاکت و زخمی شدن تعدادی از نظامیان آمریکایی منجر شد ، دولت آمریکا در برابر دو گزینه خطرناک قرار گرفت : ▪️الف ) پاسخ جدی و تهاجم مستقیم به منافع ج.ا.ا در خلیج فارس یا دیگر نقاط کشور ( در این حالت پایگاههای آمریکا در شعاع بیش از ۲۰۰۰ کیلومتری مرزهای ج.ا.ا ،هدف موشکهای سپاه قرار خواهند گرفت و آتش جنگ منطقه را فرا می گیرد) ▪️ب) انجام عملیاتی نمایشی و کم تاثیر علیه محور مقاومت در عراق یا سوریه ( این حالت صرفا برای اقناع افکار عمومی آمریکا و ترمیم چهره آسیب دیده آن صورت خواهد گرفت و نه تنها مشکلی برای ج.ا.ا ایجاد نخواهد کرد بلکه موقعیت و اقتدار نظام در سطح منطقه را ارتقا خواهد داد.) 🔹 مشکل این است که انتخاب هر یک از دو گزینه ، هزینه های بسیاری را برای این ابرقدرت رو به اضمحلال به دنبال خواهد داشت و به همین علت بعید نیست که آمریکاییها مجبور به انتخاب گزینه تلخ تری شوند و آن حواله کردن پاسخ به زمان و مکان مناسب (در واقع عدم پاسخ به عملیات علیه پایگاه آمریکا) است! ❇️ شواهد حاکی از آن است که آمریکا امکان انتخاب گزینه( الف) را ندارد و این یعنی تحقق سخن حضرت امام که فرمود : آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند! 🖌دکتر کوشکی 🔮 @gamegahanbine 🔮
⭕️دلار شده ۶۰ تومن بله ولی برنج محلی از ۸۰۰ به ۴۰۰ تومان رسیده روغن ریزش قیمت داشته حقوق اقشار مختلف افزایش چشمگیری داشته بنزین تغییری نکرده حامل های انرژی ثابت ماند صادرات غیر نفتی افزایش یافت رشد اقتصادی ۵ درصد افزایش داشت ☝️اینها را هم ببینید... 🆔 🔮 @gamegahanbine 🔮
📌آرایش دشمن آرایش جنگی است !!! 🟢 مقام معظم رهبری فرمودند : دشمن در فضای مجازی آرایش جنگی گرفته است و ملت ایران باید خودش را آماده کند❗️ 🔹 سوال !؟ مدیران محترم کشور آیا برای مقابله ، روشنگری، ابزار لازم ، شناخت دشمن، درمان مصدومین و ..... کاری کرده اید!؟ ⁉️یا مردم را بدون لوازم بالا رها کرده اید! یا عاملین و آمرین را به حال خود گذاشته اید! 🔮 @gamegahanbine 🔮
🌟ستاره ها چیدنی نیستند 10🏹 این که نمیشه! افسانه دهانش را باز کرد تا حرفی بزند، که تقه ای به در اتاق خورد و در باز شد. زند به در نگاه کرد. افسانه هم رو برگرداند. مردی حدود شصت ساله که تیشرت سفید و شلوار جین پوشیده بود، وارد اتاق شد. زند دستش را به نشانه ی سلام برای مرد تازه وارد بالا آورد، سری تکان داد و رو به افسانه گفت: باید آگاهانه عمل میکردی. این طوری نمیشه! افسانه با التماس سرش را کج کرد و گفت: لطفا کمکم کنین. من الان باید چیکار کنم؟ زند گفت:(نمیدونم ) و با اشاره به مرد تازه وارد گفت:.... از جناب دیبا بپرس. دیبا دستی به موهای پر پشت و شانه زده اش که ژل مو روی آن ها نمایان بود کشید و گفت: چی شده؟ زند توضیح مختصری داد. دیبا رو به افسانه کرد و گفت: تو شرایط پناهندگی را نداری دختر! چون فعالیت قابل توجهی تو ایران نداشتی! موندن تو ایران برات خطر جانی نداره. افسانه ناامید مبایلش را درآورد و فیلم فرارش از صحنه قتل ندا آقا سلطان را نشان داد. زند گفت: ـ.... توی این صحنه جمعیت زیادی دارن فرار میکنن. تو هم که قابل شناسایی نیستی. الان برای اونها مشگلی پیش اومده؟؟نه! همه اونایی که توی اون راهپیمایی های اعتراضی شرکت کرده بودن دستگیر شدن؟ اعدام شدن؟ نه! سال های زیادی زندانی میشن؟ نه! تنها اتهامی که تو الان داری، خروج غیر قانونی از ایران و ورود به امریکاست. البته اینکه ورودت به امریکا قانونیه یا غیر قانونی هم جای بحث داره. اما نباید از ایران خارج میشدی. پایان قسمت دهم 👆🏼👆🏼👆🏼
🌺🌺وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ يَحْيَى الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ( ع) ‏ قَالَ :رَجُلٌ‏ مِنْ‏ أَهْلِ‏ قُمَ ‏ يَدْعُو النَّاسَ إلَى الْحَقِّ يَجْتَمعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ‏. 🌺امام کاظم (ع) : مردی از اهل قم مردم را به سوی حق فرا می خواند گروهی دور او گرد می آیند که همانند پاره های آهن هستند ، باد های تند آنها را از جا نمی کند و از جنگ خسته نمی شوند ، و نمی ترسند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام (نیکو) فقط برای متقین است . 📚بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏57 ؛ ص216 🔮 @gamegahanbine 🔮
🌸🌿🌸 🌺امام حسین علیه السلام: خوش اخلاقی عبادت است 📚تاریخ الیعقوبی ج۲،ص۲۶ 📖 🌙 👨‍👩‍👦‍👦 @khanevadearame 👨‍👩‍👦‍👦
🌿🌺🌿🌼🌿🌸 🌷امام سجاد علیه السلام: «اَلمُنتَظِرونَ لِظُهورِهِ أفضَلُ أهلِ كُلِّ زَمانٍ» منتظران ظهور امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برترينِ اهل هر زمان‏‌اند. 📚 کمال الدین و تمام نعمه ج ۱، ص ۳۲۰ 📚 بحارالأنوار ج۵۲، ص 📖 ⛅ 🔮 @gamegahanbine 🔮
💐🌻💐 🪴امام علی علیه‌السلام: رسیدن به فریاد ستمدیده وز دودن غم اندوهناک از کفاره های گناهان بزرگ است 📚نهج البلاغه حکمت ۲۴ 📖 👨‍👩‍👦‍👦 @khanevadearame 👨‍👩‍👦‍👦
🌟ستاره ها چیدنی نیستند 11🏹 زند گفت: البته... شاید.... افسانه ابروهایش را بالا داد و گفت: شاید چی؟ راهی هست؟ هر کاری لازم باشه، میکنم. زند گفت:( اونو دیگه...) و کج خندی شیطانی روی لبش نقش بست و از گوشه ی چشم به دیبا نگاهی انداخت و با اشاره ابرو به او فهماند که تو بگو. دیبا گفت: همراهم بیا. زند نگاهی به افسانه انداخت و هیکلش را داد عقب و به تکیه گاه صندلی چسبید. افسانه با کمی تردید و بیش تر با خوشحالی از این که بالاخره راهی برای پناهندگی اش هست، به سمتی رفت که دیبا با دست به او راهنمایی میکرد. زند گفت: ..... دختر!... فقط تا مشخص شدن وضعیتت از این محدوده ای که برات مشخص کردم خارج نشو. محل اسکانت را هم تغیر نده. افسانه آب دهانش را قورت دذد و گفت: بله. دیبا گفت: دفتر من طبقه پایینه. من نیم ساعت دیگه اونجام. با یکی از دوستام که میتونه کمکت کنه باید صحبت کنم. برو دفترم بمون تا من بیام. اتاق 13. افسانه سری تکان داد و روسری اش را کمی صاف کرد و از پله ها پایین رفت و وارد اتاق 13 شد. یک پنجره سرتاسری را کمی صاف کرد و از پله ها پایین رفت و وارد اتاق 13 شد. یک پنجره ی سرتاسری بزرگ روی دیوار روبه رویی اتاق بود که چشم انداز وسیعی از خیابون های اطراف، جلوی آن قرار داشت . ساختمان های دور دست سر به فلک کشیده و برج های نوک تیزی که هزاران قطعه شیشه ی پنجره هایشان توی افتاب برق میزد، چشم را خیره میکرد. هر کدام فرمی و شکلی داشتند. کمی نزدیک تر انواع و اقسام تابلوهای رنگی کوچک و بزرگ کلوب ها، فروشگاه ها و مغازه ها ی مختلف، چراغ های راهنماو چشمک زن و خیابان های پررفت و امد، قاب منظره را به شدت شلوغ و نا آرام نشان میداد. پایان قسمت یازده 👆🏼👆🏼👆🏼