eitaa logo
کتابفروشی گندم
283 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
97 ویدیو
1 فایل
سلام🌱 من حسن بابائی هستم😎 و اینجا کتابفروشی گندم📚🌾 چرا گندم؟باشه برا بعد😉😉......؟! اینجا بهترین کتاب‌ها رو بهتون معرفی می‌کنم و با کمترین هزینه بدستتون می‌رسونم ارتباط با بنده👇👇 @sefaresh_gandom 09157347475
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 کتاب من میترا نیستم داستان زندگی شهید «زینب کمایی» یه کتاب دوست داشتنی درباره‌ی دختری که در ۱۴ سالگی به خاطر فعالیت‌های فرهنگی‌ش در شاهین شهر اصفهان، به دست منافقین شهید شد. این کتاب رو مادر و خواهران این شهید روایت کردن. https://eitaa.com/gandombook — — — — — — — — — — — — ثبت سفارش به آیدی📲 @sefaresh_gandom
ماجرای «زندانبان یهودی» در زمانی می گذرد که امام موسی کاظم (علیه السلام) تحت نظارت شدید امنیتی در زندان‌های مختلف نگهداری و از زندانی به زندان دیگر منتقل می‌شود. 👈 https://eitaa.com/gandombook
معرفی کتاب جایزه تابستانی اثر رضا وحید جایزه تابستانی ماجرای پسربچه‌ی دوست‌داشتنی و درسخوانی است که از پدرش قول یک دوچرخه را برای تابستان گرفته است. اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود و او و خانواده‌ی باصفایش تمام تابستان را با ماجراهای بامزه‌ای پشت سر می‌گذارند. ماجراهایی که همه زیر سر جایزه تابستانی‌ است! 👈 https://eitaa.com/gandombook
ای گل به تو احتیاج دارد دل ما❣ https://eitaa.com/gandombook
☘️ بالاخره هم منتشر شد 📘 یک کتاب خواندنی و پر هیجان روایتی که از محله سرگذر همدان شروع میشه و به رزم عاشورایی کربلای۴میرسه 🔔 حتما اسم به گوشتون خورده؛ جوان چشم سبز لوطی که اسم حسین غلام را به غلامحسین تغییر داد... 🔖 این کتاب پُر است از رشادت‌های آدم‌هایی چون شهیدچیت سازیان و کریم مطهری که شما رو همراه با خود میبره توی دل یک عملیات تاریخی ... 📖 📢 اولین اثر متقن و داستانی از و شهدای با محوریت که در قالب تدوین شده https://eitaa.com/gandombook
🤔 زندگی پرفراز و نشیب و فضائل معرفتی و اخلاقی پیامبر رحمت در قالب یک مجموعه داستان جذاب 📖 ✍️ به قلم: 🖨️ انتشارات: https://eitaa.com/gandombook
🔸 رمان (( وقتی دلی )) مانند خیلی از رمان ها، با بیان یک رویداد و تکرار آن در ابتدای تمام فصول، به صورت پلی بک به عقب برگشته و به بازگویی وقایع می پردازد. در این رمان ابتدا خواننده خود را در سال شصت و یک هجری، زمانی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیده می بیند و صحنه توسط نویسنده به گونه ای متصور شده که پیرزنی در کنار قبری از قبور شهدای احد قرار دارد و شاهد نزدیک شدن کاروانی است. کاروان متشکل از افرادی است که راهی مدینه هستند و برای خواندن فاتحه به سوی قبور شهدای احد می روند. 🔸 شهسواری (نویسنده کتاب) کوشیده با پیوند وقایع به هم قالب رمان را پی ریزی کند که در این امر موفق بوده است. مهمترین بخش این کتاب که شاید بتوان آن را هدف نویسنده برای نگارش این کتاب دانست ماجرای هجرت مسلمانان به یثرب است که با مشورتی که در بین مسلمان و با حضور پیامبر و امیرالمومنین صورت می گیرد تصمیم می گیرند که قبل از هجرت مسلمانان گروهی برای آماده کردن فضای و بررسی یثرب به این شهر سفر کنند که سرپرستی این گروه با پیشنهاد امیرالمومنین علیه السلام، به مصعب بن عمیر واگذار می شود. حضرت امیر علت این پیشنهاد را اینگونه فرموده اند: «مصعب فردی آگاه است. هم قرآن را بسیار خوب می داند و هم مومنی پاک است. وی از خانواده ای بزرگ و زیبارو بوده و جاذب دل مردمان است.» https://eitaa.com/gandombook
📖 # صبح روز اول هفته.👌😊 ختم_قرآن_کریم به نیابت از علیه السلام جهت سلامتی و تعجیل در فرج عجل الله تعالی فرجه الشریف 📝 صفحه 452 https://eitaa.com/gandombook
📜 برش هایی جذاب و کوتاه از زندگی امامی که باعث احیا شدن دوباره مذهب شیعه و آئین پیامبر اسلام (ص) شد. 🔔 این امام بزرگوار، القاب زیادی داشت که مهم‌ترین و معروف ترین آنها صادق به معنی راستگو است. از آنجا که امام ششم در گفتار و رفتار راستگو بود، لقب صادق را به ایشان داده اند. از دیگر لقب‌های ایشان می‌توان طاهر، صابر و فاضل را نام برد 📖 ✍️به قلم: 🖨️ انتشارات: https://eitaa.com/gandombook
📢 زن‌ها همیشه نیمه ناپیدا و نادیدنی وجود مردها هستند. گاهی حرف‌زدن از گذشته برای آدم‌ها سخت است. خصوصا اگر تلخ هم باشد. اما حرف‌زدن از مقطعی که تاریخ کشور را رقم زده و حماسه‌های بسیاری خلق شده، نه تنها بی‌تاثیر نیست، بلکه برای نسل امروز لازم و ضروری است تا از گذشته سرزمین خود بداند. 🔖 با خاطرات تلخ و شیرین رضیه غبیشی که به همراه همسر جانبازش، در سال‌های جنگ تحمیلی و زیر آتش توپ و تفنگ و تانک زندگی خود را سپری کردند همراه شوید 📘 کتابی که برای زنان و نسل حاضر خواندنی و آموزنده می‌تواند باشد. 📖 ✍️ به قلم: 🖨️ انتشارات: https://eitaa.com/gandombook
قسمت هایی از کتاب قاطر غنیمتی  لولید و صاف شد. چشم در چشم که شدیم، وای خدا! شاپور بود. زدم توی سرش. - خاک تو سرت، کلاه آهنی رو روی باسن میذارن؟! شاپور لبخند زد و گفت:«حکمتی توش داره علی» -چه حکمتی علاف؟ - اگه ترکش بخوره توی سرم،راحت میشم. اما اگه بخوره تو باسنم، یه سال باید مثل مراد رو شکم بخوابم. https://eitaa.com/gandombook
چنین نوشته خدا در شناسنامه‌ی دل منم غلام و بنده زاده‌‌ی خورشید سلام می‌دهم ازعمقِ این دلِ تاریک به آخرین پسر خانواده‌‌ی‌خورشید سلام امام زمانم💚 https://eitaa.com/gandombook