جان بخواه از من بیدل
که روانت بدهم
بجز از جان ز من
آخر چه تمناست ترا
خواجوی کرمانی
#گندم_زار 🍁
دنیا همه شعر است
به چشمم، اما
شعری که تکان داد مرا
"چشم تو" بود...
فاضل نظری
#حدیث_دل 🍁
میشود پردهٔ چشمم پَر کاهی، گاهی
دیدهام هر دو جهان را به نگاهی، گاهی
وادی عشق بسی دور و درازست ولی
طی شود جادهٔ صد ساله به آهی، گاهی
اقبال لاهوری
#گندم_زار 🍁
#هر_شب_یک_حکایت 📚📌
ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت. به شاه خبر دادند که چه نشستهای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را میدزدد. شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را میدزدیدند، دل و جگر ش را هم میخوردند.
شاه خبردار شد و یکی از درباریها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمیداشت. پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد میمیرد.»
جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساختهاند و همه اندامهای گوسفند را میبرند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش میماند. ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: «اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.»
#گندم_زار 🍁
آن حرف که از دلت غمی بگشاید
در صحبت دلشکستگان میباید
هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت
جز شیشهی دل که قیمتش افزاید
َ#شیخ_بهايی
#گندم_زار 🍁
رَهِ آسمان درون است
پَرِ عشق را بجنبان
پَرِ عشق چون قوى شد
غم ِنردبان نماند...
مولانا
#گندم_زار 🍁
✅بوی بد گناه
✍بعضی از گناهان ما، بوی بدی دارد که مشامِ ملکوتیان را آزار میدهد. طبق بعضی روایات، بعضی از ملائکه از بوی بد گناهان آزرده میشوند؛ همچنین است اولیائی که مشامِ برزخیشان باز است، از بوی بد گناهان ما آزرده میشوند. چه باید کرد تا این بوی بدِ گناه، ما را نزد ملکوتیان رسوا نکند؟ امام رضا علیهالسلام میفرماید: تعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لاَ تَفْضَحْکُمْ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ: با استغفار خود را معطّر کنید، تا بوی بدِ گناهان شما را رسوا نکند...
📚امالی الطوسی، ص ۳۷۲
#حدیث_نفس🍁
من که شبها
ره تقوا
زدهام با
دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم، چه حکایت باشد؟
حافظ
#گندم_زار 🌾
پسرکی دو سیب در دست داشت🍎🍃
مادرش گفت :
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده
اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت :
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود.
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .
#گندم_زار 🍁