eitaa logo
🌾گنـــــــدم زار🌾
170 دنبال‌کننده
829 عکس
840 ویدیو
0 فایل
کجای شهر قدم میزنی... میخواهم کاملا اتفاقی از آنجا ردشوم...🌱💞 #گنـــــــدم_زار🌾🌾 • آیدی تبادل،نظرات،پیشنهادات،انتقادات @artin1395 @SSS313S
مشاهده در ایتا
دانلود
جان بخواه از من بیدل که روانت بدهم بجز از جان ز من آخر چه تمناست ترا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ خواجوی کرمانی 🍁
دنیا همه شعر است به چشمم، اما شعری که تکان داد مرا "چشم تو" بود... فاضل نظری 🍁
می‌شود پردهٔ چشمم پَر کاهی، گاهی دیده‌ام هر دو جهان را به نگاهی، گاهی وادی عشق بسی دور و درازست ولی طی شود جادهٔ صد ساله به آهی، گاهی اقبال لاهوری 🍁
📚📌 ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت. به شاه خبر دادند که چه نشسته‌ای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را می‌دزدد. شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را می‌دزدیدند، دل و جگر ش را هم می‌خوردند. شاه خبردار شد و یکی از درباری‌ها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمی‌داشت. پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد می‌میرد.» جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساخته‌اند و همه اندام‌های گوسفند را می‌برند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش می‌ماند. ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: «اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.» 🍁
آن حرف که از دلت غمی بگشاید در صحبت دل‌شکستگان می‌باید هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت جز شیشه‌ی دل که قیمتش افزاید َ 🍁
رَهِ آسمان درون است پَرِ عشق را بجنبان پَرِ عشق چون قوى شد غم ِنردبان نماند... مولانا 🍁
✅بوی بد گناه ✍بعضی از گناهان ما، بوی بدی دارد که مشامِ ملکوتیان را آزار می‌دهد. طبق بعضی روایات، بعضی از ملائکه از بوی بد گناهان آزرده می‌شوند؛ همچنین است اولیائی که مشامِ برزخی‌شان باز است، از بوی بد گناهان ما آزرده می‌شوند. چه باید کرد تا این بوی بدِ گناه، ما را نزد ملکوتیان رسوا نکند؟ امام رضا علیه‌السلام می‌فرماید: تعَطَّرُوا بِالاسْتِغْفَارِ لاَ تَفْضَحْکُمْ‏ رَوَائِحُ الذُّنُوبِ: با استغفار خود را معطّر کنید، تا بوی بدِ گناهان شما را رسوا نکند... 📚امالی الطوسی، ص ۳۷۲ 🍁
من که شب‌ها ره تقوا زده‌ام با دف و چنگ این زمان سر به ره آرم، چه حکایت باشد؟ حافظ 🌾
پسرکی دو سیب در دست داشت🍎🍃 مادرش گفت : یکی از سیب هاتو به من میدی؟ پسرک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب ! لبخند روی لبان مادر خشکید! سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت : بیا مامان! این یکی ، شیرین تره! مادر ، خشکش زد چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود. هر قدر هم که با تجربه باشید قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد . 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محو روی تو نگردد دل حیران، چہ کُند؟ 🍁