https://harfeto.timefriend.net/16426120140374
نانشناس جدید هروقت منفجر شد پارت بعد گذاشته میشه...💫
#کمک_نویسنده
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#مࢪڰتډࢪىجےیڪڑويا
#پارت_4
»گذشته«
چشمانم را باز کردم نور چشمانم را میزد..
صدای نوحه های مادری که داغدار مرگ کودکش بود در سرم اکو میشد...
بوی خون و الکلی که قاطی شده بود بوی تهو اوری داشت؛ با صدای امیرحسین روی تخت نشستم: چطوری بچه فداکار..
با حرص و لجبازی گفتم: خوبم..
امیرحسین که از حرص خوردن من خنده اش گرفته بود گفت: توی کشور ما به پسر دوازده ساله میگن بچه!کودک! نوجوان!..کشور شما رو نمیدونم...
تلخندی زدم و به در حالی که از تخت پایین می امدم گفتم: تا همین چند وقت پیش به من و امثال من هم بچه میگفتن... اما یه روز بیدار شدیم و دیدیم خانه مان دست ایناست...خاکمان خونی است...مادران دستشان از خون بچه هاشان گلگونه... اون روز بود که مرد شدیم..همه..
_وقتی خبر شهادت دوستامون رو شنیدیم مرد شدیم...دلم میخاد همه مرد باشند...
_وقتی بچه های ده دوازده ساله یک شبه خانوادشان رو از دست دادندو سنگ و شیشه الکل و کبریت دست گرفتن یه شبه مرد شدن...
_ما هم دلمان میخاد مثل ایران بشویم..یعنی میتونیم..میشه.
_در حد خودت..اون جسم کوچکت چرا که نه!
امیرحسین با بغض سرش رو پایین انداخت و با لبخند ادامه داد و گفت: مرد کوچک بریم؟؟
دستم رو گرفت..میدانست حالم خوش نبود..
_یه چند روزی میبرمت پایگاه خودمان نظرت چیه؟
_مادرم چی..ابجیم..میروم خانه خودمان.
_اینطوری که نمیشود...
به حرفم اعتنایی نکرد...و مرا کول کرد و به پایگاشان رفتیم...
رسیدیم..یک خانه تقریباً نیمه تخریب..که هرکسی مشغول کاری بود... یکی نزدیکمان آمد...
_عه این که حاجی..اینجا که مهدکودک نیست...
با حرص نگاهم را درچشمانش گره زدم و از کنارش زد شدم..صدایشان را میشنیدم...
_اینا با اونا فرق داره... نمیدونی چه آتشی به پا کرد..
_چه بگیم..بچه ها از سوریه مهمات اوردند بریم خالی کنیم...
با کلمه سوریه..به سمت اون مرد برگشتم...
با تمام توانم به سمتش دویدم..پایم تیر کشید و در بغلش افتادم..چشمانم شیشه ای شده بود...
_سوری..سوریه..کجاست..
_چی کجاست..ادهَم!
_سوریه...
خنده اش بلند شد... با تمام توان داد زدم...
_خنده دارد مگه...کجاش کی اون تفنگ ها رو اوَرده...
_اهااا..ازسوریه امده و به سمت فلسطین میرویم..(خندید)
خودم را بغلش رها کردم به سمت تخته چوبی رفتم و روی ان نشستم...
به سمتم آمدن..
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
https://harfeto.timefriend.net/16426120140374
نانشناس جدید هروقت منفجر شد پارت بعد گذاشته میشه...💫
#کمک_نویسنده
#استاد_رسول
اگه نظرات زیاد باشه..امشب هم یه پارت دیگه داریم..🙂
به شرط ترکیدن ناشناس..✨
#کمک_نویسنده
#استاد_رسول
💫💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫💫
💫💫
💫
#مرگ_تدریجی_یک_رویا
#آنچه_خواهید_خواند
گمشون کردم...
میخایید برید..
عروسک..
صورت سوخته اش و بدن بی جانش..
چراااااا.
💫
💫💫
💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫💫💫
حدساتون رو در ناشناس اعلام کنید و بگید چه اتفاقاتی در راه هست😉
#استاد_رسول
#کمک_نویسنده
https://harfeto.timefriend.net/16426120140374
نانشناس جدید هروقت منفجر شد پارت بعد گذاشته میشه...💫
#کمک_نویسنده
#استاد_رسول
θ)ســپاهــی💚(◔
دیلینگ دیلینگ دیلینگ🔊🔉
به اطلاع خواننده های عزیز این بنر میرسانیم که ...
یه چنلــ خوشمـل زدیم پــــر از
پروف و بیـو های مذهـبی 💚🔐
تکست های تلنگـري و بسـي جذاب تـودل بــرو💕🧸
و از همه مهمتــر
رمان فـوق احساسي گانــدویــی😍😂
#رمانيباتمامیـــسلیقهها💚
@ekipkolebarashg
⭕️ڪپی بنـــرمون حرامـــــه⭕️
https://harfeto.timefriend.net/16427656362115
آیا تاکنون از ادامه رمان و ادمین ها مخصوصا #کمک_نویسنده راضی بودید:) حتما داخل ناشناس بگید..
پارت جدید تا نیم ساعت دیگه گذاشته میشود...✨
#کمک_نویسنده
#استاد_رسول
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀
🥀
#مࢪڰتډࢪىجےیڪڑويا
#پارت_5
»گذشته«
کنارم زانو زد...
_نمی خواهی بگویی چرا سوریه،سوریه میکردی..
همین که میخواستم حرفم را بزنم..صدای نوحه های مردی به گوش میرسید
صدای پدری که میگفت:قتلُ...قتلُ طفلی و دستش را بر سرش میکوبید...
عمو حسین بچه را از بغل آن مرد گرفت...
گریه اش هزار برابر تر شد..
روی زمین گذاشتش..صورتش را برگرداندم..از موج انفجار کاملا سوخته و بدنش بی جان شده بود..
_کانَّ لَدی طفلٌ واحد(همین یکدانه بچه را داشتم)...
عمو حسین سعی میکرد آرامَش کند..اما نمی شد..کم کم عصبانیتم تشدید شد.
به سمت در پایگاه می رفتم. که در یک حرکت دستی مرا برگرداند وبا او رخ به رخ شدم...
_کجا میروی ادهم!! همینجا بمان..
_نمیتوانم..خواهرم،مادرم...دلم نمیخواهد مانند زن و مرد هایی که دیده ام.. خانوادهام را از دست بدهم...
_ولی..
_ولی..ندارد..ما به شیوه خودمان دفاع خواهیم کرد..شما هم به شیوه خودتان...
از آنجا بیرون آمدم..در خیابان ها راه میرفتم... هرچه مسیر را طی میکردم،طولانی تر میشد..خدا میداند. در این چند ساعت مادرم چه ها کشید...
بیشتر از خودمان..دلم برای خواهرکم میسوخت.. دو روز دیگر روز مادر بود.. اما نمیدانستم برایش چه بخرم که لبخندی بر لبانش بنشانم...
زیر لب با خودم میگفتم...
اگر ارامشمان را برمیگرداندیم.. بزرگترین هدیه اش را میگرفت اما کمبود نیرو تجهیزاتِ دشمن انجام خواسته مادران ما را سخت میکرد...
بالاخره رسیدم..در را با صدای جیغ مانندی باز شد..فاطمه داخل حیاط بود.. ساکت و آرام گوشه ای از حیاط نشسته بود اما خبری از وسایل بازی اش نبود..عروسکش را به گوشه ای پرتاب کرده بود..
برش داشتم..بنده اش که کشیدم شروع به حرف زدن کرد..سرش را بالا آورد..عروسک را برداشتم و روی زانوش گذاشته بودم..
رفتم داخل..
_مامان!!
_اَدهَم،مادر جانکم..کجا بودی تا این وقت..
درحالی که سعی می کردم بدون لنگ زدن راه بروم گفتم:
_ببخشید..
_همین.. نمیگویی دلم هزار راه رفت..اخه دل این مادر چقد جا دارد..
_دوری پدرت و اسرش کم بود!تو اضاف شدی؟؟
_,شرمنده ام.. جبران میکنم..
رفتم و دستانش را بوسیدم و خودم را در بغلش جا کردم..
_خبری از پدر و برادرت گرفتی؟
_نه یعنی پیدایشان نکردم..به به چه بوی خوشمزه ای..
غذایی که دوست داری پختم جانم..
_چی..:)
_مَجدِرة!
_با همـان سالاد همیشگیش..
لبخندی از سر خوشحالی زدم...
_راستی فاطمه چرا ناراحته...
_هوا برش داشته بره دنبال پدرِش..
شب که شام را خوردیم در حال استراحت بودیم..من از پنجره به هلال ماه خیره شده بودم...که ناگهان..
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
https://harfeto.timefriend.net/16426120140374
نانشناس جدید هروقت منفجر شد پارت بعد گذاشته میشه...💫
#کمک_نویسنده
#استاد_رسول
May 11
به نام قلــ✍ـم...
دنبال یه بچه اییم..که تو فلسطین بدنیا اومده ...
به خاطر موج انفجار و ترکشی که به سرش برخورد کرده..فراموشی گرفته...
از محمد خدافظی کردم..از خانه ابدی محمد..
پسرکم...جانکم..تو بعد پدرت و اشرس برادرت مرد این خانه ای..برادر فاطمه آیی..
دلمان میخاد فلسطین یمن عراق عین ایران..متحد بشه امن باشه...
از وقتی که بچه های زیادی جلومان پرپر شدن مرد شدیم از وقتی بچه ها خانوادشان را ازدست دادن پرپر شدن، مرد شدیم...
ماشه اسلحه را کشیدم...روی پیشانی اش گذاشتم..
جگرم آتیش میگیرد..اتیش میگیرد تن این بچه ها به جای لباس به جای کفش پر از تاول و زخم و خونه...
بخشی از رمان﴿ مرگ تدریجی یک رویا﴾ اگر دلتون میخاد ادامش رو بخونید به کانال مراجعه کنید...
@gandoo_roman
مࢪڰٺډࢪىجےیڪڑويا🖤✨
به نام قلــ✍ـم... دنبال یه بچه اییم..که تو فلسطین بدنیا اومده ... به خاطر موج انفجار و ترکشی که به
بنر جدیدمون کانال داشتید داخلش قرار بدید😊😊
سلام دوستان امشب و فردا شب به خاطر امتحانتمون نمیتونیم پارت بذاریم.. ممنون که درک میکنید✨✨
#کمک_نویسنده
#استاد_رسول
یه هشدار اونم این که آقای قادری نویسنده هوش سیاه ماتادور و ... نیرو هارو به بدترین شکل ممکن شهید کردن خلاصه برا گاندو هم حواستون باشه..خودتون رو آماده کنید..😄✨🖤
#استاد_رسول
#کمک_نویسنده
https://harfeto.timefriend.net/16430097484193
نظرات و انرژی ها زیاد باشه یه پارت خفن و بلند داریم امشب...💫
#استاد_رسول
#کمک_نویسنده
💫💫💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫💫
💫💫
💫
#مرگ_تدریجی_یک_رویا
#انچه_خواهید_خواند
فانوس را در سرش خورد کردم...
جسمی بزرگ جلویم نمایان شد..
لپش گل انداخت و چشمش برق میزد...
سرش را روی پایم گذاشت و با عروسکش بازی میکرد..
💫
💫💫
💫💫💫
💫💫💫💫
💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫💫💫💫
تا چند پارت دیگه همه چی کامل و واضح براتون روشن میشه..✨
#کمک_نویسنده
هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
شروع تبادلات پرچذب صاحب الزمان 🌼
یه نگاه به این جذب های بالا بنداز😌😍
چی شد دلت خواست😌🤤
بفرمایید این شرایط رو اول بخونین بعد بیاید پی ویم👇🏽
@sanctiflcation
کانال شرایط
مدیران محترم حتما در این کانال عضو باشید 👇🏽
@wtitleofthetwelfthimam
فقط کانال های مذهبی ادمین میشم
هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
منزندهامبہعشقآمدنتُّ"💚"
مھدۍجانبیا...
آقاجان...
شرمندهڪهبینماهستےونمےبینیمتُوࢪا...
راسٺمۍگفتند:
میخواستیمسربازتباشیم
ولےیڪعمرفقطسربارٺبودیم😔💔
وقتشروعسربازبودݩبراےآقاست!😍🌱
یہوقتدیرنڪنیاا😉
زودجوینشوکہاینجاپراز
#متنهاۍامامزمانے🖇
#عڪس_پروفایݪ🌻✨
#بیوگرافێ😻
وکلےاتفاققشنگبراۍامامزمانےشدن😍
وقتُازدستنده!^^'
زودجوینشوツ
•~•~•~•~🍃💚🍃~•~•~•~•
http://eitaa.com/joinchat/1390542862C37d1889a91
•~•~•~•~🍃💚🍃~•~•~•~•
هدایت شده از 🌼تبادلات پرچذب صاحب الزمان🌼
✅﷽کانال #قرارگاه_شهدا🥀
✅( بزرگترین کانال نوپا و فعال معرف یادمان شهدای اسلام در
ایتا) 😍
@martyrscomp
✅سلام علیکم✋
✅همسنگری ها🌹
✅به قرارگاه شهدا خوش اومدین🍂
✅ان شاء الله ما هر روز ⇩
✅#وصیت_نامه
✅از شهدا و معرفی شهید میزاریم🌹
✅#لینک_ناشناسمون👇 https://harfeto.timefriend.net/16394716062988
🥀🌺🥀🌸🥀🌺🥀🌸🥀🌺
✅💥پایگاه تخصصی نشـرآثار شهداء🥀
✅💢کـلـــیـــپ مراســــمــــات تفحص🥀
✅💢تـصـــــاویـر مراسـمــــات یادمانها🥀
✅جهت عضویت بر روی لینک زیر کلیک کنید👇
🖤@martyrscomp🖤