🎙حجتالاسلاموالمسلمین عالی:
✨پیامبر مهربانیها؛ چهار راهکار برای تربیت فرزندان معرفی میکنند:
💠یکی اینکه #پدر و #مادر ابتدا خود عامل به خیر و خوبی باشند. در خانهای که #پدر و #مادر به واجبات، محرمات و حلال و حرام توجه نمیکنند یا به #نماز اول وقت اهمیت نمیدهند نباید انتظار داشته باشند که فرزندانشان دینی تربیت شوند.
💠راهکار دوم این است که فرزندانتان را متذکر خدا قرار دهید و این به معنی تسبیح دادن به دست فرزند نیست، بلکه باید بستر #خانواده بستر ذکر و یاد خدا باشد و یاد خدا به طوری در آن خانه قوی باشد که کسی جرأت گناه نداشته باشد.
💠راهکار سوم این است که فرزندانتان را #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر کنید و بدانید با که میرود، کجا میرود و چه میکند. اما فرزندی که #ازدواج کرد و رفت تلاش نکنید سلیقهها و نظراتتان را به او تحمیل کرده و #زندگی او را خراب کنید بلکه به آنها نظر مشورتی بدهید زیرا امر به معروف باید همراه با رفاقت باشد.
💠راهکار دیگر رفیق بودن پدر و مادر با فرزندانشان است؛ کلید تربیت یک کلمه است و آن اینکه با فرزندانتان رفیق شوید و نگذارید قبل از شما کسان دیگری با آنها رفیق شوند.
#تربیت_فرزند
#تربیت_دینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰📹 راز اثرگذاری بر نوجوان
🔹با این تکنیک می تونید ارتباطتونو با کودک و نوجوان خودتون به بهترین شکل حفظ کنید
✅ تاثیر محبت های واسطه ای در ارتباط با فرزندان
🔺دکتر سعید عزیزی
انسان های امن،چه کسانی هستند؟
✍انسان های امن، همانها که همه چیز میتوانی بهشان بگویی... بدون اینکه قضاوت یا تحقیرت کنند میتوانی کنارشان احساس بودن کنی...
همان ها که تا لباسی تازه تنت ببینند نمیپرسند از کدام مغازه خریدی؟ مارکش چیست؟ چند خریده ای؟
میگویند: چقدر قشنگه، بهت میآید، من عاشق این جنس ژاکتم.
از سفر که برگردی نمیپرسند کجا رفتی؟ با کی و چرا رفتی؟ اسم هتلش؟ چهقدر هزینه شد؟
میگویند :خوش گذشت؟ سرحال شدی؟
ماشین تازه بخری نمیپرسند نو است یا دست دوم؟ از کجا خریدی؟ نقد یا قسطی؟ چند خریدی؟
میگویند راحتی باهاش؟... خوبی این ماشین اینه که... .
دانشگاه قبول شوی نمیپرسند کدام دانشگاه؟ شهریهاش چه قدره؟ وای چقدر دوره!
میگویند چه رشتهای به سلامتی؟ این رشته بازار کار خوبی دارد، اگر تلاش کنی.
مشغول کاری تازه شوی نمیپرسند حقوقت چه قدره؟ اسم شرکتش چیه؟ جایش کجاست؟
میگویند شغلت را دوست داری؟ صاحبکارت یا همکارهایت آدمهای خوبی هستند؟ اینجور شغلها جای پیشرفت دارد...
💥کسانی که فقط خود خود خودت هستی که برایشان اهميت داری....
با آدمهای امن معاشرت کنید✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸تقدیر یا تقصیر؟!🔸
♨️ اگر در کاری کوتاهی کردید، حق ندارید اسم #تقدیر را بیاورید!
♨️ حق نداریم خدا را بدنام کنیم!
♨️ اینکه تقصیر خودمان را به تقدیر نسبت میدهیم باعث میشود که هیچوقت از اشتباهاتمان درس نگیریم.
🌺السلام علیک یا امیرالمومنین
✨حدیثی ناب از #امیرالمومنین_امام_علی علیه السلام:
ناسپاسی مردم تو را از کار نیکو باز ندارد،
زیرا هستند کسانی، بی آنکه از تو سودی برند تو را میستایند،
چه بسا ستایش اندک آنان برای تو، سودمندتر از ناسپاسی ناسپاسان باشد.
📚نهج البلاغه ،حکمت ۲۰۴
1⃣✅ نکته :هرگز از انجام کارهای خوب؛ دست برنداریم ..
✨✨✨✨✨✨✨✨
🔹بازخوانی بخشی از نامه امیرالمومنین امام علی علیه السلام :
🌹نامه ۵۳ نهج البلاغه نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر زمانی که او را به فرمانداری مصر برگزیده بود (از طولانی ترین و زیباترین و پر مفهوم ترین نامه های نهج البلاغه است )
✅در بخشی از نامه امام آمده است :
آرزوهای سپاهیان را برآور و همواره از آنان ستایش کن ؛
و کارهای مهمی را که انجام داده اند برشمار ؛
زیرا #یادآوری_کارهای_ارزشمند آنان ، شجاعان را برمی انگیزاند ؛ و ترسوها را به تلاش وا میدارد ؛ انشاءالله
و در یک ارزشیابی دقیق ؛ رنج و زحمت هر یک از آنان را شناسایی کن ؛
و هرگز تلاش و رنج کسی را به حساب دیگری نگذاشته ؛ و #ارزش_خدمات_او_را_ناچیز #مشمار ؛ تا شرافت و بزرگی کسی موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشماری ؛
یا گمنامی کسی باعث شود که کار بزرگ او را ناچیز بدانی .
📚منبع : نامه ۵۳ نهج البلاغه
✅2⃣نکته: ارزش خدمات افراد را بدانیم ..
#عادت_دادن_به_کار_نیک...
امام رضا فرمودند: " کودک را امر کن تا با دست خود صدقه بدهد، اگر چه مقدار آن کم باشد."
انجام اعمال نیک را به صورت گفتاری به فرزندان خود آموزش داده و او را به انجام آن عمل عادت دهید. بگذار صدقه را او به شخص مستمند بدهد. تو داری صدقه می دهی؛ اما به دست فرزندت صدقه بده. چقدر زیبا است! اثر تربیتی این نوع برخورد بسیار عمیق تر است. اگر این دو مطلب با هم تلفیق شوند اثر گذاری بیشتری خواهند داشت. پیامبر اکرم ص نیر در روایت مورد بحث به ضرورت توام بودن گفتار و رفتار والدین در امر تربیت فرزندان اشاره فرمودند.
[حاج آقا مجتبی تهرانی]
#ادب_الهی
#هرگز_نان_کسی_را_آجر_نکن
سالها پیش مردی در شهری نانوا بود. او فردی متّقی، پرهیزگار، قانع و شاکر بود. در محلّهای که آنها زندگی میکردند، یک مغازۀ مرغفروشی بود که فروش خوبی هم داشت.
روزی پسر آن مرد، به پدرش گفت: «دوست دارم مالکِ آن مغازه را ببینم و به قیمت بالایی آن را اجاره کنم، مغازۀ پرفروشی است.»
مرد گفت: «پسرم! هرگز با آجرکردن نانِ کسی به دنبال نان برای خودت نباش. دنیا بزرگ است و خدا را قابلیّت روزی رساندن زیاد است.»
اما وسوسه درون پسر را پر کرده بود و حاضر نبود از خواستۀ خود کوتاه بیاید.
مرد برای تلنگر به پسرش، او را به نانوایی برد. خمیر لواشی را به تنور چسباند و سریع خمیر لواش دیگری را دوباره به روی همان لواش که در حالِ پختن بود زد. هر دو خمیر لواش، سنگین شدند و از دیوارۀ داغ تنور رها شده و داخل تنور افتادند و سوختند.
مرد گفت: «پسرم! دیدی؟ یک لواش در حال پختن بود، لواش دیگر روی آن چسبید و باعث شد نه خودش بپزد و تبدیل به نان شود؛ و نه گذاشت لواش دیگر نان شود. پسرم! هرگز نانِ خود را روی نانِ کس دیگری نزن، که برای تو هم نانی نخواهد شد.
بدان! اگر اجارۀ بالا به آن مغازه بزنی و او را از نان و نوا بیندازی، خودت نیز به نان و نوایی نخواهی رسید و این قانون زندگی است.»
#داستان
🔅#پندانه
✍ اعمال انسان بر چهرهاش اثر میگذارد
🔹حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود را مامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که بهعنوان آثار هنری زمانش باقی بماند.
🔸نقاش به جستوجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد. چون فرشتهای برایش قابل رویت نبود کودکی خوشچهره و معصوم را پیدا نمود.
🔹روزهای بسیاری آن کودک را کنارش مینشاند و تصویر او را میکشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند.
🔸حال نوبت به کشیدن تصویر شیطان رسید، نقاش به جاهای بسیاری میرفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمییافت چون همه بندگان خدا بودند، هرچند اشتباهی کردہ بودند.
🔹سالها گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد.
🔸پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است، به نقاش گفت هر طور شده این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود.
🔹نقاش بار دیگر به جستوجو پرداخت تا مجرمی زشتچهره با موهایی درهمریخته را در گوشهای از خرابات شهر یافت.
🔸از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیاش را بهعنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود.
🔹چند روز مشغول رسم نقاشی شد تا اینکه روزی متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم میچکد.
🔸از او علت را پرسید. مجرم گفت:
شما قبلا هم از چهره من نقاشی کشیدهاید. من همان بچه معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی. امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده است.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هیچکس اینقدر زیبا پشت پرده ترویج کارهای حرام رو در دنیا تبیین نکرده بود..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰تیپ شخصیتی(قسمت اول تا پنجم)
صحبت های #دکتر_عزیزی در رابطه با تیپ های شخصیتی افراد و تاثیر آن بر روابط با یکدیگر در سنین مختلف
#دکتر_سعید_عزیزی
#تیپ_شخصیتی
#تربیت_فرزند
#روانشناسی
#برونگرا
#درونگرا
#عارفانه🍃
حاج آقا دولابی رحمت الله علیه :
صاحب مال، قیمت مال را می داند. خدا یک موي سر مؤمن را به همـه ي عـالم نمی فروشـد. شـما قیمـت خودتـان را نمـی دانیـد، لـذا گـاهی اوقـات خودتـان را ارزان می فروشید. بهلول الاغ لنگی داشت. آن را به حراجی داد تا بفروشد.
حراجی شـروع بـه تبلیغات کرد که این الاغ نیست، بلکه بـراق اسـت و همـان مرکبـی اسـت کـه پیـامبر اکرم (ص) با آن به معراج رفتند. آنقدر از آن الاغ تعریف کرد که خود بهلول بـاورش شد و دید حیف است آن را بفروشد؛ لذا فریاد زد نمی فروشم، نمی فروشم و حقّ الزّحمه ي حراجی را داد و الاغ را پس گرفت.
بدن مؤمن به راسـتی بـراق اسـت و بـا آن عبـادت می کند و به معراج می رود. هر چه خدا و اولیاي خدا می گویند تو خوبی و با ارزشـی، تـو باور نمی کنی و خودت را بد و کم ارزش می دانی. مشکل در باور خودت است. شخـصی که خود را فقیر و بد می پندارد و لذا خود را ارزان می فروشد، اگر کـسی پیـدا شـود کـه بتواند براي او حقّ مطلب را در توصیف ارزش و بزرگی یک دوست اهـل بیـت ادا کند و آن شخص هم آن را باور کند ، دیگـر حاضـر نخواهـد شـد آن را در قبـال متـاع کم ارزش دنیا بفروشد.
✍مصباح الهدی ص ۴۰۰
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج🌹
#قلم_نوشت
فریب زندگی اسلایسی را نخوریم !
یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته :
اگر می خوایید گاز بگیرید برید ته صف ..
صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفتهاند
چند نفر نوشتهاند :
همین فردا میرم «شوور»! میکنم ،
دوسه نفر نوشتهاند :
اصلاً من به عشق همین پاها میخوام بچهدار شم و ..
مردی روی نوک کوهی ایستاده و دستهایش را باز کرده و نوشته :
زندگی یعنی فتح قلهها !
زنی در اینستاگرام عکسی از قورمهسبزی که پخته منتشر کرده و نوشته :
هرکی هرچی دلش میخواد بگه
من عاشق اینم برای همسرم قورمهسبزی بپزم ، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه ..
دهها نفر نوشتهاند :
آره خوشبختی یعنی همین !
خوشبختید شما ..
حسودیم شد ..
خوش به حال جفتتون ..
دلم برای خودم سوخت و ..
مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته :
«بالاخره خریدمش»
جماعتی لایک کردهاند که خوش به حالت و مبارکه و ..
اینها همه بُرش هایی از زندگی هستند
نه تمام آن !
زندگی_اسلایسی !
آن بخش از زندگی که دست چین میکنیم
و به واسطه شبکههای مجازی به دیگران اجازه میدهیم آن را ببینید
و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت میکنند ..
بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوستداشتنی غش و ضعف میروند
اگر همان کودک را به آنها بدهید
که ساعت سه نصفه شب بیدار میشود ،
زار میزند ،
نمیخوابد ،
پوشکاش نیاز به تعویض دارد ،
شیر میخواهد ،
خواب را از آدم میگیرد و ..
بعید است هنوز فقط به خاطر گازگرفتن پاهایش به او وفادار بمانند
و کماکان بچه بخواهند !
کودک فقط گازگرفتن نمیخواهد ،
احساس مسئولیت
و مراقبت دائمی هم میخواهد
میتوانید ؟
این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است
که بوی خوش قورمهسبزی در فضای خانه میپیچد
یا مرد مینشیند به بافتن گیسوی زن ،
یک فانتزی زیباست
اما وقتی عملی نمیشود
بسیاری از همسران احساس ناکامی میکنند
که پس چرا زن من قورمهسبزی نمیپزد ؟
یا چون همسرم موهام رو نمیبافه
پس دوستم نداره !
مردی که خسته از جدال در یک زندگی بیرحمانه به خانه میآید
و هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بیثباتی بازار و .. است
دل و دماغی برایش نمیماند
که شب هنگام وقتی میرسد
بنشیند به بافتن گیسو !
البته که اگر این کار را بکند
عجب مرد نیکوییست
اما اگر هم حال و حوصلهاش را نداشتهباشد
دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست !
آن یک عکس که دیدهاید هم
نشان خوشبختی تمام وقت آن زوج نیست
فقط یک بُرش دست چینشده
از یک زندگی است
یک اسلایس !
فتح قله ها لذتبخش است
اما قبل از آنکه کسی روی نوککوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد ،
باید رنج بالارفتن از آن را به جان بخرد
عرقریختن ،
زمینخوردن ،
تحمل سرما و گرما ،
تاول زدن پا و ..
آن عکس فقط یک بُرش است
فقط یک اسلایس لذتبخش !
مردی که عکسی از سوئیچ ماشین اش را به اشتراک گذاشته هم
دشواری خریدن آن را که علنی نکرده !
غبطهخوردن به آن لحظه
گرچه واکنشی طبیعی است
اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را میدانستیم
هرگز غبطه نمیخوردیم
این تنها یک بُرش از زندگی مرد است
یک اسلایس
نه تمام آن !
• خلایق حق دارند
هر اسلایسی از زندگی شان که دوستدارند را
به نمایش بگذارند
اما ما حق نداریم
آن یک اسلایس را
«تمام» زندگیشان فرض کنیم ،
دست به مقایسهاش با زندگی خودمان بزنیم
و احساس ناکامی کنیم ! •
زندگی_اسلایسی
میتواند آفت آرامش مان باشد
اگر باور نکنیم که
بسیاری از عکسهایی که میبینیم
و حرفهایی که میشنویم
تنها بُرشهایی گزینش شدهاند،
نه تمام آن .. !
⚡️تلنگر⚡️
عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.کودکی پرسید:"چه مینویسی؟"عالم لبخندی زد و گفت:"مهمتر از نوشتههایم، مدادی است که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی!"
پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید.
عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آنها را به دست آوری.
اول: میتوانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت میکند و آن دست خداست!
دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش میشود، ولی نوک آن را تیز میکند. پس بدان رنجی که میبرى از تو انسان بهتری میسازد!
سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست
چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون میآید!
پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی میگذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگیات مى كنى، ردی از آن به جا مىماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
فرق انسانهای بزرگ، متوسط و کوچک با هم چیه؟
🔹 درس ١
انسانهای بزرگ زودتر از دیگران سلام میدهند.
انسانهای متوسط در سلام کردن عجلهای ندارند.
انسانهای کوچک اما منتظرند دیگران به آنها سلام کنند.
🔹 درس ٢
انسانهای بزرگ اول فکر میکنند، بعد حرف میزنند.
انسانهای متوسط اول حرف میزنند، بعد فکر می کنند.
انسانهای کوچک اصلا فکر نمیکنند.
🔹 درس ٣
انسانهای بزرگ بدیهای دیگران را فراموش میکنند.
انسانهای متوسط خوبیهای دیگران را فراموش میکنند.
انسانهای کوچک قبول ندارند که چیزی را فراموش میکنند.
🔹 درس ۴
انسانهای بزرگ انتقادپذیرند.
انسانهای متوسط انتقاد گریزند.
انسانهای کوچک انتقاد ستیزند.
🔹درس ۵
انسانهای بزرگ اشتباهات خود را جبران میکنند.
انسانهای متوسط اشتباهات خود را تکرار میکنند.
انسانهای کوچک اصلا قبول ندارند که در زندگی اشتباه میکنند.
🔹درس ۶
انسانهای بزرگ به فکر حفظ جایگاه دیگران هستند.
انسانهای متوسط فقط به فکر حفظ جایگاه خود هستند.
انسانهای کوچک به فکر نابودی جایگاه دیگران هستند.
🔹درس ۷
انسانهای بزرگ دیگران رو تمجید میکنند.
انسانهای متوسط دیگران رو نظاره می کنند.
انسانهای کوچک دیگران رو مسخره می کنند.
🔹درس ۸
انسانهای بزرگ دایره رفاقت رو بزرگ می کنند.
انسانهای متوسط دایره رفاقت رو حفظ میکنند.
انسانهای کوچک دایره رفاقت رو نابود میکنند.
🔹درس ۹
انسانهای بزرگ پول را خرج دیگران میکند.
انسانهای متوسط پول را خرج خود میکنند.
انسانهای کوچک اما خود را خرج پول میکنند.
🔹درس ۱۰
انسانهای بزرگ وحدت ایجاد می کنند.
انسانهای متوسط وحدت رو حفاظت می کنند.
انسانهای کوچک نفاق ایجاد می کنند.
#تلنگرانه
#تلنگر
❌اگر دیدی فرزند کسی منحرف شده است، پیش داوری مکن، خانوادهاش را مسخره و متهم به بد تربيت کردن فرزندانشان مکن!!
👈چرا که نوح علیهالسلام با مشکل فرزند و همسرش مواجه بود درحالیکه مشهور به #صفی_الله بود...
❌ کسی را که از قومش اخراج کردهاند مسخره مکن و نگو بیارزش و بیجایگاه است!!
👈 چرا که ابراهیم علیهالسلام را راندند درحالیکه مشهور به #خلیل_الله بود...
❌ زندان رفته و زندانی را مسخره مکن!!
چرا که يوسف علیهالسلام سالها زندان بود در حالیکه مشهور به #صدیق_الله بود...
❌ ثروتمند ورشکسته و بی پول را مسخره مکن!!
👈چرا که ايوب علیهالسلام بعد از غنا، مفلس و بی چیز گرديد در حالیکه مشهور به #نبی_الله بود...
❌ شغل و حرفه دیگران را تمسخر مکن!!
👈چرا که لقمان علیهالسلام نجار، خیاط و چوپان بود درحالیکه خداوند در قرآن مجید به #حکيم بودن او اذعان دارد...
❌ کسی را که همه به او ناسزا میگویند و از او به بدی یاد میکنند مسخره مکن و مگو که وضعيت شبهه برانگیزی دارد!!
👈 چرا که به حضرت محمد ساحر، مجنون و دیوانه میگفتند در حالیکه #حبیب خدا بود...
پس دیگران را پیش داوری و مسخره نکنیم بلکه حسن ظن به دیگران داشته باشی
📚 حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
روزی کشاورزی متوجه شد ساعت طلای ميراث خانوادگی اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهی کودک که بيرون انبار مشغول بازی بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد.
به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه های علوفه را گشتند اما باز هم ساعت پيدا نشد. همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکی نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتی ديگر به او بدهد.
کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود انديشيد:چرا که نه؟ کودک مصممی به نظر ميرسد، پس کودک به تنهايی درون انبار رفت و پس از مدتی به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدی درحالی که بقيه کودکان نتوانستند؟
کودک پاسخ داد: من کار زيادی نکردم، روی زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم...
"ذهن وقتی در آرامش است، بهتر از ذهن پرمشغله، کار ميکند. هر روز اجازه دهيد ذهن شما اندکی آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگی خود را آنگونه که می خواهيد سروسامان دهيد👌
🔘 خُلق نیکوی حضرت محمد صلیالله علیه و آله
🔳 آیت الله ناصری (ره):
▫️ خداوند، چند چیز را در قرآن عظیم شمرده است. خدایی که خود عظیم است، اگر چیزی را عظیم بشمارد، عظمت آن فوق العاده است.
یکی از مواردی که خداوند عظیم، آن را عظیم شمرده خُلق عظیم نبی اکرم است. در قرآن فرمود:
📜 اِنَّکَ لَعَلَیٰ خُلُقٍ عَظیم. (سوره قلم، آیه چهار: و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری.)
❇️ زمانی که نبی اکرم به مدینه آمدند و اسلام رونقی گرفت، روستای دور افتادهای بود که حدود هزار نفر جمعیت داشت. یک نفر از اشرار این منطقه بود که بسیار بد و خونریز بود. آن شرور دید که اهل این منطقه، خیلی ناراحتند. پرسید:
🔹 چه شده است؟ چرا اینقدر ناراحتید؟
▫️ گفتند:
🔸 یک نفر به مدینه آمده و ادعای پیغمبری میکند و همه خدایان ما را زیر سؤال برده و منکر شده است. ما از این ناراحتیم که تمام خدایان ما را کنار زده است و دین تازه ای آورده و میگوید:
🔶 خدا یکی است.
▫️ گفت:
🔹 شما چه میخواهید؟
▫️ گفتند:
🔸 اگر بتوانی خون این شخص را بریزی و او را بکشی، آنچه دلت بخواهد، به تو میدهیم.
▫️ گفت:
🔹 فردا سر او را برای شما میآورم.
▫️ آن شرور، حرکت کرد و بعد از ظهر مدینه رسید. نماز پیغمبر در مدینه تمام شده بود و عربها به منزل خود رفته بودند. حضرت هم داشتند، به منزل میرفتند. عرب شرور به پیغمبر رسید؛ در حالی که آن حضرت را نمیشناخت؛ لذا از خود پیغمبر پرسید:
🔹 این محمد که میگویند، کجاست؟
▫️ حضرت فرمودند:
🔸 او را چه کار داری؟
▫️ عرض کرد:
🔹 من از فلان منطقه هستم و شنیدهام ادعای پیغمبری کرده و منکر خدایان ما شده است. آمده ام سر او را برای خویشانم سوغات ببرم.
▫️ فرمودند:
🔸 الآن بعد از ظهر است و هوا گرم. شما هم تازه رسیدهای و خسته هستی. غذا هم که نخوردهای. بیا برویم منزلِ ما استراحت بکن، غذایت را بخور، خوابت را برو. سر حال که شدی، من دست محمد را در دستت میگذارم.
✨ حضرت او را به منزل آوردند و عبای خود را پهن کردند و گفتند:
🔸 روی آن بنشین.
▫️ آن عرب غذایش را خورد و مشغول استراحت شد.
☀️ کم کم آفتاب او را گرفت. حضرت، مقابل آفتاب ایستادند و با بدن مبارکشان، روی صورت این عرب، سایه انداختند، تا آفتاب به او نتابد.
⏳ خواب آن عرب طول کشید و پیغمبر عرق کردند. عرقهای پیغمبر، روی صورت این جوان چکید و بیدار شد. دید که این آقا بالا سر او نشسته و از شدت گرمای آفتاب صورت او از عرق خیس شده است. بلند شد و گفت:
🔹 آقا! چرا این طور کردی؟ چرا من را شرمنده کردی؟ خدمتی به من کردی که احدی نکرده است.
▫️ و عذر خواهی کرد.
حضرت فرمودند:
🔸 دیدم خستهای و خواب هستی. نخواستم بیدارت کنم و بگویم آفتاب تو را گرفته است. بالای سر تو نشستم که آفتاب تو را اذیت نکند.
▫️ آن عرب بلند شد و گفت:
🔹 وعده کردی که دست محمد را در دستم بگذاری. برویم محمد را پیدا کن و دست او را به دست من بده.
🤝 حضرت دستشان را آوردند جلو و فرمودند:
🔸 بگیر.
▫️ جوان نگاهی نکرد و گفت:
🔹 چه را بگیرم؟
▫️ گفت:
🔸 دست من را. من محمدم.
▫️ این جوان به حضرت نگاهی کرد و با خودش گفت:
🔹 عجب! این زندگی و این اخلاق او است؟!
❇️ شهادتین را جاری کرد و به حضرت ایمان آورد و گفت:
🔹 من میروم همه مردم شهرمان را مسلمان میکنم.
💡 حضرت، همه اعمال و رفتارشان بهگونهای بوده است که برای ما معلم و الگو باشد.
💎 اسكندر يكی از نخبگان را از مسووليتی كه داشت عزل كرد و كاری پست به او داد .
روزی اسكندر به او گفت :
حالا ، حال و روزت چه طور است ؟
گفت :
" مرد به خاطر منصبش بزرگ و شريف نمي شود بلكه منصب است كه به اندازه مرد بزرگ و شريف می شود ، پس مرد هر جا كه هست بايد پاك ، عادل و با انصاف باشد ."
اسكندر که از پاسخ او خوشش آمده بود او را به جای اول خود برگرداند:
بايدت, منصب بلند بكوش!
تا به فضل و هنر كنی پيوند
نه به منصب بلندي مرد
بلكه منصب شود به مرد بلند
#بهارستان_جامی🍁
...ومصداق این جریان تاریخی معروف است که:
وقتی مولاامیرالمؤمنین به
خلافت رسید یکی از یاران ایشان به نام صعصعه تبریک متفاوتی خطاب به امام گفتند اینکه :
یاعلی!توبه خلافت زینت دادی ونه خلافت به تو!🌺
سلام برآنان که برازنده ی مقام ومنصبند