eitaa logo
گنج سخن
458 دنبال‌کننده
279 عکس
129 ویدیو
1 فایل
کانال فرهنگی و ادبی با ارائه داستان‌های پند آموز و اخلاقی دوستان عزیز می‌توانند حکایات و داستانهای کوتاه خود را از طریق مدیریت در این کانال به اشتراک بگذارند @shafie_48
مشاهده در ایتا
دانلود
روزي پدري نزد کنفوسـیوس -حکیم و فیلسوف چینی- رفت و از پسـرش به خاطر وظیفه ناشناسی شکایت کرد. کنفوسیوس فرمان داد: پـدر و پسـر را سه ماه زنـدانی کردنـد و گفت: «پـدري که نتواند وظایف فرزندي را به پسـرش بیاموزد، همان اندازه خطا کار است که پسري به آن وظایف عمل نکند. https://eitaa.com/ganj_sokhan
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸ســلام 💓صبح زیباتون بخیر 🌸زندگیتون پرشـور 💓و پر از رحمت الهی 🌸دلتون پراز نغمه های شادی 💓و پر از حس خوشبختی 🌸و لحظه هاتون 💓پر از سلامتی و کامیابی 🌸صبح شنبه تون 💓پراز عشق و مهـربانی 🌺 صبح زیبای شما ب خیر و نکویی
📚حکایت طبیب و قصاب قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی. گرچه لای زخم بودی استخوان لیک ای جان در کنارش بود نان https://eitaa.com/ganj_sokhan ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌
📚حکایت ملا نصرالدین و رحمت خداوند روزی از روزهای بهاری باران به شدت در حال باریدین بود. خوب در این حالت هر کسی دوست دارد، زودتر خود را به جای برساند که کمتر خیس شود. ملا نصرالدین از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او می دوید تا زودتر خودش را به خانه برساند. ملا نصرالدین پنجره را باز کرد و فریاد زد. های همسایه! چیکار می کنی؟ خجالت نمی کشی؟ از رحمت خدا فرار می کنی؟ مرد همسایه وقتی این حرف ملا را شنید، دست از دویدن کشید و آرام ارام به سمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آب کشیده شده بود. چند روز گذشت. این بار ملا نصرالدین خود در میانه باران گرفتار شد. به سرعت در حال دویدن به سوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: های ملا نصرالیدن! خجالت نمی کشی از رحمت خدا فرار می کنی! چند روز قبل را یادت هست؟ به من می گفتی چرا از رحمت خدا فرار می کنی؟ حال خودت همان کار را می کنی؟ ملا نصرالدین در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت: چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر می دوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم. سخن پایانی این داستان کنایه از افرادی که از زمین و زمان ایراد می گیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیح ذکر می کنند. https://eitaa.com/ganj_sokhan ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌
وقتی یونانیان برای ترساندن کوروش‌ بزرگ به درگاه او آمدن گفتند: اگر در امر داخلی یونان دخالت کند با او سخت مقابله خواهند کرد. کوروش‌ کبیر به آنان گفت: یونانیان کارشان بیکاریست من از مردمی که در میدان های شهرشان گرد هم می آیند و برای فریب یکدیگر سوگند دروغ می خورند ترسی ندارم https://eitaa.com/ganj_sokhan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨یکشنبه تون شاد و زیبا 💓✨ان شاءالله امـروز 🌸✨یه خبـر خوب 💓✨یه اتفاق بی نظیر 🌸✨یه معجـزه 💓✨یه دلخوشی 🌸✨یه کار خوب 💓✨یه لب خندون و 🌸✨یه زندگی آروم نصیبتون بشه 💓هر کجا هستید خدا پناهتون باشه https://eitaa.com/ganj_sokhan
❤️ تشرفات محضر ولی عصر(عج) آیت الله مظاهری ضمن درس اخلاق خود حکایتی نقل کردند با این مضمون : یکی از علمای بزرگ، در زمان قدیم در تخت فولاد خدمت امام زمان «ارواحنا‌فداه» رسیده بود و از آن حضرت درخواست «علم اکسیر» کرده بود. در حالی که یاد گرفتن علوم غریبه حرام است و گفت و شنود و تعلیم و تعلّمش نیز حرام است. آن حضرت به او فرموده بودند: علوم غریبه به تو چه ربطی دارد؟ من به جای آن ختمی به تو یاد می‌دهم که بهتر از اکسیر است. بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان توسّل پیدا کن و در توسّل‌هایت بگو: «یا محمّد یا علی یا فاطمه یا حسن یا حسین، ‌یا صاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی». آن عالم نقل می‌کند: وقتی حضرت فرمودند: «ادرکنی»، به ذهنم خطور کرد که باید بفرمایند: «ادرکونی»، یعنی برای درخواست کمک از پنج نور مقدّس، باید فعل جمع به کار ببریم، پس چرا ایشان فعل مفرد به کار برده و می‌فرمایند: «ادرکنی و لاتهلکنی»؟! وقتی چنین تصوّری کردم، امام زمان «ارواحنا‌فداه» تبسّم کردند و فرمودند: همین است که گفتم. برای اینکه واسطه فیض این عالم، فعلاً من هستم. یعنی اگر در زمان حاضر توسّلی به پیغمبر اکرم صلی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم یا سایر حضرات معصومین سلام ‌الله ‌علیهم بشود، فیض الهی به واسطه وجود مقدّس امام زمان «ارواحنا‌فداه» به بندگان می‌رسد https://eitaa.com/ganj_sokhan ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌
پسر حاتم که از کریمان جهان بود، از کوزه سفالین آب میخورد و بر فرش کهنه می نشست، ولی پیوسته سفره نیکو می نهاد و مردمـان را طعـام میداد و هرسـال به شـاعران هشـتاد هزار درهم جایزه میداد. روزي فردی به او گفت: «چه میشـد اگر آب در جـام بلـورین میخـوردي و فرش و ظرف هـاي بهـتر فراهـم میکردي؟» گفت: «من حسـاب کرده ام که اگر بخـواهم وسایل تجمل فراهم آورم، هر سال پنجاه هزار دینار زر سـرخ خرج این تجمل می شود و من دوست تر دارم که زندگانی ساده در پیش گیرم و این پنجـاه هزار دینـار به محتاجـان دهم تـا در ایام حیات، مرا ثنا گوینـد و پس از وفات بر من دعا کننـد که از آدمی همین به کار آید و بس». https://eitaa.com/ganj_sokhan
مردی غلامی سـقا داشت که از سـختی آب کشـیدن همیشه رنجور و درمانده بود. روزي مرد از او پرسید: «اي غلام، حال خود و مرا چگونه می بینی؟» گفت: «در میان این قبیله، من و تو بـدبخت ترین مردمان هستیم.» اسـحاق پرسـید: «به چه دلیل؟» گفت: «به این سـبب که تو سراسـر شب در غم نان آن ها هستی و من تمام روز در غم آب آن ها، درحالی که آنها به فکر من و تو نیستند و ما را کارگر خود می دانند». https://eitaa.com/ganj_sokhan
جشواره زمستانه برنج عنبر بو 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 عطر بالا. لیزر شده یکدست خوش پخت. تخفیف عالی طبع گرم. کشت امسال ارسال به تمام نقاط کشور از اهواز 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 تا ما هستیم گران نخرید 09166183109 @shafie_48 🚚🚚🚚🚚🚚🚚🚚🚚🚚 🆔https://eitaa.com/anbarbo_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ نیایش صبحگاهی 🌺 🍃 🌺 ❤️خدايا 🌹در این روزهای زمستانی ❄️ 💫به ماحکمت 🌹وخرد درونی عطا فرما🙏 💫تا هرکس که درمسير زندگیمان 🌹قرار ميگيرد 💫به‌خوشبختي برسانيم 🌹خدايا به ماحکمتی‌ده 💫که فقط زيبايی‌ عظمت 🌹ترا در درونمان 💫احساس کنيم🙏 🌹امین یا رب العالمین https://eitaa.com/ganj_sokhan