eitaa logo
گاندو
34.7هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
7.8هزار ویدیو
9 فایل
﷽ •|گانـدو؛اطلاعاتی‌امنیتی‌‌ضدجاسوسی|• . تقدیم‌به‌‌سربازان‌‌گمنام‌‌امام‌عصـر"عج" شهدای‌گمنام‌‌و‌مظلوم‌امنیت به‌امید‌گوشه‌ی‌چشمی ۹۸.۴.۱۷ .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔻تشییع شهدای کرمان فردا انجام می‌شود | هویت ۷۰ درصد شهدا شناسایی شد‌ 🔹تشییع پیکر مطهر شهدای حادثه تروریستی کرمان فردا ساعت ۹:۳۰ از چهارراه غزه به سمت مصلی بزرگ امام علی علیه السلام کرمان انجام می‌شود و پس از آن شهدای کرمان برای تدفین می‌روند و بقیه شهدا به سمت دیگر شهرستان‌ها و استان‌ها اعزام می‌شوند. 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاندو
📲💭 هیکلِ کشتی‌گیری داشت با انبوهی ریشِ روی صورتش. صدای‌ش شده بود مثل آدمی که از بس فریاد زده، گرفته
📲💭 «رفتم از موکب ناهار بگیرم که 206 مشکی‌رنگ، جلوی چشمم رفت هوا... مثل برگِ درختی در دست باد، از زمین کنده شدم، پرتاب شدم عقب!» می‌گفت مادرم روی صندلی تاشو نشست و دخترم کنارش ایستاد تا بروم برای‌شان ناهار بگیرم. در حال رفتن بوده که این انفجار اتفاق می‌افتد. ... و خنکی آب او را به هوش می‌آورد. یکی بالای سرش پرسیده: «داداش خوبی؟» و به اطرافیانش گفته: «به هوش اومد، به هوش اومد...» می‌گوید: «فکر مادرم و دخترم پرید جلوی ذهنم! کجا بودند را نمی‌دانستم. راه افتادم سمت موکب؛ یکی داشت داد می‌زد آقا دستت! نمی‌فهمیدم به کی می‌گوید یا طرف‌حسابش کدام مجروح است!» رنجور و نالان ادامه می‌دهد: «دخترم کنار خیابان افتاده بود و مادرم زیر آوارِ موکب...؛ آمدم دخترم را بلند کنم که درد هجوم کرد به همه وجودم... تازه نگاهم رفت به دستم؛ خون سرازیر بود و از انگشتان‌م می‌ریخت» گفت: «تازه آن آدمی که می‌گفت دستت! رسید به‌م؛ گفت که دارد داد می‌زند دستم ترکش خورده؛ با آخرین نفس و نایی که داشتم گفتم دخترم و اشاره کردم به او که افتاده بود کنار خیابان؛ دست گذاشت و نبض دخترم را گرفت؛ داد زد زنده‌س، برانکارد بیارین!» می‌دانستم خودش را که آورده‌اند بیمارستان مهرگان، مادر و دخترش اتاق عمل بیمارستانِ پیامبر اعظم هستند. برای همین بیرون زدم تا برسم بیمارستان پیامبر اعظم(ص). وسطِ سرمای استخوان‌سوز غوغای جمعیت بود آنجا. هر کس دنبال عزیزی بود و نشانی گم‌شده‌اش را می‌داد. بیرون از بیمارستان همان جوان را دیدم. با دستِ بانداژ شده. نمی‌دانم چطوری به این زودی خودش را رسانده بود آنجا. حتی زودتر از من. می‌پرسم با این حال و روز چرا آمدی اینجا؟ گفت: «گفتم که مادر و دخترم اتاق عمل‌ن، انتظار داری بشینم اونجا؟!» و با همان دست مجروحش کوبید توی درِ شیشه‌ای بیمارستان.... ✍️ به روایت محمدحیدری از شاهدان حادثه تروریستی کرمان 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📲💭 یک سئوال مادرانه تیر خیلی درد داشت؟!؟ 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا