eitaa logo
گاندو
34.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
7.8هزار ویدیو
9 فایل
﷽ •|گانـدو؛اطلاعاتی‌امنیتی‌‌ضدجاسوسی|• . تقدیم‌به‌‌سربازان‌‌گمنام‌‌امام‌عصـر"عج" شهدای‌گمنام‌‌و‌مظلوم‌امنیت به‌امید‌گوشه‌ی‌چشمی ۹۸.۴.۱۷ .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📲💭 سلاح مقاومت زمین نمی ماند. تصویری از همسر یکی از شهدای مقاومت لبنان 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻تشییع شهید سید حسن نصرالله و شهید سید هاشم صفی الدین 🔹حسن فضل الله نماینده پارلمان لبنان فاش کرد که دبیر کل سابق حزب‌الله سید حسن نصرالله و سید هاشم صفی الدین در ماه‌های اول سال ۲۰۲۵ همزمان تشییع و دفن خواهند شد. 🔹او گفت همه چیز در حال آماده شدن است و مقبره مخصوصی برای سید حسن ساخته می‌شود. 🔹پس از ترور این دو رهبر حزب‌الله، بدن آنان بصورت امانت در مکانی دفن شده تا پس از اتمام جنگ و بازگشت مردم، در شرایط عادی در مراسمی با حضور مردم تشییع و دفن شوند. 🔹سید هاشم صفی الدین پس از آنکه معلوم شد سید حسن به شهادت رسیده، گفت دو قبر در کنار هم بکنید. او در پاسخ به اینکه چرا دو قبر، گفت دومی هم بزودی نیاز خواهد شد/ لیبانیران 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻بهشت رفتن خیلی قشنگه خصوصاً وقتی پدر و پسر با هم برن... 🔹این روزها کم نیستند مواردی در حزب‌الله لبنان که چند عضو یک خانواده با هم به شهادت رسیده‌اند! 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
گاندو
قسمت ۴۲/ مسئول میز موساد، با چهره‌ای که اقتدار و اعتماد به نفس در آن موج می‌زد، به نوال نگاه کرد و
قسمت ۴۳/ در همین زمان، در لبنان، مرتضی که به «شکارچی جاسوس» معروف بود و با شیخ صالح و رابط ایران ارتباط داشت با چهره ای در هم وارد اتاق شد. فضای اتاق، سنگین و پر از سکوت بود. تیک‌تاک ساعت روی دیوار به وضوح شنیده می‌شد. مرتضی بی‌مقدمه وارد بحث شده بود، گفت: «بچه‌های ما باید دقیق زمان‌هایی که نوال نیست رو شناسایی کنن تا کار رو شروع کنیم.» مرتضی، که نگاهش در حال کاویدن جزئیات اتاق بود، به خود آمد و با لحنی آرام ولی نافذ گفت: «ای بابا، دختره که تو اسپانیاست. منظورت اینه که رصد رو از اطرافیانش شروع کنیم؟» رابط ایران خندید، اما خنده‌اش بیشتر شبیه به یک تاکتیک برای کاهش فشار اتاق بود، گفت: «دقیقاً. بچه‌ها باید بفهمن کِی شرایط برای نصب سیستم‌های نظارتی مناسب می‌شه.» مرتضی سری به نشانه تأیید تکان داد و گفت: «بچه‌های حزب فعال می‌شن. منتها ما با اینکه داخل محیط امنش بخواد سیستم نصب بشه موافق نیستیم این کار رو هم نمیکنیم.» رابط ایران متعجب شد و گفت: «چرا؟ مگر ما در چنین مواردی از این روش استفاده نمی‌کنیم؟» مرتضی، که حالا کاملاً متمرکز شده بود، صندلی‌اش را کمی جلو کشید و گفت: صوتش رو که اگر بخوای شنود کنی از طریق لوله ی آب و از طریق اتاق های اطراف بالا و پایینش میشه حلش کرد، منتها برای تصویری که میخواید از محیط داشته باشید ما کلا باید بریم سراغ یه شیوه ی دیگه! رابط ایران گفت: بیشتر توضیح بده آقا مرتضی مرتضی گفت: توضیح نداره، دختره جاسوسه! الان هر بچه‌ای تو جیبش یه هیدن کمرا داره، اون وقت این دختره اگر با این همه آتیشی که سوزونده وقتی وارد یه اتاق میشه این رو در نیاره که احمقه، در میاره یکی از دوربین ها رو هم کشف کنه تمومه، هرچی از اول تو ذهنت بوده نابود میشه! اگر ده بار هم یادش بره، یه بار دوربین ها رو چک کنه یکی گیر بیاره تمومه! رابط ایران سری به نشانه تأیید تکان داد و مشغول یادداشت‌برداری شد. مرتضی، که حالا نگاهش به دوردست خیره شده بود، گفت: «ما اینجا داریم با موساد بازی می‌کنیم. اینا برای هر قدمشون هزار نقشه دارن. باید به همون اندازه دقیق و بی‌نقص عمل کنیم.» هواپیمای نوال در فرودگاه بیروت به زمین نشست. او که حالا در موساد به «ملکه سایه‌ها» معروف بود، با گام‌هایی آرام و مطمئن از پلکان هواپیما پایین آمد. هر قدمش گویی با ریتمی از پیش‌ تعیین‌شده برداشته می‌شد. مأموریتش، در ظاهر، ساده به نظر می‌رسید؛ چند مصاحبه با خانواده‌های شهدا و رزمندگان مقاومت. اما این فقط ظاهر ماجرا بود! قبل از سفر، آریل بارها به او هشدار داده بود: مقامات موساد قبل از اعزام نوال یک نکته را به او گفته و بارها تاکید کردند: نوال، گوشیت نباید از سرور قطع بشه. به‌خصوص وقتی LangSpy مشغول صحت‌سنجی زبان بدن و لحن مصاحبه‌شونده‌هاست، بچه های ما هنگام مصاحبه با تو هستن و اگر زبان بدن و لحن فرد نشون بده که تردیدی نسبت به تو دارن یا بهت شک کردن باهات تماسی از طریق یک شماره ی مجازی با پیش شماره ی لبنان گرفته میشه و اگر در مصاحبه چنین چیزی رخ داد خیلی عادی بدون اینکه طرف مقابلت رو در جریان قرار بدی مسیر بحث رو عوض کن.... نوال، در حالی که این هشدارها را در ذهنش مرور می‌کرد، لبخندی محو زد. او حالا نه‌ تنها به خودش، بلکه به نقشی که برایش طراحی کرده بودند، اعتماد کامل داشت. نوال به لبنان رسید و بعد از گفتگوهایی با بچه‌های حزب قرار شد با خانواده ی چند شهید مصاحبه کند. او در یکی از خانه‌های ساده و روستایی لبنان، مقابل همسر یکی از شهدای حزب نشسته بود. فنجان‌های چای روی میز چوبی کوچک میان آن‌ها قرار داشت. صدای اذان از دوردست به گوش می‌رسید و فضای خانه، ترکیبی از آرامش و حسرت بود. نوال، با چهره‌ای آرام و صدایی گرم، سوالاتش را می‌پرسید. اما ناگهان، وقتی به شیخ صالح اشاره کرد و گفت: «از شیخ صالح خبری دارید؟ ایشون رو چطور توصیف می‌کنید؟» چهره همسر شهید تغییر کرد. او لحظه‌ای مکث کرد و نگاهش به زمین خیره ماند. انگار چیزی در درونش به او هشدار می‌داد که مراقب باشد. در همین حال یک تماس تلفنی با نوال گرفته می‌شود و قبل از آنکه نوال به آن پاسخ دهد تماس قطع می‌شود. از جزئیات پیام مشخص بود که میخواهند به نوال بگویند خیلی بحث را ادامه ندهد. نوال با خونسردی لبخند زد و مسیر بحث را تغییر داد: «پسرتون رو چطور بزرگ کردید؟ باید خیلی قوی باشید...» همسر شهید که هنوز کمی مشکوک بود، پاسخ داد، اما دیگر مثل قبل گرم نبود. همان موقع که این آلارم در مرکز موساد به ثبت رسید آریل در حال توضیح آنلاین اتفاقات برای "هورام" فرمانده ی بالا دستی خود بود. ادامه دارد... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔻امروز سوریه، فردا ایران! 🔹اردوغان چه نقشه‌ای برای تجزیه ایران و خاورمیانه در سر دارد؟ 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲💭 نتانیاهو: باز هم میخواهم مردم را خطاب قرار دهم! 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا