4_6024112715528669311.mp3
2.31M
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
◼️ #مراسم ختم #مجازی #سالگرد درگذشت مرحوم مغفور شادروان #حاج_محمودقربانی
🔷 تلاوت قرآن کریم سوره #الرحمن :
🎤توسط کربلایی #محمدمتین_امینی
◾️🌾◾️🌾◾️🌾◾️🌾
⚘ شادی روحش #قرائت " فاتحه" باذکر "صلوات "
التماس دعا..
◼️🌾◼️🌾◼️🌾◼️🌾
♦️ #جهش_تولید
🇮🇷﷽اطلاع رسانی گرمن درسروش ؛ ایتا و تلگرام
@garman_shahrood
4_5976428034398357550.mp3
1.29M
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
◼️ #مراسم ختم #مجازی #سالگرد درگذشت مرحوم مغفور شادروان #حاج_محمودقربانی
🔷 دعا #ختم_قرآن :
🎤توسط کربلایی #محمدامین_امینی
◾️🌾◾️🌾◾️🌾◾️🌾
⚘ شادی روحش #قرائت " فاتحه" باذکر "صلوات "
التماس دعا..
◼️🌾◼️🌾◼️🌾◼️🌾
♦️ #جهش_تولید
🇮🇷﷽اطلاع رسانی گرمن درسروش ؛ ایتا و تلگرام
@garman_shahrood
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
🔰🔰🔰🌷
🔰🔰🌷
🔰🌷
🔰
🌴❤️🌴بسم الله الرحمن الرحیم🌴❤️🌴
🌹💚🌹سلام علیکم🌹💚🌹
❤️💚❤️خدایا به حق این لحظات❤️💚❤️
🌺فقیران را بی نیازی ،شکیبایی وثروت🤲🏻
🌺بیماران را درمان وسلامت🤲🏻
🌺مومنین ومومنات را لطف وکرامت🤲🏻
🌺اسیران خاک را آمرزش ومهر🤲🏻
🌺غریبان را برگشت به وطن🤲🏻
🌺اسیران وزندانیان را رهایی وآسودگی🤲🏻
🌺قلب های مضطرب را آرامش🤲🏻
🌺کودکان ونوجوانان بی سرپرست را روزی و پناه🤲🏻
🌺قلب های مارا صدق وصفا ،معرفت ویقین🤲🏻
🌺استوار کن زبان های مارا به راستی🤲🏻
🌺قرض داران را دریاب🤲🏻
🌺گشایش بخت جوانان ورفع مشکلات آنها🤲🏻
🌺عشق تعهد ومهر وصفا به همسران🤲🏻
🌺زمامداران را به عدالت و دلسوزی بر ملت🤲🏻
🌺عاقبت به خیری همه خواننده ها به همراه خانواده🤲🏻
♥️عطا بفرما ای مهربانترین مهربانان🤲🤲🤲
"آیه های انتظار"
─┅═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🔰
🔰🌷
🔰🔰🌷
🔰🔰🔰🌷
🔰🔰🔰🔰🔰🔰
@garman_shahrood
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گزیده بیانات رهبر انقلاب #امام_خامنه_ای به مناسبت روز #حجاب و عفاف با عنوان
« #هنرپوشیدگی»
🕊
💜🕊
🕊🌈🕊
💜🕊💜🕊💜🕊
@garman_shahrood
🍃🌸🍃
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
🌸خدای مهربان من
🌷میدانی که چقدر به رحمت تو
☘امید بسته ایم
🌷و چقدر آرام میشویم از اینکه تو
☘و مهربانی و لطفتت را
🌷همیشه در جان لحظاتمان
☘احساس می کنیم ...
🌷حس داشتنت ، حس بودنت ،
☘حس حضورت ،
🌷در تار و پود لحظاتمان جاریست
☘و چقدر با تو خوشبختیم..
🌷و چقدر با تو ای خدای مهربانم
☘پر از آرامشیم،
🌷الهی، در این روزای سخت
☘مردم کشورم را از تمام
🌷خطرات و بیماریها محفوظ بدار و
☘این آرامش را برایمان ابدی گردان...
🌸آمیـن
🌷
☘🌷
🌸☘🌷
☘🌸☘🌷
🌸☘🌸☘🌸☘
#چهش_تولید
@garman_shahrood
🌸کتاب #سه_دقیقه در قیامت
(#قسمت_دهم)
✅در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضربالمثل بود آش نخورده و دهن سوخته!
♨ شخصی در میان جمع غیبت کرده یا تهمت زده و من هم که غیبت را شنیده بودم در گناه او شریک شده بودم...
♨چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت و فقط برایم گناه ایجاد کرد! خیلی سخت بود خیلی...
🔰 حساب و کتاب خود به دقت ادامه داشت اما زمانی که نقایص کارهایم را میدیدم، گرمای چپ گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد حرارتی که نزدیک بود و تمام بدنم را میسوزاند!
🔥همه جای بدنم می سوخت به جز صورت و سینه و کف دست هایم!
💥برای من جای تعجب بود چرا این سمت بدنم نمیسوزد.. جواب سوالم را بلافاصله فهمیدم.
💠از نوجوانی در جلسات فرهنگی مسجد حضور داشتم.
پدرم به من توصیه میکرد که وقتی برای آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا و اهل بیت علیه السلام اشک میریزی
✨قدر این اشک را بدان و به سینه و صورت خود بکش من نیز وقتی در مجالس اهل بیت گریه میکردند اشک خود را به صورت و سینه می کشیدم.
♦️حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدن نمیسوزد
✔️نکته دیگری که در آن واحد شاهد بودم به اشکال توبه به درگاه الهی بود و دقت کردم که برخی از گناهانم در کتاب اعمال نیست.
آنجا رحمت خدا را به خوبی حس کردم... بعد از اینکه انسان از گناه توبه کند و دیگر سمتش نرود گناهانی که قبلاً مرتکب شده بود کاملا از اعمالش حذف می شود.
💥 حتی اگر کسی حق الناس بدهکار است،اما از طلبکار خود بی اطلاع است با دادن رد مظالم برطرف میشود.
💠 اما حق الناسی که صاحبش را بشناسد باید در دنیا برگرداند... اگر یک بچه از ما طلبکار باشد و در دنیا حلال نکرده باشد باید در آن وادی صبر کنیم تا بیاید و حلال کند
از ابتدای جوانی به حقالناس بیت المال بسیار اهمیت می دادم.
لذا وقتی در سپاه مشغول به کار شدم سعی میکردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم به کار شخصی مشغول نشوم و یا اگر در طی روز کار شخصی یا تلفن شخصی داشتم، کمی بیشتر اضافه کاری بدون حقوق انجام میدادم.
✨ با خودم میگفتم حقوق کمتر ببرم و حلال باشد خیلی بهتر است.
🌷این موارد را در نامه عمل می دیدم..
🍃 جوان پشت میز به من گفت: خدا را شکر که بیت المال بر گردن نداری وگرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب میکردی!
اتفاقا در همانجا کسانی را میدیدم که شدیداً گرفتار هستند گرفتار رضایت تمام مردم،گرفتار بیتالمال!
🔴 این را هم بار دیگر اشاره کنم که بعد زمان و مکان در آنجا وجود نداشت.
💠 من به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من وفات کردن ببینم یا کسانی را که بعد از من قرار بود بیایند.
🌿 یا اگه کسی را میدیدم لازم صحبت نبود به راحتی می فهمیدم که چه مشکلی دارد.
✔️ چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس و دزدی از بیت المال و آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمامی مردم کشور حتی آنهایی که بعدها به دنیا می آیند حلالیت می طلبیدند!!
☘اما در یکی از صفحات این کتاب قطور یک مطلبی برای من نوشته شده بود که خیلی وحشت کردم!
ادامه دارد..
@garman_shahrood
مراسم تشییع جنازه خادم الحسین علیه السلام مرحوم مغفور شادروان
#کربلایی_علی_اصغرعبدالهی
#باجناق برادر محمدرضاابراهیمی فرزند مرحوم محمدباقر
🔺یک شنبه ۹۹/۰۴/۲۳
♦️ساعت ۱۷
🔺ازابتدای روستای قلعه عبدالله
✳️با رعایت نکات #بهداشتی و فاصله اجتماعی
#چهش_تولید
@garman_shahrood
سلام علیکم
قابل توجه #همولایتی های محترم #گرمن_و_قلعه_محمدآقا
🌴 پایگاه مقاومت بسیج #شهیدچمران گرمن و #مرکزنیکوکاری و امدادمحله امام رضا علیه السلام گرمن در راستای #توانمندسازی_اقتصادی همولایتی های گرامی در بحث #اقتصادمقاومتی با دعوت از #ریاست محترم جهاد و کشاورزی برادر #مهندس_علی_اصغرحجی از #همشهریان محترم عوت می گردد در جلسه ای که بدین منظور تشکیل می گردد شرکت نمائید .
🌴 #زمان : #یکشنیه ۲۲ تیرماه ۹۹
⏰ #ساعت ۱۸:۳۰
✳️ #مکان : #مسجدجامع روستای گرمن
🌴🎋🌴🎋🌴🎋
#موضوعات :
۱_ بیان مشکلات کشاورزان و دامداران
۲- بیان طرح ها ، پروژه ها و اعتبارات بخش کشاورزی و دامپروری
✳️با رعایت نکات #بهداشتی و فاصله اجتماعی
#چهش_تولید
@garman_shahrood
🌸 کتاب #سه_دقیقه در قیامت
(#قسمت_یازدهم)
❎یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت:
اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند.
💥 کتابهای خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود.
سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده میکردند.
🍃 بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتابها را هم بردم.
✨ یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتابها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند.
☘لذا کتابها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده میشود.
🍃جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتابها کرد و گفت: این کتابها جزو بیتالمال و برای آن مکان بود.
♨️چون بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمیآوردی
⛔️ باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت میطلبیدی.
⚠️خیلی ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتابها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم..خدا به داد کسانی برسد که بیتالمال را ملک شخصی خود کردهاند!
🔆درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم.
🔰 مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند.
🔴اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت،
⛔️ روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت.
وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر میکنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند.
تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا گرفتارم برای من کاری بکن.
💥 تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند!
راست می گویند که مرگ خبر نمیکند.
☘در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل شده که:
روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت شد و همان دم شهید شد.
🔰 یارانش گفتند: بهشت بر تو گوارا باد.
❤️خبر به پیامبر رسید.ایشان فرمودند:
من با شما هم عقیده نیستم زیرا لباسهایی که بر تن او بود از بیتالمال بود و آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش آن را احاطه خواهد کرد.
💠 در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم.
🌸 حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش🔥 در پای تو قرار میگیرد.
💥 در میان روزهایی که بررسی اعمال انجام شد ما به باطن اعمال آگاه می شدیم.
🔰 یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را میفهمیدیم.
❎چیزی که امروزه به اسم شانس نام برده می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود!
🔆بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علتها را می داد...
💠مثلا روزی در جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو رسید.
♻️ نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم بیشتر این نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند.
🔷 یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند.
روز دوم اردو هم باز بقیه را اذیت کردیم.
🔵 البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم.
📘وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده
🔮 من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دوعدد پتو برای خودم یک تختخواب قشنگ درست کرده بودم.
🔶چادر ما چراغ نداشت متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچهها میخواهد من را اذیت کند.
✅لذا همین طور که پوتین به پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم.
یک باره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفت!
داد میزد: کی بود،چی شد!؟
♨️وحشت کردم...سریع از چادر آمده بیرون و فهمیدم حاج آقا جای خواب نداشته، بچهها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست.
🔘 لگد خیلی بدی زده بودم.بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش.
🔆حاج آقا آمد بیرون و گفت: الهی پات بشکند، مگر من چه کردم که اینجوری لگد زدی؟
گفتم:حاج آقا غلط کردم ببخشید. من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم ..خلاصه خیلی معذرت خواهی کردم.
⚜ به حاج آقا گفتم: شرمنده من توی ماشین میخوابم شما بخوابید.
فقط با اجازه بالش خودم را بر می دارم.
🌿 رفتم توی چادر همین که بالش را برداشتم دیدم یک عقرب بزرگی اندازه کف دست زیر بالش من قرار دارد .
من و حاج آقا هر طور بود او را کشتیم.
حاجی گفت :جون من را نجات دادی..
ادامه دارد...
🍃
🍃🌸
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃
#چهش_تولید
@garman_shahrood
یاد کنیم #شهدا ؛ درگذشتگان واموات بویژه مرحومه #زینت_بیگم_موسوی با ذکر #صلوات و #فاتحه
🔰 🔻رهبر انقلاب #امام_خامنه_ای :
خوشبختانه مجموعههای #درمانی در مسئله کرونا #فداکاری کردند، دیگر انسان زبانش #قاصر است از اینکه بخواهد مبلَغ فداکاری اینها را بیان کند؛ چه تعدادی از اینها خودشان مبتلا شدند و تعدادی جان باختند در این راه، در راه خدمت به مردم. اینها خیلی با ارزش است.
🔹️ من وقتی میبینم توی تلویزیون نشان میدهد که بعضیها عبور میکنند و همین چیز ساده، همین #ماسک را نمیزنند، وقتی من این را میبینم، #من از آن #پرستارخجالت میکشم، واقعاً #خجالت میکشم که آنها آن جور دارند #فداکاری میکنند، آن #پزشک، آن #پرستار، آن وقت این آدم، جوان یا غیر جوان حاضر نیست یک ماسک بزند.
🔷 #بانی خیر گرامی برادر #حاج_سیدمحمدحسینی
💥#طرح نان با #عطرصلوات به نیت
#چهلمین روز در گذشت
🏴 مرحومه #زینت_بیگم_موسوی
✅ #دو_شنبه ۹۹/۰۴/۲۳
🔷#این_طرح به مناسبت ها ، شب و روز جمعه انجام می شود.
☎ #تلفن_رزرو ۰۹۱۲۴۷۳۶۴۵۹
🔷 #مرکزنیکوکاری_امام_رضا علیه السلام گرمن
@garman_shahrood
به مناسبت سومین روز درگذشت مرحوم مغفور خادم الحسین کربلایی علی اصغر عبدالهی
⏰ ساعت ۱۷
⚫️ قلعه عبدالله مزار آن مرحوم
🎤 نوای #مداح اهل بیت (ع)کربلایی سیدعلی اکبر میری
#چهش_تولید
@garman_shahrood
🌸 کتاب #سه_دقیقه در قیامت
(#قسمت_یازدهم)
❎یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت:
اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند.
💥 کتابهای خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود.
سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده میکردند.
🍃 بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتابها را هم بردم.
✨ یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتابها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند.
☘لذا کتابها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده میشود.
🍃جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتابها کرد و گفت: این کتابها جزو بیتالمال و برای آن مکان بود.
♨️چون بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمیآوردی
⛔️ باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت میطلبیدی.
⚠️خیلی ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتابها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم..خدا به داد کسانی برسد که بیتالمال را ملک شخصی خود کردهاند!
🔆درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم.
🔰 مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند.
🔴اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت،
⛔️ روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت.
وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر میکنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند.
تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا گرفتارم برای من کاری بکن.
💥 تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند!
راست می گویند که مرگ خبر نمیکند.
☘در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل شده که:
روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت شد و همان دم شهید شد.
🔰 یارانش گفتند: بهشت بر تو گوارا باد.
❤️خبر به پیامبر رسید.ایشان فرمودند:
من با شما هم عقیده نیستم زیرا لباسهایی که بر تن او بود از بیتالمال بود و آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش آن را احاطه خواهد کرد.
💠 در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم.
🌸 حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش🔥 در پای تو قرار میگیرد.
💥 در میان روزهایی که بررسی اعمال انجام شد ما به باطن اعمال آگاه می شدیم.
🔰 یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را میفهمیدیم.
❎چیزی که امروزه به اسم شانس نام برده می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود!
🔆بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علتها را می داد...
💠مثلا روزی در جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو رسید.
♻️ نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم بیشتر این نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند.
🔷 یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند.
روز دوم اردو هم باز بقیه را اذیت کردیم.
🔵 البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم.
📘وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده
🔮 من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دوعدد پتو برای خودم یک تختخواب قشنگ درست کرده بودم.
🔶چادر ما چراغ نداشت متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچهها میخواهد من را اذیت کند.
✅لذا همین طور که پوتین به پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم.
یک باره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفت!
داد میزد: کی بود،چی شد!؟
♨️وحشت کردم...سریع از چادر آمده بیرون و فهمیدم حاج آقا جای خواب نداشته، بچهها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست.
🔘 لگد خیلی بدی زده بودم.بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش.
🔆حاج آقا آمد بیرون و گفت: الهی پات بشکند، مگر من چه کردم که اینجوری لگد زدی؟
گفتم:حاج آقا غلط کردم ببخشید. من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم ..خلاصه خیلی معذرت خواهی کردم.
⚜ به حاج آقا گفتم: شرمنده من توی ماشین میخوابم شما بخوابید.
فقط با اجازه بالش خودم را بر می دارم.
🌿 رفتم توی چادر همین که بالش را برداشتم دیدم یک عقرب بزرگی اندازه کف دست زیر بالش من قرار دارد .
من و حاج آقا هر طور بود او را کشتیم.
حاجی گفت :جون من را نجات دادی..
ادامه دارد...
🍃
🍃🌸
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🌸🍃
#چهش_تولید
@garman_shahrood