#صدقه اول ماه ذیحجه الحرام
لینک پرداخت #صدقات مرکزنیکوکاری وامداد محله امام رضا علیه السلام گرمن
#رایگان_بدون_کارمزد
https://pay.behesht.me/63636
🌷
🌷🕊
🕊🌷🕊
🌷🕊🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💎@garman_shahrood
🌷🌿🌷
🌷صبح
🌿از راه رسید
🌷قلمت را بردار
🌿سر هر شاخه سلامی بنشان
🌷سلام
🌿صبح قشنگتون بخیر
🌷روزگارتون از رحمت لبریز
🌿سفره هاتون از نعمت سرشار
🌷دلتون خوش،خوشیهاتون پایدار
🌿مرداد ماهتون پر باشد
🌷از خوشبختیهای ماندگار
صبحتون بخیر و شادی 🌷
🌷
🌸🌷
🌷🌸🌷
🌸🌷🌸🌷
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
💎@garman_shahrood
🌸 کتاب #سه_دقیقه در قیامت
( #قسمت_بیستم)
🔷گفتند همه رفقای شما سالم هستند.
تعجب کردم، پس منظور از این ماجرا چه بود؟
من آنها را در حالی که با شهادت وارد برزخ شدند مشاهده کرده بودم.
🌼چند روزی بعد از عمل وقتی حالم کمی بهتر شد مرخص شدم.اما فکرم به شدت مشغول بود.
☘ یک روز برای این که حال و هوایم عوض شود با خانوم و بچه ها به بیرون رفتیم .به محض اینکه وارد بازار شدیم پسر یکی از دوستان را دیدم که از کنار ما رد شد و سلام کرد.
🍁 رنگم پرید! به همسرم گفتم: این فلانی نبود؟
همسرم گفت: آره خودش بود.
این جوان اعتیاد داشت و دائم دنبال کارهای خلاف بود .
☄برای به دست آوردن پول مواد همه کاری میکرد.گفتم این مگه نمرده؟ من خودم دیدمش که اوضاع و احوال خیلی خراب بود.
⚡️مرتب به ملائکه خدا التماس می کرد حتی من علت مرگش را هم میدانم.
خانومم با لبخند گفت: مطمئن هستی که اشتباه ندیدی؟حالا علت مرگش چی بود؟
گفتم اون بالای دکل مشغول دزدیدن کابل های فشار قوی برق بوده که برق اون رو میگیره و کشته میشه!
خانمم گفت: فعلا که سالم و سرحال بود.
آن شب وقتی برگشتیم خونه خیلی فکر کردم.پس نکند آن چیزهایی هم که من دیدم توهم بوده!
❄️ دو سه روز بعد خبر مرگ این جوان پخش شد.از دوست دیگرم که اورا میشناخت سوال کردم ،گفت: بنده خدا تصادف کرده.
🍂من بیشتر توی فکر فرو رفتم، چون من خودم این جوان را دیده بودم حال و روز خوشی نداشت.
اعمال،گناهان،حق الناس.. حسابی گرفتارش کرده بود.
به همه التماس می کرد برایش کاری بکنند..
🌾 روز بعد یکی از بستگان به دیدنم آمد ایشان در اداره برق اصفهان مشغول به کار بود. لابلای صحبتها گفت: چند روز قبل یک جوان رفته بود بالای دکل برق تا کابل فشار قوی رو قطع کنه وبدزدد،همان بالا برق خشکش می کند!
خیره شدم به صورت مهمان و گفتم فلانی را میگویی؟
گفت :بله خودش، پرسیدم مطمئنی؟
گفت آره، خودم اومدم بالای سرش اما خانوادهاش به مردم چیز دیگه ای گفتند.
💥 پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده نزدیک را هم دیدهام.
💫 نمی دانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم.
ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشید.
✨بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد.
🍃یکی دو هفته بعد از بهبودی من پدرم در اثر یک سانحه از دنیا رفت.
خیلی ناراحت بودم، اما یاد حرف خدا عموی خدابیامرزم افتادم که گفت این باغ برای من و پدرت است و او به زودی به ما ملحق می شود...
🔷در یکی از روزهای نقاهت سری به مسجد قدیمی محل زدم.
یکی از پیرمرد های قدیمی را دیدم .
☘سلام و علیک کردیم و وارد مسجد شدیم.یکباره یاد آن پیرمردی افتادم که به من تهمت زده بود و به خاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید!
🔷 صحنه ناراحتی آن پیرمرد در مقابل چشمانم بود. با خودم گفتم:
باید پیگیری کنم ببینم این ماجرا چقدر صحت دارد؟ دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شده را از نزدیک ببینم.
به پیرمرد گفتم :فلانی رو یادتون هست همون که چهار سال پیش مرحوم شد؟
🔅گفت: بله نور به قبرش ببارد .چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی سر و صدا کار خیر می کرد. آدم درستی بود. مثل او کم پیدا می شود.
✅گفتم: بله اما خبر نداری این بنده خدا چیزی توی این شهر وقف کرده، مسجد حسینیه؟
❗️گفت نمیدانم ولی فلانی با او خیلی رفیق بود از او بپرس .
🔰بعد از نماز سراغ همان شخص گرفتیم پیرمرد گفت:خدا رحمتش کند دوست نداشت کسی با خبر شود اما چون از دنیا رفته به شما میگویم.
♻️ سپس به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت:
این حسینیه را میبینی همان حاج آقا که ذکر خیرش را کردی این حسینیه را ساخت و وقف کرد.
نمی دانی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد. الان هم داریم بنایی میکنیم و دیوار حسینیه را برمیداریم و وصلش می کنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر باشد.
♻️ بدون اینکه چیزی بگویم جواب سوالم را گرفتم..سری به حسینیه زدم و برگشتم و پس از اطمینان از صحت مطلب، از حقم گذشتم و حسینیه را به بانی اصلی اش بخشیدم...
ادامه دارد...
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹
🌾
🌸🌾
🌾🌸🌾
🌸🌾🌸🌾
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
#چهش_تولید
#من_ماسک_میزنم
@garman_shahrood
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻 #رادیو_ریحانه | مثل دو شریک💞
💐 رهبر انقلاب:
« #محبّت مایهی اصلیِ زندگیِ شیرین خانوادگی است؛ سعی کنید #محبّت را روزبهروز افزایش بدهید که به دست خود انسان هم هست و انسان میتواند این کار را بکند.» فروردین ۱۳۹۸
❣️ @Khamenei_Reyhaneh
🌷
🌸🌷
🌷🌸🌷
🌸🌷🌸🌷
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
💎@garman_shahrood
روز #پنج شنبه یادکنیم #شهدا ؛ درگذشتگان واموات بویژه مرحومه #کربلایی_خدیجه_مهدوی با ذکر #صلوات و #فاتحه
🔰 #امام_خامنه_ای :
#توسل عمومی برای دفع #بلای کروناخیلی مهم است.
#زیارت اهل قبور
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلسَّلامُ عَلى اَهْلِ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، مِنْ اَهْلِ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، یا اَهْلَ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، بِحَقِّ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، مِنْ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، یا لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، بِحَقِّ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، اِغْفِرْ لِمَنْ قالَ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، وَاحْشُرْنا فى زُمْرَةِ مَنْ قالَ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ، عَلِىٌّ وَلِىُّ اللهِ.»
🔷 #بانی خیر گرامی خواهر #نرگس_نیکوحرف
💥#طرح نان با #عطرصلوات به نیت
🏴مرحومه #کربلایی_خدیجه_مهدوی
🌹مادرمفغود الاثر #شهیدتقی_نیکوحرف
✅ #پنجشنبه ۹۹/۰۵/۰۲
🔷#این_طرح به مناسبت ها، شب وروز جمعه انجام می شود.
☎ #تلفن_رزرو ۰۹۱۲۴۷۳۶۴۵۹
🔷 #مرکزنیکوکاری_امام_رضا علیه السلام گرمن
@garman_shahrood
#رهبر فهیم و فرزانه ما اینگونه است
💕از دستکش و ماسک یکبارمصرفش
❣تا فاصله گذاری اجتماعی
💕از موکت کف و دیوارهای خالی
❣از چفیه همیشگی
💕از دمپایی ساده اش
❣از با دو دست #ادای_احترام کردن نخست وزیر عراق
✳️از چه بگویم ، تا که قدر این #فهیم_فرزانه شناخته شود
💖
💐💖
💖💐💖
💐💖💐💖
💖💐💖💐💖💐💖
💎@garman_shahrood
به نام خدا
#اموات چشم براه #خبرات ما هستند
🌴🎋🌴🎋🌴🎋
اهدوا امواتکم #بالدعاء و #الصدقه
#هدیه کنید برای #اموات خود ، با #دعا کردن و #صدقه دادن
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
-ویژه روزهای #پنجشنبه و #جمعه هر هفته
✳️ راه های پرداخت #صدقات به مرکز #نیکوکاری وامداد محله امام رضا علیه السلام #گرمن
1⃣ _ #لینک پرداخت :
#بدون_کارمزد
https://pay.behesht.me/63636
2⃣ _ #شماره_کارت
6063-7370-0002-3299
بنام زین العابدین ابراهیمی
🌷
🌷🕊
🕊🌷🕊
🌷🕊🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💎@garman_shahrood
❣🌱🌺❣🌱🌺❣🌱🌺
🌺🌱❣🌺🌱❣
❣🌱🌺
🌺
🍃🌸اولین ســـــلام صبــحگاهی تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان
✨ حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌷 السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ
🌹 یا اباصالحَ المهدی
🌷 یا خلیفةَالرَّحمن
🌹 و یا شریکَ القران
🌷 ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
🌹سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان
🌷 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌷
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌸🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃🌸
❣به قصد زيارت ارباب
🥀السلام عليك يا اباعبدالله
🥀و علي الارواح التي حلت بفنائك
🥀عليك مني سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل 🥀و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم
🥀السَّلامُ عَلي الحُسٓين و
🥀عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و
🥀عَلي اولاد الحُسَين وَ
🥀 علَي اصحابِ الحُسَين.
✨أللهم الرزقنا زیارت الحسین( ع)
🌺
❣🌱🌺
🌺🌱❣🌺🌱❣
❣🌱🌺❣🌱🌺❣🌱🌺
@garman_shahrood
🌸 کتاب #سه_دقیقه در قیامت
( #قسمت_بیست و یکم)
✅شب با همسرم صحبت می کردیم خیلی از مواردی که برای من پیش آمده باورکردنی نبود.
☘گفتم: لحظه آخر هم بهم گفتند به خاطر دعای همسر و دختری که در راه داری شفاعت شدی.
🔅 به همسرم گفتم این هم یک نشانه است اگر این بچه دختر بود معلوم می شود که تمام این ماجراها صحیح بوده..
🍂 در پاییز همان سال دخترم به دنیا آمد
♻️تنها چیزی که پس از بازگشت من از آن وادی ترس شدیدی در من ایجاد می کرد و تا چند سال من را اذیت میکرد ترس از حضور در قبرستان بود.
💥من صداهای وحشتناکی می شنیدم که خیلی دلهره آور و ترسناک بود.
🌴اما این مسئله در کنار مزار شهدا اتفاق نمی افتاد آنجا آرامش بود و روح معنویت که در وجود انسان ها پخش می شد.
🌼اما نکته مهم دیگری را که باید اشاره این است که در کتاب اعمال و در لحظات آخر حضور در آن دنیا،میزان عمر خودم را که اضافه شده بود مشاهده کردم.
⚡️ به من چند سال مهلت دادند که آن هم به پایان رسیده و من اکنون در وقتهای اضافه هستم.
🔰اما به من گفتند، ما زمانی که شما برای صله رحم و دیدار والدین و نزدیکانت میگذاری جز عمر شما محسوب نمی کنیم. همچنین زمانی که مشغول بندگی خالصانه خداوند یا زیارت اهل بیت هستی این مقدار نیز جز عمر شما حساب نمیشود
🔆 یقین داشتم که ماجرای شهادت همکاران من واقعی است.
اما در روزگاری که خبری از شهادت نبود چطور این حرف را ثابت می کردم...
💠به همین خاطر چنین چیزی نگفتم اما هر روز که برخی از همکاران مرا میدیدم یقین داشتم که یک شهید را که تا مدتی بعد به محبوب خود خواهد رسید ملاقات می کنم.
💥احساس عجیبی در ملاقات با این دوستان داشتم می خواستم بیشتر از قبل با آنها حرف بزنم... یک شهید را که به زودی به ملاقات خدا میرفت میدیدم.
❄️ اما چطور این اتفاق می افتد آیا جنگی در راه است؟؟
🌾 چهارماه بعد از عمل جراحی، مهرماه سال ۹۴ بود که در اداره اعلام شد کسانی که علاقمند به حضور در صف مدافعان حرم هستند می توانند ثبت نام کنند.
💐 جنب و جوشی در میان همکاران افتاد آنها که فکرش را میکردم همگی ثبتنام کردند. من هم با پیگیری بسیار توفیق یافتم تا پس از دوره آموزش تکمیلی راهی سوریه شوم.
✨ مرتب از خدا میخواستم که همراه با مدافعان حرم به کاروان شهدا ملحق شوم.
هیچ علاقهای به حضور در دنیا نداشتم
🍃 مگر اینکه بخواهم برای رضای خدا کاری انجام دهم. دیده بودم که شهدا در آن سوی هستی چه جایگاهی دارند لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم.
🌱 کارهایی را انجام دادم وصیتنامه و هر کاری که فکر میکردم باید جبران کنم انجام دادم.
🍀 آماده رفتن شدم، به یاد دارم که قبل از اعزام خیلی مشکل داشتم با رفتن من موافقت نمی شد...
ادامه دارد..
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
🌾
🌸🌾
🌾🌸🌾
🌸🌾🌸🌾
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
#چهش_تولید
#من_ماسک_میزنم
@garman_shahrood
🌷🌸🌷
نیایش صبحگاهی 🌸🍃
پروردگارا؛🤲
🌷امروز ، هر لحظه، همیشه و
🌸در همهی وقایعی که رخ میدهد،
🌷 لطف و رحمت تو را خواهم دید
🌸زیرا که تو آگاهی به آنچه
🌷بر من نیکوتر است؛
🌷به تو اعتماد خواهم کرد
🌸و یقین دارم همواره در کنار منی؛
🌷خرد و فرزانگی از آن توست؛
🌸تو عاشق تر از آنی که کیفر دهی و هر
🌷آنچه تو پیشآوری، بیشک بهترین است.
🌸همه لحظات زندگیام را به تو میسپارم
🍃
🍃🌸
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💎 @garman_shahrood
🌸 کتاب #سه_دقیقه در قیامت
( #قسمت_بیست_ودوم)
✅اما بعد به سرعت تمام کارهایم درست شد و اعزام شدم.
🔅ناگفته نماند که بعد از ماجراهایی که در اتاق عمل برای من پیش آمد کل رفتار و اخلاق من تغییر کرد.
💥دیگر خیلی مراقب بودم تاکسی را نرنجانم .حق الناس و ... دیگر از آن شوخی ها و سرکار گذاشتن ها خبری نبود.
☘ یکی دو شب قبل از عملیات رفقای صمیمی بنده که سالها با هم همکار بودیم دور هم جمع شدیم.
🌴 یکی از آنها گفت شنیدم که شما در اتاق عمل حالتی شبیه به مرگ پیدا کردید.خلاصه خیلی اصرار کرد که تعریف کنم اما قبول نکردم.
🔷چون برای یکی دو نفر خیلی سربسته حرف زده بودم و آنها باور نکردند و به خاطر تصمیم گرفتم دیگر برای کسی حرفی نزنم.
🌾 جواد محمدی، سید یحیی براتی، سجاد مرادی، عبدالمهدی کاظمی، برادر مرتضی زارع و شاهسنایی در کنار هم مرا به یکی از اتاق ها بردند و اصرار کردند که باید تعریف کنی.
🔷 من کمی از ماجرا را گفتم، رفقا منقلب شدند..
خصوصاً در مسئله حق الناس و مقام شهادت!
🌿 چند روز بعد در یکی از عملیاتها حضور داشتم مجروح شدم و افتادم جراحت سطحی بود.
اما درست در تیررس دشمن افتاده بودم هیچ کس نمیتوانست آن نزدیک شود.
🍃شهادتین این را گفتم. منتظر بودم با یک گلوله از سوی تک تیرانداز تکفیری به شهادت برسم.
⚡️ در این شرایط بحرانی جواد محمدی و مهدی کاظمی خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند.
✨آنها سریع من را به سنگر منتقل کردند. ناراحت شدم و گفتم: برای چه این کار را کردید ممکن بود همه ما را بزنند!
💥 جواد گفت: تو باید بمانی و بگویی در آن سوی هستی چه دیدی ...
🌕چند روز بعد بازی نفت در جلسه از من خواستند که از برزخ بگویم. نگاهی به چهره تک تک آنها کردم و گفتم چند نفر از شما فردا شهید می شوید...
💥سکوت عجیبی در جلسه حاکم شد. با نگاههای خود التماس میکردم که سکوت نکنم. من تمام آنچه را دیده بودم را گفتم.
❄️ از طرفی برای خودم نگران بودم نکند من در جمع اینها نباشم اما نه ان شالله که هستم.
🌸جواد با اصرار از من سوال میکرد و من جواب میدادم.
در آخر گفت: چه چیزی بیشتر از همه آن طرف به درد ما میخورد؟
🌕 گفتم بعد از اهمیت به نماز و نیت الهی و خالصانه، هرچه می توانید برای خدا و بندگان خدا کار کنید..
💥روز بعد یادم هست که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی در مورد مسائل نظامی اظهارنظری کرده بود که برای غربیها خوراک خوبی ایجاد شد...
🍀 خیلی از رزمندگان مدافع حرم از این صحبت ناراحت بودند.
🌷جواد محمدی همان مسئول را به من نشان داد و گفت: میبینی پس فردا همین مسئولی که اینطور خون بچه ها را پایمال میکند از دنیا میرود و میگویند شهید شد!!
🔥خیلی آرام گفتم: آقا جواد!من مرگ این آقا را دیدم..در همین سالها طوری از دنیا میرود که هیچ کاری نمیتوانند برایش انجام دهند!!
☄حتی نحوه مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته...
✨ چند روز بعد آماده عملیات شدیم جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم.
خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم.
💫 آرپیجی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید میشوند قرار گرفتم.
گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره احتمالا با تمام این افراد همگی با هم شهید میشویم.
🌱جواد محمدی خودش را به من رساند و پیش من آمد و گفت داریم میریم برای عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست.
💥 او میخواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند . گفتم چند نفر از این بچهها به زودی شهید میشوند از جمله بیشتر دوستانی که با هم بودیم میخواهم با آنها باشم بلکه به خاطر آنها باید هم توفیق داشته باشیم.
🍃هنوز چند قدمی نرفته بودیم که جواد محمدی با موتور جلو آمد و مرا صدا کرد! خیلی جدی گفت سوار شو باید از یک طرف دیگر خطشکن محور باشی...
ادامه دارد..
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
🌾
🌸🌾
🌾🌸🌾
🌸🌾🌸🌾
🌾🌸🌾🌸🌾🌸🌾
#چهش_تولید
#من_ماسک_میزنم
@garman_shahrood
«عقلانیت»
⛔ آشوب به قیمت سرنگونی هواپیمای مسافری !
🔺 در دوماه اخیر سوال غالب محافل امنیتی و سیاسی این بود که #آمریکاییها و #شبکه_نفوذدشمن جرقه آشوبها در ایران را در کجا #هدف گذاری کرده اند.
برخی گمانه را بر یک حادثه #تروریستی قرار داده بودند که ظرفیت زیادی برای خیزش مردم در همه نقاط ایران داشته باشد .
🔺 چه #طعمه ای بهتر از #ساقط شدن یک هواپیمای مسافربری ایران توسط پدافند هوایی #سوریه که با #هدف سرنگونی جنگنده های آمریکایی شلیک کرده ولی با #فرارجنگنده ها امریکایی ، #موشک به هواپیمای #مسافری ایران اصابت کند !!
🔺 این نقشه #شیطانی به لطف #خدا و با #مهارت و ذکاوت خلبان ایرانی به #خیر گذشت و شیطان بزرگ رسوا شد.
🔘 اقتباس از کانال اساتید انقلابی
🍃
🍃🌸
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💎 @garman_shahrood