eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌹🍃 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_شصت‌و_هفتم او مصداق اين ڪلام نوراني پيامبــر اعظم ص بود ڪه مي
✨🌱✨🌱✨🌱✨ او به خواندن دعاهاے ڪميل و ندبه وتوســل مقيد بود. دعاها و زيارت هاے هر روز را بعد از نماز صبح مي خواند . هر روز يا زيارت عاشورا يا سلام آخر آن را مي خواند. هميشــه آيه وجعلنــا را زمزمه مي ڪرد. يڪبار گفتم: آقا ابــرام اين آيه براے محافظت در مقابل دشمن است، اينجا ڪه دشمن نيست! ابراهيم نگاه معني دارے ڪرد وگفت: دشــمني بزرگتر از شيطان هم وجود دارد!؟ يڪ‌بار حرف از نوجوان ها واهميت به نماز بود. ابراهيم گفت: زماني ڪه پدرم از دنيا رفت خيلي ناراحت بودم. شب اول، بعد از رفتن مهمانان به حالت قهر از خدا نماز نخواندم و خوابيدم. به محض اينڪه خوابم ُبرد، در عالم رويا پدرم را ديدم! درب خانه را باز کرد. مســتقيم و با عصبانيت به ســمت اتاق آمد. روبروے من ايستاد. براے لحظاتي درست به چهره من خيره شد. همان لحظه از خواب پريــدم. نگاه پدرم حرف هاے زيادے داشــت! هنوز نماز قضا نشــده بود. بلند شدم، وضو گرفتم ونمازم را خواندم. از ديگر مسائلي ڪه او بسيار اهميت مي داد نمازجمعه بود. هر چند از زماني ڪهه نمازجمعه شڪل گرفت ابراهيم در ڪردستان و يا در جبهه ها بود. ابراهيم هر زمان ڪه در تهران حضور داشت در نمازجمعه شرڪت مي ڪرد. مي گفت: شما نمي دانيد نمازجمعه چقدر ثواب و برڪات دارد. امام صادق ع مي فرمايند: «قدمي نيســت ڪه به سوے نمازجمعه برداشته شود، مگر اينڴه خدا آتش را بر او حرام مي ڪند.» ✍ادامه دارد... ✨🌱✨🌱✨🌱✨ ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
- و سرانجام ڪسے خواهد آمد و با مھربانۍ‌هایش‌ بہ‌ تو نشان‌ خواهد داد ؛ ڪہ‌ تو قبل‌ از دیدن‌ او اصلا زندگے نڪرده‌اے! ( :💙 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرج 🌷
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_شصت‌و_هشتم او به خواندن دعاهاے ڪميل و ندبه وتوســل مقيد بود. دعا
🌼🍃 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ برخورد با دزد راوے: عباس هادے نشسته بوديم داخل اتاق. مهمان داشتيم. صدايي از داخل ڪوچه آمد. ابراهيم سريع از پنجره نگاه ڪرد. شخصي موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! بگيرش... دزد... دزد! بعد هم ســريع دويــد دم در. يڪي از بچه هاے محل لگدے به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمين شد! تڪه آهنِ روے زمين دســت دزد را بريد و خون جارے شــد. چهره دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد مي‌ڪشيد ڪه ابراهيم رسيد. موتور را برداشت و روشن ڪرد و گفت: سريع سوار شو! رفتند درمانگاه، با همان موتور. دســتش را پانسمان ڪردند. بعد با هم رفتند مسجد! بعد از نماز ڪنارش نشست؛ چرا دزدے مي ڪني!؟ آخه پول حرام ڪه... دزد گريه مي ڪرد. بعد به حرف آمد: همه اين ها را مي دانم. بيڴارم، زن وبچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم. ابراهيــم فڪرے ڪرد. رفــت پيش يڪي از نمازگزارها، بــا او صحبت ڪرد. خوشحال برگشت و گفت: خدا را شڪر، شغلي مناسب برايت فراهم شد. از فردا برو ســر ڪار. اين پول را هم بگيــر، از خدا هم بخواه ڪمڪت ڪند. هميشه به دنبال مال حلال باش. مال حرام زندگي را به آتش مي ڪشد. پول حلال ڪم هم باشد برڪت دارد. ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
امیرالمؤمنین على عليه السلام :   تَكَلّموا تُعرَفوا ؛ فإنّ المَرءَ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ  سخن گوييد، تا شناخته شويد؛ زيرا آدمى در زير زبان خود، پنهان است
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌼🍃 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_شصت‌و_نهم برخورد با دزد راوے: عباس هادے نشسته بوديم داخل اتا
✨ ✨ ✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ شروع جنگ راوی: تقي مسگرها صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور ۱۳۵۹ بود. ابراهيم و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند. ســلام كردم وگفتم: امروز عصر قاســم با يك ماشــين تــداركات مي ره كردستان ما هم همراهش هستيم. با تعجب پرســيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشــه. جواب داد: باشه اگر شد من هم مي يام. ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه مي كردند. ســاعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشــكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم. موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟! گفت: اثاث ها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم. روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با ســختي بســيار و عبــور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب. هيچكس نمي توانست آنچه را مي بيند باوركند. مردم دسته دسته از شهر فرار مي كردند. ✍ادامه دارد.... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd