.
«لَعَلَّكَ بَٰخِعٞ نَّفۡسَكَ أَلَّا يَكُونُواْ مُؤۡمِنِينَ»
آمده در شأن اشکها و شبزندهداریها و بغضها و دستانی که پینه بسته تا جهان بیدار شود..
«مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ»
آمده در وصف خُلق عظیمت...
تو، یکی یکی آیات را در این شبهای قدر برای ما مجسم میکنی
کمر تو نه زیر بازیچههای کودکانه، که زیر نزول وحی خمیده؛
باید که همه قاریان و مفسران و عارفان در این ظلمت و گمراهی به تو چشم بدوزند
و با تو راه بیابند و عهد تازه کنند.
باید که دوباره ببینیم که آری این جهان خالی از وحی نمیشود...
و جولانگاه ظالمان نمیشود...
و ما رباتهایی که شب را صبح کنیم و بازیچه بیمعنایی و سردرگمی شویم، نیستیم...
و همه آنچه دور ریختیم، حقیقت دارد.
موسایی هست و عصایی دارد و پروردگاری که او را میپروراند
و مسیحی و نفس حیاتبخشی
آری همهاش حقیقت دارد...
نفس مسیحایی تو، امروز مایی که بیقصه گوشهای افتاده بودیم را زنده کرد
و عصای موساییات کفر را در هم شکست تا جهان را به ساحل ایمان برساند.
راستی که بحق تو فرزند روحالله هستی
با وقار و با صلابت...
آری، تو جوانههای آن درخت تنومندی که تماشاگران را به وجد میآورد و بشارت حیات میدهد...
#غزّه_ی_جانم
🖋 #هیچ
@gharare_andishe
🇵🇸 @gaze_karbala
.
اولین تصویر از پیکر مطهر شهید سرلشگر زاهدی
الله اکبر!
انگار تازه متولد شده است
🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
رجز خوانی شهید محسن حسین نیا در پایگاه دریابانی چابهار
وی در جریان درگیری با تروریست ها در دریابانی چابهار به فیض شهادت رسید
🇵🇸 @gaze_karbala
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
بنویس « مادر »
بخوان «همانکه هفتهها را شمرده تا ۴۰، تا لحظهای که با شنیدنِ خدارا شکر سالم است همه دردها را فراموش کرد. هماو که اصلا یادش رفته بود خوابیدن چه شکلی بوده وقتی تا صبح گریه میکرد پسر و راهش میبرد و قربان صدقهاش میرفت با آنکه سخت نیاز داشت حتی پنج دقیقه چشمانش را روی هم بگذارد و متوسل شد به نَنی که کمی آرام بگیرد پسر و مادر اما حتی با خواب آرام پسر هم قرار نمیگرفت که نکند چیزی شده که گریه نمیکند و صدایش در نمیآید...
همانکه کل دوست و آشنا را خبر میکرد که پسرم یاد گرفته چاردستوپا برود، پسرم «بابا» را یاد گرفته، امروز خودش روی پای خودش ایستاده، روز دیگر دوتا دندان پایینیاش زده بیرون و...
مادر است دیگر؛ یادش نمیرود با دست و پای چرک از کوچه آمد نشست سر سفره و در مقابل تشر آقاجانش میگفت: عیبی نداره آقا، بچم گشنشه...
همان روزها که قد میکشید و پشت لبش سبز میشد و مادر حیا میکرد محکم بغلش کند و ببوسدش هرچند دلش آب میشد برای مردانگیهای پسر...
و حالا، همان پسر، چقدر آرام خوابیده و مادر راحت قربان صدقهاش میرود و بغل میکند و میبوسدش؛ انگار همه مادرها میفهمند باری از تاریخ روی دوششان است، پس آرام گریه میکنند و بلند رجز میخوانند مثل همان «زن» همان «مادر»، همان «خواهر»، همان «زینب س» که در کربلا میدانست بار همه تاریخ افتاده روی شانههایش، پس حیدری رجز خواند هرچند نایی نمانده بود برای ایستاده نماز خواندن...
#مادرانه
#شهید_سیدمهدی_جلادتی
🖋 #م_گودرزیان
@nanetazeh
🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. هان یمن! ای جوان پیر من!... @esharenakhana 🇵🇸 @gaze_karbala
Untitled Session 2_mixdown.mp3
2.48M
.
🎙 #بشنوید
...هان یمن!...
هان یمن !
ای جوان پیر من
چهره ات چقدر حرف میزند
پیرمرد سالخورده!
گرچه پیری و به زیر بار سالهای سال تجربه
استخوان شکانده ای
شاد و زنده ای
هنوز هم شباب مانده ای
جامه ات هنوز جامه ای ز عهد و سنت پیمبر است
گوئیا لشکر پیمبری! که پا به وقت ما گذاشتی
تو! کنار آیه های وحی
لا به لای کوچه های دهر
خویش را به روزگار ما رسانده ای
ظاهر تو ظاهراً قدیمی است
در نگاه کهنه مغز ها
کهنه ای ولی
در نگاه آنکه اهل توست
آنکه وعده ی خدا براش وعده ای تحققی ست
آنکه آیه های وحی را
گو که از خود پیمبرش شنیده است
گو محمدی دوباره روبروش دیده است
درنگاه او
تازه ای و با طراوتی
تو همان کسی که زیر خاک های کهنه گی
جا نمانده ای
تو! اویسی و
بویی از حبیب را
در حوالی زمانه های ما شنیده ای
کوه و دشت و سنگلاخ های از قدیم تا به حال را
طی نموده ای
تا که خویش را به این زمانه با تمام خستگی رسانده ای
هان اویس؟!
ای جوان پیر من
ای یمن
تو!
خنجرت خنجر گذشته نیست
مثل سنگ های غزه نو به نو در این زمانه حرف میزند
گفته ما رمیت اذ رمیت و تیغ می کشد
کشتی جدید ها به پای خنجر قدیم تو
بد به گل نشست
ادعای پیشرفته شان شکست
آنکه گفته تو
کهنه و قدیمی ای اگر
یک دلیل آورد کتاب وحی کهنه و قدیمی است
قادرست که تو را کهنه بشمرد ولی شگفت که
این کتاب
مال بعد و بعدهاست و پسینی است
آخرالزمانی است
پس تو هم یمن که در معیت کتاب وحی آمدی
آخرالزمانی و پسینی ای
اسفند/۱۴۰۲
🖋 #سعید_صاعدی
@eshareNakhana
🇵🇸 @gaze_karbala
.
صبح جمعه هفته گذشته
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
۱۷ رمضان...
و خداوند این دعا را مستجاب کرد...
اینک جسم او در همین جا، بعد از عمری جهاد، در کنار دوستان شهیدش آرام خواهد گرفت ...
🇵🇸 @gaze_karbala
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
آه غزه
زمانه، تو هم نتوانستی خنده ی کودکانه غزه را ببینی
شعف کودکی که از هر طرف در محاصره بود؛ اما کنار پدر و مادر و خواهر و برادرش سرمایه ای بود که مانع دیدن نداشتن ها می شد. بازی با همسالانش نهایت آرزویش بود.
آه غزه
بعد از تو دیدن هر بچه ایی، خندیدنش، گریه کردنش، راه رفتنش و حتی خوابیدنش، آرام و قرارم را می گیرد.
آری این تویی که وسعت یافته ایی، انگار در لبخند و گریه کردن همه بچه ها جریان پیدا کرده ای
آخر کدام کار بچه های اطرافم را ببینم و یاد تو نیفتم
بغض کردنش را
بازی کردنش را
با چشم های قشنگ درخواست کردنش را
غزه بگو که بعد از تو لبخند هر بچه ایی، انگار آئینه ای است که به تو می نگرم
آرام و قرار ندارم
انگار مرا به عهدی فرا میخوانی و زبانی برایم می گشایی که تو را برای بچه ام بازگو کنم.
آه غزه
چقدر زود کودکانت بزرگ شدند و آماده وفای به عهد گشتند، چقدر زود
انگار چون نسیم آمدی تا ما غفلت زدگان را از خواب بیدار کنی
مایی که به قرآن خواندن، نماز خواندن و روزه گرفتن و... دلخوش شده بودیم
غافل از اینکه قرآن را تو خواندی، نماز را تو خواندی و روزه را تو گرفتی قبل از اینکه به تکلیف برسی و تکلیف همه را روشن کردی
و اینجاست که دیگر توجیه ها رنگ باخته و اتمام حجتها رخ داد.
آه غزه
#غزه
#بی_قراری
🖋 #معمای_هستی
🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
عید یعنی همین...
همین «ایمان» و «امید» که شما دارید، همین که ما گُم کردهایم و سخت به دنبالش هستیم. این عید بر شما مبارک است، مبارک یعنی همین که نوک قلّه ایستادهاید و چشمِ یک جهان به شماست، این عید و شیرینیهایش کنار شما میچسبد...
یالیتَنا کُنّا مَعَکُم
#عید_فطر
#طوفان_الاقصی
🖋 #م_گودرزیان
📌 @nanetazeh
🇵🇸 @gaze_karbala
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عید بر امت مقاومت مبارک💐
فردا انتقام این شهدا را خواهیم گرفت...
یک میلیون در ازای هر قهرمان...
با تو عهد میبندیم ما به عهدمون وفا میکنیم...
ای سرزمین صلح، ای سرزمین زیتون...
🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
غزه یعنی امید
چه زیباست که در دل همه ی این ویرانی ها، بی خانمان نیستی.
در تاریخی به سر می بریم که شاعران بی وطن شدند و از بی وطنی تک به تک ما خبر دادند و اینگونه شد که چنان در دام نیهیلیسم گرفتار شدیم که نه به عنوان عارضه بلکه تاریخ مان نیست انگاری را رقم زد.
حال در دل چنین آشفته بازاری از نقطه ایی که در نگاه حسابگرانه ی ما هیچ روزنه ای از امید تا سالیان سال بر نمی تابد.
در تحیری چنین فرو می روی و حیات و زندگی را تنها در همین نقطه با تمام وجودت استشمام می کنی.
#غزه
#امید
🖋 #معمای_هستی
🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. غزه یعنی امید چه زیباست که در دل همه ی این ویرانی ها، بی خانمان نیستی. در تاریخی به سر می بریم که
.
꧁ بِسْمِ ربِّ الْعِشق ꧂
آری، عاشقی و عشق بازی را باید از تو بر گرفت ای فلسطیـنِ من،
زیبایِ من،
حیاتِ تو مملو از دیوانگیست،
مملو از سرمستی و بالندگی
و بَه که چقدر تو زندهای، زنده تر از هر زندهای؛
فلسطینِ من،
هربار از حضوری سخن گفته میشود، آن هم از حضوری تاریخی که هرچه گشتم و گشتم نیافتمش، اصلا شاید به دنبالش نبودهام که نیافتمش، که حتی آن را طلب کنم، تمنایش کنم و با شنیدنش لرز بر وجودم بیافتد که وای چقدر آن را ندارمش؛
همیشه در پس ذهنم فقط واژهاش تکرار میشد و هرچند باری بر زبان، آنهم طبق عادتی مرسوم برای تکمیل جملهای، اما چه باوری به آن در من؟ و چه طلب نمودنی از آن در من؟
حال مدتیست که با تو هم قدم شدم، گویی چون کودکی نو پا که مادر و پدر با او همراه میشوند تا کودکش قدم از قدمی بردارد، با او تکرار میکنند هر بار سخنی یا واژهای، تا بر زبانش آورد آن سخن یا واژه را، نه به تقلید بلکه با درکی از آن؛
حال فلسطینِ من،
مدتیست که با تو قدم برمیدارم و تازه گویی با حضورت آن هم از جنس تاریخی، آشنا شدم؛
واژهای که مدتهاست آهنگ حروفش، میهمان گوشهایم و مکتوبش مهمان چشمانم است و گویی برای اولین بار است میشنومش و میبینمش و زمزمهاش بر زبانم افتاده است و واقع شدن دران تمنای جانم...
چه زیبا حضوری داری که پس از هر جان بخشیدنی، پس از هر ویرانهای باز آبادهای میسازی و در حیاتِ هربارهات مارا به آبادهات که در آن حاضری دعوت مینمایی.
عیدمان با تو مبارک است، اگر حضورت را بیابیم، که در یافتنش خود را خواهیم یافت و این همان عید آدمیست. ✲゚*
🇵🇸 @gaze_karbala