ندبه میرداماد.mp3
12.3M
❣دعای ندبه
📲 حاج مهدی #میرداماد
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
Moghadam.MiladImamZaman.1400.Shab2.03.mp3
8.13M
#مقدم
🎶 وقتی بیای لب ها رو خندون میکنی
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی مرحوم آقاسی برای امام زمان عج
#امام_زمان
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
#ختم_ششم_قرآن 📖
#روز_403✨
#صفحه_403✨
#سوره_مبارکه_عنکبوت
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن👇
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
403.mp3
1.09M
🔸ترتیل صفحه ۴۰۳ با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : سه گاه - بستنکار
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
888209029.mp3
2.05M
🔸ترتیل صفحه 403 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده مقام سه گاه. - بستنکار
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادر پناه
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
4_5778277609368456727.MP3
1.08M
🌷 نکته تفسیری صفحه ۴۰۳🌷
خدا روزی را کم یا زیاد می کند:
در آیات متعددی از قرآن می خوانیم که خداوند زیاد یا کم شدن رزق و روزی را به خود نسبت داده است؛ یعنی او روزی هر کس را که بخواهد، کم یا زیاد می کند. ممکن است برخی از مردم با خواندن این آیات از خود بپرسند که در این صورت، کار و تلاش برای به دست آوردن روزی چه نقشی دارد. در پاسخ این سؤال باید به دو نکته ی مهم توجّه کنیم:
1ـ همه چیز در این عالم، بر اساس قوانین و اسباب و علل خاصی به دست می آید. کار و تلاش برای کسب روزی نیز استفاده از اسباب و عللی است که خدا برای رسیدن به آن قرار داده، و رسیدن به مال و ثروت با تلاش و کوشش هم نتیجه ی خواست خداست، و نرسیدن به مال و ثروت به سبب تنبلی و بیکاری نیز ثمره ی خواست اوست. آیا کشاورزی که در زمین بایر بذر می پاشد و از قانون خدا در مورد جوانه زدن دانه ی گندم در زمین استفاده می کند و با نیرویی که خدا به او داده، آن را پرورش می دهد و درو می کند و از این راه به مالی می رسد، از راهی جز خواست خدا به ثروت رسیده است؟ در مقابل، کسی که در خانه اش می نشیند و قانون خدا در مورد نرسیدن افراد تنبل به رزق و روزی بر او حکم رانده، از راهی جز خواست خدا به فقر رسیده است؟ از این رو در روایات، بیکاری و تنبلی و پرخوابی، عوامل مهم ایجاد فقر و کم شدن روزی شمرده شده اند.
در روایتی از امام علی(ع) می خوانیم: «هنگامی که موجودات با هم ازدواج کردند، تنبلی و ناتوانی هم با یکدیگر پیمان زوجیّت بستند و از آنان فرزندی به نام فقر متولّد شد.» در روایت دیگری از امام باقر(ع)می خوانیم: «من از مردی که در کار دنیایش تنبل باشد، بدم می آید. کسی که در کار دنیا تنبل باشـد، در کـار آخرت تنبل تر است.»
2ـ در کنار اهمیّت کار و تلاش، گاهی می-بینیم که برخی افراد به هر دری که می کوبند، بسته است، و بعضی دیگر بدون تلاشِ زیادی به ثروت هنگفتی می رسند. این واقعیت، نشانگر این است که خدا گاهی اسباب و علل کسب روزی را از کار می اندازد یا جهت آن را تغییر می دهد تا بدین وسیله به بندگانش یادآوری کند که این اسباب را خود او پدید آورده و او می تواند آن ها را تغییر دهد. در حدیثی از امیر مؤمنان علی(ع) می خوانیم:
«من خدا را از آنجا شناختم که گاهی تصمیم های محکم، [ناخودآگاه] گسسته می شود، و گاهی مشکلات و گره های سخت [ ناگهانی] باز می شود، و بعضی اوقات، اراده های قوی ناکام می ماند.» البتّه وظیفه ی ما این است که در هر یک از دو حالت ثروت و فقر، خدا را فراموش نکنیم. در رفاه و ثروت، راه شکر و سپاسگزاری او را در پیش گیریم و به زیردستانمان توجّه کنیم، و در فقر و سختی، راه صبر و شکیبایی را برویم و شخصیّت خود را در برابر افراد ثروتمند خرد نکنیم و بدانیم که هیچ یک از این احوال، دائمی نیست، و هر دو، امتحانی از سوی خداست.
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
1_3492187210.mp3
4.03M
👌باسلام وصبح به خیر
🌸🍀🌺🍀🌸🌺🍀🌸🌺🍀🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
شب عید فطر ناصرالدین شاه به همراه دیگر مردم رفته بود پشت بام تا ماه را رویت کند که دختری از همسایه ها بالای پشت بام بود،ناصرالدین شاه به محض دیدن دختر گفت: «در شب عید آن پری رخ بی نقاب آمد برون...» ولی هر چه کرد طبع همایونی اش در گل گیر کرد و نتوانست ادامه آن را بگوید. شبی در محفلی در کنار بزرگان داستان آن شب را روایت کرد وگفت: من شب عید فطر مصرعی گفتم که ادامه آن را نتوانستم بسرایم؛ یکی از حضار گفت: دخترم طبع شعری دارد،بگذارید در این جلسه حضور داشته باشد.با نظر مثبت ناصرالدین شاه،دختر پشت پرده آمد و ادامه این مصرع را اینگونه سرود:«ماه میجستند مردم آفتاب آمد برون.» از قضا دختر پشت پرده همان دختری بود که به پشت بام آمده بود.
«در شب عید آن پری رخ بی نقاب آمد برون..
ماه میجستند مردم، آفتاب آمد برون.»
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
حکایت
حاکمی در قصر نشسته بود که از بیرون قصر صدای سیب فروش را شنید که فریاد میزد : “سیب بخرید! سیب !!!” حاکم بیرون را نگاه کرد و دید که مرد دهاتی، حاصلات باغش را بار الاغی نموده و روانهی بازار است.حاکم میل و هوس سیب کرد و به وزیر دربارش گفت: ۵ سکه طلا از خزانه بردار و برایم سیب بیار! - وزیر ۵ سکه را از خزانه برداشت و به دستیارش گفت: -این ۴ سکه طلا را بگیر و سیب بیار! دستیار وزیر فرمانده قصر صدا زد و گفت: -این ۳ سکه طلا را بگیر و سیب بیار! فرمانده قصر افسر دروازه قصر را صدا زد و گفت: -این ۲ سکه طلا را بگیر و سیب بیار! افسر ، عسگر را صدا کرد و گفت: این ۱ سکه طلا را بگیر و سیب بیار! عسگر دنبال مرد دست فروش رفته و یقه شو گرفته گفت: های مرد دهاتی! چرا اینقدر سر صدا میکنی؟ خبر نداری که اینجا قصر حاکم است و با صدای دلخراش ات خواب جناب حاکم را اشفته کرده ای.اکنون به من دستور داه تا تو را زندانی کنم. مردم باغدار به پاهای عسکر قصر افتاد و گفت: اشتباه کردم قربان! این بار الاغ حاصل یک سال زحمت من است، این را بگیرید، ولی از خیر زندانی کردن من بگذرید! عسکر نصف بار سیب را برای خودش گرفت و نصف ديگر را برای افسر برده و گفت: -این هم این سیب ها با ۱ سکه طلا. افسر نیمی از ان سیبها را به فرمانده قصر داده، گفت: این سیب ها به قیمت ۲ سکه طلا! فرمانده نیمی از سیبها را برای خود برداشت و نیمی به دستیار وزیر داد و گفت: -این سیب ها به قیمت ۳ سکه طلا! دستیار وزیر، نیمی از سیب ها را برداشت و نزد وزیر رفته و گفت: -این سیب ها به قیمت ۴ سکه طلا! وزیر نیمی از سیب ها را برای خود برداشت و بدین ترتیب تنها پنج عدد سیب ماند و نزد حاکم رفت و گفت: - این هم ۵ عدد سیب به ارزش ۵ سکه طلا! حاکم پیش خود فکر کرده و پنداشت که مردم واقعا در قلمرو تحت حاکمیت او پولدار و مرفه هستند. که کشاورزش پنج عدد سیب را به پنج سکه طلا می فروشد هر سیب یک سکه طلا و مردم هم یک عدد سیب را به یک سکه طلا میخرند! یعنی ثروتمندند پس بهتر است ماليات را افزايش دهم و خزانه قصر پرتر بسازم. در نتيجه مردم فقیر تر شدند و شریکان حلقه فساد قصر سرمایه دار تر
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb