eitaa logo
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
209 دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
41.1هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💥💥حکایت روباه مکار و گرگ ساده لوح ⚡️یک پادشاهی بود که باغ قشنگی داشت . در این باغ روباهی زندگی می کرد این روباه هر شب می آمد تمام میوه هایی که دستش میرسید میخورد و خراب میکرد . باغبان در فکر چاره بود برای اینکه اگر چاره نمیکرد شاه که می آمد و وضع باغ را به آن حال میدید ناراحت میشد و جزای او را میداد . شب که شد روباه آمد و دید یک دمبه چرب و نرم آنجاست، کمی فکر کرد با خودش گفت آقا روباه عیار! حیله ای هست در این کار . اگر حیله ای نیست این لقمه چرب و نرم را چه کسی و به چه علت روی این چوب داخل باغ در دسترس تو گذاشته است ؟ برگشت رفت در پی گرگ او را پیدا کرد دید از گرسنگی حال نزاری دارد و درآفتاب خوابیده است .گرگ تا روباه را دید فریاد زد آهای آقا روباه چه خبر داری ، اخبار چیست ، خوردنی کجا بلد هستی ؟ ⚡️روباه سلام کرد وگفت تا حالا شام نخورده ام آمده ام در پی تو که تورا با خودم ببرم شام بخوریم . گرگ خیلی خوشحال شد و با هم به طرف باغ راه افتادند . همینکه به باغ رسیدند گرگ گرسنه دمبه را که دید پرید برای خوردن آن، ناگهان چنگال او بر طناب دام بسته شد و دمبه افتاد جلو پای روباه . روباه دمبه را به دندان گرفت و براه افتاد . گرگ از عقب داد زد آقا روباه دمبه را کجا میبری ؟ ⚡️روباه گفت : این شام قسمت من است که آورده اند وگذاشته اند اینجا . گرگ پرسید پس قسمت مرا کی می آورند ؟ روباه گفت وقتیکه باغبان به سراغت بیاید . صبح زود که باغبان آمد دید یک گرگ توی دام است بیل خودش را برداشت و افتاد به جان گرگ آنقدر او را زد که به حال مرده افتاد. مرده گرگ را انداخت روی کودها . آفتاب گذاشت به جسم او گرم شد دوباره جان گرفت بلند شد وفرار کرد به بیابان . ⚡️روباه دانست که گرگ دنبالش می آید رفت دم خود را گذاشت در رنگ آبی و گوشهایش را زد داخل خمره زرد و آمد سر راه گرگ ایستاد . همینکه گرگ نزدیک آمد از دور فریاد کرد آهای روباه پدر سوخته اگر آمدم نزدیک تو، بلـایی سرت بیاورم که تا عمر داری یادت نرود . روباه جواب داد پدر سوخته خودت هستی چرا بی خود به مردم ناسزا میگویی مگر مرض هاری گرفته ای ؟ گرگ گفت : تو پدر مرا درآوردی روباه گفت : آن شخص که تو را اذیت کرده شخصی بوده است حقه باز من آدمی هستم رنگرز . گرگ گفت : من غلط کردم حالا خواهش دارم رنگرزی را به من یاد بده تا من هم لقمه نانی پیدا کنم وکاسب بشوم . روباه گفت : تو گرگ خوبی باش ، باشه من قبول می کنم . باهم رفتند سر خمره رنگرزی . روباه به گرگ گفت : حالا خم شو دست خودت را بکن توی خمره تا یاد بگیری گرگ قبول کرد همینکه خم شد داخل خمره روباه گرگ را هل داد گرگ افتاد توی خمره و روباه در خمره را گذاشت و فرار کرد . ⚡️صبح فردا که صاحب خمره دکان رنگرزی آمد درخمره را باز کرد دید یک گرگ بزرگ داخل خمره است چوب را برداشت آنقدر گرگ را کتک زد که به حال مرده افتاد . گرگ مرده را انداخت بیرون . باز توی آفتاب جان گرفت بلند شد و فرار کرد . ⚡️بشنو از روباه که رفت یک تکه چرم پیدا کرد با یک سوزن گیوه دوزی شروع به دوختن چرم کرد . گرگ تا آمد و چشمش به روباه افتاد گفت : ای روباه پدر سوخته اگر آمدم پدرت را در می آورم . روباه گفت : پدر سوخته خودت هستی تو با مردم چکار داری فحاشی میکنی آن روباهی بوده حقه باز من بابایی هستم پاره دوز .گرگ گفت : من غلط کردم تو را نشناخته بودم پس حالا خواهشمندم یک جفت کفش برای من بدوز برای اینکه تابستان در بیابان ، بی کفش که راه میروم خیلی ناراحت هستم . ⚡️روباه گفت : حالا با ادب و با تربیت شدی برو یک گوسفند و یک مقدارقیر بیاور تا یک جفت کفش برایت درست کنم . گرگ فوری رفت یک گوسفند از یک چوپان دزدید بعد آمد تا به یک دوره گرد ریش سفید رسید جلویش را گرفت و او را پاره پاره کرد و از توی خورجینی که روی دوشش بود مقداری قیر برداشت و برد برای روباه . روباه گفت : حالا برو فردا بیا. ⚡️صبح که شد گرگ آمد روباه گفت : تمام نشده است زیره و رویه اش مانده، برو یک گوسفند دیگر بیاور. گرگ هم رفت و یک گوسفند دیگر آورد . همینطوری روباه هرروز او را می فرستاد که یک گوسفند بیاورد و هر روز خودش را سیر میکرد تا اینکه عاقبت یک روز کار کفش تمام شد گرگ آنرا پوشید و رفت . گرگ که کفشهایش را پوشیده بود رفت تا در صحرا گردش بکند نزدیک ظهر بود .هوا هم گرم . قیر ته کفش آب شد گرگ چسبید روی زمین بیابان . چوپان ها که از آن حوالی می گذشتند گرگ را دیدند آنقدر اورا زدند که به حال مرده افتاد . آفتاب که به او خورد جان گرفت بلند شد و فرارکرد . ⚡️بشنو از روباه که رفت چند تا ترکه چید آمد نشست به سبد درست کردن گرگ تا آمد روباه را دید فریاد زد ای روباه نابکار اگر نزدیک تو رسیدم میدانم چه به روزگارت بیاورم . روباه گفت : نابکار خودت هستی چرا حرفهای بد میزنی ؟ من روباهی هستم سبدباف آن کس دیگری بوده حقه باز . ادامه👇👇
⚡️گرگ گفت : ای روباه غلط کردم من تورا نشناختم ، حالا خواهش میکنم یک سبد برای جای خوابیدن این زمستان من درست کن که مثل لانه باشد و شبهای زمستان در آن بخوابم . ⚡️روباه سبدی بافت و به گرگ گفت برو داخل این سبد بنشین تا بدانم اندازه ات میشود یا نه ؟ گرگ داخل سبد نشست روباه دهانه سبد را یواش یواش بافت تا اینکه دیگر دری برای سبد نماند آن وقت سبد را برداشت و برد از بالای تپه ای انداخت به طرف دره . سبد از بالای تپه غلطید و آمد تا افتاد توی دره . چوپانی از آنجا رد میشد چشمش به سبد افتاد . آنرا با خود به منزل برد و به مادرش گفت : مواظب این عسل باش تا بماند برای عیدمان . مادرچوپان همینکه پسرش رفت یک دانه نان لواش آورد تا کمی عسل در بیاورد و با نان بخورد . اما همینکه انگشت در سبد کرد ، گرگ گرسنه انگشت پیرزن را خورد . پیرزن گفت : واخ چه زنبور بدی آورده است از سوراخ سبد داخل آنرا نگاه کرد گرگ بزرگی را داخل آن دید فریاد کشید ، پسرش و همسایه ها با چوب آمدند دور گرگ را گرفتند و آنقدر او را زدند که به حال مرده افتاد . انداختنش جلوی آفتاب . خورشید به او تابید زنده شد و فرار کرد برای انتقام از روباه ، همه جا دنبال روباه بود . ⚡️روباه هم که میدانست گرگ دنبالش میکند رفت داخل یک آسیاب دید کسی نیست کمی آرد به خودش مالید آمد در آسیاب نشست . ⚡️گرگ که از دور روباه را دید فریاد کشید ای روباه پدر سوخته باز هم تو سرمن کلاه گذاشتی حالا پدر تورا در می آورم . روباه گفت : پدر سوخته خودت هستی آن که به تو دروغ گفته حقه باز بوده من روباهی هستم آسیابان ، گرگ گفت : پس تورا به خدا آسیابانی را یادم بده من خیال کردم تو آن روباه حقه باز هستی حالا مرا ببخش خیلی ممنون میشوم اگرآسیابانی را به من یاد بدهی . روباه گفت : مانعی ندارد تا بوده از قدیم بخشش از بزرگان بوده بیا برویم آسیابانی را یادت بدهم . روباه گرگ را برد در آسیاب دست گرگ را گذاشت زیر سنگ گندم خرد کن گرگ دیگر نتوانست تکان بخورد و روباه کارش که تمام شد فرار کرد . ⚡️صبح زود که آسیابان آمد دید یک گرگ با آن حال در آسیاب است پاره سنگی رابرداشت و آنقدر گرگ را زد که مرد و دیگر هم زیر آفتاب زنده نشد.   آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد_پناهیان 🔻"نابـــودی اسرائیل قبــــــل‌از ظهور" یابن‌الحسن! ما پای‌قدمت اسراییل را نابود خواهیم‌کرد...
emam-reza320.mp3
17.03M
🎙امام رضا خیلی دوست دارم آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستان افغانستانی من 😔 خدا صبرتون بده و ما رو تو غم خودتون شریک بدونین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لحظه ورود شیخ زکزاکی به خروجی فرودگاه امام و استقبال باشکوه مردم از خمینی نیجریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 گروه‌های مقاومت فلسطین چگونه مسلح می‌شوند و علیه اشغالگران عملیات می‌کنند⁉️ 💢 مستند ؛ در پاسخ به این سوال، ماجرای واقعی تونل‌های اسرارآمیز زیرزمینی و سلاح‌هایی که از اعماق دریا به دست مبارزان می‌رسد را روایت می‌کند... آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخوان برن تو لونه دارن غذا جمع میکنن.... هجوم صهیونسیت‌ها به فروشگاه‌ها از بیم تداوم و گسترش جنگ 🌍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴هزاران نفر در تورنتو کانادا در حمایت از مردم غزه به خیابان آمدند 🌍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ | این سرطان ریشه‌کن خواهد شد ✏️ رهبر انقلاب در دیدار اخیر: رژیم غاصب، رفتنی است. ✏️ امروز نهضت فلسطین از همیشه‌ی این هفتاد هشتاد سال سرحال‌تر است. مشاهده میکنید که امروز جوانان فلسطینی و نهضت فلسطینی، نهضت ضدّ غصب، ضدّ ظلم، ضدّ صهیونیسم از همیشه بانشاط‌تر، سرحال‌تر و آماده‌تر است و ان‌شاءالله این نهضت به نتیجه خواهد رسید و همان‌طور که امام بزرگوار (رضوان الله علیه) از رژیم غاصب به «سرطان» تعبیر کردند، حتماً این سرطان به فضل الهی به دست خود مردم فلسطین و نیروهای مقاومت در کلّ منطقه ریشه‌‌کن خواهد شد؛ ان‌شاءالله. ۱۴۰۲/۷/۱۱ 🏷 🌍
🚨کاترین شابال یکی از افسران تیپ زرهی اسرائیل دقایقی قبل کشته شد 🌍 آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتش باران موشک های فلسطینی و رهگیری توسط سامانه پدافندی اسقاطیل در منطقه عسقلان چه خط خطی قشنگی توی آسمون شد😜💪🏻 🌍 آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥💥داستان پادشاه ناشنوا داستانی از کتاب کهن فارسی آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
‌ 📚 داستان کوتاه ⚡️یک غذا خوری بین راهی بر سردر ورودی اش با خط درشت نوشته بود: 🪴 «شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آنرا از نوه ی شما دریافت ‌خواهیم کرد» 🪴راننده ای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فورا " پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی را سفارش داد و نوش جان کرد. بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود. ولی دید پیش خدمت با صورت حسابی بلند و بالا جلویش سبز شده است ... 🪴با تعجب پرسید: «مگر شما ننوشته اید پول غذا را از نوه ی من خواهید گرفت؟» 🪴پیش خدمت با خنده جواب داد:«چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ولی این صورت حساب مربوط به پدر بزرگ مرحوم شماست.» 💥💥نتيجه اخلاقی : ممکن است ما کارهایی را انجام دهيم که آيندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند ... انتخاب ها را جدی بگیریم در قبال آیندگان مسئولیم. آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
💠حُسن خُلق 🍂می گویند شبی عارفی نامی، به نام "بایزید بسطامی" که به قبرستان رفته بود به خانه برمی گشت. در راه شخصی مست که نی لبک می زد او را به باد فحش و ناسزا گرفت و نی لبک خود را به سر بایزید زد طوری که نی لبک شخص مست شکست و از سر بایزید نیز خون جاری شد. بایزید چیزی نگفت و ساکت به خانه آمد و خون از سر و صورت خود پاک کرد. 🍂فردا صبح خادمش را با ظرفی پر از شیرینی با چند درهم پول نزد مرد مست دیشبی فرستاد و چنین پیغام داد: 🍂«شب گذشته سرم باعث شکستن نی لبک شما شد. خواهش می کنم با پولی که برای شما فرستادم نی لبک تازه ای بخرید و نیز احساس کردم که دیشب از دهان شما کلمات خوش آیندی بیرون نمی آمد. 🍂خواهش می کنم تلخی زبان خود را با شیرینی از بین ببرید.» آن مرد تا آخر عمر دیگر لب به مشروب نزد. وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
4_5908886886234985142.mp3
5.21M
احساسی 🍃امشبو با دل شما بریم جلو 🍃بگو که دلت میخواد کجا بریم؟ 🎙 👌 بسیار دلنشین آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
آینده جهان 12.mp3
21.11M
بخش دوازدهم ※ واقعاً مطالعه‌ی آینده جهان و فهم ارتباط انقلاب اسلامی با تغییر آینده چه فایده‌ای برای مخاطب خواهد داشت؟ ※ چرا اینقدر اصرار دارید در مورد انقلاب بزرگنمایی کرده و آنرا به آینده سازی جهان ربط دهید؟ آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شارژر مثل سرم بهش وصله ! 😂 ❤️چندتا فرمول حال خوب آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
💢 _مأمور وظیفه شناس کوهدشتی در هرمزگان به شهادت رسید 🇮🇷 _سرهنگ دوم فرمانده دلاور عملیات یگان امداد بندرعباس در عملیات تعقیب و گریز قاچاقچیان به رسید. _وی اهل کوهدشت لرستان ، 34 ساله و دارای دو فرزند می‌باشد. در این عملیات بیش از ۲ هزار قوطی انواع مشروبات الکلی کشف شد. شادی روح پاک همه شهدا صلوات آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 تولد: ۱۳۳۴/۰۵/۰۷ محل تولد : یزد شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۰۶ محل شهادت : طلائیه .عملیات خیبر مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله تهران تحصيلات: پزشگ مسئوليت در جبهه: مسئول بيمارستان صحرایی ✍ _محمدعلی هنگام نماز، مانند هميشه سجاده‌اش را پهن کرد، ولی قبل از اين که نماز بخواند، نوزادش را کنار سجاده قرار داد و پس از مدتی کوتاه، به نماز ايستاد. همسرش با دقت کارهای محمدعلی را زير نظر گرفته بود. صبر کرد تا نماز او تمام شود. نماز خواندنش را دوست داشت و از اين که مي ديد، همسر پزشکش اين‌چنين با خضوع و خشوع در مقابل پروردگار، سر بر سجده‌ی بندگی می گذارد، لذّت می برد. نماز که تمام شد از او پرسيد: - برای چی موقع نماز بچه را گذاشتی کنار سجاده؟! محمدعلی لبخندی زد و نگاهی به کودک سه ماهه و سپس به همسرش انداخت و گفت: - ببين خانم! تربيت صحيح فرزند را بايد از همون ماهها و روزهای اول تولد آغاز کرد. شايد الآن اين نوزاد چيزی متوجه نشه، ولي همين که از دوران شيرخوارگی، اون رو کنار سجاده می ذارم، باعث می شه که ذهن و فکر اون به نماز و ذکر و عبادت عادت کنه! محمدعلی توضيحات علمی و مذهبی ديگری نيز برای همسرش ارائه کرد، اما همسر وی در آن لحظات در دل، به داشتن چنين همسر مؤمن، عالم و فهميده‌ای، چون رهنمون به خود می باليد. 🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و 🌱 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ🌸 آل یاسین نائین🌼🌱🌼 https://eitaa.com/gfjrsb