10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظاتی از آخرین دیدار دختر ۲ ساله شهید بهروز واحدی با پدرش در معراج شهدا
👌داوودی
12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کربلای غزه
اثر تازهٔ حاج صادق آهنگران در حمایت از مردم مظلوم غزه
🌸🌴🌸
👌داوودی
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 به هر علتی نمیتونید روزه بگیرید اما موقع سحر از خوندن این نماز بیبهره نباشید!
👌داوودی
استاد فاطمینیا
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
1_3492187210.mp3
4.03M
👌باسلام وصبح به خیر
🌸🍀🌺🍀🌸🌺🍀🌸🌺🍀🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیاه پوشی حرم مطهر امیرالمومنین
در آستانه ی شبهای قدر
#ماه_رمضان
#شب_های_قدر
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆کلیپ_معجزه_حضرت_رقیه(س)
چهارمین باب الحوائج حضرت رقیه(س)
بر من مکشوف شده است و قائل براین هستم که چهارمین کسی که درعالم باب الحوائج است؛♡حضرت رقیه (س)♡است
والله قسم آنقدر آبرو دارد که اگر دستان کوچک اش را بالا بیاورد دعا نکرده خدا می گوید مستجاب شد
✍حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)
به احترام دختر سه ساله اباعبدالله سه صلوات بفرست
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
"یا قناعت یا خاک گور"
سعدى مى گويد: در شيراز كسى ما را شام دعوت كرد، رفتيم ديديم كمرش خميده، يك موى سياه در سر و صورت نيست، با عصا به زحمت راه مىرود.
صاحبخانه بود، نشست، احترامش كرديم، گفتم: حالت چطور است پيرمرد؟
گفت: خوبم، كارى را مى خواهم به خواست خدا انجام بدهم...
سعدى مى گويد: به او گفتم چه كارى؟
گفت: از شيراز مى خواهم جنس ببرم چين بفروشم، از بازار چين چينى بخرم بيايم شام، شنيده ام آنجا چينى خوب مى خرند، بيايم آنجا بفروشم، ديباى رومى بخرم و ببرم در حلب، شنيده ام ديباى رومى را حلب خيلى خوب مى خرند، گوگرد احمر را بخرم، ان شاء الله اين كشورها كه رفتم، جنس ها را كه خريدم و فروختم بيايم شيراز، بقيه عمر را مى خواهم عبادت كنم.!
سعدى مى گويد: من به او نگاه مى كردم امكان داشت فردا به ختم او بروم، اما مى گفت: بروم و بيايم، بقيه عمر را مى خواهم مشغول عبادت شوم.
بعد سعدى در جواب تاجر گفت:
آن شنيدستم در اقصاى غور
بار سالارى بيفتاد از ستور
گفت چشم تنگ دنيا دار را
يا قناعت پر كند يا خاك گور
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb
در یکی از روستاها کشاورزی زندگی می کرد که الاغ پیری داشت؛
از بد روزگار یک روز،
الاغ به درون یک چاه عمیق افتاد!
کشاورز هر چه سعی کرد،
نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد!
تصمیم گرفت برای این که حیوان بیچاره بیشتر زجر نکشد، چاه را با خاک پر کند تا زودتر الاغ بمیرد و مرگ تدریجی او را عذاب ندهد!
هر بار که با سطل روی سر الاغ خاک می ریخت، الاغ خاک ها را می تکاند و زیر پایش می ریخت! کشاورز همین طور بر سر الاغ خاک می ریخت و او هم خاک ها را زیر پایش می گذاشت و بالا می آمد تا این که به لب چاه رسید و از آن خارج شد !
مشکلات نیز همانند خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: یا زنده به گور شویم یا از آن ها سکویی بسازیم برای صعود!
آل یاسین نائین🌼🌱🌼
https://eitaa.com/gfjrsb