eitaa logo
غدیر شناسنامه شیعه
160 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
44 فایل
✅ اصل و نسب و مذهب ما را چو بخواهید آغاز مسلمانی ما روز غدیــــــر است... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عید غدیر بخش عمده ای از شناسنامه ی شیعه ائمه محسوب می شود. مقام معظم رهبری @ggg1400 آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام رضا: سکوت دری از درهای حکمت است. إنَّ الصَّمْتَ بابٌ مِنْ أبْوابِ الْحِکْمَةِ. 📜الکافی، ج ۲، ص ۱۱۳ امام علي: هر كس بداند كه نسبت به سخن گفتنش هم مورد باز خواست قرار خواهد گرفت، پس سخن را كوتاه كند. مَنْ عَلِمَ أَنَّهُ مُؤاخَذٌ بِقَولِهِ فَلْيُقَصِّرْ فِى المَقالِ 🌿🌷🌺💐🌹🌸🌿 امام عـلى: چه بسا سخنى كه پاسخ آن، «سكوت» است! رُبَّ كَلامٍ جَـوابُهُ السُّـكُوتُ. [غررالحكم ج4 ص64] •┈┈••✾••┈┈• امام على عليه السلام :  هر كه سخن بسيار گويد، خطايش بسيار شود و هر كه بسيار خطا كند، شرم و حيايش كم شود و هر كه كم شرم و حيا شود، پارسايى اش كاهش يابد و هر كه پارسايى اش كم شود، دلش بميرد و هر كه دلش بميرد، به آتش رود. مَن كَثُرَ كلامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ ، و مَن كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَياؤهُ ، و مَن قَلَّ حَياؤهُ قَلَّ وَرَعُهُ ، و مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ ، و مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ .[نهج البلاغة : الحكمة 349 .] 🌿🌷🌺💐🌹🌸🌿 🔻امام حسین (علیه اسلام): ❇️ درباره چیزی که به تو مربوط نیست سخن نگو زیرا می ترسم به گناه دچار شوی. لَاتَتَکلَّمَنَّ فِیمَا لَایعْنِیک فَإِنِّی أَخَافُ عَلَیک الْوِزْر. 📚بحارالأنوار، ج ۷۵، ص۱۲۷، ح۱۰ 🌿🌷🌺💐🌹🌸🌿 علامه طباطبايی: من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود. 🌿🌷🌺💐🌹🌸🌿 «هایدگر»: «سکوت، شکل متین سخن گفتن است» عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند
امام علی علیه السلام: خداوند هيچ كس را به چيزى همانند مهلت‌دادن به او، آزمايش نكرده است. ما ابتَلَى اللّه‏ُ أحَدا بمِثلِ الإملاءِ لَهُ. نهج البلاغه، حكمت ۱۱۶
پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: روزی سه نفر داشتند به مسافرت می‌رفتند. همین‌که در دامنه کوهی می‌رفتند باران شدیدی بارید و این سه نفر به غاری پناه بردند. هم‌زمان تخته‌سنگی از بالای کوه حرکت کرد و در دهانه این غار افتاد و غار به قبر آن‌ها تبدیل شد و کاملاً از زندگی ناامید شدند. با خود گفتند که هرکدام، بهترین کار زندگی را نام ببریم و بگوییم خدایا اگر این را قبول کردی به برکت این کار ما را نجات بده. اولی گفت: دخترعمویی داشتم که به خواستگاری او رفتم. عمویم مهریه سنگینی را تعیین کرد. در قدیم، اول مهریه را می‌دادند. دو سه سال مداوم و پیگیر کار کردم و دویست سکه پس‌انداز کردم و مهریه را دادم. شب عروسی که به حجله رفتیم دخترعمویم گفت که مرا دوست ندارد. گفتم: خودت چنین مهریه سنگینی قرار دادی. گفت: این را گفتم تا شاید منصرف شوی. نمی‌دانستم می‌روی و تهیه می‌کنی. درهرصورت دلم پیش تو نیست. تا این را گفت، گفتم: دخترعمو! دویست سکه برای خودت. من از در حجله بیرون می‌روم. نمی‌گویم تو مرا دوست نداشتم. میگویم خودم دوست نداشتم. بیرون آمدم و به عمو این مطلب را گفتم و رفتم. رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: این آقا در آن غار به خدا گفت: خدایا اگر این کار را قبول کردی ما را از این وضعیت نجات بده! این تخته‌سنگ جلوی غار به امر خدا یک مقداری به حرکت درآمد. نوبت به دومی رسید. گفت: سالیان متمادی کارگری روزمزد گرفتم. قرارداد با او را بر اساس یک پیمانه گندم بستم. او نیز قبول کرد. عصر که می‌خواستم به او مزدش را بدهم رها کرد و رفت و اثری از او نماند. این یک پیمانه را کشت کردم و گندم پربرکتی ثمر داد. گندم‌ها را فروختم با پول آن دو رأس گوسفند خریدم که زادوولد کردند و در رأس چند سال به یک گله تبدیل شدند. یک روز در خانه نشسته بودم که در خانه را زدند. دیدم همان کارگر است. گفت: آمدم یک پیمانه گندم را بگیرم. به او گفتم: پیمانه تو آماده است. دست او را گرفتم و داخل طویله بردم و گفتم: تمام این گوسفندها همان یک پیمانه تو است. تمام آن‌ها را برداشت و برد. اگر با کسی این‌طور معامله کردید خدا ندارد که به شما بدهد؟ گفت: خدایا اگر این کار مرا پذیرفته‌اید ما را از این دخمه نجات بده! رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: باز یک مقداری این تخته‌سنگ حرکت کرد. روایت داریم رحم کنید تا به شما رحم کنند. نوبت به سومی رسید. گفت: من پدر و مادر پیری داشتم. روزها دامداری می‌رفتم و شب‌ها که از صحرا برمی‌گشتم اول کاری که می‌کردم یک ظرف شیر می‌دوشیدم و برای آن‌ها می‌بردم. آن‌ها نیز میل می‌کردند و می‌خوابیدند. یک‌شب دیر رسیدم. طبق برنامه هر شب عمل کردم و به در خانه آن‌ها رفتم. وارد شدم. دیدم آن‌ها در بستر خوابیده‌اند. خواستم بیدارشان کنم، دلم نیامد. خواستم ظرف شیر را بگذارم و بروم. ولی گفتم اگر این کار را بکنم شاید نیمه‌شب بیدار شوند و متوجه نشوند من آمده‌ام و ظرف را نبینند و تا صبح گرسنه بمانند. تصمیم سوم را گرفتم. ظرف شیر را به دست گرفتم و تا صبح بالای بستر آن‌ها ایستادم. صبح شد. یک‌دفعه پدرم بیدار شد و پرسید: کی آمدی؟ گفتم: دیشب. گفت: چرا ما را بیدار نکردی؟ گفتم: دلم نیامد. گفت: شیر را می‌گذاشتی و می‌رفتی. گفتم: دلم نیامد. شاید شما از خواب بیدار می‌شدید و ظرف را نمی‌دیدید. خدایا اگر این کار را از ما قبول کردی ما را از این مخمصه نجات بده! پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: تخته‌سنگ به‌طور کامل از دهانه غار کنار رفت و این سه نفر نجات پیدا کردند. بحارالانوار،ج ۱۴، ص ۴۲۵ و ۴۲۱ و ج ۷۰، ص۲۴۴ و ۳۸۰
✳️ در بازار دنیا گُم شده‌ایم! 🔻 امام زمان گُم و غایب نشده‌اند؛ ما گم و محجوب گشته‌ایم. غرور کودکانهٔ ما انسان‌ها سبب شد از سویی گمان کنیم بزرگ شده‌ایم و دیگر نیازی به هدایت الهی و رهبران آسمانی نداریم و با علم و اندیشهٔ خویش می‌توانیم راه سعادت را بیابیم و طی کنیم و به مقصد نائل شویم و لذا دست خود را از دست حجت خدا ارواحنا فداه بیرون کشیدیم. ‼️ از سوی دیگر با به حاشیه راندن و به فراموشی سپردن معنویات، فریفتهٔ ظواهر دنیا و ویترین‌های تزیین‌شدهٔ قدرت، ثروت و لذت در بازار مکارهٔ دنیا شدیم. 🔺 با آن توهم، خود را از پدر مهربان بی‌نیاز پنداشتیم و با این تعلّق مجذوب ظواهر دنیوی شدیم و از همراهی نمودن با او بازایستادیم و وقتی به خود آمدیم، گم شده بودیم و به خطا پنداشتیم پدر گم شده است؛ در حالی که دائماً متوجه ماست. 📚 از کتاب | پژوهشی نو و جامع در عرصهٔ مهدویت 📖 ص ۲۱۵ مهدی_طیب
مرحوم آیت الله مروی می فرمودند : مرحوم آقای معلم معتقد بودند خدمت خدمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف رسیدن خیلی مشکل است . به آقای معلم دامغانی عرض کردم : آقا شما توسلی در طول زندگی خود نگرفتید که خدمت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برسید ؟ گفتند : نه . یک وقت دیگر به آقای معلم گفتم : آقای معلم شما ختمی نگرفتید که آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببینید ؟ گفتند : نه . گفتم : آقا پس یک ختم به ما بدهید . گفت : برای چه ختم میخواهی ؟ گفتم : خوب شما خودتان چرا ختم نگرفته اید ؟ گفت : راستش من فکر کرده ام حالا ختم هم بگیرم ! امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را هم ببینم ! اما با کدام چشم به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نگاه کنم ؟ من که خجالت میکشم با چشمی که به این سو و آن سو میرود به حضرت نگاه کنم . این چشم هرزه ، صاحبش باید خجالت بکشد به او که وجه الله است نگاه کند امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وجه الله است . برگرفته از کتاب خرمن معرفت
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👓 یه عمر میگفتن مرگ برامریکا مرگ براسرائیل یه عمر میگفتن شیعه فرق داره...
دوران عجیبی است! هر روز که قیمت طلا و سکه به صورت شارپی بالا می‌رود و عده‌ای با ولع دنبال خرید و ذخیره طلا به امید افزایش قیمت آن هستند، عده‌ای دیگر در آن سو با اشتیاق و به امید آنکه یاری‌گر جبهه مقاومت باشند در حال اهدای طلاهای خود هستند حتی اگر یادگاری از سوی عزیزترین‌هایشان باشد ... پی‌نوشت: امام خمینی (ره): «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله -صلی الله علیه و آله- و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی -صلوات الله و سلامه علیهم- می‌باشند»
📖| نشانه‌های فهم دین 🔻الإمامُ الرِّضا عليه ‏السلام: 🔸من عَلاماتِ الفِقهِ الحِلمُ، وَالعِلمُ، وَالصَّمتُ. ✍️بردبارى، دانش و خاموشى، از نشانه‌هاى فهم است. 📚الکافی، ج۲، ص۱۱۳. ‌
📖 بهـترين انفـاق 🔻رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله: 🔸و الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا أَنْفَقَ النَّاسُ مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ مِنْ قَوْلِ الْخَيْرِ. ✍️سوگند به آن كه جانم در دست اوست، مردم هيچ انفاقى نكردند كه دوست‌داشتنى‌تر از گفتار نيك باشد. 📚المحاسن البرقي: ج۱، ص۱۵.
◀️ روزی نامه‌ای به امضای عدّه‌ای از بزرگان شیعه به دست امام صادق علیه السلام رسید که چند نفر از امضاکنندگان خود حامل نامه بودند. این نامه بیانگر شکایت از روشِ معاشرتی و رفاقت آمیز مفضّل بن عمر (یکی از شخصیّتهای شیعه و شاید نماینده و وکیل امام صادق علیه السلام در کوفه) با یک عدّه کبوترباز و افراد به ظاهر بی بندوبار بود. درین نامه از حضرت خواسته شده بود مفضّل را از رفت و آمد با کبوتربازان و گرم گرفتن با آنها منع فرماید. امام صادق علیه السلام پس از خواندنِ آن نامه، نامه ای دربسته برای مفضّل، به وسیله همان چندنفر فرستاد و فرمود این نامه را جز به دست مفضّل به کسی ندهند. موقعی نامه حضرت به دست مفضّل رسید که امضاکنندگانِ نامه، همه در خانه او حاضر بودند، او نامه را در حضور آنان باز کرده و خواند و سپس به دستِ آنها داد و گفت: می‌دانید که این نامه از امام صادق علیه السلام است، آن را بخوانید و بگویید چه باید کرد؟ آنها نامه را گرفته خواندند و متوجّه شدند امام درین نامه تنها دستورِ چند قلم معامله به مفضّل داده که انجامش مستلزم رقمی درشت پول نقد می‌باشد و باید مفضّل تهیه کند. آنها با خواندنِ نامه، همه سر به زیر انداخته و گفتند: این کارها نیازمند به رقمِ بزرگی پول نقد است که باید پیرامون آن فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمع آوری نموده به تو تسلیم نمائیم. مفضل آنها را برای صرف غذا دعوت به ماندن کرد و نگذاشت از خانه بیرون روند و در همان موقع از پیِ کبوتربازان فرستاد و چون همه حاضر شدند، در حضورِ آن عدّه از بزرگان کوفه نامه امام را برای آنها خواند. کبوتربازان بدون هیچ گونه تعلُّل و عذرتراشی از جای برخاسته، رفتند و هنوز مفضّل و میهمانانش از خوردنِ غذا دست نکشیده بودند که برگشتند و هریک مبلغی درخورِ توانائی خود از یک هزار و دوهزار درهم و رقمهائی از دینار آوردند و همه را یک جا جمع کرده تسلیم مفضّل نموده و رفتند. در این موقع مفضّل روی سخن به امضاکنندگان نامه شکوائیه کرد و گفت: شما از من می‌خواهید که امثال این جوانان... را به خود راه ندهم و بدون توجه به این که امکان سر به راست کردنِ آنها در کار است و ممکن است در یک چنین مواردی باری از دین بردوش نهند، آنان را از دور و برِ خود بِرانم. شما چنین پندارید که خداوند محتاج به نماز و روزه شماها می‌باشد، که مغرور بدان شده اید! امّا در مقام گذشتِ مالی و کمک به دین خدا هریک عذرتراشی و تعلُّل می‌کنید و انجامِ امرِ امام را به دفع الوقت می‌گذرانید! امضاکنندگانِ نامه که انتظار یک چنین گذشتِ مالی و بلندهمّتی را از کبوتربازان نداشته و رفاقت مفضّل با آنان را برمبنای بی بندوباریِ اخلاقی و امثال آن تلقّی کرده بودند، این عمل را پاسخِ دندان شکن و قانع کننده ای برای نامه خود و برخورد منفی و سکوت امام صادق علیه السلام نسبت به آن دانستند و حتّی از شکایتِ خود از مفضّل به امام نادم گردیده، برخاستند رفتند. منهج المقال، ص۳۴۳
📖 پيامد استكبار 🔻رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله: 🔸منْ يَسْتَكْبِرْ يَضَعْهُ اَللَّهُ. ✍️كسى كه استكبار ورزد، خداوند او را پست گرداند. 📚الکافي: ج۸، ص۸۲؛ بحار الأنوار: ج۷۰، ص۲۳۱.
پنچ بلاء پيامبر خدا(صلّى الله عليه و آله)فرمود: «مؤمن درگير پنج مشكل است: مؤمنى كه به او حسد مى‌ورزد، منافقى كه با او دشمن است، و كافرى كه با او در ستيز است، و شيطانى كه او را گمراه مى‌كند و نفسى كه با او در كشمكش است» بنا بر اين بيان پيامبر(صلّى الله عليه و آله)نفس دشمنى است،ستيزه‌جو كه بايد با او مبارزه كرد. تنبیه الخواطر