امام صادق علیه السلام در بیاناتی نورانی، از گروه خاصی نام برده اند به نام «حُدّاث الحسین»¹ که به معنای هم سُخنان و هم نشینان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
در بهشت پاداش عده ای این است که حدّاث الحسین آن حضرت میشوند.
بهشتی،بهشت است که امام حسین علیه السلام داشته باشد.اگر اهل بیت نباشد که بهشتی نیست!
به این دسته خطاب میشود:(قصرهای شما آماده است،به قصر های خود درآیید.)
پاسخ میدهند:(بهشت ما همینجاست.)
🔰یک(عطیه)ی بی نظیر خداوند این است که به معنای واقعی امام حسینی{علیه السلام} شوی.
امام زمانی علیه السلام شوی.
این خیلی مهم است که با همه وجودم به یاد حجة بن الحسن علیهما السلام باشم و به هوای او نفس بکشم.
الان زمان غیبت است و ایشان غریب است.
کسی که هرروزش با این یاد زندگی کند،چقدر برای تعجیل فرج آن حضرت دعا میکند؟!
🔰امام سجاد علیه السلام به ابوخالد کابلی فرمودند:
بعضی از منتظرین ظهور حضرت به رتبه ای
می رسند که خدا به ایشان معرفت و فهمی میدهد که غیبت امام زمان علیه السلام به منزله ی مشاهده است.²
این همان معرفتی است که در بخش های قبل به آن اشاره شد، این را از خدا بخواهید.
یعنی اگر امام علیه السلام را ببینی و در حضور او باشی،چگونه خواهی بود؟!
اگر این معرفت را نصیب کنند در زمان غیبت هم همانگونه خواهی شد؛هرچند تا اخر عمر خود،
امام علیه السلام را نبینی.
ممکن است مومنی در زمان غیبت با این که
امام زمان علیه السلام را با چشم سر نمی بیند،قلبش طوری با حضرت انس پیدا کند که گویی با ایشان زندگی می کند.
امام هفتم علیه السلام فرمودند:
یَغِیبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا یَغِیبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ ذِکْرُهُ.³
شخص[امام] از دیدگان مردم غایب است،اما یاد او از دل های مومنان غایب نمی گردد.
یعنی اگر چه چشم مومن، جسم شریف حضرت را نمی بیند، اما دلش همیشه به یاد او است.
فرموده اند غیبت برای این آدم به منزله ی مشاهده می شود؛گویی مولایش را می بیند.
🔰البته این وعده را به ما داده اند که اگر هم تا لحظه ی اخر زندگی دنیوی خود، ایشان را نبینیم، در لحظه ی آخر نه تنها امام زمان علیه السلام بلکه همه ی چهارده معصوم علیهم السلام را
می بینیم و می میریم.
📚منبع احادیث:
1.کامل الزیارات/۸۱.
2.کمال الدّین و تمام النعمة/۳۲۰/۱.
3.بحارالأنوار،ج ۵۱ ص۱۵۰
🔰اتصال با حضرت زهرا علیها السلام از طریق اشک بر سیدالشهدا علیه السلام
امام صادق فرمودند:
ما مِنْ باكٍ يَبْكيهِ إِلّا و قَدْ وَصَلَ فاطِمَةَ عليها السلام و أسْعَدَها عَلَيْهِ و وَصَلَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ و الِه و سَلَّم وَ أدّى' حَقَّنا.¹
گریه کننده ای بر امام حسین علیه السلام نیست، مگر اینکه با فاطمه علیها السلام ارتباط یافته و او را یاری کرده است و با رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم رابطه برقرار کرده و حق ما را ادا کرده است.
با اشک ریختن برای سیدالشهدا علیه السلام،گریه کننده، صله با حضرت زهرا علیهاالسلام کرده؛ یعنی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای گریه بر فرزندش یاری داده است.
این گریه خیلی ارزش دارد چون از سر محبت است و همانطور که قبلا گفته شد، این محبت از عرش خدا نازل می شود؛
بارانی است که در قلب محبان می بارد.
🔆امیدواریم خدا عنایت کند و حب دنیا که منشا همه ی خطاهاست، از دل های ما کنده شود.
بیاییم به آبروی امام حسین علیه السلام، از خدای متعال این نعمت را طلب کنیم.
📚منبع احادیث:
1.کامل الزیارات:۸۱،ح ۶.
امیرالمومنین على عليهالسلام:
دَولَةُ الكَريمِ تَظْـهَرُ مَنـاقِبُهُ، دَولَةُ اللَّئيمِ تَكشِفُ مَساوِيَهُ وَ مَعايِبَهُ
◻️جوانمرد اگر به دولت برسد، مناقب و سجایای پسندیدهاش آشكار گردد و
◼️فرومايه اگر به دولت رسد، بديها و عيوبش آشكار گردد.
📚 غررالحکم، ح 5106 و 5107
✳️ مثل اسیران کربلا
🔻 جلوی من حرکت میکرد که پام رو گذاشتم پشت پاشنهاش و ناخواسته کف کفشش جدا شد. اتفاق عجیبوغریبی بود؛ توی گشت پشت عراقیا و پونزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی! از سر شرم گفتم: «علی آقا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوشرویی نپذیرفت.
🔸 راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو لنگلنگان اومده بود؛ بیهیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاولها و زخم پاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد. اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب. پرسیدم: «چرا تشکر؟» گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با #اسیران_کربلا!» و ادامه داد: «شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضهی یتیمان #اباعبدالله!» اشک چشمام رو پر کرد.
📚 برگرفته از کتاب #دلیل | روایت حماسهی نابغهی اطلاعات عملیات سردار #شهید_علی_چیتسازیان
📖 ص۷۴
👤 #حمید_حسام
🔴طبق این بخشنامه، دولت عراق به افرادی که واکسن کرونا زده باشند اجازه سفر اربعین به صورت زمینی و هوایی می دهد.
پ.ن:
🔸 قوانین جدید دولت عراق در خصوص زائران اربعین
🔹 هر شخصی که واکسن کرونا دریافت نکرده باشد، اعم از شهروند یا مسافر یا زائر خارج از عراق اجازه ورود به کربلا را نخواهد داشت و واکسیناسیون یک شرط اساسی برای ورود به عراق و به ویژه کربلاست.
🔹 زائران برای ورود به عراق و کربلا باید دو نوبت واکسن کرونا دریافت کرده باشند و وزارت امور خارجه عراق به تمامی سفارت های خود در سرتاسر جهان ابلاغ کرده که به هنگام ورود باید گواهی واکسیناسیون مسافر بررسی و تأیید شود و در غیر این صورت نمی تواند وارد عراق شود.
🔹 دولت عراق برای تمامی زائران از سرتاسر جهان به مدت ۱۵ روز ویزا صادر می کند و از هر کشور ۵ هزار نفر می تواند در زیارت اربعین شرکت کند.
🔹 کمیته عالی بهداشت عمومی عراق گفته که هر موکب حسینی که در کربلا خدمات رسانی و عزاداری کند، باید تمامی کادر و خادمان آن واکسن دریافت کرده باشند و از الان برای دریافت واکسن اقدام کرده تا در این مدت دو نوبت واکسیناسیون انجام شود.
🔹 آزمایش pcr برای زائران خارج از کشور در فرودگاه های عراق انجام خواهد گرفت و برای هر بار ۶۰ هزار دینار عراقی دریافت می شود.
#کرونا
#اربعین
#کربلا
علامهای که تحمل شنیده روضه نداشت...
🔆 مرحوم آیت الله میرحامد حسین لکهنویی صاحب عبقات که به حق و اذعان بزرگانی از علمای شیعه، مهمترین و حاذق ترین نویسنده تاریخ تشیع در مباحث کلام نقلی و امامت است و غیرت، مردانگی و تلاش حیرت انگیزش در دفاع از امیرالمومنین سلام الله علیه شگفت آور است، نسبت به روضه سیدالشهداء علیه السلام بسیار حساس بودهاست.
حال این متن را بخوانید:
💢 میدانستم که نباید نزد علّامه میر حامد حسین روضه بخوانم؛ چرا که او تحمّل شنیدن مصائب اندوه بارِ جدّش را ندارد؛ به همین جهت معمولا خطبا و روضهخوانان نزد او روضه نمیخواندند.
روزی من متوجّه حضور ایشان نشدم و مشغول ذکر مصیبت خواندن بودم که ناگهان دیدم سر و صدا مجلس را فرا گرفت و جمعیت به من گفتند: دیگر نخوان!
علّامه میر حامد حسین از هوش رفته هست...
🔶 به نقل از خطیب حائری مرحوم سيد حسین یزدی
♦️ عن السيِّد حُسين اليزديّ الخطيبِ الحائريّ أنّه قال كنتُ مَسبوقاً بأنّ السيّد حامِد حُسَين لا يُطيقُ سماعَ المصائبِ المُشجِيَةِ الّتي جَرَت علی جَدّه الحُسينِ وأهلِ بيته عَلَيهِم السَّلامُ ولِذا لا تُقرَأ في مَحضَرِه، فاتَّفق يَوماً أنّه دَخَل الحُسَينِيّةَ في لَكَهنُو حين قِراءتي وَلَم أشعُر به وقَرأتُ بعضَ المَصائبِ وإذا بِالأصواتِ قَد ارتفَعَت والكُلُّ يَأمُرُني بِالتَّوقُّفِ عنِ القِراءَةِ وَبَعدَ حِينٍ ظَهَرَ لي أنَّ السَيِّد قَد غُشِيَ عَلَيه...
📜 طبقات أعلام الشيعة، الشيخ آغا بزرگ الطهراني، ج ١٣، ص ٣٤٩ _ ٣٥٠
پ.ن: تصویر نمادین پیراهن خونین سیدالشهداء علیه السلام در عرش الهی، اثر قلم هنرمندانه حسن روح الامین
⭕️ پیر مردی که در جریان کربلا به سفارش پیامبر عمل کرد
🔰 در این مطلب به فعالیت یکی از شیعیان کوفه در زمان قیام امام حسین(علیهالسلام) به نام «انس بن حارث کاهلی» میپردازیم.
🔶 انس بن حارث کاهلی، از اصحاب گرامی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بود و در جنگهای بدر و حنین شرکت داشت و پس از رحلت حضرت در زمره یاران امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) قرار داشت.
🔺 «ابن حجر عسقلانی» عالم مشهور اهل سنت، در شرح حال انس بن حارث مینویسد: «او روایتی راجع به شهادت امام حسین(علیهالسلام) از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نقل میکند که حضرت فرمود: فرزندم در سرزمینی به نام کربلا کشته میشود، هر کس تا آن زمان زنده بود و او را درک کرد، باید یاریاش کند». انس بن حارث نیز به کربلا آمد و در رکاب امام حسین(علیهالسلام) به شهادت رسید.
✅ وی که از شیعیان ساکن کوفه بود، شبانه به سمت امام حسین(علیهالسلام) حرکت کرد، حضرت نیز به او نوید هدایت و امنیت داد و او را با خود همراه ساخت.
❇️ انس بن حارث در کربلا مأمور شد تا پیام امام حسین(علیهالسلام) را به عمر سعد برساند و او را نصیحت کند، لذا هنگامیکه نزد عمر سعد حاضر شد، برای اینکه به او هشدار داده باشد به وی سلام نکرد.
💠 شهادت در رکاب امام
✔️ انس در روز عاشورا مانند دیگر یاران و اصحاب امام پس از کسب اجازه از حضرت، عازم میدان جنگ شد. این صحابی باوفای رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) که دل در گرو محبت اهلبیت علیهم السلام داشت؛ با وجود سن و سال فراوان، با کمال شجاعت و رشادت و قلبی آکنده از ایمان و اعتقاد به امامت مولای خود، پا به میدان نبرد گذاشت و سرانجام پس از نبردی دلیرانه به درجه رفیع شهادت رسید.
________________
📙منتظر جدیدترین اثر گروه شهید هادی در موضوع تجربه های نزدیک به مرگ باشید.
این کتاب با نام ((تقاص)) به موضوع حق الناس در تجربه های نزدیک به مرگ پرداخته است.
🔰🔰🔰🔰
وقتی روح از بدنم خارج شد، یکباره مادرم را دیدم! بعد از سالها که از فوت او میگذشت.
وقتی در بهشت برزخی همراه با مادرم قدم می زدیم، یک قفس بزرگ را دیدم که داخل سبزه زارهای بهشتی بود.
یک نفر داخل آن قفس زندانی بود. به مادرم گفتم او کیست؟
گفت: مردی مومن که جایگاهش بهشت است اما یکبار در حضور جمع آبروی یک مسلمان را برده. حالا باید اینجا بماند تا آن شخص بیاید و از او راضی شود.
آبروی مردم حق الناس است. مراقب باش
📙برگرفته از کتاب تقاص. حق الناس در تجربه های نزدیک به مرگ.
دو صفحه روَضه .
*این داستان واقعی بسیار زیبا و منقلب کننده است حتماً بخوانید و اگه هوای امام حسین رو کردید، التماس دعا*
💖💖💖💖
یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف میکرد:
سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند.
تعدادی از زائران به من گفتند:
تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد،
آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند،
گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و
مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن
گوی سبقت را از غربیها.. ربوده اند...
همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی
به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند.
وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه میخورد.
وقتی به ما رسیدند گفتند:
کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟
من که توقع این سوال را نداشتم گفتم:
بله، چطور مگه؟
آنها با خوشحالی گفتند:
اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم.
من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند،
به آنها خوش آمد گفتم.
بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند
من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از
پرواز شروع کردم اصطلاحا به
امر به معروف و نهی از منکر،
(یعنی به درب میگفتم که دیوار بشنود)
میگفتم این مکانهای مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند
و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند،
اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود
با حالت ناراحتی و بیاعتنایی به من فهماند
که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست.
به نجف اشرف رسیدیم
من هم در زمانهای گوناگون میگفتم
که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی میکرد.
تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم
و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛
پدر آن دختر پیش من آمد و گفت:
https://chat.whatsapp.com/DC27NIqZEDoF6Zk8xCA6sI
حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است
که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما،
او فقط در درس و شغلش موفق شده
و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمیداند!
ما تصمیم گرفتیم
او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم
بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما
طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی
برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند،
چون آرزوی هر پدر و مادری
عاقبت بخیری فرزندش میباشد.
دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده
تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات
نمیداند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت میکنید، او به اتاق می آید دائم میگوید:
منظور حاج آقا فقط من هستم!
چون فقط در این کاروان منم که
سر و وضعم اینگونه است.
ما از شما میخواهیم که رعایت حال ما و
دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید.
گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را
برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت
علیهم السلام شکسته نشـود.
گفتگوی ما تمام شد،
و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم.
صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده
و دیدم خانمی
با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل
منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد.
وقتی دید من با تعجب او را نگاه میکنم گفت:
ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بیحجاب
چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم
اجازه دهید عبایتان را بشویم.
من که شوکه شده بودم گفتم:
اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت
امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید
هم پزشک؛ در شأن شما نیست که
عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم.
درحالیکه گریه میکرد از من خواهش کرد
که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه
کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود.
به او گفتم تا نگویی چه شده من نمیگذارم..
باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم
من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا
ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم.
حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند:
دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمیتواند به این مکان بیاید. حرفهایی که مدیر کاروان میزد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری میشد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی.
و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی،
طفل مریضی دارم میخواهم درمانش کنی.
او در حالیکه گریه میکرد می گفت:
حضرت طبیب همه عالم هستند...
ولی به من فرمودند دنبال من بیا...
بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و
وارد اتاق دیگری شدیم،
روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که
مثل قرص ماه میدرخشید
و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود.
حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن.
(خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه میکرد، سؤال کرد:
حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟)
من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم:
بله، ولی این سؤالها را نپرس...
ایـنها روضههای سوزناکی است
که جگر انسان را کباب میکند.
اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره
پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟😭
گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید
و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید
و سیراب کنید.
خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق
گریه میکرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست
آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان،
با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ میدهند؟!
حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که
حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!!
و بلند بلند گریه می کرد...
به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران میگفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست...
بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد.
بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم،
روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکسها و نوشتههایی
بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود.
آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند.
با خوشرویی ار من پذیرایی کرد و گفت:
باور نمیکنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم،
امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم
اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول
درد و مرض اطفال را تشخیص میدهم
و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمیفرستم
و با اولین نسخه مریضها خوب میشوند،
فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام
📕کتاب خروش خدا صفحه 83📕
علیرضا ثبتی گجوان
🏴 كوثر، پاداش اشک 🏴
قال الإمام الصادق عليهالسلام:
💠 ما مِن عَينٍ بَكَت لَنا إِلّا نُعِّمَت بَالنَّظَرِ إِلَى الكَوثَرِ وَ سُقِيَت مِنهُ 💠
🥀 هيچ چشمى نيست كه براى ما بگريد،
مگر اينكه برخوردار از نعمتِ نگاه به حوض كوثر
میشود و از آن سيرابش میكنند. 🥀
📚 جامع أحاديث الشيعة، جلد ۱۲، صفحه ۵۵۴