eitaa logo
قدمی تا ظهور
63 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
. 🌸﷽🌸. محڣلےساختہ‌اٻم‌ٺاهدیہ‌ڪنٻم،ٻاࢪٻماݩ‌ࢪا‌ بہ‌آخࢪٻݩ‌مـ🌙ـاه‌آسماݩ‌امامٺ‌•🌿• کپے‌باصلواٺ‌براےظھــوࢪ ࢪآه‌اࢪٺبـاط🌸↯ مدیریت @eamohamd @ghadamitazohoor313 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشاهده در ایتا
دانلود
تک1.mp3
15.54M
میونِ اون همه زائر دیدی آخر نشد جامون ..💔
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️«وفای عهد با امام زمان» 🎙استاد یاران پای عهدشون با امام موندن. ما هم با امام زمان عهد بستیم...
✍ دفاع مقدس؛ داستانِ تَن‌ هایی‌ست که ابتدا در مقابلِ نفسِ خویش قیام کردند. انسان‌هایی که در مکتب عاشورا آموختند؛ این قدرتِ عشق است که کشش و جاذبهٔ زمین و دنیا را از کار می‌اندازد، تا آنجا که دست به زانو گرفتند و یاعلی گفتند و بلند شدند، آنقدر بلند که دستشان به آسمان رسید...💫 ※ ویژه هفته دفاع مقدس
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ ما ظهور رو با چشم خودمون می‌بینیم! ________________ ⋮❥↳⸽‹ @ghadamitazohoor313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آبرو نبریم چرا اینقدر باید نسبت به دیگران بی مسئولیت باشیم ... سخنران:استاددانشمند ________________ ⋮❥↳⸽‹ @ghadamitazohoor313
4_5931733938996251054.mp3
12.99M
🎼 🎧 تصور کن اربعین کربلا.... 🎤 حاج امیر کرمانشاهی ________________ ⋮❥↳⸽‹ @ghadamitazohoor313
🖼 ▪️ می‌ترسم فراموش کنم 📖 دل‌شوره دارم. مثل روز امتحان، درسم را خوب بلدم، هزار بار از رو خوانده‌ام: «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ. (و یاری‌ام برای شما آماده است.)» می‌ترسم فراموش کنم 🏴 ۵ روز تا
جوانی در مقابل مکروهی سکوت نکرد و نهی کرد از منکر..تا عفت ناموس مردم به تاراج نرود .. اما سهمش چاقو شد بر حنجرش... و درد و زخم زبان کسانی که گفتند تو را با امر به معروف و نهی از منکر چه کار!؟ و اکنون .. تمام روز به روز بازار ترویج منکرات و بی بندباری داغ میشود، دریغ از حتی یک اعتراض ساده... چه برسد به نهی از منکر... و خون جوانان گلگون کفن ایران، زیر گام های بی عفتی برخی زنان و بی غیرتی برخی مردان پایمال میشود ...
✍شهید دکتر چمران میگفت: توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ...سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد ... رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ... 🌷اما روحم شفا پیدا کرد🌷 چه مریضی لذت بخشی ... 💓 💓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 اولین گناه! 👈🏻 چه زمانی شیطان بر انسان مسلط می‌شود؟
💢 داستان و دعای سگ گرسنه نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟ اما داستان جالب و آموزنده ای است. یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم مرحوم سید محمد باقر رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود، او بسال 1175 ه-ق درجرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و بسال 1260درسن 85سالگی در از دنیا رفت و مرقد شریفش درکنار مسجد سید اصفهان، معروف ومزار علاقمندان است. وی درمورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایتی شیرین دارد که دراینجا می آوریم: حجه السلام شفتی درایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری بود که غالبا لباس او از زیادی وصله به رنگهای مختلف جلوه می کرد، گاهی ازشدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت. روزی درمدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به اورسید، چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت، درمسیر راه ناگاه درکنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده وشیر می خوردند، ولی از سگ بیش ازمشتی استخوان باقی نمانده بود و از ضعف، قدرت حرکت نداشت. حجه الاسلام به خود خطاب کرده وگفت: اگر از روی انصاف داوری کنی، این برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت. خود حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی اورا طوری یافتم که سربه آسمان بلند کرد و صدائی نمود، من دریافتم که او درحق من دعا می کند. ازاین جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد وپیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن. من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که ازسود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدستم آمد و با آن حدود هزاردکان وکاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هرسال نهصد خروار برنج می شد، دارای اهل و فرزندان شدم و قریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند، تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را برخودم ترجیح دادم. 📙 اقتباس ازکتاب صد و یک حکایت ،ص ١۵٨