🔴 آثار نام فاطمه در منزل
🔵 امام کاظم علیه السلام:
لایدخل الفقر بیتا فیه اسم محمد او احمد او علی او الحسن او الحسین او جعفر او طالب او عبدالله او فاطمة من النساء.
🌕 در خانه ای که نام محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبدالله و یا از میان زنان، فاطمه باشد، فقر [و تنگدستی] وارد نمی شود.
📚 اصول کافی، ج ۶، ص ۱۹
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رفتار عاقلانه در فضای مجازی
✍استاد پناهیان
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
@Emamhosseinjan 1.mp3
4.33M
تنها بودم یادم بودی
🎙 #سید_محمد_رضا_نوشه_ور
پیشنهادی 👌👌
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥ربا
🔥گوشها سنگین و قلبها قسی از مال حرام!
مردم نه اعتراض میکنند و نه برای اصلاحش حرکت میکنند.
🍃همسر شهید نواب صفوی:
🔸بعد از افطار به آقا گفتم:
دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک!
🔹فقط لبخندی زد!
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم!
🔸سحر برخاست، آبی نوشید!
گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛
افطار هم چیزی نداریم!
🔹باز آقا لبخندی زد!
بعد از نماز صبح هم گفتم!
بعد از نماز ظهر هم گفتم!
تا غروب مرتب سر و صدا کردم که هیچی نداریم!
🔸اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود:
امشب افطارى نداریم؟
گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم، نیست!
🔹آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم:
صد البته که هست؛
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا!
🔸هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند!
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در!
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند!
سلام و تحیت و نشستند.
🔹آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند!
من هم گفتم: بله آب در لولهها به اندازه کافی هست!
رفتم و آوردم!
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند!
🔸در همین هنگام باز صدای در آمد.
به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم:
برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند!
الحمدلله آب در لولهها هست فراوان!
🔹شهید نواب چیزی نگفت!
یوسف رفت در را باز کرد،
وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است!
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود؛
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند،
و به علتی مهمانی آنان بههم خورده است!
🔸آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت.
من شرمنده و شرمسار!
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
ميل کردند و رفتند.
🔺آقا به من فرمود:
یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چهقدر سر و صدا کردی؟!
وقتی هم نعمت رسید چهقدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست!
◀️ بعد فرمود: مشکل خیلیها همین است؛
نه سکوتشان منصفانه است و نه سر و صداشان!
وقتِ نداشتن داد میزنند!
وقتِ داشتن بخل و غفلت دارند!
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 همه ی حاجت ها به واسطه ی امام زمان مستجاب میشود...
#استاد_عالی
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 اثر اخلاص در سرنوشت انسان
#استادپناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امتحانات الهی همه به یک اندازه دشوار نیستند و هرچه دشوارتر باشند پر اجرترند. ولی در امتحانات آسان بناست امتیاز جمع آوری کنیم تا در امتحانات دشوار کم نیاوریم. نباید امتحانات آسان و کارهای خوب کوچک را کم قیمت بدانیم، چون در امتحانات دشوار به ثواب کارهای کوچک خوب بسیار نیازمندیم.
#استادپناهیان
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از این زاویه زندگی را ببین تا همیشه آرام و شاد باشی
راهکار قرانی و فوق العاده #استاد_پناهیان در برخورد با اتفاقات روزمره زندگی👏👌
عاقبت شوخی با نامحرم 😰
🔹یکی از علمای مشهد میفرمود:
🔸روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم
🍃جوانی آمد و مسئله ای پرسید.
گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه میدهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم.
❗️و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند.
➖ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت.
🔸بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد.
🔻بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت: وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم.
❓از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر میزد؟
گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین میکرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بیپروا با او سخن می گفت و در پوشش و حجاب رعایت قوانین اسلامی را نمیکرد. با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود.
🌷حضرت رسول اکرم
(صلی الله علیه و آله و سلم):
یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند.
📚کنزالعمال، ج۱۶، ص۳۸۳