eitaa logo
قدمی تا ظهور
62 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
. 🌸﷽🌸. محڣلےساختہ‌اٻم‌ٺاهدیہ‌ڪنٻم،ٻاࢪٻماݩ‌ࢪا‌ بہ‌آخࢪٻݩ‌مـ🌙ـاه‌آسماݩ‌امامٺ‌•🌿• کپے‌باصلواٺ‌براےظھــوࢪ ࢪآه‌اࢪٺبـاط🌸↯ مدیریت @eamohamd @ghadamitazohoor313 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 یک دلیل قرآنی برای شرکت در راهپیمایی 🔹 حجت الاسلام محسن قرائتی : 🔵 هیچ حرکت دسته‌جمعی که کفار را عصبانی کند صورت نمی‌گیرد، مگر اینکه برای آن پاداش عمل صالح ثبت می‌شود. آری، راهپیمایی‌هایی که دشمنان اسلام و مسلمین را عصبانی کند، عمل صالح است. خداوند در آیه ۱۲۰‌ سوره توبه می‌فرماید: 🔹 «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ» 🔺 «اهل مدینه و بادیه‌نشینان اطراف‌شان نباید هرگز از (همراهی) پیغمبر تخلف کنند و نه هرگز جان خود را از جان او عزیزتر شمارند، زیرا هیچ رنج تشنگی و خستگی و گرسنگی در راه خدا نکشند و هیچ قدمی در جایی که کفار را خشمگین کند ننهند و هیچ دستبردی به دشمنان نرسانند جز آنکه در مقابل هر یک از این رنج و آلام عمل صالحی در نامه اعمالشان نوشته شود که خدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد گذاشت.» 🌕 از این آیه قرآن نتیجه می‌گیریم، راهپیمایی‌هایی که دشمنان اسلام و مسلمین را عصبانی می‌کند، عمل صالح است. این راهپیمایی‏‌ها (بخصوص آنگاه که از طریق وسایل ارتباطی و ماهواره‏‌ها منعکس می‌شود) اگر برای اهداف مقدسی صورت گیرد، نوعی حضور در صحنه، عبادت دسته جمعی و امر به معروف و نهی از منکر عملی و عامل تقویت روحیّه مردم و تهدید دشمن است.
🔴🔵 صلواتى بعد از نماز جمعه جهت قرار گرفتن در زمره یاران امام عصر ارواحنا فداه 🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند : 💐 هر کس بعد از نماز جمعه هفت مرتبه این صلوات را بگوید از اصحاب امام زمان-عج الله تعالی فرجه الشریف-خواهد بود: 🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ 🔹 خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد وتعجیل کن درفرج آل محمد 📚 بحارالانوار جلد ۶۰ ص ۹۵
🔴 خروش مردم ایران علیه آشوبگران
📚داستان کوتاه گوهر شاد یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند . به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند . بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مى دهم .. گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید . جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت.. چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند . وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد . یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم . حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن. جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد . روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد . جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى تپد و جز او معشوقى نمى خواهم . من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز آیت اله شیخ محمد صادق همدانی. گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد است .
🔴 یکی از گرفتاری های مردم در زمان ظهور که سبب انکار امام زمان علیه‌السلام میشود: 🟢 على بن أبى حمزه از امام صادق عليه‌السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «اگر قائم قيام كند، مردم او را انكار مى‌كنند؛ زيرا او به صورت جوانى برومند به سوى ايشان باز مى‌گردد، كسى بر عقيدۀ خود نسبت به او پايدار نمى‌ماند «مگر آن كس كه خداوند در عالم ذرّ از او پيمان گرفته باشد.» و در روايت ديگرى چنين است كه آن حضرت فرمود: « از بزرگترين گرفتاريها آن است كه صاحب ايشان به چهرۀ جوانى بر آنان خروج مى‌كند در حالى كه آنان مى‌پندارند كه او بايد پيرمردى كهن سال باشد.» «عَن عَلِي بْنِ أَبِي حَمزَة عَن أَبِي عَبْدِاَللَّه أَنَّهُ قَالَ: لَوْ قَد قَامَ القَائِمُ لَأَنْكَرَه اَلنَّاسُ لِأَنَّهُ يَرجِعُ إِلَيهِم شَابّاً مُوفِقاً لاَ يَثبتُ عَلَیهِ إِلاّ مَن قَد أَخذَاَللَّه مِيثَاقَه فِي اَلذَّرّ اَلاوَّل وَ فِي غَيرِ هَذِه اَلرِّوايَة أَنهُ قَالَ: وَ إِنَّ مِن أَعظَم اَلبَلِيَّة أَن يَخرُجَ إِلَيهِمْ صَاحِبهُم شَابّاً وَ هُم يَحسَبُونهُ شَيخاً كَبِيراً» 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص۲۸۷ 📗الغيبة، ج ۱، ص۱۸۸
🌼هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست ... 🔸پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را می‌طلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بی‌حکمت نیست.» پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت‌تر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند ... روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله‌ای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر می‌اندیشید دستور آزادی وزیر را داد. وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده‌ای داشته؟» وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.» ‌‌ 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
🔴 امتیاز نور، سایه و شبح امام زمان 🌕 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شبی که مرا بسوی آسمان بردند، خداوند جلّ جلاله فرمود: «من، تو، علی و فاطمه و حسن و حسین و اولاد او علیهم السلام را از اصل نوری از نور خودم آفریدم! ای محمّد! آیا دوست داری که ایشان را ببینی؟ گفتم: بلی! ای پروردگار من! خداوند فرمود: به سمت راست عرش نگاه کن! چون نگاه کردم، علی و فاطمه و بقیّه تا حسن بن علی علیهم السلام را دیدم که در میان مکانی از نور ایستاده بودند و نماز می خواندند؛ و در میان آنها مهدی عجل الله فرجه، مانند ستاره درخشنده‌ای در حال درخشیدن بود! 📗بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۲۱۶ 📗تفسير البرهان، ج ۱، ص ۵۷۰ 📗مقتضب الأثر، ج ۱، ص ۱۰ 📗الطرائف، ج ۱، ص ۱۷۲ 📗الإنصاف، ج ۱، ص ۱۰۳ 📗کلیات حدیث قدسی، ج۱، ص۶۱۰
١١نفری که به بهشت نمی روند ...! کسانی هستندکه درحالی از قبر بلندمیشوند که فاقددست و پا هستنداین افرادکسانی هستندکه همسایگان خود را اذیت میکنند. کسانی هستند که در نماز غفلت وسستی میکردند و در حالی از قبرخارج میشوند که صورتی همانندخوک دارند. کسانی که زکات اموال خویش را نمی پردازند درحالی از قبر خارج میشوند که شکم آنهامانند کوهان شتر و پر از مار و کژدم می باشد. کسانی هستند که مال را بر عهد و پیمان الهی ترجیح دادند درحالی ازقبرخارج میشوندکه از دهانشان خون جاری است. کسانی هستند که در خفا و پنهانی گناه می کردند و از خداوند که در هر حال، ناظر، بینا و شنوا است نمی ترسیدند. ودرحالی از قبر خارج میشوند که جسم وتن آنها بادکرده و پوسیده است سبحان الله. کسانی هستندکه شهادت دروغ می دادند درحالی از قبر خارج خواهند شد که گردنشان قطع شده است کسانی هستند که کتمان شهادت می کنند و عمدا" گواهی نمی دهند در حالی از قبر خارج میشوند که ازدهانشان خون وچرک جاری است گروه زناکارانی هستندکه بدون توبه وفات کردند در حالی ازقبرخارج خواهند شد که کور هستند. کسانی هستندکه مال یتیمان را به ناحق خورده اند درحالی از قبرخارج میشوند که چهره هایشان سیاه وچشمها و شکمشان پراز آتش است. کسانی هستندکه نافرمانی پدر و مادر را میکنند درحالی از قبر خارج خواهند شد که جسمشان گرفتاربیماری برص وجذام شده است. کسانی هستند که شراب مینوشنددر حالی از قبر خارج میشوندکه نابینا هستند و دندانهای آنهامثل شاخ فیل و لبهای آنها بر سینه هایشان آویزان و زبان آنها بر قسمت رانها آویزان است وازشکم آنهاکثافت بیرون می آید
enc_16675609173415990219508.mp3
5.06M
منم همسایه ات ای بانو 🎙کربلایی حسن عطایی  شب وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تسلیت باد.
💠داستانی که نگاه شما را به قیامت عوض خواهد کرد ✅ بعضیها فکر میکنن که بهشت رو فقط میشه در مسجد و بر سر سجاده بدست آورد، در حالی که با خواندن این داستان خواهید فهمید که راه‌های نزدیکتر دیگری برای رسیدن به خدا هست که از آن غافلیم، 🔲 این داستان را «ابن جوزی» نقل می‏کند که: در بلخ مردی علوی (از سادات منتسب به امیرالمؤمنین علی ع) زندگی می‏کرد تا اینکه بیمار شد و بعد از دنیا رفت. همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم کمتر ما را سرزنش کنند و در سرمای شدید وارد این شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم برای تهیّه چیزی بیرون آمدم. دیدم مردم در اطراف شیخی اجتماع کرده‏ اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: شیخ شهر است. من نیز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم ولی او گفت: دلیلی بر سیادتت بیاور؟ و توجّهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم. در راه پیر مردی را در مغازه‏ای دیدم که تعدادی در اطرافش جمع‏اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی است، با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود؟ لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم. او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن، تا به اینجا بیاید، پس از چند لحظه بانویی با چند کنیز بیرون آمد. شوهرش به او گفت: با این زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بیاور؟ سیده می‏گوید: همراه این زن به منزل او آمدیم و جایی را در خانه‏اش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباسهای فاخر بر ما پوشاند و انواع خوراکها را به ما داد و آن شب را به راحتی سپری کردیم. در نیمه‏ های شب شیخ مسلمان شهر در خواب دید، قیامت برپاست و پرچم پیامبر(ص) بر بالای سرش بلند شد. در آنجا قصری سبز را دید و پرسید: این قصر از آن کیست؟ پیامبر(ص)فرمود: از آن یک مسلمان است. شیخ جلو می‏رود و پیامبر(ص) از او روی می‏گرداند عرض می‏کند: یا رسول اللَّه(ص) من مسلمانم چرا از من اعراض می‏کنی؟ فرمود: دلیل بیاور که مسلمانی؟ شیخ سرگردان شد، و نتوانست چیزی بگوید. پیامبر(ص)فرمود: فراموش کردی، آن کلامی را که به آن زن علوی گفتی؟ این قصر از آن آن مردی است که این زن در خانه او ساکن شده؟ در این موقع شیخ از خواب بیدار شد و بر سر و صورت خود می‏زد و می‏گریست. آنگاه خود و غلامانش برای یافتن زن علوی در سطح شهر به تجسّس پرداختند، تا اینکه فهمیدند، او در خانه یک مجوسی است. شیخ نزد مجوسی رفت و تقاضای دیدن وی را نمود، مجوسی گفت: نمی‏گذارم او را ببینی؟ شیخ گفت: می‏خواهم این هزار دینار را به او بدهم. گفت: نه، اگر صد هزار دینار هم بدهی نمی‏پذیرم. وقتی اصرار شیخ را دید، گفت: همان خوابی را که دیشب تو دیده‏ای من هم دیده‏ام من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که فرمود: این قصر منزل آینده تو است. سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمان‏شده‏ایم 📕 إرشاد القلوب إلی الصواب، ج‏2، ص: ۴۴۵