48.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_نوزدهم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
🔴 قدیمیا بر این باور بودهاند که:
شب اسم حشرات و جانوران موذی را نباید آورد چون ممکن است پیدا شوند و اگر پوست خر در خانه دود کنند حشرات بگریزند.😳
🔴 قدیمیای گیلان بر این باور بودهاند که:
مهم است که چه حشرهای در صبح اول ماه به خانهی آنها میآید. اگر آن حشره خوشقدم باشد، صبح روز اول هر ماه همان حشره را پیدا میکنند و به خانه میآورند.😉
🔴 قدیمیای بوشهر بر این باور بودهاند که:
اگر حشرهای روی تن یا لباس آنها بنشیند و دور نشود مهمان خستهای از راه میرسد.🤗
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلام سبح غشنگت بخیر😳
میشه مشق زندگیو غلط بنویسی بعد توقع داشته باشی بقیه درست بخونن؟🧐
اصلاً غلط نوشتن یه جور حالگیریه
ولی خیلی از ماها بارها تو زندگیمون غلط مینویسم و حاضر نیستیم بپذیریم و درستش کنیم .👌
البته این جمله شامل شما که نمیشه☺️
ولی خودم پاکن زندگی دست گرفتم و با یه کوچهی برفی پر از خاطرات بهت میگم ..
سلاااااااااام و صبح قشنگت بخیر🍃😉
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
5.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کتابهای دهه شصت کتاب فارسی دبستان 😉
اولين کلمهای که نوشتی یادته؟😇
غلط نوشتی یا درست؟🧐
مهم نیست ،بهش فکر نکن همینطوری سوال کردم!😉
مهم اینه که توی زندگی بدونی چی غلطه چی درست و غلطهاتو درست کنی.👌
امیدوارم که زندگیتون پر از درستی باشه💗
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
این یک قسمت از ابزار هنری بود که استعدادهای مارو کشف و برملا میکرد.😉
حالا با یک دست پر از جوهر و چندتا گندکاریه دیگه که معمولا یا لیقه نبود جوهر بهش بریزیم ، یا لیقه بود جوهرش خشک شده بود آب بهش میبستیم😂
صادقانه به بغل دستیت بگوچند بار موقع هنرنمایی و خطاطیتون فرش خونهرو نابود کردید ؟😂
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_بیستودوم
همین که پیچیدم داخل کوچهی مدرسه با حمید رو به رو شدم تا مرا دید سریع خودش را رساند به من با خوشحالی دست داد و سلام کرد. جواب سلامش را دادم و گفتم: هان چی شده؟ چرا امروز دیر رسیدی مدرسه؟ گفت: حاج آقا مادرم را برده بودم دکتر. گفتم بلا به دور است. چیز خاصی که نبود؟
گفت: نه حاج آقا یک سرماخوردگی ساده بود.
گفتم احسنت به شما که به مادرت احسان میکنی، ان شاء الله خدا شفا دهد!
باهم وارد مدرسه شدیم دم دفتر مدرسه به حمید گفتم: شما برو مطالب هفته ی قبل را روی تخته بنویس تا من بیام خیلی خوشحال شد با ذوق زدگی گفت: چشم حاج آقا من رفتم بنویسم تا شما تشریف بیارید.
داخل دفتر شدم آقای نادری از جایش بلند شد و جلو آمد. بعد از احوال پرسی و چاق سلامتی نشستم آقای نادری گفت: این دانش آموزی که با شما صحبت میکرد رفتارش توی کلاس چه جور است؟ گفتم: حمید آقا از آن افرادی بود که اوّل ،کار خیلی جبهه گیری میکرد. تیکههایش هم آبدار بود اما خوشبختانه به لطف خدا کم کم گاردش باز شد. الان از آن دانش آموزهایی است که سؤالاتش واقعاً دقیق و جالب است.
آقای نادری سری تکان داد و با تعجب گفت: عجب. فکرش را هم نمی کردم که این دانش آموز بتواند با شما کنار بیاید. معلوم است یا مباحث شما کارساز است یا مهره مار دارید البته به نظر من، دلیل مهم این قضیه این است که چون شما گام به گام، مباحث را با سیر منطقی می پزید و آمادهی هضم میکنید، بچه ها میپسندند.
گفتم این که نظر لطف شماست اما علاوه بر نکتهای که فرمودید شیوه ی تکریم دانش آموز توسط معلم و نیز فطرت پاک و قلب آماده ی آنها، دو عامل مهم و مؤثر برای نرم شدن دل جوان است. به عقیده ی بنده، اگر معلم با جوان رفیق شود و کرامت انسانی او را حفظ کند، روحیه ی پهلوانی جوان تحریک میشود در نتیجه خودبه خود دست از بسیاری زشتیها و رفتارهای ناپسند بر می دارد در روایت نیز داریم که امیرالمؤمنین عالم فرمودند: «مَن كَرُمَت عَلَيْهِ نَفسُه هانَت عَلَيْهِ شَهَواتُه»؛ تکریم انسان و اینکه او بفهمد چقدر ارزش و کرامت دارد این که درک کند چه تواناییهای فوق العادهی روحی دارد نقش زیادی در خوار شدن و کوچک شدن امیال شیطانی و گناه آلود خواهد داشت. ان شاء الله که خدا به جوانهای ما کمک
کند!
آقای نادری نیز در جواب گفت: انشاء الله حرفتان کاملاً صحیح است. از جای خود برخاستم و گفتم با اجازه بنده بروم به کلاس برسم.
موقتاً از آقای نادری خداحافظی کردم و راهی کلاس شدم. با انگشتر خود چندبار آرام به در کلاس ضربه زدم و وارد شدم بچه ها با برپای مبصر از جا بلند شدند. گفتم: بفرمایید بشینید. دیدم حمید پای تخته است مطالب را خیلی شسته و رفته با دو رنگ قرمز و آبی نوشته بود بعد از این که کیف خود را روی میز گذاشتم، نگاهی به تخته انداختم و گفتم میبینم که آقا حمید گل مطالب را خیلی مرتب و شکیل روی تخته نوشته و مثل یک وردست و دستیار ماهر کار استادش را راحت کرده.
حمید لبخندی زد و گفت: بله حاج آقا از کوچکی شاگرد شوفری را خیلی دوست داشتم.
دستی زدم به شانهی حمید و گفتم: خب شاگرد شوفر عزیز! کرایهها را جمع کردی یا نه؟ میخواهیم حرکت کنیم ها! حمید هم که برای این جور شوخیها پایه بود شستم خبردار شد که می خواهد با حالت مزاح برود سر میز بچه ها و پول جمع کند؛ به همین دلیل برای این که اوضاع کلاس به هم ور نشود به سرعت گفتم: آقا حمید، امروز همه مهمان من هستند کرایه از آنها نگیر بنشین روی صندلیات تا حرکت کنیم. حمید هم به ناچار نشست کمی جو مسخرهبازی، کلاس را پر کرد. یکی وسط کلاس با لحن لاتی گفت: آقا حرکت کردیم تهران- استانبول نبود؟ صدای قهقههی بچه ها بلند شد همین طور که روی سکوی کلاس
ایستاده بودم کمی جلوتر رفتم. صدای خندهی بچه ها که خوابید، گفتم مسافران محترم دیگر وقت حرکت است امروز خیلی کار داریم و بحثمان هم شیرین است حالا برای سلامتی راننده و شاگرد شوفر و تمام مسافرین محترم فضای کلاستان را با یک صلوات آرام معطر کنید تا راه بیفتیم.
صدایم را بالا بردم و گفتم به این جملهی من دقت کنید؛ اگر جلسه ی اوّل را به یاد بیاورید بحث ما سر این بود که اگر بخواهیم برای پیشرفت و قوی شدن کشورمان قدمی برداریم با هدف گذاری و تعیین مقصد، جهت مسیر برای ما روشن خواهد شد. مثلاً اگر با دست خود فلان قله را به ما نشان بدهند و بگویند نقطه ی نهایی آنجاست خب، يقيناً مسیر و سمت و سوی حرکت مشخص میشود تا حدّی و به صورت اجمال روشن شد که ما برای پیشرفت کشورمان باید آن دسته از اقداماتی را انجام دهیم که زمینه ی رسیدن به هدف انقلاب یعنی تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای ظهور است خب این یک قاعده کلی است اما اگر بخواهیم وظایف ما ریز به ریز مشخص شود باید چیزهای دیگری از بحث روشن شود ....
ادامه دارد ...🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
47.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_بیستم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبلیغ اینقدر جذاب آخه😍
واقعا چی باعث میشد فکر کنن چنین تبلیغی جذابه؟🧐
اصلا چطور با چنین تبلیغی میرفتیم پی خریدش،
حالا برای یه تبلیغ ...😁
هیچ جوره قابل مقایسه نیست
سنگينتره تمومش کنم😩
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
🔴 برخی از قدیمیای ایران بر این باور بودهاند که:
در هر خانهای که زنبور عسل را زندانی کنند بدبختی به آن خانه روی میآورد.😉
👈 اگر زنبور سیاه دور سر کسی بچرخد، میگویند خبر خوش آمده است یا خبر خوشی در راه است.🙃
👈 اگر چند زنبور قرمز به درون اتاق فردی بروند و در آنجا دور بزنند و سپس بیرون بروند، آن را نشانه آمدن مهمان برای آن شخص میدانند.☺️
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 سلام صبحت بخیر ✋
با یک سرمای دلچسب و نوستالژی خاص به آغاز صبح سلام کن تا قلبهای یخ زده به حرارت سلام تو گرم شوند.🙏
آخه، مگه نمیدونی تو برای خیلی از اطرافیانت فقط یه یادگاری قدیمی نیستی!.😉 بلکه یه کوهی که با ایستادگی، بقیه هم به پناه تو میایستند، پس بایست و محکم باش.
🔴 زمستان پر برف ! ☃️
دهه شصت
یادش بخیر 🌹
واقعا آرزوی ما این بود که برف بیاد و مدرسه ها تعطیل بشه. 😂
جالب اینجا بود که بخاطر برف بازی صبح به بهانه اینکه شاید مدرسه باز باشه به مدرسه میرفتیم و یک دل سیر برف بازی میکردیم😉
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🍊 اگه پوست پرتقال و نارنگی رو کنار این بخاری نفتیا تا نکردی و با آتیش گرفتنش
کیف نکردی یه ده ۴۰،۵۰،۶۰ نیستی.😂
حالا هی بشین از خوبیات بگو و مادرت هم جلو همسر و بچه ها هی بگه ،آره بچم😉
اینکه اون لکههای سخت چطور باید از روی چراغ پاک بشه اصلا به تو ربطی نداشت.☺️
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
چند تا خانواده بودیم با یک ماشین.
برنامه هفتگیمون تفریح بود و زیارت😁
تازه هر خانواده چندتا هم بچه داشت😉
این روزها یک خانواده هست و چند تا ماشين، برنامهای برای دید و بازدیدِ عادی هم نداریم تا چه برسه به مسافرت و زیارت😔
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110