یکبار من را خواست و گفت من با کنفدراسیونها صحبت کردم و اینها حاضر هستند یک اطلاعیه بدهند در دفاع از جمهوری اسلامی و این بیانیه است. این را بده چاپ کنند و در اینجا توزیع کنند. من نگاه کردم گفتم ما نمیتوانیم این کار را کنیم. گفت: چرا؟ گفتم: بسمالله ندارد. گفت خب عیب ندارد. گفتم چیزی که بسمالله نداشته باشد ما نمیتوانیم چاپ کنیم از او اصرار و از من انکار و آخر این کار را نکردم. او هم دیگر به ایران برنگشت.
این بار یک نفر را به نام حسین نقدی فرستادند که آیتالله دستغیب او را سفارش کرده بود. او در ایتالیا تحصیل کرده و ایتالیایی هم بلد بود ولی در انجمن اسلامی نبود. ایران که بودم گفتند که او به عنوان کاردار انتخاب شده است. گفتم ایشان را من ببینم و وقتی دیدم گفتم که انشالله آنجا با هم کار میکنیم و پیش خود گفتم آزمایشش کنم ببینم چه کسی بوده؟ خلاصه فهمیدیم مشکل دارد و رفتار بسیار عصبی داشت و ما با این هم درگیر بودیم. من چمدانهایم را هم بسته بودم ولی میگفتم تا این عناصر ضد انقلاب در سفارت هستند من باید باشم. خلاصه درگیری بالا کشید حتی من به تهران گزارش کردم که آقا این آدم به شدت مسئلهدار است و باید در گروهکها عضو باشد. آقای صدر مدیر سیاسی کل اروپا بود. من با او تماس گرفتم و گفتم آقا این که فرستادهاید وضعیتش اینطوری است. گفت داری خون شهدا را پایمال میکنی.
*** ماجرای کارداری که عضو شورای ملی مقاومت منافقین بود ***
او اینطور وانمود کرده بود که قدیری انتظار داشته خودش رئیس نمایندگی شود چون نشده میخواهد مخالفت کند. به معاون اداره مالی وزارت خارجه زنگ زدم به من گفت که تو اصلا به چه حقی از تلفن سفارت زنگ میزنی؟ گفتم از سفارت زنگ نمیزنم و از خانه تماس گرفتم، ساعت اداری هم نیست. اینجا الان شش صبح است دو ساعت و نیم با ایران اختلاف دارد. او از زمان حضور امام در فرانسه من را میشناخت و عضو تیم صادق قطبزاده بود. در زمان وزارت قطبزاده معاون مالی اداری شده بود.
یک تلکس مبنی بر قطع رابطه استخدامی برای من آمده بود. من درخواست بلیط برگشت به ایران را کردم و گفتند ما بلیط برگشت نمیدهیم. در صورتی که اگر من مأمور آنجا بودم باید بلیط برگشت من را تهیه میکردند. به اعضای سفارت هم سپرده بودند که قدیری را داخل سفارت راه ندهید. من هم از این فرصت استفاده کردم و رفتم فلورانس و باقیمانده دروس و پایاننامه را تکمیل کردم.
پس رابطه شما به کلی قطع شد.
قدیریابیانه: در این فاصله سه تا از بچههای انجمن یک روز جمعه رفته بودند سفارت و تحت عنوان این که میخواهیم با هم صحبت کنیم او را گروگان گرفته بودند. یکی از این بچهها آقای محمود محمدی بود که یک مدت هم سخنگوی وزارت خارجه بود. بعد به تهران زنگ زده بودند که یا این را عزلش میکنید یا اینکه ما آزادش نمیکنیم. آقای هاشمی برای آزادی این فرد زنگ زده بودند و گفتند که این کار خلاف است. بچهها هم گفتند او ضدانقلاب است و شما اشتباه کردید او را منصوب کردید. نهایتا آقای هاشمی زنگ میزند و میگوید که من یک نفر را آنجا برای بررسی میدانی میفرستم. بچهها هم او را به خاطر قول هاشمی آزاد کردند. چند روز بعد حاجآقای اژهای (نماینده رهبری در امور اروپا) برای بررسی اوضاع به ایتالیا آمد. نهایتا حکم عزل کاردار صادر شد. بعد از حکم، او پناهنده شد و بعد مشخص شد که عضو شورای ملی مقاومت یا همان منافقین بوده است.
*** بازگشت به ایران ***
آقای حیدری خواجهپور را بعنوان کاردار بعدی معرفی کردند. این فرد انسان سالمی بود. از من خواست به سفارت برگردم همان مسئولیت قبلی را بر عهده بگیرم. من هم قبول نکردم و گفتم میخواهم به ایران برگردم. خواجهپور گفت الان که دیگر منافقین نیستند چرا همکاری نمیکنید؟ گفتم من آن موقع وظیفه داشتم که با منافقین و وطنفروشان مبارزه کنم و سفارت را از آنها پس بگیرم. حالا که شما مسئولیت را بر عهده گرفتید خیال من راحت است و من دیگر وظیفهای ندارم. نهایتا تصمیم گرفتم به ایران برگردم.
***به نام خداوند قویتر از ناوهای امریکا...! ***
آقای دکتر! شما جزء معدود افرادی هستید که شهید ادواردو آنیلی را از نزدیک میشناختید. چگونه با او آشنا شدید؟
قدیریابیانه: من بعد از انقلاب رایزن مطبوعاتی بودم. زمان گروگانگیری خیلی اخبار راجع به ایران بود من هم شبانهروز فعال بودم. یک روز از شبکه دوی تلویزیون ایتالیا تماس میگیرند میگویند ما میخواهیم یک میزگرد با حضور شما و مسئولان مطبوعاتی سفارتخانههای امریکا و عراق برگزار کنیم. آن زمان هم ناوهای امریکایی در خلیج فارس آرایش تهاجمی گرفته بودند و هر آن احتمال حمله به ایران میرفت. یعنی جوّی بود که رسانهها احتمالش را میدادند. من هم گفتم من حاضر نیستم با دیپلماتهای امریکایی و عراقی پشت یک میز بنشینم اما اگر به عنوان خبرنگار حاضر بشوند میتوانم. یعنی هر سه به عنوان خبرنگار باشیم نه دیپلمات. آنها هماهنگ کردند. روز 24 فروردین 1359در یک ساعت مهم این برنامه پخش شد. ادواردو این مناظره را دیده بود. من مناظره را اینطور شروع کردم: «به نام خداوند قویتر از ناوهای امریکا...!»
روایتی از آشنایی با پسر معروفترین خانواده ایتالیایی / ادواردو چگونه شیعه شد؟ / حمایت رهبری از پخش مستند ادواردو آنیلی
*** آشنایی با پسر معروفترین خانواده ایتالیایی ***
موفقیت من در این مناظره و شکست آن دو نفر برای همه ملموس بود. خیلیها از این جمله خوششان آمده بود. خود ایتالیاییها تماس میگرفتند و تبریک میگفتند. هفته بعد یکشنبه که آنجا تعطیل هم بود دربان محل اقامت ما تلفن میزند. میگوید جوانی آمده با شما کار دارد. من هم شبانهروز حتی شنبه و یکشنبه هم کار میکردم. آن یکشنبه را برای خانواده گذاشته بودم. گفتم به او بگویید لطف کنند فردا به سفارت بیایند. او هم نمیخواست به سفارتخانه بیاید تا شناخته نشود. دربان دوباره زنگ میزند عنوان میکند که این جوان میگوید به قدیری بگو که خدا هر در بستهای را میگشاید. تا این را میگوید گفتم در را باز کن بیاید.
به استقبالش رفتم. با یک موتور سیکلت گازی کهنه آمده بود. گفتم فرمایشتان چیست؟ گفت من ادواردو آنیلی هستم. آنیلیها هم معروفترین خانواده ایتالیا هستند. صاحب چندین شرکت خودروسازی از جمله فیات و کمپانی از جمله باشگاه یوونتوس بودند. من بدون اینکه انتظار جواب مثبتی داشته باشم گفتم شما با آن خانواده معروف آنیلی نسبتی داری؟ گفت بله من پسرشان هستم. گفتم پس این موتور چیست؟ گفتم این موتور برای دربان ماست این را گرفتم تا شناسایی نشوم. گفت مصاحبهات را دیدم و من مسلمان هستم.
کی و کجا مسلمان شده بود؟
قدیریابیانه: ادواردو گفت من بیست ساله بودم. چهار سال قبل از انقلاب در دانشگاه پرینستون امریکا در کتابخانه قدم میزدم کتابها را تورق میکردم تا یک کتابی را انتخاب کرده و بخوانم. چشمم به قرآن خورد کنجکاو شدم. کتاب را باز کردم و با خواندن چند آیه احساس کردم این نمیتواند کلام بشر باشد. چون پدرش مسیح کاتولیک و مادرش یهودی صهیونیست بود. بنابراین با انجیل و تورات و همچنین عقاید مسیحیت و یهودیت آشنا بود. گفت قرآن را گرفتم و خواندم و دیدم میفهمم، تصمیم گرفتم مسلمان بشوم.
خلاصه همانجا با هم دوست شدیم. چند جلسه با او راجع به تشیع صحبت کردم که شیعه شد. سال بعد یعنی 7 فروردین 1360 در ایران با امام ملاقات داشت که امام هم پیشانیشان را میبوسد. از آنجا هم به نماز جمعه میرود و صف اول نماز حضور پیدا میکند.
*** شهادت پسر سوپرمیلیاردر ایتالیایی ***
چگونه متوجه شهادتش شدید؟
قدیریابیانه: وقتی ادواردو شهید شد من این خبر را در روزنامه جمهوی اسلامی خواندم که پسر سوپرمیلیاردر ایتالیایی ادواردو آنیلی خودکشی کرد. من ماشین را برای تعمیر برده بودم یک روزنامه جمهوری اسلامی دستم بود. تا دیدم فهمیدم شهیدش کردند. بلافاصله زنگ زدم به این طرف و آن طرف گفتم آقا او شیعه بود و من میدانم شهیدش کردند. دیگر اینجا تقیه معنا نداشت. آن موقع من معاون دفتر رییسجمهور بودم. زنگ زدم با خبرگزاری جمهوری اسلامی صحبت کردم. آنها خبری را تنظیم کردند ولی به عنوان یک خبرگزاری دیگر زدند که ادواردو مسلمان و شیعه بوده و انجمن اسلامی دانشجویان ایتالیا میگوید او شهید شده است. از طرف انجمن اسلامی هم یک مراسمی در ایران برایش گرفتیم ولی خیلی انعکاس نداشت.
روایتی از آشنایی با پسر معروفترین خانواده ایتالیایی / ادواردو چگونه شیعه شد؟ / حمایت رهبری از پخش مستند ادواردو آنیلی
***روایت ساخت مستند ادواردو آنیلی***
بعضیها من را میدیدند میگفتند ما 14 ساله بودیم وقتی این فیلم را دیدیم تصمیم گرفتم روحانی بشویم. آقای سیاوش سرمدی کارگردان میگفت برخیها به من نامه نوشتند که ما نماز را کنار گذاشته بودیم با دیدن این فیلم دوباره نمازخوان شدیم. آقای لاریجانی هم فیلم را پخش میکند. کمیسیون سیاست خارجی مجلس ششم او را احضار میکند که شما به چه حقی این فیلم را پخش کردی؟
***سانسور خبر مستند ادواردو آنیلی توسط روزنامههای اصلاحطلب***
رسانههای اصلاحطلب کلا این فیلم را سانسور کردند. سؤال این است که آنها چرا باید از اینکه ادواردو مسلمان شده ناراحت بشوند؟ چون آنها تظاهر به دینداری میکنند ولی اصلا با اسلام مشکل دارند. حالا این فیلمی که اینقدر در ایران پخش شده و اینقدر اثرگذار بوده، روزنامههای دیگر هم مطلب نوشتند، اما اصلاحطلبها یک خط هم ننوشتند. حتی در این حد که گفته میشود پسر رئیس فیات مسلمان است یا یک فیلمی ساخته شده که ادعا کرده که مسلمان است. البته ما در فیلم دستخط ادواردو را نشان دادیم ولی آن موقع هنوز فیلم حضورش در نماز جمعه را نداشتیم.
خلاصه اینکه فقط یک رونامه حالا یاس یا جامعه بود که یک مطلبی نوشت مبنی بر اینکه یک عده افراطی و در رأسش قدیری دنبال این قضیه هستند و میخواهند روابط دو کشور را بهم بزنند. بعد هم شهیدش کردند، به دروغ گفتند خودکشی کرد. دو روایت هست. یکی اینکه از بالای پل او را به پایین انداختند و یک روایت هم اینکه او را کشتند و جنازهاش را زیر پل گذاشتند و گفتند خودش را به پایین پرت کرده است.
پایان
تا اینکه آقای سیاوش سرمدی که کارگردان مستند بود این خبر در روزنامه نظرش را جلب کرد. او این روزنامه را بریده و بعد هم اطلاعیه ما را دیده بود. به دنبال اعضای انجمن اسلامی ایتالیا میگردد تا بالاخره به ما میرسد. بعد میرود با مرحوم حبیبالله کاسهساز (تهیهکننده) صحبت میکند. او هم علاقمند میشود و قرار میشود مستند را بسازند. ولی من به آنها توصیه کردم که اگر میخواهید بروید ایتالیا مستند بسازید اسم ادواردو را نیاورید چون اجازه نمیدهند. اگر فیلمی تهیه کردید سریع رد کنید پیش خودتان نگه ندارید چون فیلم را میگیرند و مصادره میکنند.
اینها تحت عنوان بررسی وضعیت امام در افکار عمومی ایتالیا به آنجا میروند. پولی هم به کسی که در تلویزیون ایتالیا کار میکرد میدهند و به او میگویند فیلمهایی که ادواردو در آن هست را کپی بگیر و یک نسخه برای ما بیاور. خودشان هم با هرکس مصاحبه میکنند - که خیلیها حاضر به مصاحبه نبودند – فیلم را رد میکردند و به جایی میسپردند. این فیلمها را میآورند به سفارت بدهند که سفارت با پست سیاسی بفرستد، اما سفارت ما در رم قبول نمیکند، سفارتمان در واتیکان هم قبول نمیکند، رایزن فرهنگی هم قبول نمیکند.
حتی وقتی میخواستند فیلم بسازند با سفیر ما در واتیکان صحبت میکردند او گفته بود با طناب قدیری توی چاه نروید. جالب است که آقای سفیر به اینها توصیه میکند که از ساختن فیلم منصرف بشوید. بعدها هم که فیلم منتشر میشود او در جمعهایی گفته بود که قدیری بیخود دارد ادواردو را مسلمان معرفی میکند.
***بازداشت سازندگان مستند ادواردو در ایتالیا***
به هرحال آقای سیاوش سرمدی سر مقبره ادواردو هم میرود. آنجا ورود هم ممنوع بود. او از دیوار میپرد و بالای قبر میرود و یک فیلمی تهیه میکند اما تسبیحش را بالای قبر ادواردو جا میگذارد. دربان آنجا میفهمد. بعد به پلیس خبر میدهد و بالاخره پلیس بررسی و پیگیری کرده و اینها را دستگیر میکند اما فیلمی پیدا نمیکند. برای اینکه نگویند راجع به ادواردو بود. در روزنامه مینویسند که یک گروه تروریستی از ایران آمده بود تا پادشاه سابق افغانستان را ترور کند. دو سه روز آنجا بازداشت بودند بعد یک حکم غیابی از دادگاه میگیرند مبنی بر پنج سال ممنوعیت ورود به کل اروپا و اخراجشان میکنند.
***مخالفت وزارت خارجه دولت اصلاحات با پخش مستند آنیلی***
دو سه ماه بعد این فیلمها دست مستندسازان میرسد. وزارت خارجه دولت آقای خاتمی که خبردار میشود این فیلم هست و نامه مینویسد به صدا و سیما که حق پخش آن را ندارید. سخنگوی وزارت خارجه، معاون اروپا و امریکا و سفارت ما در ایتالیا و ... همه مخالفت میکنند.
دلیل مخالفتشان چه بود؟
قدیریابیانه: خبری در مطبوعات پخش شد که دولت ایتالیا گفته اگر این فیلم را پخش کنید روابط ما خدشهدار میشود. من چون ایتالیا را میشناختم میدانستم دولت آنجا چنین دخالتی نمیکند. پیگیری کردم که ایتالیا به چه کسی گفت؟ کاشف به عمل میآید که به هیچکس نگفته است. رسانهای به نقل از یک رسانه ضدانقلاب مطرح کرده که دولت ایتالیا گفت اینطور میشود. اینها هم بدون ذکرِ نامِ آن رسانه ضدانقلاب عین خبر را میآورند. در وزارت خارجه همه فکر میکردند دولت ایتالیا چنین چیزی گفته است. با این وجود مخالف بودند. من میگفتم این فیلم هیچ لطمهای به روابط ما با ایتالیا حتی با فیات نمیزند. چون فیات به دنبال سود خودش است.
روایتی از آشنایی با پسر معروفترین خانواده ایتالیایی / ادواردو چگونه شیعه شد؟ / حمایت رهبری از پخش مستند ادواردو آنیلی
***حمایت مقام معظم رهبری از پخش مستند ادواردو آنیلی***
مشکل پخش چگونه حل شد؟
قدیریابیانه: آقای کاسهساز نامهای مینویسد به مقام معظم رهبری، فیلم را هم ضمیمهاش میکند و میگوید خواهش میکنم نظرتان را بفرمایید. ظاهرا این فیلم را آقای جلیلی دیده بود و حاشیهاش چیزی مینویسد و پیشنهاد میدهد و آقا میپذیرند که این فیلم قبل از پخش ملی، به دانشگاهها برود و بصورت میزگرد بررسی بشود تا موجی ایجاد شود. بعد هم تلویزیون پخش کند. من هم دائم از این جلسه به آن جلسه میرفتم، این فیلم را نمایش میدادند بعد هم من صحبت میکردم. خبر ممنوعیت پخش فیلم توسط وزارت خارجه هم باعث ترغیب بیشتر میشد. من همان موقع فردی را دیدم که میگفت من خودم پانصد سیدی تکثیر کردم دادم. بعد هم تلویزیون پخش کرد و خیلی تأثیرگذار بود.
***اعتراض مجلس ششم به پخش مستند ادواردو***
👈با سلام دعوت میشوید📲 به پیوستن به اینستاگرام دکتر قدیری ابیانه
● Instagram.com/ghadiri.ir
🌎شهر خبر: وزرای احتمالی جایگزین ظریف در وزارت خارجه
https://www.shahrekhabar.com/news/161285958074343
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺به کاردار سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا گفتم: قدیری هستم، آمده ام سفارت ایران را تحویل بگیرم!/ روزنامه های ایتالیایی نوشتند: انقلاب اسلامی در رم هم به پیروزی رسید + فیلم مستند محمد حسن قدیری ابیانه
"محمد حسن قدیری ابیانه" بنیانگذاری اولین انجمن اسلامی دانشجویی ایتالیا (در سال 1353 و در سن 20 سالگی) - وابسته به اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا و مسئول انجمن اسلامی دانشجویان و سخنگوی انجمن در ایتالیا در سالهای 1353 تا 1358 با بررسی « آزادسازی سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا » در گفتگوی اختصاصی با گروه خبری نوید صبح ؛
چرا "محمد حسن قدیری ابیانه" به سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا مراجعه می نماید و خود را سفیر جدید ایتالیا از سوی دولت موقت معرفی می کند؟
"پرویز زاهدی" کاردار سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا و پسر عمومی "اردشیر زاهدی" چه نقشی را در تحویل سفارت و همکاری با قدیری ابیانه ایفا می نماید؟
اینها و مطالبی دیگر را می توانید در ویدیو مستند « آزادسازی سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا » مشاهده نمایید؛
http://navidesobh.ir/?p=31788