eitaa logo
حسینیه آل الله(اهلبیت)
166 دنبال‌کننده
1هزار عکس
451 ویدیو
34 فایل
💚یا سیدالشهدا💚 زندگی نامه، احادیث، فضایل، مولودی، مداحی السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ارتباط با ادمین @moheb_alhoseini کانال حدیث و احکام @hadiahk14 کانال کودکان پاک @koodakepak کانال منجی آخرالزمان @monjiedonya
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️برتری اهل بیت علیهم السلام بر انبیاء (3) اثبات افضلیت مولا بر آدم و چهار پیامبر اولوالعزم از کتب مخالفین قسمت اول ◾️سأل صعصعة الإمام عليّا عليه‌السلام قائلا : [يا أمير المؤمنين! أخبرني أنت أفضل أم آدم عليه‌السلام؟ فقال الإمام عليه‌السلام : يا صعصعة! تزكية المرء نفسه قبيح ، ولو لا قول الله عزّ وجلّ : (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ) ﴿ضحی ١١﴾ ما أجبت. يا صعصعة! أنا أفضل من آدم ؛ لأن الله تعالى أباح لآدم كلّ الطيّبات المتوفّرة في الجنّة ونهاه عن أكل الحنطة فحسب ، ولكنّه عصى ربّه وأكل منها! وأنا لم يمنعني ربّي من الطيّبات ، وما نهاني عن أكل الحنطة ، فأعرضت عنها رغبة وطوعا]. فقال صعصعة : أنت أفضل أم نوح؟ فقال عليه‌السلام : أنا أفضل من نوح ؛ لأنّه تحمّل ما تحمّل من قومه ، ولما رأى منهم العناد دعا عليهم وما صبر على أذاهم ، فقال : (رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً) ﴿نوح ٢٦﴾ ولكنّي بعد حبيبي رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تحمّلت أذى قومي وعنادهم ، فظلموني كثيرا فصبرت وما دعوت عليهم فقال صعصعة : أنت أفضل أم إبراهيم؟ فقال عليه‌السلام : أنا أفضل ؛ لأنّ إبراهيم قال : (رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي)﴿بقرة ٢٦٠﴾ ولكنّي قلت وأقول : لو كشف لي الغطاء ما ازددت يقينا ◼️صعصعة بن صوحان از امیرالمومنین علیه السلام پرسید «شما افضل هستی یا حضرت آدم؟» حضرت فرمود: «ای صعصعه! خوب نیست که کسی از خودش تعریف نماید» و اگر کلام خداوند عز و جل نبود: «نعمت های خدادادی به خود را نقل کنید ﴿ضحی ١١﴾ ، جوابت را نمی دادم ای صعصعه : «من از آدم افضلم». «زیرا خداوند متعال به آدم اجازه بهره مندی از نعمات فراوان در بهشت را داد و فقط او را از خوردن گندم منع نمود؛ ولی او از پروردگارش نافرمانی کرد و از گندم خورد ؛ در حالی که پروردگارم مرا از خوردن نعمتهای پاکیزه و گندم منع نکرده، ولی من به میل و اراده خود، از آن رو برگرداندم» سپس صعصعه پرسید «شما افضل هستید یا نوح؟» حضرت پاسخ داد: «من از نوح برتر هستم» «زیرا نوح آنچه را که قومش بر او تحمیل کردند تحمل کرد ولی زمانی که از آنها دشمنی دید بر ایشان نفرین کرد و بر آزار و اذیتشان صبر نکرد پس گفت: پروردگارا! احدی از کافرین را بر روی زمین باقی نگذار. ﴿نوح ٢٦﴾ ولی من بعد از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم صدمات و آزار فراوانی از این امت و دشمنیشان تحمل کرده ام پس بسیار بر من ظلم کردند پس صبر کردم و بر آنان نفرین نکردم». پس صعصعه گفت: «شما افضل هستید یا ابراهیم؟» ایشان پاسخ داد: «من از ابراهیم افضل می باشم» زیرا ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من نشان ده؛ چگونه مردگان را زنده مى‌كنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياورده‌اى؟» گفت: «چرا، ولى تا دلم آرامش يابد.».﴿بقرة ٢٦٠﴾ ولی من گفتم و می گویم: «اگر کشف حجاب گردد و پرده ها برایم کنار برود، یقین من زیادتر نخواهد شد».
👇🏻ادامه روایت در پارت دوم👇🏻 ✔️برتری اهل بیت علیهم السلام بر انبیاء (3) اثبات افضلیت مولا بر آدم و چهار پیامبر اولوالعزم از کتب مخالفین قسمت دوم ◾️قال صعصعة : أنت أفضل أم موسى؟ قال عليه‌السلام : أنا أفضل من موسى ؛ لأنّ الله تعالى لمّا أمره أن يذهب إلى فرعون ويبلّغه رسالته (قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ) ﴿القصص ٣٣﴾ ولكنّي حين أمرني حبيبي رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بأمر الله عزّ وجلّ حتّى أبلّغ أهل مكّة المشركين سورة براءة ، وأنا قاتل كثير من رجالهم وأعيانهم! مع ذلك أسرعت غير مكترث ، وذهبت وحدي بلا خوف ولا وجل ، فوقفت في جمعهم رافعا صوتي ، وتلوت الآيات من سورة براءة ، وهم يسمعون!! قال صعصعة : أنت أفضل أم عيسى؟ قال عليه‌السلام : [أنا أفضل ؛ لأنّ مريم بنت عمران لمّا أرادت أن تضع عيسى ، كانت في البيت المقدّس ، جاءها النداء يا مريم اخرجي من البيت! هاهنا محلّ عبادة لا محل ولادة ، فخرجت (فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ) ﴿مریم ٢٣﴾ ولكن أمّي فاطمة بنت أسد لمّا قرب مولدي جاءت إلى بيت الله الحرام والتجأت إلى الكعبة ، وسألت ربّها أن يسهّل عليها الولادة ، فانشقّ لها جدار البيت الحرام وسمعت النداء : يا فاطمة ادخلي! فدخلت وردّ الجدار على حاله فولدتني في حرم الله وبيته. ◼️صعصعه گفت: تو برتر هستی یا موسی؟ حضرت فرمود: من از موسی برترم زیرا وقتی خداوند متعال به موسی فرمان داد تا به سوی فرعون برود و رسالتش را ابلاغ کند: «گفت خداوندا من از آنان یک نفر را کشته ام و می ترسم که آنان مرا به قتل برسانند.﴿القصص ٣٣﴾ اما موقعی که حبیبم پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) به فرمان خداوند عز و جل به من مأموریت داد تا سوره برائت را به مشرکین اهل مکه ابلاغ کنم با وجود اینکه من قاتل بسیاری از مردان و بزرگانشان بودم هرگز و ابداً نهراسیدم و به سرعت به تنهایی رفتم و امر پیامبر خدا را اطاعت نمودم و بدون هیچ خوف و ترسی در جمع آنها ایستادم و با صدای بلند آیاتی از سوره برائت را تلاوت کردم و آنها می شنیدند.» صعصعه گفت: تو افضل هستی یا عیسی؟ حضرت فرمود: من برترم زیرا مریم دختر عمران وقتی خواست عیسی را به دنیا بیاورد در بیت المقدس بود ؛ ندایی به سوی او آمد که مریم از بیت خارج شو اینجا محل عبادت است نه محل ولادت ، پس خارج شد تا درد زايمان، او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد. ﴿مریم ٢٣﴾ اما مادر من فاطمه بنت اسد وقتی به دنیا آمدن من نزدیک شد به بیت الله الحرام آمد و به کعبه پناه برد و از پروردگارش خواست تا ولادت بر او آسان شود ؛ پس دیوار بیت الحرام (کعبه) برای او شکافته شد و ندایی شنید: یا فاطمه وارد شو ؛ پس وارد شد و دیوار به حال اولیه اش بازگشت پس مرا در حرم الله و خانه خدا به دنیا آورد
همراه با اهل‌بیت «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ(۷) » [و آنان كه كافر شده‏ اند می‏گويند: چرا نشانه‏ ای آشكار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟ (ای پيامبر!) تو فقط هشداردهنده‏ ای و برای هر قومی رهبری است] مسعده نقل می‌كند كه: نزد امام صادق علیه السلام بودم كه پیرمردی با پشتی خمیده و تكیه بر عصا، خدمت امام رسید و به امام سلام داد. امام جواب سلام وی را داد و سپس آن پیرمرد گفت: ای پسر رسول خدا! اجازه بدهید كه دست شما را ببوسم. امام اجازه داده و پیرمرد بوسید و گریست. امام صادق علیه السلام پرسید: برای چه گریه می‌كنی؟ عرض كرد: فدایتان شوم! صد سال است كه در انتظار قائم شما هستم و با خود می‌گویم: قائم، این ماه، قیام خواهد كرد و یا امسال ظهور خواهد نمود. سن من بالا رفته و پوستم نازك شده و استخوان‌هایم باریك گشته و پایان عمرم نزدیك شده است، در حالی كه شما را در چنان موقعیتی كه دوست دارم، نمی‌بینم؛ می‌بینم كه یا كشته و یا آواره شده‌اید و دشمنان شما به اوج قوت و قدرت رسیده‌اند؛ با این اوصاف، چگونه گریه نكنم؟! 😔چشمان امام صادق علیه السلام با شنیدن این سخنان، پر از اشك شد و فرمود: ای پیرمرد! اگر خداوند آن قدر به تو طول عمر داد كه امام قائم را ملاقات نمایی، در سَنام اعلی (رفیع‌ترین درجه) با ما خواهی بود؛ اما اگر اجل به تو مهلت نداد و از دنیا، رخت بربستی، بدان كه با ثَقَل حضرت محمد صلی الله علیه و آله، همراه خواهی بود و ما اهل بیت، ثقل آن حضرت هستیم؛ چرا كه حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرموده است: من در میان شما دو ثقل را برجای خواهم گذاشت. به آن دو تمسك جویید و چنگ زنید تا هرگز گمراه نشوید. آن دو ثقل عبارتند از: قرآن و اهل بیتم. پیرمرد گفت: بعد از شنیدن این خبر، دیگر هیچ چیزی برای من اهمیت ندارد. ✨ امام فرمود: ای پیرمرد! بدان كه قائم از نسل امام حسن [ عسكری] و حسن از نسل علی است و علی از نسل محمد و محمد از نسل علی و علی از فرزندان این پسرم است- و به پسرش موسی علیه السلام اشاره فرمود- و این از نسل من است. ما دوازده امام هستیم و همگی معصوم و مطهّر هستیم. سپس فرمود: ای پیرمرد! به خدا قسم، اگر حتی یك روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند، آن روز را آنقدر طولانی می‌كند تا آن كه قائم اهل بیت علیهم ‌السلام قیام نماید. بدان كه شیعیان ما در زمان غیبت وی در تحیّر و سرگردانی و فتنه واقع می‌شوند و در چنین شرایطی، خداوند بندگان مخلص خود را با هدایت او، ثابت‌قدم می‌گرداند. 🌟پروردگارا! آنان را در این هدف یاری بفرما. 🌟
🔴عاقبت توهین به تربت امام حسین ❤علیه السلام! مشهورترین و داناترین پزشک شهر بغداد در زمان حکومت هارون الرشید 👈دکتری مسیحی به نام "یوحنا"بود، 🍃 او پزشک مخصوص هارون بود و هرگاه خلیفه بیمار می شد، او درمان می کرد. ✳️روزی یوحنا به نزد من(از درباریان) آمد و گفت: تو را به حق پیامبرت و دینت قسم می دهم، بگو 👈این کیست که قبرش در کربلا قرار دارد و مردم به زیارتش می روند؟ 💠گفتم: او نوه پیامبر ما، امام حسین علیه السلام است. اما تو به من بگو چرا این سؤال را کردی و منظورت چه بود؟ 🔆طبیب مسیحی گفت: مدتی قبل، شاپور خادم خلیفه مرا به نزد خود طلبید. چون به نزدش رفتم مرا برداشت و به خانه 👀موسی بن عیسی که از خویشان خلیفه بود، برد. 🔴او 👀حاکم شهری بود و به دستور خلیفه به بغداد آمد. او را دیدم که بیهوش بر رختخوابش افتاده است. ☑️در پیش او طشتی بود که تمام احشاء و امعاء و محتویات شکمش در آن ریخته بود. 🔻شاپور از خدمتکار موسی پرسید: چگونه این بلا بر سرش آمد؟ 🔹خدمتکار جواب داد: یک ساعت قبل، امیر در نهایت سلامتی و خوشی بود و با ندیمان و دوستان خود صحبت می کرد. شخصی از بنی هاشم نیز در مجلس حاضر بود. ♦️او گفت: من بیماری شدیدی داشتم و هر کار کردم، بیماری ام بهبود نیافت. تا اینکه شخصی به من گفت: اگر از تربت امام حسین استفاده کنی شفا می یابی. من نیز چنین کردم و عافیت یافتم. ⚡️موسی به مرد هاشمی گفت: آیا از آن تربت هنوز چیزی نزد تو باقی مانده است؟ مرد هاشمی گفت: آری. پس از آن کسی را فرستاد تا آن تربت را آورد. 🔥موسی (از روی تمسخر و بی احترامی) تربت را گرفت و روی آن نشست،مدتی نگذشت که ناگهان موسی فریاد کشید: سوختم! سوختم! طشت بیاورید! ⚡️ ما برایش طشت آوردیم. او به قدری استفراغ کرد که تمام احشای بدنش بیرون ریخت پس از آن ندیمان به خانه هایشان باز گشتند و مجلس شادی مبدل به عزا شد. 🍀طبیب مسیحی ادامه داد: شاپور به من گفت، بیا او را معاینه کن، شاید بتوانی درمانش کنی، من چراغی طلبیدم و با دقت به محتویات طشت نگاه کردم. ‼️ دیدم جگر و دل و تمام احشای امیر در طشت افتاده است. با تعجب گفتم: هیچ کس نمی تواند او را معالجه کند مگر حضرت عیسی مسیح که مرده را زنده می کرد. 🚫سرانجام به هنگام سحر، امیر به جهنم واصل شد. 🔆یوحنا با اینکه مسیحی بود، مدتها به کربلا می رفت و قبر حضرت سیدالشهداء علیه السلام را زیارت می کرد. بعد از مدتی، از عقیده خود برگشت و مسلمانی نیکوکار و پرهیزکار گردید. 📕گناهان کبیره ج۲ص ۵۳۳
🇮🇷آذربایجان را زیارت عاشورای امام حسین نجات داد🇮🇷 روزی قرار بود مثل خیلی از سرزمینهای ایران که در معاهدات ننگین از ایران جدا شد آذربایجان هم جدا شود و آنها از این می سوزند که شورای امنیت به نفع آنها رای نداد و آذربایجان مثل بحرین از ایران جدا نشد. 👌وحال آن زخم کهنه به شکلی سرباز کرده 🔶این روزها با شنیدن شعر نحس اردوغان به یاد خاطره ای افتادم که استاد آیت الله شیخ جواد مروی در درس خارجشون در سال ۱۳۹۰ در جمع شاگردان فرمودند.... 🔶وقتی حسین علاء نخست وزیر رژیم پهلوی بین ایران و روسیه در جریان آذربایجان اختلاف بود و به شورای امنیت سازمان ملل کشیده شد شورای امنیت بنا بود حکم کند که آیا باقی مانده آذربایجان مال ایران است یا مال روسیه است حسین علاء رفت سخنرانی بسیار وطن پرستانه ای کرد باعث شد شورای امنیت به نفع ایران حکم بدهد. 👌آقای دکتر مهدوی دامغانی در مجله گردون نوشته اند: که وقتی من رفتم پیش حسین علاء سه نفر بودیم اول حرفی که زدم تشکر کردم از ایشان گفتم واقعا آن سخنرانی شما باعث شد که آذربایجان نجات پیدا کرد. تا من مهدوی دامغانی این جمله را گفتم حسین علاء برگشت به من گفت: اشتباه می کنید یک مطلبی می خواهم بگویم راضی نیستم تا زنده هستم این مطلب را اعلام کنید من می ترسم اما بعد از مرگم عیب ندارد بگو: 🇮🇷آذربایجان را نه من نجات دادم نه سخنرانی من نه شاهنشاه نه ارتش شاهنشاه، آذربایجان را زیارت عاشورا ی امام حسین نجات داد.🇮🇷 من رفتم نیویورک بررسی کردم دیدم تمام شواهد بر علیه ما است به حدی که خواستم به ایران منتقل کنم که هیچ بحثی نیست. قضیه تمام است بیخود آمدیم اینجا. یه مرتبه در یأس مطلق به این فکر افتادم به این نکته که کوچک بودم پدرم مرا روی زانویش می گذاشت می گفت بابا اسم تو را حسین گذاشتم که هر وقت مشکلی داشتی به صاحب اسمت توسل بجو. از همه جا مانده بودم خدایا به امام حسین چه جور توسل کنم. شخصی مثل حسین علاء! سوال کردم چه جور می شود گفتند یه بازاری است زنگ زدم متدین بود. گفتم آقا در توسل به امام حسین باید چکار کنیم؟ گفت زیارت عاشورا بخوان. زیارت عاشورا نداشتیم یه مفاتیحی آن بازاری آورد و من رو قبله و با انقطاع کامل شروع کردم زیارت عاشورا خواندن و توسل به امام _حسین که آقا مشکل ما چنین است. گفت بعد از زیارت_عاشورا یه آرامشی پیدا کردم رفتم سازمان ملل سخنرانی کردم. این جمله را واسطه می گفت در آن مجله در آن قسمت نیامده فرزند ایشان می گفت پدرم گاهی می گفت بعضی از کلمات در سخنرانی به زبان من می آمد که در نوشته نبود. سخنرانی کردم نماینده روسیه سخنرانی کرد ما را بیرون کردند پشت درهای بسته ی شورای امنیت جلسه تشکیل دادند بعدازجلسه آمدند گفتندشورای امنیت به نفع ایران حکم کرد. 🇮🇷دریغ است ایران که ویران شود | کنام پلنگان و شیران شود🇮🇷
اگر یه قطره از بزرگی تو انشا بشه گمون نمی کنم روی عرش خدا جا بشه به جز تو کی اومده که زینت بابا بشه . نفست آیه ی توحیده چشم تو مطلع خورشیده جای پات راهو نشون میده . خیالت هم قیمتیه زینب عشقت عجب نعمتیه زینب . حسین برات جونشو میذاره رو اسم تو غیرتیه زینب . یه رشته از چادر تو برگ امون منه نور محبتت همیشه سایه بون منه نوکری برادر تو آب و نون منه . هر کی خاک پاتو بوسیده راه عاشقی رو فهمیده دست کم مرجع تقلیده . امشبو تا سحر میگم زینب ساده و مختصر میگم زینب . خودت بهم اجازشو دادی که عاشقونه تر میگم زینب . خیالت هم قیمتیه زینب عشقت عجب نعمتیه زینب . حسین برات جونشو میذاره رو اسم تو غیرتیه زینب .  اگر یه قطره از بزرگی تو انشا بشه گمون نمی کنم روی عرش خدا جا بشه به جز تو کی اومده که زینت بابا بشه . نفست آیه ی توحیده چشم تو مطلع خورشیده جای پات راهو نشون میده . خیالت هم قیمتیه زینب عشقت عجب نعمتیه زینب . حسین برات جونشو میذاره رو اسم تو غیرتیه زینب . یه رشته از چادر تو برگ امون منه نور محبتت همیشه سایه بون منه نوکری برادر تو آب و نون منه . هر کی خاک پاتو بوسیده راه عاشقی رو فهمیده دست کم مرجع تقلیده . امشبو تا سحر میگم زینب ساده و مختصر میگم زینب . خودت بهم اجازشو دادی که عاشقونه تر میگم زینب . خیالت هم قیمتیه زینب عشقت عجب نعمتیه زینب . حسین برات جونشو میذاره رو اسم تو غیرتیه زینب . . .
💎زیارتنامه حضرت زینب سلام الله علیها💎 اَلسَّلاَمُ عَليكِ يَا بِنتَ رَسُولِ اللهِ خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَالْمُرسَلِينَ، اَلسَّلاَمُ ‏عَلَيْكِ يَا بِنْتَ عَليّ‏نِ الْمُرتَضَى، سَيّدِ الْاَوْصِيَاءِ وَالصِّدِّيقِينَ، اَلسَّلاَمُ‏ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ، سَيِّدةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسينِ، سَيِّديْ شَبَابِ أَهلِ الْجَنَّةِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الْمَرْضِيَّةُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ أيَّتُهَا الْفَهِمَةُ غَيْرُ الْمُفَهِّمَةِ، اَلسَّلاَمُ‏ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْعَالِمَةُ غَيْرُ الْمُعَلِّمَةِ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ، اَلسَّلاَمُ‏ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَضْرُوبَةُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَأْسُورَةُ، اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا صَاحِبَةَ الْمُصِيبَةُ الْعُظْمى. اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا زَيْنَبُ الْكُبْرَى، اَلسَّلاَمُ عَلَيكِ يَا مَنْ كَفَلَتْ وَأجْمَعَتْ‏ بَنَاتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَطْفَالِ الْحُسَيْنِ في عَصْرِعَاشُورَاءِ، أشْهَدُ أَنَّكِ كُنتِ صَابِرةً شَاكِرةً في جَمِيعِ حَالاَتِكِ وَمَصَائِبِكِ، حَتَّى في أَشَدِّهَا وَأَمَرِّهَا، وَهِيَ وَاللهِ وُقوفُكِ في هَذَا الْمَكَانِ، وَأَخُوكِ ‏الْحُسَيْنُ عَطْشَانٌ مَصْرُوعٌ في عُمْقِ الْحَائِرِ، اِضْطَهَدَتْهُ كَثْرَةُ الْجِرَاحَاتِ ‏بِالسَّيْفِ وَالسَّنَانِ، وَالشِّمْرُ اللَّعِينُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِهِ، وَاحُزْنَاهُ عَلَيْهِ ‏وَعَلَيْكِ يَا بِنْتَ الزَّهْرَاءِ وَبِنْتَ خَدِيجَةِ الْكُبْرَى. أشْهَدُ أَنَّكِ قَدْ نَصَحتِ لِلهِ، وَنَصَرْتِ آلَ بَيْتِ رَسُولِ اللهِ بِقَلْبِكِ، وَجَاهَدْتِ بِلِسَانِكِ حَقَّ جِهَادِهِ، فَنِعْمَ الْاُخْتُ أَنْتِ لِلْحُسينِ‏ عليه السلام، وَنِعْمَ‏ الْاَخُ لَكِ أَبُو عَبْدِاللهِ، صَلَوَاتُ اللهِ وَسَلاَمُهُ عَلَيْكُمَا، وَعَلَى مَنْ أَحَبَّكُمَا وَنَصَرَكُمَا، فَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ضَرَبَتْ بِكِعَابِ الرِّمَاحِ عَلَى أَعْضَائِكِ، وَأَحْرَقَتْ خِيامَكِ، وَأسَرَتْ عِيَالَكِ، يَا سَيِّدَتِي أَنَا زَائِرُ أَخَاكِ ‏الْحُسَيْنِ‏ عليه السلام وَزَائِرُكِ، وَمُحِبُّكُمَا وَمُعِينُكُمَا، وَالسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ‏ بَيْتِ النُّبُوَّةِ جَمِيعاً، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكَاتُهُ.(1) به نام خداوند بخشندۀ مهربان، سلام بر تو ای دختر رسول خدا، پایان بخش پیامبران و رسولان، سلام بر تو ای دختر علی مرتضی سرور اوصیا و صدیقین، سلام بر تو ای دختر فاطمه زهرا سرور زنان عالمیان، سلام بر تو ای خواهر امام حسن و امام حسین دو سرور جوانان اهل بهشت، سلام بر تو ای صدیقه و ای مرضیّه، سلام بر تو ای فهیمه، ای صاحب فهم والا بدون فهماندن کسی، سلام بر تو ای عالمه، ای صاحب علم و دانش فراوان بدون تعلیم کسی، سلام بر تو ای ستمدیده، سلام بر تو ای زده شده، سلام بر تو ای اسیر گشته، سلام بر تو ای صاحب مصیبت‌های بزرگ. سلام بر تو ای زینب کبری، سلام بر تو ای گردآورنده و سرپرست دختران رسول خدا صلّی الله علیه وآله و کودکان امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا، گواهی می‌دهم که تو در جمیع احوال و در تمام مصائب شکیبا بودی و شاکر حتی در سخت ترین مصیبت‌ها و تلخ ترین آنها، و آن به خدا قسم ایستادن تو در این محلّ بوده در حالی که برادرت حسین علیه السلام با لب تشنه در گودی قتلگاه روی خاک افتاده، بدن از کثرت جراحات شمشیر و نیزه خرد شده، و شمر لعین در آن حال بر سینه مبارکش نشسته بود، وای که چه قدر بر آن حضرت و بر تو ای دختر زهرای اطهر و دختر خدیجه کبری دچار اندوه و غم و غصه‌ام. گواهی می‌دهم که تو برای خدا خیرخواهی نمودی و اهل بیت رسول خدا را با قلب خویش یاری نمودی و آن گونه که شایسته و سزاوار است با زبان خویش جهاد کردی، خوب خواهری بودی برای امام حسین علیه السلام و او خوب برادری بود برای تو، درود خدا و سلام او بر شما و بر دوستان شما و یاران شما، خدا لعنت کند آن طایفه‌ای را که تو را با کعب نیزه زدند و در خیمه‌هایت آتش افروختند و اهل و عیالت را اسیر ساختند، ای سرور من، من زائر برادرت حسین علیه السلام و زائر توام، از دوستان شما و مددکاران شما هستم، و سلام بر شما ای اهل بیت نبوّت، و رحمت خدا و برکات او بر همۀ شما باد.   (1) المراقد والمقامات في كربلاء: 188 💎💫💎💫💎💫💎💫 خدایا به حق حضرت زینب سلام الله علیها در ظهور امام زمان علیه السلام تعجیل بفرما
H Rafie: آجرک الله یا بقیة الله فی مصیبة امک الزهرا...😭😭 🏴🏴🏴🏴 آقا سلام روضه مادر شروع شد باران اشک های مکرر شروع شد آقا اجازه هست بخوانم برایتان این اتفاق از دم یک در شروع شد تا ریشه های چادر خاکی مادرت آتش گرفت، روضه معجر شروع شد فریادهای مادر پهلو شکسته ات تا شد فشار در دو برابر شروع شد این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب بی اختیار گریه حیدر شروع شد وقتی رسید قصه به اینجای شعر من ایام خانه داری دختر شروع شد ... --- دختر رسید تا خود آن لحظه ای که ظهر یک ماجرا به قافیه سر شروع شد😭😭 🏴🏴🏴🏴
بسم الله العلی الاعلی ➖➖➖➖➖➖🏴✨🏴✨🏴➖➖➖➖➖➖ این قدربین رفتن وماندن نمان بمان پیرم مکن ز بارغمت ای جوان بمان خورشیدمن به جانب مغرب روان مشو قدری دگر به خاطراین آسمان بمان مهمان نه بهارعلی پامکش زباغ نیلوفر امانتی ِ باغبان بمان ای دل شکسته آه توماراشکسته است ای پرشکسته پرمکش ازآشیان بمان دیگرمحل به عرض سلامم نمی دهند ای هم نشین این دل بی همزبان بمان راضی مشو دگر به زمین خوردنم مرو بازی نکن تو با دل این پهلوان بمان روی مرااگر به زمین می زنی بزن اما بیا بخاطراین کودکان بمان درکارخیرحاجت هیچ استخاره نیست اینقدر بین رفتن وماندن نمان بمان ◾️السلام علیک یا ام ابیها ➖➖➖➖➖➖🏴✨🏴✨🏴➖➖➖➖➖➖ سلام فرا رسیدن ایام شهادت مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها رو خدمت آقا امام زمان و شما دوستداران مولا تسلیت عرض میکنم◾️ فرزند آیت الله بهجت می گفتند: من یک روزی شوخی کردم و گفتم: من خدمتم پیش آقا، آقازادگی نیست. من کارم اینجا کار قنبر و فضه است. وقتی افراد حاضر رفتند، حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره مرا صدا زد و گفت: می‌دانی چه حرفی زدی؟! 😭تو اصلاً به این مرحله رسیدی که بفهمی قنبر و فضه چه کسی هستند؟!😭 آقا می‌فرمود: در زمان تحصیل در نجف این‌گونه نبود که مجلس روضه [برای معصومین] بگیرند، ولی برای حضرت فاطمه علیهاالسلام می‌گرفتند. ایشان دارد که مرحوم نائینی مجلس می‌گرفت.😔 آقا می‌فرمود: «خدا می‌داند خطبه حضرت زهرا چقدر مطلب دارد»! بعد می‌فرمودند: «این زن با آن مقامات، با آن کمالات، این همه مظلوم واقع می‌شود»😭 حاج آقا اینها را نقل می‌کرد و گاهی اشک در چشمانش جمع می‌شد. می‌گفت یکی از معجزات و یکی از کرامات حضرت زهرا، وصیت حضرت زهرا است. آن خطبه‌اش، مقامات علمی او را نشان می‌دهد. این خطبه آن‌قدر عظیم است که طعنه می‌زند به بهترین خطبه‌های عرب؛ به خطبه امیرالمؤمنین؛ به خطبه ولایت؛ این قدر قوی است.👌 👈حضرت آیت‌الله بهجت به توسل به حضرت زهرا علیهاالسلام تأکید می‌کردند. می‌فرمودند: «هرکسی که گرفتار است و مشکل دارد، چاره‌اش این است که متوسل شود به زهرای مرضیه» خلاصه اینکه اگر توفیق مجلس گرفتن نداریم،توفیق توسل و روضه خانگی و مشکی پوش کردن رو از خودتون سلب نکنید که ان شاءالله بقول بزرگان،روزی سال مون رو در این ایم بگیریم 🙏 💫این فاطمیه شاید، فصل ظهور باشد💫🙏 💠هدیه به محضر آقا امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما صلوات
◾️تمام اهل بیت شهید همان کوچه اند... علی در کوچه حسن در کوچه حسین در کوچه زینب در کوچه تاریخ گواه است که تمام اهل بیت شهید همان کوچه ی بنی هاشم اند... و حالا در این شب ها تمام کوچه یک صدا آمدن تو را صدا می زنند مهدی جان! 🏴 فرا رسیدن ایام فاطمیه تسلیت باد ◾️ @telaavat