eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
18 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 صبوری با خانواده ، عشق است . 🌸 صبوری با دیگران ، احترام است . 🌸 صبوری با خویشتن ، اعتماد به نفس است 🌸 صبوری در راه خدا ، ایمان است . 💟 @ghairat
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
🐈 داستان تخیلی پسر گربه ای 🐈 🐈 🐈 🐈 قسمت اول 🐈 🐈 🐈 🇮🇷 گربه ای سفید و زرد ، در شبی تاریک و سرد ، 🇮🇷 در کنار گربه های دیگر ، 🇮🇷 در یک قفس بزرگ ، به انتظار نشسته بود . 🇮🇷 نام اصلی او ، فرامرز بود . 🇮🇷 اما دوستانش ، او را با نامهای دیگر ، 🇮🇷 مثل کَت مَن ، پِرشیَن کَت ، مرد گربه ای ، 🇮🇷 گربه انسان نما ، گربه ایرانی ، ایرانیَن کَت ، 🇮🇷 و... صدا می زدند . 🇮🇷 با آمدن صدای اذان ، 🇮🇷 ناگهان گربه سفید ، به یک انسان تبدیل شد . 🇮🇷 به سرعت ، قفل در قفس خود را شکست ، 🇮🇷 و از قفس بیرون آمد . 🇮🇷 و گربه های دیگر را نیز آزاد کرد . 🇮🇷 آرام به طرف زیرزمین ، حرکت کرد . 🇮🇷 همه گربه ها نیز پشت سر او می آمدند . 🇮🇷 دوتا نگهبان ، دم در زیرزمین بودند . 🇮🇷 فرامرز ، به طرف آن دو رفت و گفت : 🐈 آقایون ممکنه کمکم کنید . 🇮🇷 دو نگهبان ، از دیدن فرامرز ، 🇮🇷 هم تعجب کردند و هم ترسیدند . 🇮🇷 سلاح خود را در آورده و به طرف او گرفتند 🇮🇷 یکی از آنان ، با زبان ترکی گفت : 🔥 هِی تو کی هستی ؟! اینجا چکار می کنی ؟! 🔥 چطوری اومدی داخل ؟! 🐈 فرامرز به گربه ها ، 🐈 که پشت نگهبانان بودند ، اشاره کرد و گفت : 🐈 من نمی فهمم چی میگید . 🐈 لطفا از اونا ، بپرسید . 🇮🇷 دو نگهبان ، 🇮🇷 ِسرشان را به سمت عقب چرخاندند 🇮🇷 ناگهان گربه ها به آنها حمله کردند . 🇮🇷 فرامرز نیز ، به طرف آنها دوید . 🇮🇷 و مشت محکمی به گردن آنها زد . 🇮🇷 و آنها را بیهوش نمود . 🇮🇷 سلاحشان را ، از دستشان گرفت ، 🇮🇷 و کلید زیرزمین را برداشت . 🇮🇷 سپس درب زیر زمین را باز کرد . 🇮🇷 چندتا اتاق در زیر زمین بود . 🇮🇷 به سرعت و با عجله ، 🇮🇷 یکی یکی آن درها را باز کرد . 🇮🇷 دختران زیادی در آن اتاق ها زندانی بودند . 🇮🇷 دختران را آزاد کرد و گفت : 🐈 بی سروصدا از اینجا خارج بشید 🐈 و مستقیم به طرف پلیس برید ، 🐈 اونجا جاتون اَمنه . 🇮🇷 فرامرز و گربه ها ، 🇮🇷 دوباره به قفس هاشون برگشتند . 🇮🇷 و با طلوع آفتاب ، دوباره فرامرز ، گربه شد . 🐈 ادامه دارد ... 🐈 @amoomolla
💌 🇮🇷 تو قلب منی 🇮🇷 تو جان و تن و روح منی ، 🇮🇷 تو گنجینه عشق منی ، 🇮🇷 تو امروز و فردای منی 🇮🇷 برای همیشه مال منی 🇮🇷 تو همه چیز منی 🇮🇷 دار و و ندار منی 🇮🇷 تو زندگی منی 🇮🇷 همسر عزیزم ، نفسم ، دوستت دارم 💟 @ghairat
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت هفتم 🍡 🌟 دکتر ، نازنین زهرا را معاینه کرد . 🌟 و با تعجب و بهت فراوان ، 🌟 نگاهی به همراهان او کرد و گفت : 🌹 شما می دونستید که این دختره مرده 🌹 این دختر برای لحظه ای مُرد و زنده شد . 🌹 مگه شماها چکارش کردین ؟ 🌹 چه فشاری بهش آوردین ؟ 🌹 چه بلایی سرش آوردین ؟! 🌟 یکی از همسایه ها گفت : 🌸 ما کاریش نکردیم آقای دکتر . 🌸 فقط یه مدتیه که این دختر ناراحته 🌹 دکتر با صدایی گرفته گفت : 🌹 مگه این دختره شش ساله ، 🌹 چه غم و ناراحتیِ بزرگی در سینه هاشه 🌹 که بدنش رو ، 🌹 مثل بدن سی ساله ها فرسوده کرده ؟ 🌟 همسایه ها سرشان را به زیر انداختند 🌟 و همه ماجرای شهادت محمد 🌟 و دلتنگی های دخترش نازنین را ، 🌟 برای دکتر گفتند . 🌟 دکتر نیز ، گریه اش گرفت . 🌟 و به جسم لاغر نازنین نگاه کرد . 🌟 نازنین زهرا ، چند روز در بیمارستان ماند 🌟 تا حالش خوب شد . 🌟 که در این مدت ، 🌟 پرستاران ، محبت بیشتری به او کردند . 🌟 تا شاید کمی از غصه هایش ، رفع شود . 🌟 بعد از چند روز ، از بیمارستان مرخص شد . 🌟 ولی از ترس مادرش ، دیگر گریه نکرد . 🌟 مدتی بعد ، مدارس باز شدند . 🌟 و او به کلاس اول ابتدایی رفت . 🌟 برخلاف دیگر بچه ها ، 🌟 شور و نشاط بچگی نداشت . 🌟 و هر وقت دست بچه ها را ، 🌟 در دست پدرشان می دید ، 🌟 بُغض می کرد ولی نمی توانست گریه کند . 🌟 یک روز ، معاون مدرسه ، 🌟 برای جلسه اولیا و مربیان ، 🌟 به فاطمه گفت : 🌹 فردا به پدرت بگو بیاد مدرسه . 🌟 نازنین زهرا بغض کرد 🌟 ولی بغضش را مخفی کرد 🌟 تا اینکه از حال رفت . 🌟 دوباره او را به درمانگاه بردند . 🌟 سپس او را به خانه اش رساندند . 🌟 همسایه ها ، دور نازنین زهرا جمع شدند . 🌟 و دلیل ناخوشی او را از مدیر پرسیدند . 🌟 مدیر هم گفت : 🕋 معاون مدرسه به این دختره گفت 🕋 که برای جلسه اولیا و مربیان فردا ، 🕋 حتما پدرش به مدرسه بیاد 🕋 که ناگهان دیدیم ، اون از حال رفت و افتاد 🌟 همسایه ها ، به مدیر مدرسه ، 🌟 ماجرای پدرش را گفتند . 🌟 مدیر و معاون نیز ، 🌟 خیلی از حرفشان پشیمان شدند . 🌟 و تا زمانی که نازنین زهرا ، 🌟 در مدرسه آنها بود ، 🌟 دیگر هیچ وقت ، هیچ پدری را ، 🌟 به مدرسه ، دعوت نکرد . 🌟 تا نازنین زهرا ، به یاد پدرش نیوفتد . 🍡 ادامه دارد 🍡 💟 @ghairat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍎 کار در منزل ، 🍎 اختصاص به مادر خانه ندارد . 🍎 خوبست فرزندان و مخصوصاً شوهر نیز ، 🍎 همسرش را در این راه ، یاری رساند . 🍎 از همه بهتر آن است که تقسیم کار ، 🍎 در خانواده وجود داشته باشد . 🔮 @ghairat
🌹 زن ، خدمتکار نیست . 🌹 ☀️ مرد باید ، ☀️ سختی های کار همسر در خانه را ببیند . ☀️ باید خودش را ، جای زن بگذارد . ☀️ امام علی علیه السلام می فرمایند : 🌹 زن که خدمتکار نیست 🌹 بلکه زن ، گل است . ☀️ مرد ، وقتی در خانه ، کار بکند 👈 جهاد است . ☀️ برای کمک به زنش ، ظرف بشوید ☀️ خیاطی کند ، بچه داری کند ☀️ جارو بکند ... ☀️ تمام اینها ، عمل به وظایف شرعی است . ✍ آیت الله حائری شیرازی 💟 @ghairat
😍 😁 همه میگن : عشق قشنگترین حس دنیاست… 😁 ولی به نظر من ، 😁 پیدا کردن یه دستشویى ، 😁 اونم وقتی داری میترکی آ 👈 قشنگترین حس دنیاست... 😁 آخ آخ آخ آآآی حال میده 😂 😍 😄 💟 @ghairat
😍 😁 ﺯﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﮕﻪ : 👈 ﺍﮔﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﺮﺍﺕ ﺑﯿﻔﺘﻪ ، من ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ 😁 ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯿﮕﻪ : 👈 ﺑﻤﯿﺮﻣﻢ ولی ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﻡ ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ 😁 به ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﺍن ﻭ ﺯﻧﺎن ﻋﺎﺷﻖ 😁 که ﻫﺮﺩﻭتاﺷﻮﻥ حرف ﻣﻔﺖ ﻣﯿﺰﻧﻦ 😁 عشق واقعی ؛ 😁 موقع تقسیم ته دیگ ماکارونی 😁 موقع گرفتن کنترل تلویزیون 😁 موقع خالی بودن یخچال 😁 موقع عصبانی بودن یکی از آنان 😁 موقع دعوا و قهر و... مشخص میشه 😄 😂 😍 😂 💟 @ghairat
😍 😁 یه طوری خانواده دخترا ، 😁 تو مجلس خواستگاری میگن : 👈 دختر بزرگ کردیم و زحمت کشیدیم و... 😁 که انگار خانواده داماد ، 😁 پسرشونو از تو بسته های سُک سُک پیدا کردن 😊 😄 😍 😂 💟 @ghairat
😍 😁 دو تا BMW با هم ازدواج می کنند 😁 اگه گفتی بچشون چی میشه ؟ 👈 " پراید " 😳 😁 چون ازدواجشون فامیلی بوده 😁 بچه شون ، ناقص از آب دراومد 😊 😄 😍 😂 💟 @ghairat