eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
17 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 اگر مي خواهيد در زندگی ، 😍 قدم های بزرگی برداريد ... .. . 😍 حتما شلـــــوار کردی بپــوشيد! 😂😂 💟 @ghairat
💞 پدر و مادرای عروس و داماد ! 💞 تا می توانید در دعوای عروس و داماد ، 💞 نقش بی طرف را بازی کنید . 💞 و احترام شما به عروس و داماد ، 💞 چه در هنگام دعوا یا قهر 💞 و چه در هنگام صلح و آشتی ، 💞 باید یکسان باشد . 💟 @ghairat
💞 کد ۵۲۰ 💞 💍 💍 💍 💍 ۱۳۵۲ 💍 💍 تحصیلات : ارشد 💍 شغل : هنری / آزاد 💍 : ۱۷۲ : ۶۸ 💍 رنگ پوست : سفید 💍 از شهرهای دیگه هم می پذیرم 💍 من ۱۰ الی ۱۵ سال جوان تر از سن شناسنامه ام هستم 💍 بسیار شوخ طبع و جذاب و پر حرارت و گرم 💍 انتظار دارم یار زندگی ام پر شور و هیجان باشه و نگاه روشنی به زندگی داشته باشه 💍 من شخصیت متعادل و انعطاف پذیر دارم 💍 اهل گفتگو هستم 💍 اعتدال در مسائل دینی 💍 وضعیت ظاهریم 👈 اسپورت 💍 خوشبین و مثبت اندیشم 💍 شدیدا اهل مسافرت و تفریح و ورزش 💍 پر جنب و جوش ، شاد ، شوخ طبع ، مثبت اندیش ، جمع گرا و اهل معاشرت - 💍 خانمی می خوام : 💍 که اهل غیبت و سخن چینی و ... نباشه 💍 دهن بین و اهل چشم و هم چشمی نباشه 💍 سرش توی زندگی خودش باشه 💍 بد اخلاق و بی انصاف نباشه . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 کانال ازدواج دائم بانوان 💟 @arooos2 💞 کانال ازدواج دائم آقایان 💟 @daem_ezdewaj
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت سیزدهم 🌟 ۱۶ آذر ۸۵ ، عروسی پسر داییم بود 🌟 و من دو روز دیگ
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت چهاردهم 🌟 چند ماه بعد ، مغازه زدم 🌟 و در آن ، کار عکاسی و فیلمبرداری می کردم 🌟 شاید انتخاب این شغل ، 🌟 بدترین انتخاب عمرم بود . 🌟 شغلی که سراسر گناه و فساد بود 🌟 مجبور بودم که در آن ، 🌟 گناه زشت نگاه به نامحرم را ، تحمل کنم 🌟 آن هم با آن آرایش غلیظ و لباس عریان . 🌟 مجبور بودم گناه بی شرمانه آهنگ و ساز 🌟 و آواز و رقص را تحمل کنم . 🌟 چندین بار تصمیم داشتم تا این کار را ول کنم 🌟 ولی هر بار ، حرفهای ابلهانه مردم ، 🌟 مرا در ترک این کار ، مردد می کرد . 🐬 یکی می گفت : تو مثل دکتری اشکال نداره 🐬 یکی می گفت : کاره دیگه زیاد سخت نگیر 🐬 یکی می گفت : وقتی خودشون راضین 👈 دیگر گناهی بر تو نیست و... 🌟 همیشه این حرفهای مفت ، مانع می شد 🌟 تا کارم را رها کنم و سراغ کار دیگه ای بروم. 🌟 علاوه بر این ، چون مذهبی و مسجدی بودم 🌟 اعتماد مردم به من بیشتر بود 🌟 به حدی که گاهی از من تقاضا می کردند 🌟 و گاهی اصرار هم می ورزیدند 🌟 که از مجالس زنانه و حتی اتاق عروس ، 🌟 خودم فیلمبرداری و عکاسی بگیرم 🌟 با اینکه خانم فیلمبردار هم داشتم 🌟 اما اعتماد بیش از حد آنها به من ، 🌟 و عادی بودن گناه در نزد آنها ، 🌟 باعث می شد تا چنین تقاضایی بکنند . 🌟 ولی من به شدت مخالفت می کردم 🌟 و حتی ناراحتی خودم را بروز می دادم 🌟 تا بفهمند کارشان زشت و گناهی بزرگ است 🌟 اما از آنطرف ، همیشه از مراسمات مذهبی ، 🌟 رایگان فیلمبرداری و عکسبرداری می کردم . 🌟 از خانواده های ضعیف و فقیر ، 🌟 خیلی کم پول می گرفتم 🌟 و گاهی اصلاً نمی گرفتم 🌟 به خاطر همین مشتری های من ، 🌟 روز به روز ، بیشتر می شدند . 🌟 همیشه به خودم می گفتم : 🔥 حالا که در منجلاب گناه افتادم ، 🔥 لااقل از معنویاتم دور نشم . 🌟 سعی می کردم 🌟 نمازم را ، همیشه اول وقت بخوانم . 🌟 حتی اگر فیلمبرداری داشتم 🌟 رها می کردم و به نماز می رسیدم 🌟 مدتی گذشت 🌟 یک روز پدرم صدایم کرد 🌟 و در اتاق پذیرایی ، تنها با من جلسه گذاشت 🌟 و راجع به ازدواج من ، صحبت کرد . 🌟 من هم حیا کردم و چیزی نگفتم . 🌟 چند بار از من سوال کرد 🌟 که آیا کسی را مد نظر داری ؟! 🌟 انگار همیشه منتظر چنین سوالی بودم 🌟 چهره دختر عمویم ، جلویم ظاهر شد 🌟 سکوت را شکستم 🌟 و با تبسم و سر به زیری ، گفتم : 🔥 دختر عمویم را می خواهم . 🌟 خیال کردم ، که پدرم ، 🌟 از انتخاب من ، خوشحال می شود 🌟 اما اصلا خوشحال نشد 🌟 و حتی مخالفت هم کرد . 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat
💗 کسب مهارت های ارتباطی ، 💗 برای حفظ یک رابطه ی پایدار و عاشقانه 💗 یک گام مهم ، به حساب می آید . 💗 اگر بتوانید 💗 با همسرتان ارتباط برقرار کنید ، 💗 پیوند مستحکمی بین شما ، 💗 شکل خواهد گرفت . 💗 در این حالت ، 💗 تمام سردرگمی هایتان ، 💗 از بین خواهد رفت . 💗 همسرتان می تواند افکارش را ، 💗 به راحتی برای شما بیان کند . 💗 و در عین حال ، شما نیز می توانید 💗 افکارتان را ، با او در میان بگذارید . 💗 بنابراین ، اجازه ندهید 💗 موانع ارتباطی ، بین شما قرار بگیرند . 💗 اگر ارتباط موثری با هم داشته باشید ، 💗 خودخواهی و خودپسندی ، 💗 از قلب شما ، کنار خواهد رفت . 💟 @ghairat
💞 کد ۵۲۱ 💞 💍 💍 بدون فرزند 💍 ۶۸ 💍 ۱۶۰ ۶۵ 💍 ساکن 💍 💍 از تهران و قم و تبریز میپذیرم 💍 رنگ پوست سفید 💍 ، و ام 💍 مهربان و خوش اخلاق و بساز و صبور 💍 و البته نسبتا آرام و با احساس هستم 💍 انتظارم از همسر آینده : 💍 مذهبی و خوش اخلاق باشه 💍 با احساس و همسر دوست باشن 💍 و مزاج جنسیشون متوسط باشه 💍 نه گرم و نه سرد باشن 💍 فقط آقایی که زنشون فوت شده 💍 و دارای دو فرزند کوچک ( اولویت نوزاد اگه نشد ، هر چه سن بچه کوچکتر ، بهتر ) میخام 💍 چون خودم بچه دار نمیشم 💍 وضعیت مالی زیاد مهم نیست . 💍 تنها چیزی که تو زندگی برام مهمه ، 💍 فقط عشق و محبت همسرانه هست 💍 اگه کسی اهل احساس و عشق نیست 💍 به هیچ وجه نمیخام . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 کانال ازدواج دائم بانوان 💟 @arooos2 💞 کانال ازدواج دائم آقایان 💟 @daem_ezdewaj
❤️ پیامک عاشقانه ❤️ 💞 ای عشقم ، ای همسرم ! 🇮🇷 سرم را نه ظلم می تواند خم کند 🇮🇷 نه مرگ و نه ترس ... 🇮🇷 سرم فقط برای بوسیدن دستان تو ، 🇮🇷 خم می شود . 💟 @ghairat
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت پانزدهم 🌟 هفته ها گذشت 🌟 وقتی که پدرم دید 🌟 که دیگر هیچ حرفی از ازدواج نزدم ، 🌟 فهمید که قضیه جدی است 🌟 و در انتخابم ، مصمم هستم . 🌟 پدرم با عمو ، 🌟 راجع به من و دخترش ، صحبت کرد . 🌟 ولی این بار ، عمو مخالفت کرد . 🌟 وقتی مخالفت عمو را ، به من رساندند ، 🌟 خیلی ناراحت شدم و دلم شکست . 🌟 به مغازه عکاسی خودم رفتم ، 🌟 درب مغازه را قفل کردم ، 🌟 آهنگ غمگین گذاشتم 🌟 و صدایش را تا آخر بلند کردم 🌟 بُغض ، امانم را بریده بود 🌟 بغضم را ترکاندم و زار زار گریه کردم 🌟 آنقدر اشک ریختم ، گریه کردم 🌟 تا چشمانم ، قرمز و پف شده بود 🌟 حوصله هیچ کاری را نداشتم 🌟 حتی حال رفتن به خانه را نداشتم 🌟 شب و روز ، در استودیو ، به سر می بردم 🌟 و همان جا هم ، می خوابیدم 🌟 هر که از من می پرسید 🌟 که چرا در مغازه می خوابی ؟ 🌟 می گفتم : 🌹 به خاطر دزد ، می ترسم دزد ، مغازه را بزند 🌹 و فیلم و عکس مردم را ببرد ... 🌟 میلم به غذا و زندگی کم شده بود 🌟 فکر و خیال ، نابودم کرده بود . 🌟 از یک طرف ، از دخترای فامیل شنیده بودم 🌟 که او هم ، مرا می خواهد 🌟 از طرف دیگر ، عمو راضی نمی شود 🌟 این بار بی واسطه ، به پیش عمو رفتم 🌟 رفتن من مصادف با سالروز تولد عشقم بود 🌟 آن روزی بود که دختر عمو ، 🌟 تازه سیزده ساله شده بود . 🌟 با عمو و زن عمو صحبت کردم . 🌟 اما باز هم مخالفت کردند . 🌟 دلیل عمو ، اصلا قانع کننده نبود 🌟 می گفت دخترم هنوز کوچک است 🌟 می گفت دخترم اجتماعی نیست 🌟 می گفت دخترم هنوز بلد نیست 🌟 که از مهمان پذیرایی کند ... 🌟 هر آدم عاقلی می فهمید ، 🌟 که اینها فقط بهانه است . 🌟 بنده خیلی ناراحت شدم 🌟 احترام گذاشتم و چیزی نگفتم 🌟 به اهواز برگشتم 🌟 تا مدتها ، دیگر حرف از عروسی نزدم 🌟 تلاش کردم تا دختر عمویم را فراموش کنم 🌟 اما هیچ وقت فراموشش نکردم . 🍁 ادامه دارد 🍁 💟 @ghairat
😍 بچه که بودیم ، 😍 می دیدیم بزرگترا عروسی می کنن ! 😍 بزرگ که شدیم 😍 می بینیم کوچکترا دارن عروسی میکنن ! 😅 😁 😂 😍 خدایا تعارف نکن 😍 اگه مارو واسه تماشا آفریدی 😍 خوب بگو فدات شم 😅 😁 😂 💟 @ghairat
😍 ﺳﻼﻣﺘﯽ اون ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ، 😍 ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪ ﻋﺸﻘﺶ ، داره ﮔﺮﯾﻪ می کنه 😍 ﺭﻓﺖ پیشش و ﺭﻭﺑﺮﻭﺵ ﻧﺸﺴﺖ 😍 و آرام ﺍﺷﮑﺎﺷﻮ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ 😍 و با مهربونی ، دستاشو گرفت و ﮔﻔﺖ : 😍 ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ عشقم ، گریه نکن نفسم 😍 آرایشت پاک میشه 😍 اونوقت ﺷﺒﯿﻪ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﯿﺸﯽ 🐵 😂 😅 😁 💟 @ghairat
😍 زن خوب ، مثل دایناسور می مونه 👈 که نسلش منقرض شده 😄 😍 ولی مرد خوب ، مثل سیمرغ می مونه 👈 که از اول یه افسانه بوده! 😂 😂‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ 😍 ‌پیام اخلاقی : 😍 برید با هم بسازید 😍 و تفاوت های همدیگر را ، تحمل کنید . 😍 هیچ آدمی ، بی عیب و نقص نیست . 😍 تو اگه خوب بشی ، 😍 همسرت بیشتر از تو ، برات خوب میشه . 💟 @ghairat
🎀 یکی از مهم ترین کارهایی که ، 🎀 در همسرداری باید انجام شود ، 🎀 گوش دادن 🎀 به حرفهای طرف مقابل است . 🎀 هنگامی که همسرمان ، 🎀 دارد با ما صحبت می‌کند ، 🎀 حتی الامکان به چشمان او نگاه کنیم 🎀 و با اشاره چشم و سرتکان دادن ، 🎀 به او اطمینان دهیم 🎀 که به حرف‌ هایش توجه داریم . 💟 @ghairat