غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت 💞 قسمت سیزدهم 🌟 ۱۶ آذر ۸۵ ، عروسی پسر داییم بود 🌟 و من دو روز دیگ
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت
💞 قسمت چهاردهم
🌟 چند ماه بعد ، مغازه زدم
🌟 و در آن ، کار عکاسی و فیلمبرداری می کردم
🌟 شاید انتخاب این شغل ،
🌟 بدترین انتخاب عمرم بود .
🌟 شغلی که سراسر گناه و فساد بود
🌟 مجبور بودم که در آن ،
🌟 گناه زشت نگاه به نامحرم را ، تحمل کنم
🌟 آن هم با آن آرایش غلیظ و لباس عریان .
🌟 مجبور بودم گناه بی شرمانه آهنگ و ساز
🌟 و آواز و رقص را تحمل کنم .
🌟 چندین بار تصمیم داشتم تا این کار را ول کنم
🌟 ولی هر بار ، حرفهای ابلهانه مردم ،
🌟 مرا در ترک این کار ، مردد می کرد .
🐬 یکی می گفت : تو مثل دکتری اشکال نداره
🐬 یکی می گفت : کاره دیگه زیاد سخت نگیر
🐬 یکی می گفت : وقتی خودشون راضین
👈 دیگر گناهی بر تو نیست و...
🌟 همیشه این حرفهای مفت ، مانع می شد
🌟 تا کارم را رها کنم و سراغ کار دیگه ای بروم.
🌟 علاوه بر این ، چون مذهبی و مسجدی بودم
🌟 اعتماد مردم به من بیشتر بود
🌟 به حدی که گاهی از من تقاضا می کردند
🌟 و گاهی اصرار هم می ورزیدند
🌟 که از مجالس زنانه و حتی اتاق عروس ،
🌟 خودم فیلمبرداری و عکاسی بگیرم
🌟 با اینکه خانم فیلمبردار هم داشتم
🌟 اما اعتماد بیش از حد آنها به من ،
🌟 و عادی بودن گناه در نزد آنها ،
🌟 باعث می شد تا چنین تقاضایی بکنند .
🌟 ولی من به شدت مخالفت می کردم
🌟 و حتی ناراحتی خودم را بروز می دادم
🌟 تا بفهمند کارشان زشت و گناهی بزرگ است
🌟 اما از آنطرف ، همیشه از مراسمات مذهبی ،
🌟 رایگان فیلمبرداری و عکسبرداری می کردم .
🌟 از خانواده های ضعیف و فقیر ،
🌟 خیلی کم پول می گرفتم
🌟 و گاهی اصلاً نمی گرفتم
🌟 به خاطر همین مشتری های من ،
🌟 روز به روز ، بیشتر می شدند .
🌟 همیشه به خودم می گفتم :
🔥 حالا که در منجلاب گناه افتادم ،
🔥 لااقل از معنویاتم دور نشم .
🌟 سعی می کردم
🌟 نمازم را ، همیشه اول وقت بخوانم .
🌟 حتی اگر فیلمبرداری داشتم
🌟 رها می کردم و به نماز می رسیدم
🌟 مدتی گذشت
🌟 یک روز پدرم صدایم کرد
🌟 و در اتاق پذیرایی ، تنها با من جلسه گذاشت
🌟 و راجع به ازدواج من ، صحبت کرد .
🌟 من هم حیا کردم و چیزی نگفتم .
🌟 چند بار از من سوال کرد
🌟 که آیا کسی را مد نظر داری ؟!
🌟 انگار همیشه منتظر چنین سوالی بودم
🌟 چهره دختر عمویم ، جلویم ظاهر شد
🌟 سکوت را شکستم
🌟 و با تبسم و سر به زیری ، گفتم :
🔥 دختر عمویم را می خواهم .
🌟 خیال کردم ، که پدرم ،
🌟 از انتخاب من ، خوشحال می شود
🌟 اما اصلا خوشحال نشد
🌟 و حتی مخالفت هم کرد .
🍁 ادامه دارد 🍁
💟 @ghairat
💗 کسب مهارت های ارتباطی ،
💗 برای حفظ یک رابطه ی پایدار و عاشقانه
💗 یک گام مهم ، به حساب می آید .
💗 اگر بتوانید
💗 با همسرتان ارتباط برقرار کنید ،
💗 پیوند مستحکمی بین شما ،
💗 شکل خواهد گرفت .
💗 در این حالت ،
💗 تمام سردرگمی هایتان ،
💗 از بین خواهد رفت .
💗 همسرتان می تواند افکارش را ،
💗 به راحتی برای شما بیان کند .
💗 و در عین حال ، شما نیز می توانید
💗 افکارتان را ، با او در میان بگذارید .
💗 بنابراین ، اجازه ندهید
💗 موانع ارتباطی ، بین شما قرار بگیرند .
💗 اگر ارتباط موثری با هم داشته باشید ،
💗 خودخواهی و خودپسندی ،
💗 از قلب شما ، کنار خواهد رفت .
💟 @ghairat
💞 کد ۵۲۱ 💞
💍 #خانم
💍 #مطلقه بدون فرزند
💍 #متولد ۶۸
💍 #قد ۱۶۰ #وزن ۶۵
💍 ساکن #مرند
💍 #لیسانس #روانشناسی
💍 از تهران و قم و تبریز میپذیرم
💍 رنگ پوست سفید
💍 #خانه_دار ، #محجبه و #چادری ام
💍 مهربان و خوش اخلاق و بساز و صبور
💍 و البته نسبتا آرام و با احساس هستم
💍 انتظارم از همسر آینده :
💍 مذهبی و خوش اخلاق باشه
💍 با احساس و همسر دوست باشن
💍 و مزاج جنسیشون متوسط باشه
💍 نه گرم و نه سرد باشن
💍 فقط آقایی که زنشون فوت شده
💍 و دارای دو فرزند کوچک ( اولویت نوزاد اگه نشد ، هر چه سن بچه کوچکتر ، بهتر ) میخام
💍 چون خودم بچه دار نمیشم
💍 وضعیت مالی زیاد مهم نیست .
💍 تنها چیزی که تو زندگی برام مهمه ،
💍 فقط عشق و محبت همسرانه هست
💍 اگه کسی اهل احساس و عشق نیست
💍 به هیچ وجه نمیخام .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💞 کانال ازدواج دائم بانوان
💟 @arooos2
💞 کانال ازدواج دائم آقایان
💟 @daem_ezdewaj
❤️ پیامک عاشقانه ❤️
💞 ای عشقم ، ای همسرم !
🇮🇷 سرم را نه ظلم می تواند خم کند
🇮🇷 نه مرگ و نه ترس ...
🇮🇷 سرم فقط برای بوسیدن دستان تو ،
🇮🇷 خم می شود .
💟 @ghairat
#پیامک_عاشقانه #متن_عاشقانه
💞 داستان واقعی گاهی عشق گاهی نفرت
💞 قسمت پانزدهم
🌟 هفته ها گذشت
🌟 وقتی که پدرم دید
🌟 که دیگر هیچ حرفی از ازدواج نزدم ،
🌟 فهمید که قضیه جدی است
🌟 و در انتخابم ، مصمم هستم .
🌟 پدرم با عمو ،
🌟 راجع به من و دخترش ، صحبت کرد .
🌟 ولی این بار ، عمو مخالفت کرد .
🌟 وقتی مخالفت عمو را ، به من رساندند ،
🌟 خیلی ناراحت شدم و دلم شکست .
🌟 به مغازه عکاسی خودم رفتم ،
🌟 درب مغازه را قفل کردم ،
🌟 آهنگ غمگین گذاشتم
🌟 و صدایش را تا آخر بلند کردم
🌟 بُغض ، امانم را بریده بود
🌟 بغضم را ترکاندم و زار زار گریه کردم
🌟 آنقدر اشک ریختم ، گریه کردم
🌟 تا چشمانم ، قرمز و پف شده بود
🌟 حوصله هیچ کاری را نداشتم
🌟 حتی حال رفتن به خانه را نداشتم
🌟 شب و روز ، در استودیو ، به سر می بردم
🌟 و همان جا هم ، می خوابیدم
🌟 هر که از من می پرسید
🌟 که چرا در مغازه می خوابی ؟
🌟 می گفتم :
🌹 به خاطر دزد ، می ترسم دزد ، مغازه را بزند
🌹 و فیلم و عکس مردم را ببرد ...
🌟 میلم به غذا و زندگی کم شده بود
🌟 فکر و خیال ، نابودم کرده بود .
🌟 از یک طرف ، از دخترای فامیل شنیده بودم
🌟 که او هم ، مرا می خواهد
🌟 از طرف دیگر ، عمو راضی نمی شود
🌟 این بار بی واسطه ، به پیش عمو رفتم
🌟 رفتن من مصادف با سالروز تولد عشقم بود
🌟 آن روزی بود که دختر عمو ،
🌟 تازه سیزده ساله شده بود .
🌟 با عمو و زن عمو صحبت کردم .
🌟 اما باز هم مخالفت کردند .
🌟 دلیل عمو ، اصلا قانع کننده نبود
🌟 می گفت دخترم هنوز کوچک است
🌟 می گفت دخترم اجتماعی نیست
🌟 می گفت دخترم هنوز بلد نیست
🌟 که از مهمان پذیرایی کند ...
🌟 هر آدم عاقلی می فهمید ،
🌟 که اینها فقط بهانه است .
🌟 بنده خیلی ناراحت شدم
🌟 احترام گذاشتم و چیزی نگفتم
🌟 به اهواز برگشتم
🌟 تا مدتها ، دیگر حرف از عروسی نزدم
🌟 تلاش کردم تا دختر عمویم را فراموش کنم
🌟 اما هیچ وقت فراموشش نکردم .
🍁 ادامه دارد 🍁
💟 @ghairat
😍 زن خوب ، مثل دایناسور می مونه
👈 که نسلش منقرض شده 😄
😍 ولی مرد خوب ، مثل سیمرغ می مونه
👈 که از اول یه افسانه بوده! 😂 😂
😍 پیام اخلاقی :
😍 برید با هم بسازید
😍 و تفاوت های همدیگر را ، تحمل کنید .
😍 هیچ آدمی ، بی عیب و نقص نیست .
😍 تو اگه خوب بشی ،
😍 همسرت بیشتر از تو ، برات خوب میشه .
💟 @ghairat
🎀 یکی از مهم ترین کارهایی که ،
🎀 در همسرداری باید انجام شود ،
🎀 گوش دادن
🎀 به حرفهای طرف مقابل است .
🎀 هنگامی که همسرمان ،
🎀 دارد با ما صحبت میکند ،
🎀 حتی الامکان به چشمان او نگاه کنیم
🎀 و با اشاره چشم و سرتکان دادن ،
🎀 به او اطمینان دهیم
🎀 که به حرف هایش توجه داریم .
💟 @ghairat
🌷 داستان کوتاه نسیبه 🌷
☀️ نسیبه ، دختر کعب مازنیه
☀️ معروف به « ام عماره »
☀️ و از زنان فداکار صدر اسلام است ؛
☀️ که در برخی از جنگ های پیامبر اسلام ،
☀️ شرکت نموده
☀️ و مجروحان جنگی را مداوا کرده است ،
☀️ او در جنگ احد ، بهترین نقش را ایفا کرد ،
☀️ با دیدن صحنه فرار مسلمانان ،
☀️ و تنها ماندن پیامبر در میدان ،
☀️ سلاحی برداشت و به میدان نبرد رفت .
☀️ و به دفاع از جان شریف پیامبر پرداخت
☀️ و در این راه ،
☀️ بدنش زخم های فراوانی برداشت .
☀️ پیامبر عزیز ما ، این فداکاری را ستود
☀️ و به فرزندش عماره چنین فرمود :
🕋 امروز مقام مادر تو ،
🕋 از مردان جنگی والاتر است .
☀️ پس از فروکش کردن جنگ ،
☀️ نسیبه با ۱۳ زخم سنگین ،
☀️ به همراه دیگر مسلمانان به خانه برگشت
☀️ و به استراحت پرداخت .
☀️ همین که پیامبر از تعقیب دشمن برگشت ،
☀️ پیش از آنکه به خانه برود ،
☀️ عبداللّه بن کعب مازنی را ،
☀️ برای احوالپرسی نسیبه و سلامتی وی ،
☀️ به نزد او فرستاد ؛
☀️ و چون از سلامتی وی آگاهی یافت
☀️ شادمان موضوع را به پیامبر خبر داد .
💟 @ghairat
#الگوی_من_یک_زن_است
#معرفی_زنان_قهرمان
#داستان_کوتاه
💞 کد ۵۲۲ 💞
💍 #آقا
💍 #مجرد
💍 #دائم
💍 #متولد ۶۹
💍 #قم
💍 #دیپلم
💍 #شغل کابینت ساز
💍 #قد ۱۸۰ #وزن ۸۸
💍 رنگ پوست سفید
💍 فقط از قم می پذیرم
💍 یه خانوم می خوام خیلی #محجبه
💍 با اخلاق و درونگرا باشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💞 کانال ازدواج دائم بانوان
💟 @arooos2
💞 کانال ازدواج دائم آقایان
💟 @daem_ezdewaj
👑 یکی از عوامل آرامش برای زنان ،
👑 استفاده از آرایش ملایم است .
👑 به هیچ وجه ، آرایش غلیظ نکنید .
👑 چه در خانه چه در بیرون .
👑 چون آرایش غلیظ در بیرون از خانه ،
👑 اولا حرام است
👑 دوما باعث میشه که اطرافیان شما ،
👑 به چهره آرایش زده شما ، عادت کنند
👑 و چهره شما را ، فقط با آرایش بخواهند
👑 و اگر روزی آرایش نزنید ،
👑 حتما از چهره بدون آرایش شما ،
👑 منزجر می شوند ،
👑 هر چند که بر زبان نیاورند .
👑 در خانه برای شوهرتان نیز ، همینطور
👑 بنابراین ؛ اگر ذاتا زیبا هستید ،
👑 دیگر آرایش نکنید
👑 اما اگر زیبا نیستید ، آرایش ملایم بکنید .
💟 @ghairat