05.Ahe Madar.mp3
2.49M
🎧 داستان کوتاه صوتی آهِ مادر
💟 @ghairat
🔰 آیت الله رئیسی :
🔸 مشکلات ،
🔸 فقط با دستور دادن حل نمی شود ،
🔸 بلکه دستورات ،
🔸 باید منجر به اقدام و عمل جدی شود .
💟 @ghairat
🔰 آیت الله رئیسی :
🔹 در نظام اداری ،
🔹 نیازمند انقلاب بر پایه عدالت هستیم ،
🔹 باید « انضباط مالی و اداری » در کشور ،
👈 جایگزین نظام « چانه زنی »
🔹 و « قانونگرایی » ،
👈 جایگزین « توصیه و سفارش » شود .
💟 @ghairat
🌷 شبهای قدر را قدر بدانیم 🌷
🕋 باز هم وقت مناجات و دعا آمده است
🕋 فرصت زمزمـه ی نام خدا آمده است
🕋 شب قدر است و همه جن و ملک میدانند
🕋 نوبت دلخوشی هر چه گدا آمده است
💟 @ghairat
#شب_قدر #ماه_رمضان
💥 چند توصیۀ مهم ،
💥 برای استفاده بهتر از شبهای قدر :
📿 با آمادگی معنوی ، وارد شب قدر شوید .
📿 ساعات لیلة القدر را ، مغتنم بشمارید .
📿 از زشتی های مادی ، خود را دور کنید .
📿 بهترین اعمال در این شب ، دعاست .
📿 به معانی دعاها توجه کنید .
📿 با خدا حرف بزنید .
📿 از خدای متعال عذرخواهی کنید
📿 دلهایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید .
📿 به حضرت ولیّعصر ، توجّه کنید .
📿 در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید .
📿 برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید.
📿 حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید .
💟 @ghairat
#شب_قدر #ماه_رمضان
💎 هشت توصیه به والدین عزیز ،
💎 برای شب های قدر
🔮 @amoomolla
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 یک خارجی با انصاف ،
💎 شرف دارد به ایرانی مزدور بی انصاف
💟 @ghairat
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 جواب به امیر تتلو
👈 درباره روزه خواری ماه رمضان...
💟 @ghairat
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 بی تفاوت نباشیم
💟 @ghairat
06.AROOSYE BA GONAH.mp3
5.03M
🎧 داستان کوتاه صوتی " عروس "
🎼 زمان : ۵ دقیقه
💟 @ghairat
🐈 داستان پسر گربه ای 🐈
🐈 تخیلی ، هیجانی ، مبارزه ای 🐈
🐈 🐈 🐈 قسمت سوم 🐈 🐈 🐈
🇮🇷 اَیّاز و اوبات ، در حال فرار بودند
🇮🇷 گربه ها ، یکی یکی نگهبان ها را شکار کردند
🇮🇷 تا اینکه فقط ایاز و اوبات ماندند .
🇮🇷 با یک حمله همه جانبه ،
🇮🇷 آنها را بیهوش و دستگیر کردند .
🇮🇷 و با دست و پای بسته ،
🇮🇷 آنها را در کامیونی که پر از مواد مخدر بود ،
🇮🇷 قرار دادند .
🇮🇷 و به سرعت ، قبل از اینکه آفتاب طلوع کند
🇮🇷 ماشین را به مرکز پلیس رساند .
🇮🇷 با سرعت زیاد ماشین را به دروازه پاسگاه زد
🇮🇷 و داخل پاسگاه شد .
🇮🇷 پلیس ها و سربازان ، سلاح خود را برداشتند
🇮🇷 و کامیون را محاصره کردند .
🇮🇷 اما کسی پشت فرمان نبود .
🇮🇷 درب راننده کامیون را باز کردند
🇮🇷 و چندتا گربه از ماشین پیاده شدند .
🇮🇷 فرامرز دوباره با طلوع آفتاب گربه شده بود
🇮🇷 فرامرز از کامیون پیاده شد ،
🇮🇷 و به دوستانش ملحق شد .
🇮🇷 پلیسها ، درب عقب کامیون را باز کردند
🇮🇷 و ایاز و اوبات را ،
🇮🇷 که سالها در ترکیه تحت تعقیب بودند ،
🇮🇷 دست و پا بسته ، پیدا کردند ...
🇮🇷 فرامرز ، جوانی علاف و بیکار بود .
🇮🇷 نه اهل دین و مذهب بود
🇮🇷 نه اهل کار خیر و ثواب و خدمت .
🇮🇷 در محله خودش ،
🇮🇷 به خلافکاری و شرارت معروف بود .
🇮🇷 همیشه در حال ترساندن مردم بود .
🇮🇷 از اذیت و آزار مردم ، خوشش می آمد .
🇮🇷 و حتی خواهر و مادرش نیز ،
🇮🇷 از دست او در امان نبودند .
🇮🇷 عموها و دایی هایش نیز ،
🇮🇷 از نصیحت کردن او خسته شدند .
🇮🇷 و او را ، مانند پدرش می دانند .
🇮🇷 پدر فرامرز نیز ، مردی لاابالی ، بی مسئولیت ،
🇮🇷 قمارباز ، موادفروش و حرام خوار بود .
🇮🇷 که در دعوای بین مواد فروشان ، کشته شد .
🇮🇷 اما مادر فرامرز ، زنی با کمالات بود
🇮🇷 زنی عاقل ، متدین و اهل علم و کتاب بود .
🇮🇷 وقتی فهمید که شوهرش ،
🇮🇷 کارهای زشت و خلاف و حرام می کند
🇮🇷 و به پدر و مادرش ، احترام نمی گذارد
🇮🇷 تصمیم گرفت تا از او جدا شود .
🇮🇷 و بارها گفته بود که دلیل جدایی اش این بود
🇮🇷 که نمی خواست لقمه حرام ،
🇮🇷 به شکم خودش و فرزندانش ، وارد شود .
🇮🇷 و نمی خواست دختر و پسرش ،
🇮🇷 مثل پدرشان ،
🇮🇷 که با والدینش ، بی ادب و گستاخ بود ،
🇮🇷 آنها نیز ، این بی ادبی و بی احترامی را ،
🇮🇷 از پدرشان ، به ارث ببرند .
🐈 ادامه دارد ... 🐈
✍ نویسنده : حامد طرفی
💟 @ghairat
🧀 اگر از ما بپرسند
🧀 از خدا بیشتر میترسی
🧀 یا از پدر و مادرت ؟ و یا از همسرت ؟
🧀 یا از همکارت ؟ از همکلاسیت ؟
🧀 جواب می دهیم معلومه از خدا !
🧀 امّا راستش بیشتر ماها ،
🧀 از خدا ، اصلاً نمی ترسیم ؛
🧀 اگه میترسیدیم ،
🧀 این قدر راحت جلوی خدا گناه نمیکردیم
🧀 ما جلوی بقیه ،
🧀 پنهان کاری می کنیم
🧀 و کارهای خلاف مان را قایم می کنیم .
🧀 امّا تا تنها بشویم راحت گناه میکنیم .
🧀 و اصلا فکر نمی کنیم که خدا می بیند
🧀 شاید باور نداریم که خدا همه جا هست
🧀 و از کارهای ما ، فیلمبرداری می کند
💟 @ghairat