eitaa logo
مجله قلمــداران
5.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
308 ویدیو
10 فایل
این کانال متعلق به چهار یار هم‌قلم است! کپی یا اشتراک‌گذاری آثار، شرعا حرام‌ است. #به‌جان‌او به قلم ف_مقیمی راه ارتباطی @moghimstory ادمین تبادل و‌تبلیغ @Gh_mmm
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت جدید داستان به جان او طرح پوستر: جناب سیروس از اعضای کانال
🦋💔🦋💔🦋💔🦋💔🦋 🎭 دوستان عزیز خوش آمدید 🎭 رمان بسیار جنجالی جان او 🦋💔🦋💔🦋💔🦋💔🦋
عاقبت اندیشی پروانه دلش می‌خواست بره خونه خواهرش دلش می‌خواد بره و گم و گور بشه ولی نمی‌ره به خاطر آثاری که روی اطرافیانش داره یا دلایل مذهبی این‌که تو این شرایط روحی بد و خواسته دلش (گم و گور شدن و رفتن خونه خواهر) تونست فکر کنه اگر من این کار رو بکنم روی زندگی اطرافیانم چه تاثیری می‌تونه داشته باشه و بعد زد تو دهن نفسش خیلی جنم می‌خواد. من حرفای ضد زن و مرد و احکام مذهبی نرفتنشو بلد نیستم نظری هم در موردش ندارم. فقط این برام جالب بود که پروانه چطور نفسش تحت کنترل عقلشه و می‌تونه هر جا بخواد جلوی نفسش بایسته. کاش این رمز موفقیتشو به محسن هم می‌گفت🤭🤭 کاری که محسن نمی‌تونه بکنه. دلش می‌خواد و انجام می‌ده. آقا محسن روشش این‌جوریه که من این کار رو دلم می‌خواد پس انجام می‌دم. دیگه فکر نمی‌کنه زنش چه آسیبی می‌بینه. زنش آسیب ببینه چه تاثیری رو زندگی پسرش داره. پسرش آسیب ببینه چه تاثیری روی زندگی آینده‌اش می‌ذاره و الی آخر. من نمی‌دونم مادر محسن اون رو تو بچگی چطوری بار آورده ولی شرایط زندگی پروانه طوری بوده که گاهی دلش چیزی رو می‌خواسته ولی به خاطر مسائلی از اون‌ها گذشته. مثل زمانی که دانشگاه قبول شد ولی چون شدنی نبود بی‌خیال شد یا ... پروانه امروز تونست جلوی خودش رو بگیره قبلا بارها تو این موقعیت گیر کرده و تصمیم گرفته که الان دیگه عمل کردن براش راحت‌تر شده. نمی‌گم همیشه موفق بود. مثل وقتی زد تو گوش بچش و پشیمون شد. ولی همین‌که گاهی بتونی جلوی خواسته دلت رو بگیری بهتر از اینه اصلا نتونی. یک جور تمرینه مثل کسی که روزه می‌گیره اگه بخوره خدا سوسکش نمی‌کنه، آبروشو هم نمی‌بره ولی نمی‌خوره.
دلایل بد رفتاری پروانه با پویا هیچ چیزی مثل خلا عاطفی، برای وجود و روح زن مخرب و نابود کننده نیست . پروانه تحت فشار روحی شدیدی قرار داره . از رفتار محسن به شدت احساس تحقیر می کنه ، و از طرفی احساس بی پناهی و بی کسی . نه با محسن در مورد مشکلاتش حرف میزنه ، تا کمی آروم و خالی بشه . و نه هیچ راهکار عملیاتی برای این مشکله بلده . تنها فکری که به ذهنش رسیده ، فرار و ترک این زندگی هست . نه پدر و مادری داره که بتونه به حمایت شون امیدوار باشه. از طرف دیگه دوست نداره خواهرش رو از مشکلات زندگی شون آگاه کنه ، به قول خودش ، حتی روح پریسا هم از زندگی کوفتیش خبر نداره . ونه حتی دوستی رو در زندگیش دیدیم که بتونه سنگ صبوری برای پروانه باشه . و تا اینجای قصه نمی دونیم، ارتباطات معنوی پروانه با خدا و ... چطور ، هست تا کمی بتونه ظرف وجودی خودش رو بزرگ کنه . خوب قاعدتا ظرفیت وجودی هر انسانی یه حد و اندازه مشخص داره، که اگر بیشتر از حد خودش پر بشه، منفجر میشه. پروانه نه هیچ راهی ، نه هیچ وسیله ای ، نه هیچ کاری و نه هیچ انسانی رو برای پر کردن این خلا های روحی و عاطفی خودش پیدا نکرده ، نتیجه چی میشه ؟؟؟ 👈 تخلیه خودش به وسیله مظلوم ترین ، بی تقصیر ترین ، بی دفاع ترین آدم کنار دستش ، یعنی پسرش کوچولوش پویا هست . و چون به ناحق این کار رو انجام میده ، به شدت از کار خودش پشیمون میشه. و از خودش بدش میاد . به این چند سطر دقت کنید . 👇👇 چند روزی می‌شود که قهریم. محسن شب‌ها دیر می‌آید، ولی برای من مهم نیست. مطمئنم سرش گرم یکی دیگر است. شاید هم بعد از بنگاه می‌رود سر وقت همان! به جهنم! برود که برنگردد! من از آن زن‌ها نیستم که دنبالش راه بیفتم و حقم را بگیرم. من آدم تسلیمم نه جنگ! تا غروب می‌شود از اضطراب آمدنش به خانه، پاچه‌ی پویا را می‌گیرم و با گریه راهی رختخوابش می‌کنم.
🦋💔🦋💔🦋💔🦋💔🦋 🎭 دوستان عزیز خوش آمدید 🎭 رمان بسیار جنجالی جان او 😍👇🏻 https://eitaa.com/ghalamdaaran/24512 🦋💔🦋💔🦋💔🦋💔🦋