سوگند به روز وقتی نور میگیرد و
به شب وقتی آرام می گیرد،
که من
نه تو را رها کرده ام
و نه با تو دشمنی...!:)
(ضحی)
🌿°°قلب شیشه ای°°🌿
همه ی ما یه نفرو داریم که عمیق ترین
و دلی ترین حرف ها و غصه هامون رو فقط
میتونیم به اون بگیم تا آروم شیم..(:
رفیق تو ام داری همچین کسی رو؟
یه جایی لا به لایِ فیلمِ جیران
وسطِ عمارتِ بزرگ و قَجریِ آقا خانِ نوری،
میرزا کاظمِ نِظام المُلک جامِ شربتِ سکنجبین رو از دستِ زنِ پیشخدمت می گیره و به طرف همسرش میره و میگه:
_بیا شاهدخت؛ بیا کامتو شیرین کن!
مَلِک زاده خانومِ نگون بخت،
نگاهش رو از چشم هایِ شوهرش میگیره و با حالِ گرفته و دلِ شکسته همینطور که تکیه داده به درگاهِ چوبیِ پنج دری با صدایی که انگار از تهِ چاه درمیاد جواب میده:
_تلخی حیات وقتی بشینه تهِ گلو،
شیرینیِ نبات اثر نمیکنه!
زندگی، شربتِ سکنجبین نیست
که
با قند شیرین بشه میرزا کاظم!
میرزا کمی عقب میکشه و تکیه میده به درگاهِ چوبیِ کناری و با چشم به جامِ شربتِ تویِ دستش اشاره میکنه و میگه:
_از قضا حیاتِ من و تو بی شباهت به شربت سکنجبین نیست؛
شیرینیِ قند و ترشیِ سرکه
تلخیِ گلاب و تندیِ نعناع
جمع ضِدِّین!
خوب که هَمِش بزنی شربتی میشه در خور و گوارا
شاهدخت؛
ملکه یِ قجریِ من!
🌿°°قلب شیشه ای°°🌿
اینبار میرزایِ نظام المُلک درست میگفت!
از قضا حیاتِ پرفراز و نشیبِ همه ی ما آدمها به سکنجبین پرشباهته
شیرینیِ قند و ترشیِ سرکه
تلخیِ گلاب و تندی نعناع
جمعِ ضِدِّین!
باید خوب هَمِش بزنی
تا شربتی بشه درخور و گوارا..!:)
چای دم کن
خسته ام از تلخیِ
نسکافه ها -
چای با عطرِ هل و گُل های
قوری بهتر است:)
🌿°°قلب شیشه ای°°🌿
امام علی علیه السلام:
بدان خدایی که گنجینه های آسمان ها و زمین به دست اوست به تو اجازه ی دعا داده، و اجابت آن را بر عهده گرفته، و تو را فرمان داده که از او بخواهی تا به تو ببخشد، و از او رحمت طلب کنی تا تو را رحمت آورد:)
🌿°°قلب شیشه ای°°🌿
چه صُبح باشد
چه لحظه ی غروب آفتاب،
خدا که در قلبم باشد
هر لحظه ام
به خیر میشود:)
🌿°°قلب شیشه ای°°🌿
سلام بر همه ی کسانی که
شبشان طوری گذشت که انگار
زمین بر قلبشان سنگینی میکرد!:)
🌿°°قلب شیشه ای°°🌿
همین جمعه ای که گذشت،
عجیب دلم هوایِ حرم کرده بود
بعد از نزدیک به دو سال که زیارت قسمتم نشده؛
دلم هوایِ اذان حرم داشت و صدایِ بالِ کبوتر هایِ جَلدِ گنبدِ طلایی و همهمه یِ مردمِ ملتمس پایِ پنجره فولاد ..!
شنبه دوباره پایم باز شد به روزمرگی ها با همان دلِ تنگ اما حالا من به لطفِ عزیزی تکه ای از حرم را در خانه دارم..!
میشنوید؟
قاب پر است از صدایِ بال زدنِ کبوتر ها و همهمه ی مردمِ متلمسِ پایِ پنجره فولاد و ضَربِ شیرینِ نقاره خانه ..!
اگر
راست باشد که میگویند دل به دل راه دارد
با آمدنِ این قاب به خانه
فکر کنم
دلِ امام رضا هم برای من تنگ شده است..!:)
🌿°°قلب شیشه ای°°🌿