eitaa logo
قنداب(واحد خانواده موُسسه مصاف)
21.6هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
134 فایل
واحد خانواده جنبش مصاف ارتباط با ادمین @ghandab_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ بسم الله الرحمن الرحیم ✔️ کتاب سه دقیقه در قیامت 🔷 💠يكي از آن‌ها گفت: شنيدم كه شما در اتاق عمل، حالتي شبيه مرگ پيدا كرديد و... خلاصه خيلي اصرار كردند كه برايشان تعريف كنم. اما قبول نكردم. من براي يكي دو نفر، خيلي سر بسته حرف زده بودم و آن‌ها باور نكردند. لذا تصميم داشتم كه ديگر براي كسي حرفي نزنم. ✅جوادمحمدي، سيديحيي‌براتي، سجادمرادي، برادر كاظمي، برادر مرتضي زارع و شاهسنايي و... در کنار هم بوديم. آن‌ها مرا به يكي از اتاق‌هاي مقر بردند و اصرار كردند كه بايد تعريف كني. من هم كمي از ماجرا را گفتم، رفقاي من خيلي منقلب شدند. 🔻خصوصاً در مسئله حق‌الناس و مقام شهادت. چند روز بعد در يكي از عمليات‌ها حضور داشتم. در حين عمليات مجروح شدم و افتادم. جراحت من سطحي بود اما درست در تيررس دشمن افتاده بودم. هيچ حركتي نمي‌توانستم انجام دهم. كسي هم نمي‌توانست به من نزديك شود. شهادتين را گفتم. 💫در اين لحظات منتظر بودم با يك گلوله از سوي تك تيرانداز تكفيري به شهادت برسم. در اين شرايط بحراني، عبدالمهدي كاظمي و جواد محمدي خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند. آن‌ها خيلي سريع مرا به سنگر منتقل كردند. خيلي از اين كار ناراحت شدم. 🌀گفتم: چرا اين كار رو كرديد؟ ممكن بود همه ما رو بزنند. جواد محمدي گفت: تو بايد بماني و بگويي كه در آن سوي هستي چه ديده‌اي. چند روز بعد، باز اين افراد در جلسه‌اي خصوصي از من خواستند كه برايشان از برزخ بگويم. 🍃نگاهي به چهره تك‌تك آن‌ها كردم. گفتم چند نفري از شما فردا شهيد مي‌شويد. سكوتي عجيب در آن جلسه حاكم شد. با نگاه‌هاي خود التماس مي‌كردند كه من سكوت نكنم. حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصيف نبود. من تمام آنچه ديده بودم را گفتم. از طرفي براي خودم نگران بودم. نكند من در جمع اين‌ها نباشم. اما نه. ان‌شاءالله كه هستم. 🔅جواد با اصرار از من سؤال مي‌كرد و من جواب مي‌دادم. در آخر گفت: چه چيزي بيش از همه در آن‌طرف به درد مي‌خورد؟ گفتم بعد از اهميت به نماز، با نيت الهي و خالصانه، هر چه مي‌توانيد براي خدا و بندگان خدا كار كنيد. ⭕️روز بعد يادم هست كه يكي از مسئولين جمهوري اسلامي، در مورد مسائل نظامي اظهار نظري كرده بود كه براي غربي‌ها خوراك خوبي ايجاد شد. ✨خيلي از رزمندگان مدافع حرم از اين صحبت ناراحت بودند. جواد محمدي مطلب همان مسئول را به من نشان داد و گفت: مي‌بيني، پس‌فردا همين مسئولي كه اين‌طور خون بچه‌ها را پايمال مي‌كند، از دنيا مي‌رود و مي‌گويند شهيد شد! ❄️خيلي آرام گفتم: آقا جواد، من مرگ اين آقا را ديدم. او در همين سال‌ها طوري از دنيا مي‌رود كه هيچ كاري نمي‌توانند برايش انجام دهند! حتي مرگش هم نشان خواهد داد كه از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته. چند روز بعد، آماده عمليات شديم. 🖋ادامه دارد...   💝 @ghandab ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈