#صحیفه_سجادیه_جامعه | ۸۹
『 #دعای هشتاد و نه – بعد از #نماز_شب 』
࿐ྀུ༅࿇༅════════
إِلٰهٖي وَ سَیِّدِی هَدَأَتِ الْعُیُونُ، وَ غَارَتِ النُّجُومُ، وَ سَکَنَتِ الْحَرَکَاتُ مِنَ الطَّیْرِ فِی الْوُکُورِ وَ الْحِیتَانِ فِی الْبُحُورِ، وَ أَنْتَ الْعَدْلُ الَّذِی لاٰ یَجُورُ، وَ الْقِسْطُ الَّذِی لاٰ یَمِیلُ، وَ الدّٰائِمُ الَّذِی لاٰ یَزُولُ، أَغْلَقَتِ الْمُلُوكُ أَبْوَابَهَا، وَ دَارَتْ عَلَیْهَا حُرّٰاسُهَا، وَ بَابُكَ مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَاكَ یٰا سَیِّدِی، وَ خَلاٰ کُلُّ حَبِیبٍ بِحَبیبِهِ، وَ أَنْتَ الْمَحْبُوبُ إِلَیَّ.
خدای من و سـرورم، چشمها آرام گرفتند و ستارگان غروب نـمودند و حرکات آرام شدند از پرندگان در آشیانهها و ماهیها در دریاها، و تو آن دادگری هستی که ستم نـمیکند و عدالتپیشهای که از حق دور نـمیشود و پایندهای که نیست نـمیگردد، بستند پادشاهان درهایشان را و گشتند دور از نگهبانانشان، در حالی که درِ تو باز است برای کسی که تو را فراخواند ای سـرورم، و هر محبوبی با محبوبش به خلوت نشست و تو محبوب نزد من هستی.
إِلٰهٖي إِنِّی وَ إِنْ کُنْتُ عَصَیْتُكَ فیٖ أَشْیَاءَ أَمَرْتَنِی بِهٰا، وَ أَشْیَاءَ نَهَیْتَنِی عَنْهٰا، فَقَدْ أَطَعْتُكَ فیٖ أَحَبِّ الْاَشْیَاءِ إِلَیْكَ، آمَنْتُ بِكَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ وَحْدَكَ لاٰ شَـرِیكَ لَكَ، مَنُّكَ عَلَیَّ لاٰ مَنّیٖ عَلَیْكَ.
خدای من، من اگر چه تو را نافرمانی کردم در چیزهایی که مرا به آنها فرمان دادی، و چیزهایی که مرا بازداشتهای از آنها، ولی تو را اطاعت نـمودهام در محبوبترین چیزها نزد تو، به تو ایمان آوردم، که نیست خدایی جز تو، تنهایی، که تو را شـریکی نباشد، و آن منّتی است از تو بر من نه از من بر تو.
إِلٰهٖي عَصَیْتُكَ فیٖ أَشْیَاءَ أَمَرْتَنِی بِهٰا، وَ أَشْیَاءَ نَهَیْتَنِی عَنْهَا، لاٰ حَدَّ مُکَابَرَةٍ وَ لاٰ مُعَانَدَةٍ، وَ لَا اسْتِکْبَارٍ وَ لاٰ جُحُودٍ لِرُبُوبِیَّتِكَ، وَ لٰکِنِ اسْتَفَزَّنِی الشَّیْطَانُ بَعْدَ الْحُجَّةِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ الْبَیَانِ، لاٰ عُذْرَ لیٖ فَأَعْتَذِرَ، فَإِنْ عَذَّبْتَنِی فَبِذُنُوبِی وَ بِـمٰا أَنَا أَهْلُهُ، وَ إِنْ غَفَرْتَ لیٖ فَبِـرَحْمَتِكَ وَ بِـمٰا أَنْتَ أَهْلُهُ، أَنْتَ أَهْلُ التَّقْوىٰ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، وَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الذُّنُوبِ وَ الْخَطَایَا، فَاغْفِرْ لیٖ، فَإِنَّهُ لاٰ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّٰا أَنْتَ، یٰا أَرْحَمَ الرّٰاحِمِینَ وَ صَلَّی اللّٰهُ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ.
خدای من، تو را نافرمانی کردم در چیزهایی که مرا به آنها فرمان دادی، و چیزهایی که مرا از آنها باز داشتی، نه از روی بزرگی جویی و یا مخالفت، و نه برتری طلبی و نه انکاری بر پروردگاریات، ولی شیطان غیر مطمئـن ساخت مرا بعد از حجت و شناخت و بیان،
😔 مرا عذری نیست که عذرخواهی کنم؛ پس اگر مرا عذاب دهی به گناهانم باشد و به آنچه خود شایسته آنم،
و اگر مرا ببخشی به رحمتت باشد و به آنچه تو شایسته آن هستی،
تو اهل تقوی و اهل آمرزش هستی، و من اهل گناهان و خطاها هستم، پس مرا ببخش، که گناهان را کسی جز تو نـمیبخشد، ای مهربانترین مهربانان و صلوات خداوند بر محمد و همۀ خاندانش باد.
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#داستانهای_شگفت
۱۰۶ - شفای مریض و تعمیر قبر میثم
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
جناب آقای قندهاری سابق الذکر و نیز جمعی دیگر از موثقین نجف اشرف نقل کرده اند که : رشاد مرضه که از تجار درجه یک عراق می باشد، تقریبا در هفت سال قبل به مرض سرطان داخلی مبتلا شد و اطبای عراق و لبنان و سوریه از معالجهاش عاجز شدند و برای مداوا به ممالک اروپایی رفت، بالأخره به او گفتند به هیچ وجه علاجی ندارد چه جراحی بکنیم و چه نکنیم. ریشه سرطان به قلب رسیده و بر فرض، جراحی بکنیم یک هفته دیرتر شاید بمیری.
دست از زندگی می شوید.
شب در خواب، عربی را می بیند که پیراهن کرباسی در بر دارد با محاسن متوسط، می گوید: رشاد مرضه اگر قبر مرا درست کنی، من از خداوند شِفای تو را می خواهم.
می پرسد شما کیستید؟
می فرماید من #میثم_تمار هستم ( ناگفته نماند که قبلاً بارگاه ( میثم ) بسیار مختصر و محقر بود ).
از خواب بیدار می شود و دو مرتبه به خواب می رود و همان منظره را می بیند.
در مرتبه سوم نیز همینطور مشاهده می کند.
فردا با هواپیما به بغداد برمی گردد و از راه مستقیماً به درخواست خودش او را بر سر قبر (میثم علیه السلام) می آورند و آنجا می ماند.
شب هنگام همان شخصی که در خواب دیده بود در مقابل چشمش پیدا می شود و صدایش می زند ( رشادمرضه! قُم ) یعنی بلند شو، می گوید نمی توانم.
با تندی می گوید ( قُم ) ناگهان می ایستد و آثاری از مرض در خود نمی بیند.
بلافاصله مشغول تعمیر بارگاه میثم می شود و قبه آبرومند فعلی را می سازد و بعد شوق تعمیر قبر مسلم بن عقیل علیهالسلام را پیدا می کند و قبه طلای مسلم را تمام می کند و سپس برای تجدید تذهیب گنبد مولا #امیرالمؤمنین علیه السّلام دویست کیلو طلا می پردازد و اکنون بحمداللّه تذهیبِ گنبد تمام شده است.
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/53004
—— ⃟ ————————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
انسان شناسی 120.mp3
11.79M
#انسان_شناسی ۱۲۰
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
❌ چرا فکر من، بیشتر از زیبائیها و پاکیها، به مشغولیت به مظاهر دنیا یا حتی چرخ زدن دورِ گناه تمایل دارد؟
✘ چرا خیال من، بجای رفت و آمد به حریمهای نورانی، دائماً مشغول مسائل بیهوده و پیشِپا افتاده است؟
❌چرا قلب من دلتنگِ خداوند، ملائک، انبیاء و اهل بیت علیهمالسلام نمیشود؟
@Ostad_Shojae
—— ⃟ ———————
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#صحیفه_سجادیه_جامعه | ۹۰
『 #دعای نود – بعد از نماز شب (معروف به دعای حزین) 』
࿐ྀུ༅࿇༅════════
اُناجِيكَ يٰا مَوْجُودٌ فیٖ كُلِّ مَكَانٍ لَعَلَّكَ تَسْمَعُ نِدَائِی، فَقَدْ عَظُمَ جُرْمِى وَقَلَّ حَيآئِی، مَوْلاٰىَ یٰا مَوْلاٰىَ، اَىَّ الاَهْوالِ اَتَذَكَّرُ وَاَيَّهٰا اَنْسیٰ، وَلَوْلَمْ يَكُنْ اِلاَّ الْمَوْتُ لَكَفىٰ، كَيْفَ وَمٰا بَعْدَ الْمَوْتِ اَعْظَمُ وَاَدْهىٰ؟!
راز گویم با تو اى که هستى در هر جا و مکان، تا شاید فریادم را بشنوى، چونکه جرم و گناهم بزرگ و شـرمم کم است، مولایم اى مولایم، کدام یک از هراسهایم را یادآورى کنم و کدام یک را فراموش کنم و اگر نباشد، چسان! با اینکه جهان پس از مرگ بزرگتر و سختتر است.
مَوْلاٰىَ یٰا مَوْلاٰىَ، حَتّٰى مَتىٰ وَإِلیٰ مَتىٰ اَقُولُ لَكَ الْعُتْبىٰ مَرَّةً بَعْدَ اُخْرىٰ، ثُمَّ لاٰتَجِدُ عِنْدِى صِدْقاً وَلاٰ وَفَاءً فَيَاغَوْثاهُ ثُمَّ وٰاغَوْثاهُ بِكَ یٰا اَللّٰهُ مِنْ هَوىً قَدْ غَلَبَنِى، وَمِنْ عَدُوٍّ قَدِ اسْتَكْلَبَ عَلَیَّ، وَمِنْ دُنْياً قَدْ تَزَيَّنَتْ لیٖ، وَمِنْ نَفْسٍ اَمّارَةٍ بِالسُّوءِ إِلّٰا مٰا رَحِمَ رَبِّی.
مولاى من اى مولایم، تا چه وقت و تا کى بگویم که (من گنهکارم و) تو حق بازخواستم دارى، نه یک بار بلکه بارها، ولی باز هم تو راستى و وفا از من نبینى، پس اى فریاد و باز هم اى فریاد، به درگاه تو، خدایا، از هواى نفسی که بر من چیره گشته و از دشمنى که بر من حمله ور شده و از دنیایى که خود را برایم آراسته و از نفس فرمانده به بدى جز آنکه پروردگارم رحم کند.
مَوْلاٰىَ یٰا مَوْلاٰىَ، اِنْ كُنْتَ رَحِمْتَ مِثْلِی فَارْحَمْنِى، وَاِنْ كُنْتَ قَبِلْتَ مِثْلِی فَاقْبَلْنِى، یٰا قابِلَ السَحَّرَةِ اقْبَلْنِى، یٰا مَنْ لَمْ اَزَلْ اَتَعَرَّفُ مِنْهُ الْحُسْنىٰ، یٰا مَنْ يُغَذِّينِى باِلنِّعَمِ صَبَاحاً وَمَسَاءً، ارْحَمْنِى يَوْمَ اٰتِيكَ فَرْداً، شَاخِصاً اِلَيْكَ بَصَـرِى، مُقَلَّداً عَمَلِی، قَدْ تَبَـرَّاَ جَمِيعُ الْخَلْقِ مِنِّى، نَعَمْ وَاَبِی وَاُمِّى، وَمَنْ كَانَ لَهُ كَدِّى وَسَعْيِى.
مولاى من اى مولایم، اگر به کسی چون من رحم کردهاى، پس به من نیز رحم کن و اگر کسی را مانند من پذیرفتهاى، مرا هم بپذیر، اى پذیرنده ساحران (فرعون) مرا هم بپذیر، اى که تا بوده از او نیکى دیده ام، اى که غذایم دادى به نعمتهاى خود در هر صبح و شام، رحم کن به من، روزى که به نزدت آیم، تنها در حالی که بلند کردهام به درگاهت دیدهام را و نامه عملم به گردنم افتاده و همه مردم از من بیزارى جویند، حتى پدر و مادرم و حتى کسی که رنج و تلاشم براى او بوده.
فَاِنْ لَمْ تَرْحَمْنِى فَمَنْ يَرْحَمُنِى؟ وَمَنْ يُؤْنِسُ فِی الْقَبْـرِ وَحْشَتِى؟ وَمَنْ يُنْطِقُ لِسَانِی اِذَا خَلَوْتُ بِعَمَلِی، وَسَاَلْتَنى عَمّٰا اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنِّى فَاِنْ قُلْتُ: نَعَمْ، فَاَيْنَ الْمَهْرَبُ مِنْ عَدْلِكَ؟ وَاِنْ قُلْتُ: لَمْ اَفْعَلْ، قُلْتَ: اَلَمْ اَكُنِ الشَّاهِدَ عَلَيْكَ فَعَفْوَكَ عَفْوَكَ یٰا مَوْلاٰىَ قَبْلَ اَنْ تُلْبَسَ الْاَبْدَانُ سَـرَابِيلَ الْقَطِرَانِ، عَفْوَكَ عَفْوَكَ یٰا مَوْلاٰىَ قَبْلَ جَهَنَّمَ وَالنِّیرَانِ، عَفْوَكَ عَفْوَكَ یٰا مَوْلاٰىَ قَبْلَ اَنْ تُغَلَّ الاَيْدِى اِلَی الاَعْنَاقِ یٰا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ وَخَیْرَ الْغَافِرِينَ.
پس اگر تو نیز به من رحم نکنى پس چه کسی به من رحم کند؟ و کیست که مونس وحشت قبـرم باشد؟ و کیست که زبانم را گویا کند، آنگاه که با عملم خلوت کنم؟ و بپرسی از من آنچه تو بدان داناترى از خودم، پس اگر بگویم آرى، کجا از عدل تو گریزگاهى است؟ و اگر بگویم انجام ندادهام، میگویی: آیا من بر تو شاهد نبودهام؟ پس گذشتت را گذشتت را خواهانم اى مولایم پیش از پوشیدن پیراهن آتش زا، گذشتت گذشتت را خواهم اى مولاى من پیش از گرفتار شدن جهنم و آتش سوزان، گذشتت گذشتت را خواهم اى مولاى من پیش از آنکه دستها به گردنها با زنجیر بسته شود، اى مهربانترین مهربانان و بهتـرین آمرزندگان.
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 اردوی ظهور ...
♦️امتحانهای جزئی قبل از ظهور
❗️ کسانی که در امتحان بزرگ ظهور، کار را زمین خواهند گذاشت...
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 #اربعین چگونه میتواند به حادثه باشکوه #ظهور کمک کند⁉️
#استاد_شجاعی
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔 کی گفته هر وقت دوست داشتی باید بری #کربلا؟!
✖️#زیارت_اربعین وظیفه ماست!
🎙 #استاد_پناهیان
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
[تفسير العياشي ] ، عَنْ دَاوُدَ اَلرَّقِّيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ نِعْمَ اَلْأَرْضُ اَلشَّامُ وَ بِئْسَ اَلْقَوْمُ أَهْلُهَا وَ بِئْسَ اَلْبِلاَدُ مِصْرُ أَمَا إِنَّهَا سِجْنُ مَنْ سَخِطَ اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ دُخُولُ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِصْرَ إِلاَّ مِنْ سَخَطٍ وَ مَعْصِيَةٍ مِنْهُمْ لِلَّهِ لِأَنَّ اَللَّهَ قَالَ: اُدْخُلُوا اَلْأَرْضَ اَلْمُقَدَّسَةَ اَلَّتِي كَتَبَ اَللّٰهُ لَكُمْ يَعْنِي اَلشَّامَ فَأَبَوْا أَنْ يَدْخُلُوهَا فَتَاهُوا فِي اَلْأَرْضِ أَرْبَعِينَ سَنَةً فِي مِصْرَ وَ فَيَافِيهَا ثُمَّ دَخَلُوهَا بَعْدَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ وَ مَا كَانَ خُرُوجُهُمْ مِنْ مِصْرَ وَ دُخُولُهُمُ اَلشَّامَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ تَوْبَتِهِمْ وَ رِضَى اَللَّهِ عَنْهُمْ وَ قَالَ إِنِّي لَأَكْرَهُ أَنْ آكُلَ مِنْ شَيْءٍ طُبِخَ فِي فَخَّارِهَا وَ مَا أُحِبُّ أَنْ أَغْسِلَ رَأْسِي مِنْ طِينِهَا مَخَافَةَ أَنْ يُورِثَنِي تُرَابُهَا اَلذُّلَّ وَ يَذْهَبَ بِغَيْرَتِي .
عَنِ اِبْنِ مَاجِيلَوَيْهِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى اَلْعَطَّارُ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أُورَمَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ هِلاَلٍ اَلصَّيْقَلِ عَنْ شَرِيكِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ اَلْجُعْفِيِّ عَنِ اَلْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: وَلَّى عُمَرُ رَجُلاً كُورَةً مِنَ اَلشَّامِ فَافْتَتَحَهَا وَ إِذَا أَهْلُهَا أَسْلَمُوا فَبَنَى لَهُمْ مَسْجِداً فَسَقَطَ ثُمَّ بَنَى لَهُمْ فَسَقَطَ ثُمَّ بَنَاهُ فَسَقَطَ فَكَتَبَ إِلَى عُمَرَ بِذَلِكَ فَلَمَّا قَرَأَ اَلْكِتَابَ سَأَلَ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هَلْ عِنْدَكُمْ فِي هَذَا عِلْمٌ قَالُوا لاَ فَبَعَثَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَأَقْرَأَهُ اَلْكِتَابَ فَقَالَ هَذَا نَبِيٌّ كَذَّبَهُ قَوْمُهُ فَقَتَلُوهُ وَ دَفَنُوهُ فِي هَذَا اَلْمَسْجِدِ وَ هُوَ مُتَشَحِّطٌ فِي دَمِهِ فَاكْتُبْ إِلَى صَاحِبِكَ فَلْيَنْبُشْهُ فَإِنَّهُ سَيَجِدُهُ طَرِيّاً لِيُصَلِّ عَلَيْهِ وَ لْيَدْفِنْهُ فِي مَوْضِعِ كَذَا ثُمَّ لْيَبْنِ مَسْجِداً فَإِنَّهُ سَيَقُومُ فَفَعَلَ ذَلِكَ ثُمَّ بَنَى اَلْمَسْجِدَ فَثَبَتَ وَ فِي رِوَايَةٍ اُكْتُبْ إِلَى صَاحِبِكَ أَنْ يَحْفِرَ مَيْمَنَةَ أَسَاسِ اَلْمَسْجِدِ فَإِنَّهُ سَيُصِيبُ فِيهَا رَجُلاً قَاعِداً يَدَهُ عَلَى أَنْفِهِ وَ وَجْهِهِ فَقَالَ عُمَرُ مَنْ هُوَ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَاكْتُبْ إِلَى صَاحِبِكَ فَلْيَعْمَلْ مَا أَمَرْتُهُ فَإِنْ وَجَدَهُ كَمَا وَصَفْتُ لَكَ أَعْلَمْتُكَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ فَلَمْ يَلْبَثْ إِذْ كَتَبَ اَلْعَامِلُ أَصَبْتُ اَلرَّجُلَ عَلَى مَا وَصَفْتَ فَصَنَعْتُ اَلَّذِي أَمَرْتَ فَثَبَتَ اَلْبِنَاءُ فَقَالَ عُمَرُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا حَالُ هَذَا اَلرَّجُلِ فَقَالَ هَذَا نَبِيُّ أَصْحَابِ اَلْأُخْدُودِ .
دَعَوَاتُ اَلرَّاوَنْدِيِّ ، عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ مُوسَى لَمَّا أُمِرَ أَنْ يَقْطَعَ اَلْبَحْرَ فَانْتَهَى إِلَيْهِ ضُرِبَتْ وُجُوهُ اَلدَّوَابِّ وَ رَجَعَتْ فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ مَا لِي قَالَ يَا مُوسَى إِنَّكَ عِنْدَ قَبْرِ يُوسُفَ فَاحْمِلْ عِظَامَهُ وَ قَدِ اِسْتَوَى اَلْقَبْرُ بِالْأَرْضِ فَسَأَلَ مُوسَى قَوْمَهُ هَلْ يَدْرِي أَحَدٌ مِنْكُمْ أَيْنَ هُوَ قَالُوا عَجُوزٌ لَعَلَّهَا تَعْلَمُ فَقَالَ لَهَا هَلْ تَعْلَمِينَ قَالَتْ نَعَمْ قَالَ فَدُلِّينَا عَلَيْهِ قَالَتْ لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى تُعْطِيَنِي مَا أَسْأَلُكَ قَالَ ذَلِكِ لَكِ قَالَتْ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ أَكُونَ مَعَكَ فِي اَلدَّرَجَةِ اَلَّتِي تَكُونُ فِي اَلْجَنَّةِ قَالَ سَلِي اَلْجَنَّةَ قَالَتْ لاَ وَ اَللَّهِ إِلاَّ أَنْ أَكُونَ مَعَكَ فَجَعَلَ مُوسَى يُرَادُّ فَأَوْحَى اَللَّهُ أَنْ أَعْطِهَا ذَلِكَ فَإِنَّهَا لاَ تَنْقُصُكَ فَأَعْطَاهَا وَ دَلَّتْهُ عَلَى اَلْقَبْرِ .
📚📖 مطالعه
ثالثاً این موضوع برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است، اما به شرط اینکه ما این را درست درک بکن
2. نهضت حسینی، حماسهای مقدس
گفتیم یک سخن یا منظومه، یک شعر یا نثر حماسی آن است که در روح انسانی جولان و هیجانی در جهت سلحشوری و مقاومت و ایستادگی و دفاع از عقیده ایجاد کند، و یک شخصیت حماسی آن کسی است که در روحش این موج وجود دارد؛ یک روحیه متموّجی از عظمت، غیرت، حمیت، شجاعت، حس دفاع از حقوق و حس عدالتخواهی دارد. و باز عرض کردیم که تاریخچه عاشورا تاریخچهای است که دو صفحه دارد. یک صفحه آن صفحهای است سیاه و تاریک، نمایشی است از جنایت بشریت، جنایت بسیار بسیار عظیمی، یک داستان جنایی و یک ظلم بیحد و حساب است و بنابراین، داستان جنایی ما قهرمانانی دارد که قهرمانان جنایتند. پسر معاویه، پسر زیاد، پسر سعد و یک عده افراد دیگر، قهرمان این داستان جنایی هستند. اما تمام این داستان جنایت نیست؛ یعنی داستان ما یک صفحه ندارد، دو صفحه دارد. تنها این نیست که یک عده جنایتکار بر یک عده مردم پاک و بیگناه جنایت وارد کردند. بله، داستانهایی هست که فقط و فقط جنایی است، یک صفحه بیشتر ندارد و آن هم مملوّ از جنایت است.
مثلاً داستان پسران مسلم بن عقیل فقط یک داستان جنایی است و بس، که دو تا طفل نابالغ بیگناه پدرکشته غریب در یک شهر به دست یک آدم جانی میافتند و او به طمع اینکه به پولی برسد، به شکل فجیعی آنها را به قتل میرساند. وقتی ما این تاریخچه را مطالعه
میکنیم، از یک طرف جنایت میبینیم و از طرف دیگر دو تا طفل معصوم نابالغ غریب که جنایت بر آنها وارد شده است که اینها حرفی هم نداشتهاند و نمیتوانستهاند حرفی داشته باشند چرا که بچههایی در سنین ده ساله و دوازده ساله یا کمتر بودهاند. این فقط یک داستان جنایی است و از نظر آن دو طفل، رثاء است، مصیبت است، مظلومیت است.
اما داستان کربلا این طور نیست؛ یک داستان دو صفحهای است که از نظر آن صفحه دیگر بیشتر قابل مطالعه است. از نظر آن صفحه، جنبه مثبت دارد، صورت فعالی دارد، نمایشگاهی است از عظمت و علوّ بشریت، از رفعت بشریت، نمایشگاه معالی و مکارم انسانیت است، سراسر حماسه است، عظمت و شجاعت و حقخواهی و حقپرستی در آن موج میزند. از این نظر، دیگر قهرمان داستان ما پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد و دیگران نیستند. از این نظر قهرمان داستان پسران علی هستند، حسین بن علی است، عباس بن علی است، دختر علی زینب است، یک عده از مردان فداکار درجه اوّلی هستند که خود حسین که حاضر نیست یک کلمه مبالغه و گزاف در سخنش باشد آنها را ستایش میکند.
امام حسین در شب عاشورا اصحاب خودش را ستایش کرد؛ نگفت یک عده مردم بیگناه و بیچاره فردا کشته میشوید و به عمر شما خاتمه داده میشود، بلکه آنها را ستایش کرد و فرمود: «فَانّی لا اعْلَمُ اصْحاباً اوْفی وَلا خَیراً مِنْ اصْحابی» [1] من یارانی در جهان بهتر از یاران خودم سراغ ندارم؛ یعنی من شما را بر یاران «بدر» (که یاران پیغمبر بودند) ترجیح میدهم، بر یاران پدرم علی ترجیح میدهم، بر یارانی که قرآن کریم برای انبیاء ذکر میکند (وَ کاینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ فَما وَهَنوا لِما اصابَهُمْ فی سَبیلِ اللهِ وَ ما ضَعُفوا وَ مَا اسْتَکانوا وَاللهُ یحِبُّ الصّابِرینَ) [2] ترجیح میدهم، یعنی اعتراف میکنم که همه شما قهرمان هستید. سخنش اینطور آغاز میشود: «مرحبا، مرحبا به گروه قهرمانان!».بنابراین حالا که فهمیدیم این داستان دو صفحه دارد، میخواهیم صفحه دوم آن را هم مورد مطالعه قرار دهیم و اعتراف کنیم که ما در گذشته این اشتباه را مرتکب شدهایم که این داستان را فقط از یک طرف آن مطالعه کردهایم و غالباً آن طرف دیگر داستان را مسکوتٌ عنه گذاشتهایم؛ یعنی ما نمایشگر قهرمانیهای جنایتکارانه پسر معاویه و پسر زیاد و پسر سعد بوده و هستیم.
. ارشاد شیخ مفید، ص 231. ↩
. آل عمران/ 146. ↩
من برای این دستهها [1] حقیقتاً احترام قائل هستم چون ابراز احساسات است، احساساتی صددرصد طبیعی ناشی از عقیده و ایمان. آنهایی که میدانند اگر در یک ملت احساسات طبیعی ناشی از عقیده و ایمان درباره قهرمانان بزرگ آن ملت وجود داشته باشد چقدر ارزش دارد، میدانند که من چه میگویم. نباید اینها را نسخ کرد، نباید با اینها مبارزه کرد، باید اینها را اصلاح کرد. باید این احساسات بسیاربسیار عظیم را که فقط ناشی از قدرت عقیده و ایمان است، اصلاح کرد. آیا اگر شما میلیاردها دلار خرج کنید، میتوانید یک چنین احساساتی در ملت به وجود بیاورید؟!.
اینکه آن بابا از جیب خودش پول خرج میکند، خودش را بیکار میکند، زنجیر برمیدارد پشت خودش را سیاه میکند و اشک او هم متصل جاری است، ارزش دارد و نباید با آن مبارزه کرد و گفت این کارها وحشیگری است. ابراز احساسات برای قهرمانان بزرگ تاریخ وحشیگری نیست. فقط اشتباه او در این است که وقتی میخواهد ابراز احساسات کند، به شکلی ابراز احساسات میکند که نمایشگر قهرمانی جنایتکارانه جنایتکاران و نمایشگر مظلومیت آن کسی است که به او عشق میورزد و علاقه دارد. او نمیداند حالا که میخواهد نمایشگری بکند باید طوری نمایشگری بکند که نمایشگر حماسه حسینی باشد، نمایشگر آن جنبه نورانی و روشن تاریخ عاشورا باشد، نمایشگر روح حسین بن علی باشد. خوشبختانه کم و بیش این بیداری پیدا شده است و گاهی انسان به چشم میبیند که بعضی از دستجات توجه کردهاند که چه باید بکنند و چه میکنند.
مرد بزرگ، روحش صاحب حماسه است، خواه برای خودش کار کرده باشد یا برای یک ملت و یا برای بشریت و انسانیت کار کرده باشد و یا حتی بالاتر از انسانیت فکر کند و خودش را خدمتگزار هدفهای کلی خلقت بداند، که اسم آن را «رضای خدا» میگذارد، بدین معنی که خداوند این خلقت را آفریده و برای آن یک مسیر و هدف کلی قرار داده است؛ این راه، راه رضای خداست.
مرد بزرگ کسی است که در روحش حماسه وجود داشته باشد؛ غیر از این نمیتواند باشد. نادرشاه افشار اگر یک حماسه در روحش وجود نمیداشت، نمیتوانست افاغنه را از ایران بیرون کند و نمیتوانست هندوستان را فتح کند؛ این خودش یک حماسه است. اما اینکه بعد کارش به یک مالیخولیا کشید و خودش دشمن جان ملت خودش شد، مطلب
. [دستههای عزاداری] ↩
دیگری است.
اسکندر، خواه ناخواه در روحش یک حماسه، یک موج وجود داشته است، شاه اسماعیل همینطور، ناپلئون همینطور. اسکندر، نادرشاه و شاه اسماعیل، همه اینها یک اراده بزرگ هستند، یک همت بزرگ هستند، یک حماسه بزرگ هستند ولی حماسه مقدس نیستند، برای اینکه هر یک از اینها میخواهد شخصیت خودش را توسعه بدهد، میخواهد همه چیز را در خودش هضم کند، میخواهد ملتها و مملکتهای دیگر را در مملکت خویش هضم کند؛ و لذا از نظر یک ملت، یک قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر یک جنایتکار است. اسکندر برای یونانیان یک قهرمان است و برای ایرانیان یک جنایتکار؛ برای یونانی یک قهرمان است چون به یونان عظمت داد، چون قدرتهای دیگر، ثروتهای دیگر، عظمتهای دیگر را خرد کرد و پرچم یونان را در مملکتهای دیگر به اهتزاز درآورد. اما از نظر قوم مغلوب، او نمیتواند یک قهرمان باشد. ناپلئون برای فرانسویها قهرمان است، اما آیا برای روسیه یا برای انگلستان هم قهرمان است؟ البته نه. آنها حماسه هستند، ولی یک حماسه فردی از نوع خودخواهی. یک حماسه بزرگ است یعنی یک خودخواهی بزرگ است، یک خودپرستی بزرگ است، یک جاه طلبی بزرگ است. (در مقابل جاه طلبیهای کوچک، جاه طلبیهای بزرگ هم در دنیا پیدا میشود.) اما این حماسهها حماسههای مقدس شمرده نمیشوند.
مشخصات حماسه مقدس
حماسه مقدس مشخصات دیگری دارد که عرض میکنم، مشخصاتی که به موجب آنها دیگر ناپلئون و اسکندر نمیتوانند حماسه مقدس باشند. حماسه مقدس آن کسی است که روحش برای خود موج نمیزند، برای نژاد خود موج نمیزند، برای ملت خود موج نمیزند، برای قاره یا مملکت خود موج نمیزند؛ او اساساً چیزی را که نمیبیند شخص خود است، او فقط حق و حقیقت را میبیند و اگر خیلی کوچکش بکنیم باید بگوییم بشریت را میبیند. این آیه قرآن یک آیه حماسی است: «قُلْ یا اهْلَ الْکتابِ تَعالَوْا الی کلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکمْ الَّا نَعْبُدَ الَّا اللهَ وَلا نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَلا یتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً ارْباباً مِنْ دونِ اللهِ» [1] ای اهل کتاب، ای کسانی که ادعای مذهب دارید! بیایید با همدیگر یک سخن داشته باشیم، بیایید
. آل عمران/ 64. ↩