eitaa logo
📚📖 مطالعه
64 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
912 ویدیو
67 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح و تفسیر دورنمایى از عصر جاهلیّت امام(علیه السلام) در این فراز کوتاه و پرمحتوا و ضمن بیان بیست و چند جمله فشرده و گویا، وضع زمان جاهلیّت را به طور دقیق ترسیم مى کند آن چنان که هر خواننده اى گویى خود را در آن عصر و زمان احساس مى کند و تمام نابسامانیها و بدبختیهاى مردم آن عصر را با چشم خویش مى بیند. بى اغراق مى توان گفت که امام(علیه السلام) در این جمله هاى کوتاه و فشرده، یک کتاب بزرگ را خلاصه کرده است و این نشانه دیگرى از قدرت بیان و فصاحت و بلاغت و عمق و زیبایى فوق العاده سخنان آن حضرت است.(۱) بدیهى است تا وضع سابق مردم، یعنى قبل از قیام رسول خدا، دقیقاً ترسیم نشود، عظمت رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خدمتى که او به جامعه انسانیّت کرد و اثرى که آیین پاکش گذاشت به طور کامل روشن نخواهد شد. همیشه این گونه مقایسه هاست که عظمت کار و برنامه انبیا و مردان بزرگ را در طول تاریخ مشخص مى کند. در نخستین جمله ها مى فرماید:«خداوند پیامبرش را در زمانى فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار بودند; فتنه هایى که رشته دین در آن گسسته و ستونهاى ایمان و یقین متزلزل شده، اصول اساسى فطرت و ارزشها دگرگون گشته; و امور مردم پراکنده و متشتّت و راه فرار از فتنه ها بسته، و پناهگاه و مرجع، ناپیدا بود» (وَ النّاسُ فی فِتَن انْجَذَمَ(۲) فیها حَبْلُ الدّینِ، وَ تَزَعْزَعَتْ(۳) سَوارِی(۴) الْیَقینِ، وَاخْتَلَفَ النَّجْرُ(۵) وَ تَشَتَّتَ الاَمْرُ وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِیَ المَصْدَرُ). از یکسو، فتنه هاى شیاطین و وسوسه هاى هواپرستان، رشته هاى ایمان و اعتقاد و معارف دینى را پاره کرده بود و از سوى دیگر، نابسامانى، سراسر جامعه را فرا گرفته و آتش اختلافات از هر سو زبانه مى کشید; و از همه بدتر این که در چنین شرایطى نه راه فرارى وجود داشت و نه پناهگاهى، و مردم مجبور بودند در آن محیط آلوده به انواع انحراف و گناه بمانند و در آن لجنزار متعفّن دست و پا بزنند. تعبیر به «حبل الدّین» (ریسمان دین) که به صورت مفرد آمده، اشاره اى به وحدت آیین حق است و این که تمام اصول تعلیمات انبیا به ریشه واحدى باز مى گردد; هر چند دستورات و برنامه ها و تعلیم معارف، با گذشته تفاوت مى یافته است. قرآن مجید در یک جمله پرمعنا در این زمینه از قول مؤمنان صادق مى گوید: «لا نُفَرِّقُ بَیْنَ اَحَد مِنْ رُسُلِهِ».(۶) تعبیر به «اختلف النَجر» نشان مى دهد که اختلافات در عصر جاهلیّت اختلافات صورى و در شاخ و برگ نبود; بلکه اختلافات اصولى و بنیادین بود. بلکه مى توان گفت این تعبیر اشاره اى است به این معنا که حتّى پایه هاى فطرت انسانى و اصول شناخته شده فطرى مانند توحید و عشق به نیکیها و پاکیها همه متزلزل شده بود و یا نظام ارزشى جامعه بسیار متفاوت گشته و هر گروهى با معیار جداگانه اى با مسائل برخورد داشتند و همین عامل اساسى تشتّت امور بود. تعبیر به «تَشَتَّتَ الاَمْر» مى تواند اشاره اى به اختلاف فوق العاده مذاهب آن زمان باشد (به این طرز که منظور از امر را امر دین بدانیم) و یا تشتّت و پراکندگى در همه امور اجتماعى، چه امر دین و چه دنیا، چه مسائل مربوط به اجتماع و چه خانواده، چه مسائل اقتصادى، یا اخلاقى. و معناى دوّم تناسب بیشترى با عصر جاهلیّت دارد; و بدبختى بزرگ، این جاست که انسان در میان شک و تردید و بى ایمانى و انواع اختلافات و پراکندگى و فساد غوطهور باشد و راه گریزى نیز از آن نداشته باشند به طورى که یأس و ناامیدى سرتاپاى وجود او را فرا گرفته باشد. و این یک ترسیم واقعى از آن زمان است. سپس در پنج جمله دیگر نتایج آن وضع نابسامان را بیان فرموده، مى گوید: «در چنین محیطى هدایت فراموش شده و گمراهى و نابینایى، همه را فرا گرفته بود; و درست به همین دلیل خداوند رحمان معصیت مى شد و شیطان یارى مى گردید و ایمان بدون یار و یاور مانده بود» (فَالْهُدى خامِل(۷) وَ الْعَمَى شامِل عُصِیَ الرَّحْمنُ وَ نُصِرَ الشَّیْطانُ وَ خُذِلَ الایمانُ). بدیهى است براى پیمودن راه اطاعت خداوند از یکسو نور هدایت لازم است و از سوى دیگر چشم بینا; در محیطى که نه چراغ فروزانى وجود دارد و نه چشم بینایى، مردم خواه ناخواه به صورت لشکریان شیطان درمى آیند و معصیت و گناه، سراسر جامعه را فرا مى گیرد. این نکته قابل توجّه است که در جمله (عُصِىَ الرَّحْمن) از میان تمام نامهاى خداوند بر نام رحمان تکیه شده که اشاره به این است که خداوندى که رحمتش دوست و دشمن را فرا گرفته، اطاعتش یک امر فطرى و بدیهى است; امّا کوردلان عصر جاهلیّت حتّى از دیدن چنین واقعیّتى محروم بودند.
باز در چهار جمله دیگر چنین نتیجه گیرى مى فرماید: «در این شرایط نابسامان، ارکان ایمان فرو ریخته و نشانه هاى آن ناشناخته مانده و طرق آن ویران و شاهراه هایش ناپیدا بود» (فَانْهارَتْ(۸) دَعائِمُهُ وَ تَنَکَّرَتْ مَعالِمُهُ وَ دَرَسَتْ(۹) سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُکُهُ(۱۰)). تعبیر به «دعائم» ممکن است اشاره به مردان الهى و رهروان راه حق و یا تعلیمات اصولى انبیا باشد و تعبیر به «انهارت» اشاره به نابود کردن آنها و یا فراموش کردنشان باشد; معالم مى تواند اشاره به کتب آسمانى پیشین و یا اصول تعلیمات انبیا باشد و «سبل» و «شرک» اشاره به طرق و راه هاى شناخت است ـ اعم از طرق عقلانى و فطرى و یا طریق وحى و تعلیمات آسمانى. این نکته نیز قابل توجّه است که شُرُک همان طور که قبلا اشاره شد به معناى شاهراه است. راه هاى کوچک ممکن است محو و فراموش شود ولى شاهراه ها معمولا خود را نشان مى دهند; امّا در چنین جامعه اى حتّى شاهراه هاى هدایت نیز محو و نابود شد. در یک نتیجه گیرى دیگر امام(علیه السلام) مى فرماید: در چنین شرایط و وضعى، مردم در دام شیطان افتاده و به پیروى او تن داده بودند «شیطان را اطاعت کرده و در مسیر خواسته هاى او گام برمى داشتند» (اَطاعُوا الشَّیْطانَ فَسَلَکُوا مَسالِکَهُ) و «درست در همین حال در آبشخور شیطان وارد شدند و از آن سیراب گشتند» (وَ وَرَدُوا مَناهِلَهُ(۱۱)). نتیجه آن همان شد که امام(علیه السلام) در جمله هاى بعد فرموده: «به وسیله آنها (مردمى که در دام شیطان گرفتار بودند) نشانه هاى شیطان آشکار و پرچم وى به اهتزاز در آمده بود» (بِهِمْ سارَتْ(۱۲) اَعْلامُهُ، وَ قامَ لِواؤُهُ). سپس در ترسیم دقیق و با تشبیهات گویا و زنده اى مى فرماید: «این در حالى بود که مردم در فتنه ها گرفتار بودند که با پاى خویش آنان را لگدمال نموده و با سُم خود آنها را له کرده بود و همچنان (این هیولاى فتنه) بر روى پاى خود ایستاده بود» (فِى فِتَن داسَتْهُمْ(۱۳) بِاخْفافِها(۱۴) وَوَطِئَتْهُمْ بِاَظْلافِها(۱۵)، وَقامَتْ عَلى سَنابِکِها(۱۶)).(۱۷) آیا این فتنه ها همان فتنه هایى است که در بالا به آن اشاره شد یا فتنه هاى دیگرى است; ظاهر این است که همان فتنه هاست که با اوصاف و آثار دیگرى بیان شده. در این جا امام(علیه السلام)فتنه هاى عصر جاهلیّت را به حیوان وحشى و خطرناکى تشبیه کرده که با سُم خود صاحبش را لگدمال نموده و همچنان بر سر پا ایستاده تا هر حرکتى را در برابر خود ببیند در زیر پاى خود له کند. تعبیر به «سنابک» که به معناى سر سُم حیوانات تک سُم است اشاره لطیفى به این حقیقت است که فتنه هرگز شکست نخورده بلکه با قدرت تمام، سایه شوم خود را بر مردم افکنده بود (زیرا این گونه حیوانات هنگامى بر سر سُم مى ایستند که کاملا آماده نشان دادن عکس العملهاى خشن از خود باشند). به این ترتیب اوضاع در آن زمان به قدرى خراب و پیچیده بود که امیدى براى نجات نمى رفت. درست به همین دلیل امام(علیه السلام) در آخرین جمله هاى خود چنین نتیجه گیرى مى فرماید: «آنها در میان فتنه ها گم گشته و سرگردان و نادان و فریب خورده بودند» (فَهُمْ فیها تائِهُونَ(۱۸) حائِرُونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ). تائهون:اشاره به این است که راه حق را به کلّى گم کرده و حتّى خویشتن خویش را نیز از دست داده بودند. حائرون: اشاره به نهایت تحیّر و سرگردانى آنهاست که حتّى قدرت تصمیم گیرى براى اندیشیدن به راه نجات نداشتند. جاهلون: اشاره به این است که اگر فرضاً تصمیم براى نجات مى گرفتند جهل و بى خبرى به آنها اجازه پیدا کردن راه نمى داد. مفتونون: اشاره به اوهام و خیالات و فریب و نیرنگهایى است که آنها را به خود جلب و جذب کرده بود، سراب را آب و مجاز را حقیقت مى پنداشتند. اینها در حالى بود که «مردم آن زمان در (کنار) بهترین خانه (در کنار خانه خدا و سرزمین انبیاى بزرگ) زندگى داشتند، ولى با همسایگانى که بدترین همسایگان بودند» (فى خَیْرِ دار وَ شَرِّ جیران).(۱۹) به خاطر این بدبختیهاى مضاعف و متراکم «خوابشان بى خوابى و سرمه هاى چشمشان اشکها بود (هرگز استراحت و آرامشى نداشتند و هیچ گاه به خاطر جنایات مکرّرى که صورت مى گرفت و مصایبى که پى در پى روى مى داد اشک چشمانشان خشک نمى شد)!» (نَوْمُهُمْ سُهُود،(۲۰) وَ کُحلُهُمْ دُمُوع). و اسفناک تر این که «در سرزمینى مى زیستند که دانشمندش به حکم اجبار لب فرو بسته و قدرت بر هدایت و نجات مردم نداشت و جاهلش گرامى بود و حاکم بر جامعه» (بِارْض عالِمُها مُلجَم وَ جاهِلُها مُکْرَم). براى جمله «فى خیر دار» چهار تفسیر متفاوت در کلمات مفسّران نهج البلاغه دیده مى شود، بعضى چنان که گفتیم آن را اشاره به خانه کعبه و حرم امن الهى دانسته اند (بنابراین که جمله هاى بالا همه ناظر به توصیف عصر جاهلیّت باشند) در حالى که بعضى دیگر آن را اشاره به سرزمین شامات دانسته اند که آن هم از اراضى مقدّسه و سرزمین انبیاى بزرگ
بود ولى شامیان آن زمان که لشکر معاویه را تشکیل مى دادند بدترین همسایگان آن زمین بودند (این در صورتى است که جمله هاى بالا را ناظر به عصر خود آن حضرت بدانیم). احتمال سوّم این که منظور از آن کوفه و جایگاه زندگى خود آن حضرت باشد که یک مُشت منافقان و عهدشکنان و همسایگان بد، آن سرزمین را احاطه کرده بودند. احتمال چهارم این که منظور از آن، سراى دنیاست که افراد آلوده و بدکار در آن فراوانند. تفسیر اوّل از همه مناسب تر و صحیح تر به نظر مى رسد و تعبیرات بالا همه با آن هماهنگ است; بنابراین تفسیر جمله «نَوْمُهُمْ سُهُود» تا آخر اشاره به ناامنیها و پریشان حالیها و مصایب عصر جاهلیّت است و عالمان، همان افراد پاکى بودند که بعد از ظهور پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سرعت در اطراف او جمع شدند و جاهلان، فاسدان و مفسدان قریش و مانند آنها بودند; امّا بنابر تفسیرهاى دیگر ناظر به ناامنیهاى عصر معاویه و مشکلات شام و عراق در آن زمان است و همان گونه که اشاره شد این تفسیرها با روح خطبه چندان سازگار نیست. شاهد این معنا علاوه بر آنچه گفته شد حدیثى است که ابن ابى الحدید در کتاب خود از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل کرده است که هنگام حکایت حال خود در آغاز بعثت مى فرماید: «کُنْتُ فى خَیْرِ دار وَ شَرِّ جیران; من در بهترین سرا و در میان بدترین همسایگان بودم».(۲۱) تعبیر به «نَوْمَهُمْ سُهُود وَ کُحْلُهُمْ دُمُوع» اشاره لطیفى است به شدّت ناامنى و مصایب بسیار آن دوران، که اگر شبها به خواب مى رفتند خوابى بود ناآرام و توأم با ترس و وحشت و بى خوابیهاى مکرّر، و دامنه مصایب آن قدر گسترده بود که به جاى سرمه اى که مایه زینت و آرایش چشم است، اشکهاى مداوم و سوزان که سرچشمه انواع ناراحتیهاست از چشمانشان جارى بود. طبیعى است در چنین سرزمینى، عالمان که در آغاز اسلام تنها یاران پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)بودند، مجبور به لب فرو بستن و جاهلان که سران قریش و بزرگان شرک و الحاد بودند، در نهایت احترام مى زیستند. این احتمال نیز وجود دارد که منظور از عالم، موحّدان و آگاهان محدود و معدود قبل از بعثت پیامبر مانند عبدالمطلب و ابوطالب و قُسّ بن ساعده و لُبَیْدبن ربیعه و امثال آنان، باشند.     نکته ترسیمى از زندگى مرگبار انسانها در عصر جاهلى امام(علیه السلام) در عبارات فشرده و بسیار پر محتواى بالا، ترسیم دقیق و زنده اى از وضع عصر جاهلیّت عرب فرموده است که با مطالعه دقیق آن، گویى انسان خود را در آن عصر مشاهده مى کند و همه نابسامانیها و تیره روزیها و زشتیهاى آن زمان را با چشم مشاهده مى کند. این بیان از یکسو عظمت مقام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را روشن مى سازد چرا که هر قدر تاریکى عمیقتر و سیاهى شدیدتر باشد نور و روشنایى آشکارتر به نظر مى رسد و عظمت خدمات پیامبر اسلام و سازندگى آیین پاکش واضح تر مى شود. چرا که جامعه آن چنانى را به جامعه اسلامى عصر رسول خدا تبدیل کردن کارى غیر ممکن به نظر مى رسید و تنها قدرت اعجاز و نیروى عظیم وحى و عمق و جامعیّت دستورات اسلام توانست این چنین معجزه اى را نشان دهد. از سوى دیگر، گویا اشاره اى است به تجدید افکار و آداب و رسوم جاهلى در عصر آن حضرت، که به خاطر انحراف مردم از دستورهاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)در دوران خلفاى پیشین رخ داد. این معلّم بزرگ عالم انسانیّت فریاد خویش را در لابه لاى این تعبیرات آشکار ساخته و به مردم عصر خود هشدار مى دهد که چشم باز کنند و درست بنگرند که در کجا بودند و اکنون در کجا هستند و از خطراتى که آینده جامعه اسلامى را به خاطر زنده شدن عادات و رسوم جاهلى شدیداً تهدید مى کند، آگاه شوند. جالب این که امام این خطبه را بعد از بازگشت از صفّین ایراد فرموده و به وسیله آن دلیل ناکامیها را در جنگ صفّین بیان مى فرماید و با زبان معروف «ایّاکَ اَعْنى وَاسْمَعى یا جاره; منظورم تویى ولى اى همسایه تو بشنو» که زبان کنایى بلیغ و رسایى است، یاران خود را آگاه و باخبر مى سازد. مطالعه این جمله هاى تکان دهنده براى امروز ما مسلمانها و آنچه را در دنیاى حاضر و عصر تمدن ماشینى مى بینیم نیز هشدار دیگرى است; چرا که جمله به جمله آن کاملا بر اوضاع و احوال کنونى دنیاى مادّى قابل تطبیق است. امروز هم مردم در درون فتنه ها فرو رفته اند، ارکان ایمان و یقین متزلزل شده، راه هاى شناخت حق، در میان تبلیغات زیانبار و آلودگى به فساد اخلاق پنهان گشته، امور مردم پراکنده و متشتّت و راه فرار از فتنه ها پیچیده، گمراهى و نابینایى فرا گیر و هدایت به فراموشى سپرده شده است.
گناه و معصیت جامعه بشرى را فرا گرفته و شیاطین یکّه تاز میدان جهانند. آرى! هم در عصر آن امام بزرگوار مردم غفلت زده به سوى ارزشهاى جاهلى روى آورده بودند و هم در عصر ما و عجیب تر این که چنان مردم آن زمان به خواب فرو رفته بودند که فریادهاى بیدارگر این معلّم بزرگ، چز در گروه خاصّى اثر نکرد و همچنان به راه خود ادامه دادند و ارزشهاى عصر جاهلیّت را یکى پس از دیگرى زنده کردند و سرانجام حکومت اسلامى تبدیل به خلافت امویان و عبّاسیان شد و نه تنها پیشرفت اسلام را در جهان، متوقّف ساخت که ضربه هاى شدیدى بر پیکر اسلام و مسلمین وارد کرد! براى تکمیل این بحث شایسته است نگاه عمیق ترى به اوضاع مردم از جهات مختلف در عصر جاهلیّت داشته باشیم و آنچه را امام(علیه السلام) در جمله هاى کوتاه و پرمعنایش بیان فرموده گسترده تر در لابه لاى آیات قرآن و تواریخ آن زمان مشاهده کنیم. جاهلیّت عرب ـ و جاهلیّتهاى مشابه آن در اقوام دیگر ـ نشان دهنده مجموعه اى از عقاید باطل و خرافات و آداب و رسوم غلط و گاه زشت و شرم آور و کارهاى بیهوده و برخوردهاى قساوتمندانه بوده، بتهایى را از سنگ و چوب مى تراشیدند و پرستش مى کردند و در مشکلات خود به آن پناه مى بردند و این موجودات بى شعور را شفیعان درگاه خدا و حاکم بر مقدّرات و خیر و شرّ خود، مى پنداشتند. تنها دختران خود را با دست خویش ـ به عنوان دفاع از ناموس یا به عنوان این که دختر ننگى است در خانواده ـ زنده به گور نمى کردند، بلکه گاه پسران خود را نیز با دست خود به قتل مى رساندند، گاه به عنوان قربانى براى بتها و گاه به خاطر فقر و تنگدستى شدید!(۲۲) و نه تنها از این جنایت عظیم و بى مانند، نگران نبودند بلکه به آن افتخار مى کردند و از نقاط مثبت خانواده خود مى شمردند! مراسم نماز و نیایش آنها کف زدنها و سوت کشیدن هاى ممتدّ، کنار خانه کعبه بود و حتّى زنانشان به صورت برهنه مادرزاد احیاناً اطراف خانه خدا طواف مى کردند و آن را عبادت مى شمردند.(۲۳) جنگ و خونریزى و غارتگرى مایه مباهاتشان بود و زن در میان آنان متاع بى ارزشى محسوب مى شد که از ساده ترین حقوق انسانى محروم بود و حتّى گاه بر روى آن قمار مى زدند. فرشتگان را دختران خدا مى دانستند در حالى که ـ همان گونه که در بالا اشاره شد ـ تولّد دختر را ننگ خانواده خود مى پنداشتند: «وَیَجْعَلُونَ للهِِ الْبَناتِ سِبْحانَهُ وَلَهُمْ ما یَشْتَهُونَ»(۲۴) «اَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ اِناثاً وَهُمْ شاهِدُونَ».(۲۵) آنها احکام خرافى عجیبى داشتند، از جمله مى گفتند: جنینهایى که در شکم حیوانات ماست، سهم مردان است و بر همسران حرام است امّا اگر مرده متولّد شود همگى در آن شریکند.(۲۶) هنگامى که از همسر خود ناراحت مى شدند و مى خواستند او را مورد غضب شدید قرار دهند، ظهار مى کردند، یعنى کافى بود به او بگویند: «اَنْتِ عَلَىَّ کَظَهْر اُمّى; تو نسبت به من همچون مادرم هستى» این سخن به عقیده آنها سبب مى شد که آن زن به منزله مادر باشد و تحریم گردد، بى آن که حکم طلاق را داشته باشد و به این ترتیب زن را در یک حال بلاتکلیفى مطلق قرار مى داد.(۲۷) از ویژگیهاى دردناک عصر جاهلیّت مسأله جنگ و خونریزى وسیع و گسترده و کینه توزیهایى بود که پدران براى فرزندان به ارث مى گذاشتند. همان وضع وخیمى که قرآن مجید از آن به «شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ» (لبه پرتگاه آتش) تعبیر کرده مى فرماید: «وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَکُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَة مِنَ النّار فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها; نعمت بزرگ خدا را بر خویشتن به یاد آرید که دشمن یکدیگر بودید و خدا در میان دلهاى شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید، و شما بر لب پرتگاهى از آتش بودید خدا شما را نجات داد».(۲۸) عقاید دیگرى از قبیل اعتقاد به ارتباط نزول باران با طلوع و غروب ستارگان خاص، و فال نیک و بد زدن به پرندگان و ایمان به غولهاى بیابان و مانند اینها در میان آنها وجود داشت که قرآن مجید از مجموع آنها به عنوان «ضلال مبین; گمراهى آشکار» تعبیر کرده است. چه تعبیر رسا و گویایى! مى فرماید: «هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُمّیّین رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبین; او کسى است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مى خوانَد و آنها را تزکیه مى کند و به آنان کتاب و حکمت مى آموزد و به یقین، پیش از آن در گمراهى آشکار بودند».(۲۹) آرى این بود سرگذشت عرب جاهلى ـ و همین است ویژگیهاى اصلى جاهلیّتهاى قرون و اعصار که در اَشکال مختلف و محتواى واحد ظاهر مى شود ـ و از همین جاست که به عظمت و بزرگى کار پیامبر اسلام و قرآن مجید مى توان پى برد و چه خوب مى گوید
یکى از فرزانگان غرب به نام «توماس کارل» که مى گوید: «خداوند عرب را به وسیله اسلام از تاریکیها به سوى روشناییها هدایت فرمود، از ملّت خموش و راکدى که نه صدایى از آن مى آمد و نه حرکتى محسوس بود، ملّتى به وجود آورد که از گمنامى به سوى شهرت، از سستى به سوى بیدارى، از پستى به سوى فراز و از عجز و ناتوانى به سوى نیرومندى سوق داده شد. نورشان از چهارسوى جهان مى تابید از اعلان اسلام، یک قرن بیشتر نگذشته بود که مسلمانان یک پا در هندوستان و پاى دیگر در اندلس نهادند و بالاخره در همین مدّت کوتاه، اسلام بر نصف دنیا نورافشانى مى کرد.(۳۰) پاورقی : ۱. بنابر آنچه در بالا گفته شد، «واو» در جمله «و النّاس فى فتن...» واو حاليه است يعنى خداوند پيامبر(صلى الله عليه وآله) را مبعوث کرد در حالى که مردم در چنين شرايطى بودند ولى بعضى از مفسّران نهج البلاغه احتمال داده اند واو ابتدائيه باشد و اين جمله ها ترسيمى از وضع مردم در عصر و زمان خود امام(عليه السلام) بوده باشد ولى اين احتمال بسيار بعيد به نظر مى رسد و حق همان احتمال اوّل است هر چند ممکن است اين تعبيرات هشدارى باشد که مبادا مردم عصر او، بر اثر هواپرستى و خودخواهى تدريجاً به زمان جاهليّت بازگردد. ۲. «اِنْجَذَمَ» از مادّه «انجذام» به معناى قطع شدن و از هم گسيختن است و جذام را به آن بيمارى مخصوص، به خاطر اين مى گويند که باعث بريده شدن اعضاست. ۳. «تزعزعت» از مادّه «زعزع» به معناى به حرکت درآوردن و مضطرب ساختن است مثلا گفته مى شود زَعْزَعَ الرّيحُ الشَّجَرةَ يعنى باد درخت را به حرکت و لرزه درآورد. ۴. «سوارى» جمع «سارية» به معناى ستون است. ۵. «نَجر» (بر وزن فجر) به معني اصل و ريشه و بنياد و گاه به معني اصلاح کردن و تراشيدن و شکل و هيأت نيز آمده است و نجّار را به همين سبب نجار مي گويند و در خطبه فوق با معني اصول سازگارتر است. ۶. سوره بقره، آيه ۲۸۵. ۷. «خامل» به معناى چيز فراموش شده و بى ارزش است. ۸. «انهارت» از مادّه «انهيار» به معناى انهدام و فرو ريختن است. ۹. «دَرَسَتْ» از مادّه «دروس» به معناى کهنه شدن و از ميان رفتن آثار چيزى است. ۱۰. «شُرُک» جمع «شرکة» (بر وزن حسنه) و بعضى آن را جمع اَشْراک دانسته اند به معناى شاهراه است. ۱۱. «مناهل» جمع «منهل» به معناى آبشخور (جايى که دست به آب رودخانه مى رسد و مى توان از آن آب برداشت). ۱۲. «سارت» از مادّه «سَوْر» به معناى بر افراشته شدن و بالا آمدن است. ۱۳. «داست» از مادّه «دَوْس» و «دياس» به معناى پايمال کردن است. ۱۴. «اخفاف» جمع «خُف» به معناى چکمه و قسمت پايين پاى شتر است که شباهت به چکمه دارد. ۱۵. «اظلاف» جمع «ظِلْف» به معناى سُم حيواناتى است که سُمشان دوتايى و شکافدار است مانند گوسفند و گاو. ۱۶. «سنابک» جمع «سبْک» (بر وزن قنفذ) به معناى حيواناتى است که تک سُم هستند مانند اسب. ۱۷. جمله «فى فِتَنِ داسَتْهُمْ» مى تواند متعلق به محذوفى باشد و در تقدير «و النّاس فى فِتَن داسَتْهُمْ» است. بعضى نيز احتمال داده اند جار و مجرور متعلق به سارَتْ در جمله قبل بوده باشد امّا احتمال اوّل قويتربه نظر مى رسد. ۱۸. «تائهون» جمع «تائه» به معناى گمشده و سرگردان است. ۱۹. بعضى جار و مجرور در «فى خير دار» را متعلق به «مفتونون» دانسته اند در حالى که مناسبتر آن است که خبر براى مبتداى محذوف باشد و در تقدير «و النّاس فى خير دار» باشد و مجموع جمله حال است براى عصر جاهليّت و (واو) در «و شرّ جيران» به معناى مَعَ مى باشد. ۲۰. «سهود» مصدر است و به معناى بى خوابى و کم خوابى است. (صحاح، مفردات، لسان العرب و مقاييس) ۲۱. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱، ص ۱۳۷. ۲۲. وَکَذِلکَ زَيَّنَ لِکَثير مِنَ الْمُشْرِکينَ قَتْلَ اَوْلادِهِمْ شُرَکائُهُمْ (سوره انعام، آيه ۱۳۷) وَلا تَقْتُلُوا اَوْلادَکُمْ خَشْيَةَ اِمْلاق (سوره اسراء، آيه ۳۱) وَاِذَا الْمَوْؤدَةُ سُئِلَتْ بِاَىِّ ذَنْبِ قُتِلَتْ (سوره تکوير، آيه ۸). ۲۳. وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ اِلاّ مُکاءً وَ تَصدِيَة (سوره انفال، آيه ۳۵) در شأن نزول معروف و مشهور سوره برائت مى خوانيم: از جمله امورى که على(عليه السلام) مأمور شد اعلان ممنوعيت آن را در موسم حج در کنار خانه خدا بکند طواف نکردن افراد عريان بود وَلا يَطُوفَنَّ بِالْبَيْتِ عُرْيان (نور الثّقلين، ج ۲، ص ۱۷۹ تا ۱۸۱، ح ۱۴ و ۱۷ و ۱۸ و ۲۰ و مجمع البيان، ج ۵، ص ۳). ۲۴. سوره نحل، آيه ۵۷. ۲۵. سوره صافات، آيه ۱۵۰. ۲۶. «وَقالُوا ما فى بُطُونِ هذِهِ الاَنْعامِ خالِصَةً لِذُکُورِنا وَ مُحَرَّم عَلى اَزْواجِنا وَ اِنْ يَکُنْ مَيْتَةً فَهُمْ فيه شُرکاءُ». (سوره انعام، آيه ۱۳۹).
۲۷. «وَ ما جَعَلَ اَزْواجَکُمْ اللائى تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ اُمَّهاتَکُمْ». (سوره احزاب، آيه ۴) ـ «اِنْ اُمَّهاتُهُمْ الاّ الّلائى وَلَدْنَهُمْ وَ انَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَولِ وَ زُوراً». (سوره مجادله، آيه ۲). ۲۸. سوره آل عمران، آيه ۱۰۳. ۲۹. سوره جمعه، آيه ۲. ۳۰. عذر تقصير
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📼 جلسه سی‌ و یکم ... ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ 🎧 |    ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲    ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ‌ ↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓↓ https://eitaa.com/ghararemotalee/10744 —— ⃟‌ ———————— 🤲 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
8163141664.mp3
12.62M
🔊 | ۳۱  •──•❃❀✿◇✿❀❃•──• 00:30 ◇ ماجرای سوم کتاب آن سوی مرگ( آقای دکتر ) * اعتدال هوای بهشتی * کیفیت پرواز دکتر در باغ بهشتی * آیا در بهشت نیروی جاذبه وجود دارد ؟ * ارتباط پرواز و صورت سیر فرد * ملکوت سُفلی و عُلیا * عدم وجود جبر در برزخ بهشتی * توصیف احساسات و هیجانات دکتر در پرواز * چگونگی حشر حیوانات * آیا حیوانات هم نفْس دارند ؟ * حرف زدن پدیده‌های بهشتی * حضور دکتر درون قطره * سطوح متفاوت بهشت * اجر ویژه خدا برای * موسیقی ملکوتی، آیاتی الهی توحیدی * حقیقت همراه ادیان، یکی است. 📅 ۱۳۹۸/.../... ⏰ مدت زمان : ۳۰:۲۴ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🧾دسترسی به فهرست جلسات : https://eitaa.com/ghararemotalee/2494 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 شیعه‌ی خوب کسی است که امام زمانش را حس کند! | منبع : جلسه ۱۸ از مبحث شرح زیارت ال یاسین @ostad_shojae | montazer.ir —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
46.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿 با این کار توی نماز خوندن‌های علیه‌السلام شریک شو! 🎙 @ostad_shojae | montazer.ir ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
حرف خاص.mp3
22.36M
📿 با این کار توی نماز خوندن‌های علیه‌السلام شریک شو! ۹۱ | @ostad_shojae | montazer.ir ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ اهل بیت علیهم‌السلام از ما انتظار دارن، با خوبی‌های دیگران، سلیقه‌ای برخورد نکنیم! | منبع : فضائل امام حسن علیه السلام @ostad_shojae | montazer.ir ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏✨
هدایت شده از مباحث
🌸 ماه ، بهار زندگی است. ┅─────────── 🤲 ‌ ‌ ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💭 آقای از مهربانی علیه السلام ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۳ هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ، وَ لَجَاُ اَمْرِهِ، وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ، وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ، وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ، وَ جِبالُ دینِهِ، بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ، وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ فَرائِصِهِ. علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فراز سوم ؛ آنها محل اسرار خدايند و پناهگاه فرمان او و ظرف علم او و مرجع احکامش و جايگاه حفظ کتابهاى (آسمانى) او هستند و کوه هاى استوار دينند. به وسيله آنان قامت دين را راست نمود و لرزش و تزلزل و وحشت آن را از ميان برد. ┅─────────── مطالعه شرح این فراز ؛ https://eitaa.com/ghararemotalee/10954 —— ⃟‌ ———————— 🤲 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  مقام والاى آل محمّد(علیه السلام) امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه توصیفى از آل پیامبر و امامان اهل بیت مى کند و در عباراتى کوتاه و بسیار پرمعنا، موقعیّت آنان را بعد از پیامبر روشن مى سازد و با هشت جمله پى در پى، در واقع آنچه را در حدیث ثقلین و حدیث سفینه نوح و حدیث نجوم آمده است توضیح مى دهد.(۱) در شش جمله اوّل مى فرماید: «آنها محلّ اسرار خدایند و پناهگاه فرمان او و ظرف علم او و مرجع احکامش و جایگاه حفظ کتابهاى آسمانى او هستند و کوه هاى استوار دینند» (هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ، وَ لَجَاُ(۲) اَمْرِهِ، وَ عَیْبَةُ(۳) عِلْمِهِ، وَ مَوْئِلُ(۴) حُکْمِهِ، وَ کُهُوفُ(۵)کُتُبِهِ، وَ جِبالُ دینِهِ).(۶) گرچه بعضى از دانشمندان قسمتى از این جمله ها را مرادف و شبیه هم دانسته اند، ولى حق این است که هر کدام اشاره به نکته اى دارد. در جمله اوّل این حقیقت بازگو شده است که اسرار الهى نزد آنهاست بدیهى است کسى که مى خواهد رهبرى دین الهى را به عهده داشته باشد باید از تمام اسرار آن باخبر باشد; چرا که بدون آن پیش بینیهاى صحیح را در امر هدایت و تدبیر و نظم امور آنان، نمى تواند بر عهده بگیرد، به خصوص این که رهبرى آنها مربوط به زمان خاصّى نبوده است و به تمام تاریخ بشریّت نظر داشته است (در بحث علم غیب پیامبر و پیشوایان معصوم نیز گفته ایم که بخشى از علم غیب، اساس رهبرى آنان را تشکیل مى دهد و بدون آن، امر رهبرى ناقص خواهد بود).(۷) در جمله دوّم نشان داده شده که آنها پناهگاه امر الهى هستند. آیا منظور از امر در این جا تنها اوامر تشریعى است یا اوامر تکوینى را نیز شامل مى شود; ظاهر جمله هاى قبل و بعد نشان مى دهد که این جمله نظر به فرمانهاى تشریعى خداوند دارد که مردم در کسب این اوامر و اطاعت از آنها باید به پیشوایان معصوم از اهل بیت پیامبر پناه ببرند. جمله سوّم، آنها را صندوقچه علوم الهى مى شمارد; نه تنها اسرار و نه تنها اوامر، بلکه تمام علومى که براى هدایت انسانها لازم و ضرورى است و یا به نحوى در آن دخالت دارد، در این صندوقچه ها نهفته شده است! و در جمله چهارم، آنها مرجع احکام الهى شمرده شده اند که مردم در اختلافاتشان ـ چه از نظر فکرى و چه از نظر قضایى ـ باید به آنها مراجعه کنند تا رفع اختلاف و حلّ مشکل شود و اگر «موئل حِکَمِه» (حِکَم بر وزن اِرَم جمع حکمت است) خوانده شود، تفاوت آن با جمله هاى قبل روشنتر خواهد شد چرا که در این جا سخن از فلسفه ها و حکمتهاى احکام الهى است که بخشى از علوم پیامبر و پیشوایان معصوم را تشکیل مى دهد. امّا جمله «وَ کُهُوف کُتُبِهِ» بیانگر این حقیقت است که محتواى همه کتب الهى نزد آنان است. این شبیه چیزى است که از على(علیه السلام) نقل شده که مى فرمود: «اَما وَاللهِ لَوْ ثُنِیَّتْ لى وَسادَة فَجَلَسْتُ عَلَیْها لاَفْتَیْتُ اَهْلَ التَوْریة بِتَوْراتِهِمْ... وَ اَفْتَیْتُ اَهْلَ الاِنْجیلِ بِاِنْجیلِهمْ... وَ اَفْتَیْتُ اَهْلَ الْقرآنِ بِقرآنِهِمْ...; به خدا سوگند اگر مسندى براى من آماده شود و بر آن بنشینم براى پیروان تورات به توراتشان فتوا مى دهم و... براى پیروان انجیل به انجیلشان و براى اهل قرآن به قرآنشان...».(۸) در جمله ششم، آنها را کوه هاى استوار دین معرفى کرده که ظاهراً اشاره به چیزى است که در آیات متعدّدى از قرآن مجید درباره کوه ها و نقش آن در حفظ آرامش زمین و نزول برکات، بر آن آمده است. در آیه ۱۵ از سوره نحل مى خوانیم: «وَاَلْقى فِى الاَرْضِ رَواسِىَ اَنْ تَمْیدَ بِکُمْ وَ اَنْهاراً وَ سُبُلا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون; در زمین کوه هاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد و نهرها و راه هایى ایجاد کرد تا هدایت شوید». در حقیقت، کوه ها ـ همچنان که در تفسیر این آیه و آیات مشابه آن آمده است ـ از یکسو فشارهایى را که از درون و از بیرون بر زمین وارد مى شود خنثى مى کنند و از سوى دیگر، منبع بزرگى براى نهرها و چشمه هاى آب هستند و از سوى سوّم کانونى براى انواع معادن گرانبها. امامان معصوم نیز مایه آرامش افکار و سیراب شدن دلها و نشر ذخایر گرانبها در میان امّتند.(۹) به دنبال این شش توصیف زیبا و پر معنا دو جمله دیگر اضافه مى فرماید و مى گوید: «به وسیله آنان (امامان اهل بیت) قامت دین را راست نمود و لرزش و تزلزل و وحشتِ آن را از میان برد» (بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ، وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ(۱۰) فَرائِصِهِ(۱۱)). «انحناء ظهر; خمیده شدن پشت» کنایه لطیفى از فشار مشکلاتى است که از سوى دشمنان دانا و دوستان نادان بر دین وارد مى شود و به وسیله این بزرگواران، این فشارها خنثى مى گردد و قامت دین راست مى شود.
«ارتعاد فرائص; لرزش آن قسمت از بدن که روى قلب را پوشانیده» کنایه لطیف دیگرى از اضطراب و وحشتى است که از سوى مکاتب الحادى و انحرافات دینى و اعتقادى بر مؤمنان وارد مى گردد که به وسیله ائمه هدى خنثى مى شود و آرامش خویش را باز مى یابد. نکته ها ۱ـ آل پیامبر پناه امّت اسلامى آنچه در جمله هاى حساب شده بالا آمده است هرگز مبالغه نیست; حقایقى است که تاریخ زندگى امامان معصوم مخصوصاً عصر امیرمؤمنان و امام باقر و امام صادق و امام على بن موسى الرضا(علیهم السلام) گواه بر آن است که چگونه این بزرگواران در مقابل مکتبهاى التقاطى که بر اثر گسترش اسلام و ورود افکار انحرافى به حوزه مسلمین و نیز خرافات و اوهام و تفسیرهاى غلط و نادرست و تحریف غالیان و قاصران، مانند کوه ایستادند و اسلام خالص و ناب راحفظ کردند. تاریخ مى گوید در برابر هیچ سؤالى از مسائل دین که از آنها مى شد، ناتوان نمى ماندند و به بهترین وجه پاسخ مى گفتند. طوفانهاى عجیبى بعد از رحلت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) رخ داد و اگر این لنگرهاى عظیم الهى نبودند شدّت طوفان، کشتى اسلام راستین را غرق مى نمود. در پاره اى از موارد با علوم و دانشهاى خود، با افشاگریها و تبیین حقایق اسلام و در پاره اى از موارد با خون پاک خود ـ آن گونه که امام حسین سالار شهیدان و یارانش در کربلا انجام دادند ـ از حوزه اسلام دفاع کردند. اگر انحرافات اعتقادى و عقاید عجیب و غریبى را که در کتب ملل و نحل ذکر کرده اند، با معارف و عقایدى که امامان اهل بیت عرضه داشته اند ـ و نمونه آن همین «نهج البلاغه» و «صحیفه سجادیّه» با آن محتواى بسیار بالاست ـ و آنچه از روایات ائمه اهل بیت در کتابهایى مانند توحید صدوق و کتب مشابه آن آمده است مقایسه کنیم، حقیقت آنچه را در جمله هاى بالا در توصیف آنان آمده است در مى یابیم. اینها همان چیزى است که در جاى دیگر نهج البلاغه در لابه لاى سخنان على(علیه السلام)با کمیل بن زیاد آمده است که مى فرماید: «اَللّهُمَّ بَلى لا تَخْلُو الاَرْضُ مِنْ قائِمِ للهِِ بِحُجَّة اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً اَوْ خائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَبَیِّناتُهُ... یَحْفَظُ اللهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَبَیِّناتِهِ حَتّى یُودِعُوها نُظَرائَهُمْ وَ یَزْرَعُوها فى قُلُوبِ اَشْباهِهِمْ; آرى، هرگز روى زمین خالى نمى شود از کسى که به حجّت الهى قیام کند خواه ظاهر و آشکار باشد یا خائف و پنهان، تا دلایل الهى و نشانه هاى روشن او باطل نگردد... خداوند به واسطه آنها حجّتها و دلایلش را حفظ مى کند تا به افرادى نظیر خود بسپارند و بذر آن را در قلوب افرادى شبیه خود بیفشانند».(۱۲) این همان حقیقتى است که پیامبر در روایت متواتر معروف به آن اشاره فرموده و توصیه کرده است که دست از دامان قرآن و اهل بیت برندارند تا هرگز گمراه نشوند و مفهوم آن این است که جدایى از هر یک از این دو، همراه با گمراهى است.(۱۳) ۲ـ آل پیامبر کیانند؟ از آنچه در بالا گفته شد به خوبى روشن مى شود که منظور از اهل بیت، امامان معصوم است; نه آن گونه که بعضى از مفسّران نهج البلاغه احتمال داده ند که اشاره به افرادى همچون حمزه و عبّاس و جعفر باشد که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) با فداکاریهاى خود اسلام را حفظ کردند; درست است که اینها خدمات پر قیمتى داشتند ولى محتواى جمله هاى هشتگانه بالا چیزى فراتر از این مسأله است; و جز بر امامان معصوم تطبیق نمى کند. پاورقی : ۱. در اين احاديث معروف که در کتب و منابع اصلى شيعه و اهل سنّت نقل شده موقعيّت اهل بيت به روشنى بيان شده است. در حديث ثقلين، اهل بيت پيامبر بعد از قرآن مهم ترين وسيله هدايت و نجات شمرده شده اند که هرگز ميان آنان و قرآن جدايى نمى افتد و در حديث دوّم تشبيه به کشتى نوح که تنها مايه نجات از غرقاب به هنگام طوفان بود گرديده اند و در حديث سوّم به منزله ستارگان آسمان که مايه هدايت (در ظلمات برّ و بحر) مى باشد شمرده شده اند. ۲. «لجأ» و «ملجأ» به معناى پناهگاه است. ۳. «عيبة» به معناى صندوق يا چيزى است که اشيا را در آن پنهان مى کنند و در اصل از مادّه عيب گرفته شده و از آن جا که معمولا عيوب را کتمان مى کنند واژه مزبور به آن معنا که ذکر شد، آمده است. ۴. «مَؤئِل» از ماده «وأل» (بر وزن سهل) به معناى پناهگاه و محل نجات آمده است. ۵. «کهوف» جمع «کهف» به معناى غار است، ولى بعضى گفته اند کهف به معناى غار وسيع است و از آن جا که انسانها در بسيارى از اوقات به غارها پناه مى بردند مفهوم پناهگاه يا محل حفظ نيز در آن وجود دارد. ۶. توجّه داشته باشيد که در مرجع ضمير در اين شش جمله و همچنين در جمله بعد، در ميان شارحان نهج البلاغه گفتگوست بعضى معتقدند همه اينها به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برمى گردد ولى قراين به خوبى نشان مى دهد که ضمير در شش جمله اوّل به خداوند برمى گردد (مخصوصاً با توجّه به جمله «و کهوف کتبه») و در جمله