eitaa logo
📚📖 مطالعه
73 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۷/۱ شرح و تفسیر طرق صحیح اخذ مالیات اسلامى امام(علیه السلام) بعد از بیان شرایط و وظایف فرماندهان لشکر و قضات و کارگزاران حکومت اسلامى از مسأله خراج و مالیات سخن مى راند و دستورات مهمى به مالک اشتر در این باره مى دهد، مى فرماید: «مسأله خراج و مالیات را دقیقا زیر نظر بگیر، به گونه اى که صلاح خراج دهندگان باشد، زیرا بهبودى و صلاحِ وضع خراج و بهبودى و صلاح حال خراج گزاران سبب بهبودى حال دیگران (و سایر قشرهاى جامعه اسلامى) مى شود و هرگز دیگران به صلاح نمى رسند مگر اینکه خراج گزاران به صلاح برسند»; (وَتَفَقَّدْ أَمْرَ الْخَرَاجِ بِمَا یُصْلِحُ أَهْلَهُ، فَإِنَّ فِی صَلاَحِهِ وَصَلاَحِهِمْ صَلاَحاً لِمَنْ سِوَاهُمْ، وَلاَ صَلاَحَ لِمَنْ سِوَاهُمْ إِلاَّ بِهِمْ). خراج، مطابق آنچه در بسیارى از روایات مربوط به اراضى خراجیه(۱) آمده، مال الاجاره زمین هاى متعلق به عموم مسلمانان است که در جنگ ها نصیب آنان شده است. جمله هاى بعد که امام در آن توصیه به عمران و آبادى اراضى خراجیه مى کند نیز شاهد بر این معناست; ولى از یک نظر سایر مالیات هاى اسلامى را اعم از خمس و زکات و جزیه و مالیاتى که حکومت اسلامى طبق ضرورت بر درآمدها مى بندد نیز شامل مى شود (البته از باب ملاک و تنقیح مناط). بدیهى است همه بخش هاى حکومت اسلامى اعم از دستگاه قضایى، ارتش و سپاه، کارمندان و کارگزاران و جز آن نیاز به منابع مالى دارند و اگر اختلالى در امور مالى حکومت رخ دهد آثار آن در همه بخش ها آشکار مى شود، لذا امام(علیه السلام)به دنبال گفته بالا در جمله اى کوتاه و پر معنا به این موضوع اشاره کرده مى فرماید: «زیرا تمام مردم وابسته به خراج و خراج گزاران هستند»; (لاَِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ عِیَالٌ عَلَى الْخَرَاجِ وَأَهْلِهِ).] آن گاه امام دستور دیگرى که جنبه اصولى و اساسى در امر خراج دارد به مالک مى دهد و مى فرماید: «باید توجّه تو در عمران و آبادى زمین بیش از توجهت به جمع آورى خراج باشد»; (وَلْیَکُنْ نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الاَْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ). این دستور در واقع به این اشاره دارد که باید به منابع اصلى درآمد بازگشت کرد و آنها را حفظ نمود تا درآمدها ثابت و برقرار بماند و هر قدر منابع تقویت شود درآمدها افزون خواهد شد. لذا امام(علیه السلام) در ادامه این بحث به عنوان ذکر دلیل مى فرماید: «چون خراج جز با آبادانى به دست نمى آید و آن کس که بخواهد خراج را بدون عمران و آبادانى طلب کند شهرها را ویران و بندگان خدا را هلاک نموده و پایه هاى حکومتش متزلزل خواهد شد به گونه اى که بیش از مدت کمى دوام نخواهد داشت»; (لاَِنَّ ذَلِکَ لاَ یُدْرَکُ إِلاَّ بِالْعِمَارَةِ وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَة أَخْرَبَ الْبِلاَدَ، وَأَهْلَکَ الْعِبَادَ، وَلَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِیلاً). در واقع امام براى حکومتى که در بند عمران و آبادى نیست و تنها به فکر جمع آورى خراج است سه نتیجه شوم ذکر مى فرماید: «نخست ویران شدن این زمین ها، زیرا عمران و آبادى جز با حمایت حکومت اسلامى میسر نمى شود. در طول تاریخ نیز دیده شده است در مناطقى که حکومت ها خراج سنگینى بر اراضى مى بستند و به آبادى زمین نمى اندیشیدند، کشاورزان زمین ها را رها کرده و براى در امان ماندن از شر جمع آورندگان خراج به نقاط دیگر فرار مى کردند. دیگر اینکه مردم به هلاکت سوق داده مى شوند، زیرا فقر دامان آنها را مى گیرد و یکى از عوامل مهم هلاکت به معناى واقعى یا به معناى اجتماعى; یعنى از دست دادن روحیه ها همان فقر است. سومین نتیجه نیز از همین جا حاصل مى شود، زیرا فقر عمومى سبب عدم همکارى توده هاى مردم بلکه شورش آنها بر ضد حکومت مى گردد آن هم حکومتى که دستش خالى است و در آمدى ندارد. چنین حکومتى چند صباحى بیشتر نمى تواند خود را نگه دارد. آن گاه امام(علیه السلام) به نکته مهم دیگرى مى پردازد و آن گرفتارى هاى مختلفى است که ممکن است براى کشاورزان اراضى خراجیه پیدا شود و نتوانند مال الخراج معین را بپردازند و باید مشمول تخفیف والى گردند. جالب اینکه امام روى عوامل مختلف انگشت مى گذارد و آنها را یک یک برمى شمارد. مى فرماید: «بنابراین اگر رعایا از سنگینى خراج و یا آفت زدگى یا خشک شدن آب چشمه ها یا کمىِ باران و یا دگرگونى زمین بر اثر آب گرفتگى (و فساد بذرها) یا تشنگى شدید زراعت (و به دنبال آن کمبود محصول) به تو شکایت کنند، خراج آنها را به مقدارى که امید دارى کار آنها را اصلاح کند و بهبود بخشد، تخفیف ده»; (فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّةً(۲)، أَوِ انْقِطَاعَ شِرْب أَوْ بَالَّة(۳)، أَوْ إِحَالَةَ(۴) أَرْض اغْتَمَرَهَا(۵) غَرَقٌ، أَوْ أَجْحَفَ(۶) بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ یَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ).
در اینجا امام اسباب شکایت کشاورزان را در شش چیز خلاصه کرده است: نخست. همه چیز زمین و زراعت رو به راه است ولى مال الاجاره و خراجى که بر آن بسته شده سنگین و غیر عادلانه است. دوم. آفتى به زراعت برسد; از آفات زمینى و آسمانى و سبب کمبود یا نابودى محصول شود. سوم. زراعت هایى که با آب نهرها و قنات ها سیراب مى شود بر اثر عوامل مختلف، آب نهر و قنات قطع شود و محصولى به دست نیاید و یا به اندازه مورد انتظار نباشد. چهارم. در زمین هایى که دیمى است و با آب باران سیراب مى شود، بر اثر خشکسالى و کمبود نزولات آسمانى گرفتار کمبود محصول شود. پنجم. بر اثر سیلاب ها و آب گرفتگى زمین هاى زراعى همه یا قسمتى از محصول از میان برود یا فاسد گردد. ششم. آب به اندازه کافى به زراعت نرسد. تفاوت عامل ششم و سوم روشن است; در عامل سوم سخن از قطع کامل آب بود; ولى در مورد ششم سخن از کمبود آب است. به هرحال در تمام این صورت ها والى باید توان کشاورزان را در نظر بگیرد و خراج هر کدام را به اندازه اى که گرفتار ضرر و زیان شده اند تخفیف دهد و یا حتى اگر به هیچ وجه توان ندارند به کلى از خراج معاف کند. در دنیاى امروز نیز حکومت هایى که مدیر و مدبر هستند تمام این امور را در نظر مى گیرند و مالیات ها را به همان نسبت تخفیف مى دهند. حتى گاهى چیزى به عنوان کمک به مالیات دهندگانى که گرفتار زیان شده اند مى پردازند. آن گاه امام(علیه السلام) به مالک اطمینان مى دهد که تصور نکند تخفیف هایى که براى رعیت در این گونه موارد قائل مى شود به زیان او تمام مى گردد، بلکه این به تمام معنا سودآور و از جنبه هاى مادى و معنوى سرشار از فایده است. مى فرماید: «هرگز تخفیف هزینه هایى که به آنها مى دهى بر تو گران نیاید، زیرا آن ذخیره اى خواهد بود که از طریق عمران کشورت به تو باز مى گردانند و حکومت تو را زینت مى بخشند و اضافه بر آن از تو به نیکى یاد مى کنند و به سبب گسترش عدالت از سوى تو در میان آنها (و رضایت آنان از حکومتت) از آنان خرسند خواهى شد»; (وَلاَ یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ، فَإِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بِهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَةِ بِلاَدِکَ، وَتَزْیِینِ وِلاَیَتِکَ، مَعَ اسْتِجْلاَبِکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ، وَتَبَجُّحِکَ(۷۱)بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِیهِمْ). امام(علیه السلام) در اینجا چهار نتیجه قابل توجّه براى تخفیف خراج در موارد بحرانى بیان مى فرماید. نخست اینکه: این تخفیف ها از بین نمى رود، بلکه سبب عمران و آبادى زمین ها مى شود و در آینده، بهتر و بیشتر از آن بهره مند خواهى شد. دوم. سبب آبرومندى و زینت حکومت مى گردد، زیرا مردم احساس مى کنند والى علاقه مند به آنهاست و در مشکلات با آنان هم درد است. سوم. هرجا مى نشینند تعریف و تمجید مى کنند و پایه هاى حکومت از این طریق محکم مى شود. چهارم. خود والى نیز از رفتار خود به جهت گسترش عدالت شاد و مسرور مى شود و روحیه تازه اى براى ادامه حکومتش مى یابد. از این تعبیرات استفاده مى شود که حکومت در این گونه حوادثِ سخت نه تنها باید خراج و مالیات را تخفیف دهد، بلکه در صورت لزوم باید به آنها کمک نیز بکند و یقین داشته باشد این کمک ها باز مى گردد. شاهد این سخن جمله اى است که در روایت تحف العقول اضافه بر آنچه گفته شده آمده (و مرحوم سیّد رضى به هنگام گزینش آن را حذف کرده است) و آن جمله این است: «وَإِنْ سَأَلُوا مَعُونَةً عَلَى إِصْلاَحِ مَا یَقْدِرُونَ عَلَیْهِ بِأَمْوَالِهِمْ فَاکْفِهِمْ مَؤُونَتَه; هرگاه آنها کمکى از تو خواستند براى اصلاح کردن چیزى که با اموال خود قادر بر آن نیستند به آنها کمک کن».(۸) سپس امام(علیه السلام) در تأکید این معنا مى فرماید: «این در حالى است که مى توانى با تقویت آنها از طریق ذخیره اى که نزدشان نهاده اى آنان را آسوده خاطر سازى و به جهت عدالت و مهربانى که آنها را به آن عادت داده اى نسبت به آنان مطمئن باشى»; (مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ، بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ(۹) لَهُمْ، وَالثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ وَرِفْقِکَ بِهِمْ). اشاره به اینکه حمایت از رعایا مخصوصاً در سختى ها و مشکلاتِ طاقت فرسا از یک سو سبب راحتى و آسایش خاطر آنها مى شود و از سوى دیگر سبب اعتماد تو بر آنها که آن نیز خود مایه آرامش خاطر توست. از مجموع این سخنان استفاده مى شود که حکومت زمانى سامان مى یابد که تکیه گاهش توده هاى مردم آن کشور باشد در غیر این صورت همیشه تنش ها و ناآرامى و شورش در گوشه اى از کشور حکم فرما خواهد بود; شورش هایى که سرکوب کردن آن نفرت بیشترى براى حکومت به بار مى آورد و اگر مانند بعضى از حکومت هاى زمان ما تکیه گاه حکومت هاى بیگانه باشد، مصیبت آن افزون خواهد شد، زیرا بیگانگان هرگز بدون منافع مهمى، از حکومت دیگرى حمایت نخواهند کرد و نتیجه آن
مستعمره شدن کشور اسلامى به وسیله بیگانگان از اسلام خواهد بود. سپس امام(علیه السلام) به نتیجه این گونه ارفاق ها در حق رعیت پرداخته مى فرماید: «بسیار مى شود در آینده براى تو گرفتارى هایى پیش مى آید که اگر در دفع آنها بر این رعایا تکیه کنى با طیب خاطر آن را پذیرا مى شوند (و در حل مشکل به تو یارى مى دهند)»; (فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِیهِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَیِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ). بدیهى است محبّت، ایجاد محبّت مى کند و کمک به افراد وجدان آنها را بیدار مى سازد و خود را مدیون محبّت کننده مى بینند، بنابراین هرگاه مشکلى براى محبّت کننده پیش آید آنها با رضایت خاطر به کمک مى شتابند و این بهترین سرمایه زمامداران براى اداره کشور و بقاى حکومت است. آن گاه امام در جمله اى کوتاه و پر معنا مى فرماید: «زیرا عمران و آبادى، هر چه بر آن نِهى تحمل مى کند»; (فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ). اشاره به اینکه اساس کار و آنچه حرف اوّل را مى زند عمران و آبادى است; اگر زمین هاى کشاورزى و سایر منابع درآمد مردمِ یک کشور آباد گردد و بنیه اقتصادى همه قوى شود هر مشکلى پیش آید قابل حل است. آن گاه امام در پایان این سخن به نکته دیگرى که عامل اصلى ویرانى کشورهاست اشاره کرده مى فرماید: «ویرانى زمین تنها به علت فقر صاحبان آن حاصل مى شود و فقر آنها تنها به سبب توجّه زمامداران به جمع مال و زراندوزى و بدگمانى به بقاى حکومتشان و کم عبرت گرفتن (از سرنوشت زمامدارانِ پیشین) خواهد بود»; (وَإِنَّمَا یُؤْتَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ(۱۰) أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ). مسائل اجتماعى و حوادثى که در کشورها مى گذرد همواره علت و معلول یکدیگرند; هنگامى که زمامداران بر اثر بى کفایتى یا ظلم بر مردم از آینده خود ناامید شوند و از تجارب پیشینیان در زمینه زمامدارىِ صحیح بهره نگیرند دستپاچه مى شوند و به جمع مال مى پردازند; گاه آن را در نقاط دور و نزدیک پنهان مى سازند و گاه به بستگان خود منتقل مى کنند و گاه به کشورهاى خارج اگر محل مورد اطمینانى داشته باشند انتقال مى دهند و همین امر باعث ویرانى زمین ها و منابع اقتصادى و فقر عمومى مى شود و ارکان حکومت را متزلزل مى سازد. تجربه نشان داده است که این گونه افراد کمتر مى توانند از اموالى که گرد آورده اند بهره بگیرند. نمونه هاى آن را حتى در عصر خود درباره شاهان گذشته دیده و شنیده ایم. این نکته نیز شایان توجّه است که بسیارى از برنامه هاى عمرانى زمان مى طلبد و هرگاه زمامداران امید به بقاى خود نداشته باشند زیر بار چنین برنامه هایى نمى روند و طبعاً برنامه هاى عمرانى تعطیل مى شود و فقر دامان توده هاى مردم را مى گیرد. نیز اگر زمامداران دفتر تاریخ را دربرابر خود بگشایند و هر روز صفحه اى از آن را بنگرند به زودى به اشتباهات خویش پى مى برند; ولى غرور یا غفلت مانع از این کار مى شود. شگفت اینکه بعضى از شارحان نهج البلاغه احتمال داده اند جمله (وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ) به این معناست که آنها مرگ را فرموش مى کنند و گمان مى کنند سالیان دراز زنده اند در حالى که این عبارت هرگز تاب چنین تفسیرى را ندارد، زیرا سوء ظن را در واقع به معناى حسن ظن تفسیر کرده اند پاورقی : ۱. رجوع شود به وسائل الشيعة، ج ۱۳، ص ۲۱۴، باب ۱۵ و ۱۸ از ابواب «احکام المزارعة». ۲. «عِلّة» در اصل به معناى بيمارى است و در اينجا به معناى آفاتى است که به گياهان و درختان مى رسد. ۳. «بالّة» به معناى تر کننده از ريشه «بلّ» بر وزن «حل» به معناى مرطوب شدن گرفته شده و «بالّة» در اينجا اشاره به باران و رطوبت هاى زمينى است که گياهان را پرورش مى دهد. ۴. «اِحالَة» در اصل به معناى تغيير يافتن است و در اينجا که اضافه به ارض (زمين) شده است اشاره به دگرگونى زمين بر اثر آب گرفتگى است که موجب گنديدن بذر گياه و ثمر ندادن مى شود. ۵. «إغْتَمَر» از ريشه «اِغتمار» به معناى آب گرفتگى است. ۶. «أجْحَفَ» از ريشه «اجحاف» در اصل به معناى کندن پوست چيزى است. سپس به معناى به مشقت انداختن و بى اثر ساختن و خراب کردن آمده است. ۷. «تَبَجُّحْ» به معناى مسرور شدن از ريشه «بَجْح» بر وزن «مدح» به معناى فرح و شادى گرفته شده است. ۸. تحف العقول، ص ۹۲. ۹. «إجْمام» به معناى صراحت بخشيدن از ريشه «جموم» که به معناى اجتماع کردن است گرفته شده و از آنجا که انسان به هنگام استراحت خاطرى جمع دارد اين واژه به آن اطلاق شده است. ۱۰. «إعْواز» به معناى کمبود و فقر است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۴۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : نظر اسلام در رابطه با كشورهاى كفر چيست‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : ، دين فطرت است و فطرت هر انسانى استقلال خواه است؛ پس رابطه با حفظ‍‌ استقلال و آزادى اشكالى ندارد. كودكى در سر سفره قاشق🥄 برمى‌دارد، آن را پر از غذا مى‌كند و به سر و صورت و لباسهاى خود مى‌ريزد. مادرش ناراحت مى‌شود و قاشق را از او مى‌گيرد تا خود غذا به دهان او بگذارد؛ امّا كودك إبراز ناراحتى مى‌كند و با تمام وجود مى‌گويد: من اگر مستقل باشم و قاشق در دست خودم باشد، حتى اگر سر و صورت و لباسم را خراب كنم بهتر است تا اينكه وابسته به تو باشم و تو غذا را در دهان من بگذارى. مسلمانان كه در دهه اول بعثت (شايد به خاطر بت‌هاى🗿 بسيارى كه در كعبه بود)، عبادات خود را به سوى انجام مى‌دادند، بعد از هجرت به مدينه مورد نيش زبان و كنايه يهوديان قرار گرفتند كه شما به سوى قبلۀ ما نماز مى‌خوانيد، پس استقلال نداريد! پيامبر صلى الله عليه و آله از اين كنايه‌ها ناراحت مى‌شد و به اطراف آسمان مى‌نگريست و گويا منتظر وحى بود تا اينكه دستور آمد از اين پس به سوى مسجدالحرام نماز بخوانيد و قبلۀ مستقل داشته باشيد تا يهوديان بر شما حجّت و منّتى نداشته باشند و شما را دنباله روى خود ندانند: «لئلاّ يكون للناس عليكم حُجّة» همچنين در اسلام تشبّه به كفّار حرام است، چون يك نوع خودباختگى براى مسلمانان و تكريمى براى كفّار محسوب مى‌شود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 سلام یا مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام 🗺️ بین‌المللی‌ترین سرود آخرالزمانی https://eitaa.com/mabaheeth/47223 🇵🇸 قطعه ی حماسی یوم الانتقام https://eitaa.com/mabaheeth/95440 ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج 💔 | 🇵🇸 ✌️ ‌ ‌ ‌╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۴۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چرا در دنيا همواره با مشكلات و سختى‌ها مواجه هستيم‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : شخصى از كنار مغازه بلور فروشى مى‌گذشت، چشمش به ليوان‌هايى افتاد كه روى ميز به طور وارونه چيده شده بود. همانجا ايستاد، كمى نگاه كرد و يكى از آنها را به همان حالتى كه بود برداشت و شروع به اعتراض به فروشنده كرد كه آقا! چرا دَرِ اين ليوان بسته است و ته آن باز است‌؟! فروشنده خنديد😂 و گفت: اگر شما درست بنگريد و ليوان را به حالت درست بگيريد، هر دو اشكال برطرف خواهد شد. 🗯 آرى، بسيارى از اشكالات، بر اساس باورها و تصوّرات غلط‍‌ ما مى‌باشد. 💭 ما خيال مى‌كنيم كه دنيا براى رفاه است، لذا مى‌گوييم: چرا رفاه نيست‌؟ مثل كسى كه در چلوكبابى 🥓 نشسته و اعتراض مى‌كند چرا اينجا دوش🚿 ندارد؟! او بايد باور كند كه آنجا حمّام نيست. ما بايد باور كنيم كه دنيا خوابگاه، عشرتكده و آخور نيست، دنيا ميدان است و انسان بايد در اين ميدان با سختى‌ها مبارزه كند تا خود به رشد و كمال برسد. قرآن مى‌فرمايد: «أخذناهم بالبأساء و الضَّراء لعلّهم يضّرّعون» سختى و فشارها براى توجّه دادن به انسان است. آرى، تا چوب عود را نسوزانيد، بوى عطرش بلند نمى‌شود. سختى‌ها وسيلۀ غرور زدايى است. همان گونه كه لاستيك‌هاى ماشين را بايد كرد. حوادث تلخ نيز انسان را متعادل و تنظيم مى‌كند، غفلت و غرور و تكبّر را از بين مى‌برد. به علاوه تلخى‌ها انسان را به فكر و تلاش واداشته و سرچشمۀ انواع ابتكارات و اختراعات مى‌شود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۴۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : آيا ايمان بدون عمل ارزش دارد؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : در قرآن همواره در كنار عمل صالح آمده است: «آمنوا و عملوا الصّالحات» ايمان و عمل صالح مانند نخ🧵 و سوزن🪡 هستند و به شرطى كارآيى دارند كه به هم متّصل باشند. با جدايى آنها از هم، چيزى دوخته نمى‌شود. قرآن مى‌فرمايد: اگر خدا را دوست داريد، از پيامبر اطاعت كنيد: «اِن كنتُم تُحبّون اللّه فاتّبعونى» بسيارند كسانى كه مى‌گويند: ايمان داريم ولى عمل نمى‌كنند؛ 🗣 مى‌گويند: خدا را دوست داريم ولى با او حرف نمى‌زنند و نماز نمى‌خوانند. 🗣 مى‌گويند: ولايت عليه السلام را به دل داريم؛ امّا در عمل هيچ شباهتى به آن حضرت ندارند. 🗣مى‌گويند: به امام زمان عليه السلام ايمان داريم، ولى سهم امام را كه بر آنان واجب است نمى‌پردازند. ❌ اگر به دنبال اين ادّعاها عمل و حركتى نباشد، بايد در صداقت خود شك كنيم. در روزگار قديم كسانى را كه در جنگ‌ها اسير مى‌شدند به نام برده در بازار مى‌فروختند. شخصى به بازار برده‌فروشان آمد تا برده‌اى خريدارى كند. هر برده كه هنرى داشت گران‌تر بود. به سراغ برده‌اى رفت و ديد قيمت آن بسيار گران است. سبب را پرسيد، گفتند: او تشنه‌شناس است و مى‌فهمد چه كسى تشنه است. خريدار علاقمند شد، او را خريد و به منزل آورد و دوستانش را دعوت و غذايى تهيّه كرد ولى سر سفره آب نگذاشت. مهمانان چند لقمه‌اى كه خوردند، يكى پس از ديگرى تقاضاى آب نمودند. بردۀ تشنه شناس نگاهى به او مى‌كرد و مى‌گفت: دروغ مى‌گويد، او تشنه نيست. كم كم به تعداد تشنه‌ها اضافه شد و هركدام فرياد آب سردادند؛ امّا برده مى‌گفت: همه دروغ مى‌گويند. تا اينكه يك نفر از ميان آنان برخاست تا آبى تهيّه كند. برده گفت: اين شخص راست مى‌گويد؛ زيرا از جايش بلند شد و فقط‍‌ داد و فرياد نكرد. ← آرى، كسى در ادّعاى خود صادق است كه حركت و اقدامى كند. كسانى كه اهل عمل نيستند، در واقع مؤمن نيستند و تنها ادّعاى ايمان دارند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۴۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : عشق به اهل بيت عليهم السلام چه نقشى در زندگى دارد؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : از امور فطرى و حالات انسان، پذيرى و قهرمان پرستى است و يكى از بهترين و مؤثرترين راه‌هاى ، معرفى الگوهاى مناسب است. هرچه الگو برجسته‌تر و كامل‌تر باشد، جاذبه بيشترى خواهد داشت. ❣ ولايت و محبّت اهل بيت علیهم‌السلام، بستر الگو پذيرى و پيروى از آن بزرگواران است؛ زيرا هر كَس، كسى را دوست بدارد، سعى مى‌كند رفتار و گفتار و كردارش را هماهنگ با او بسازد. البتّه محبّت و علاقه‌اى ارزش دارد كه در آن كشش و گرايش و پيروى و عملى باشد. كودكى كه از پدر تقاضاى بيسكويت 🍪 مى‌كند و پدر به او وعدۀ خريد مى‌دهد، كودك چشم به راه🥺 پدر است تا او برگردد. همين كه پدر وارد منزل مى‌شود، مى‌پرسد: بيسكويت خريدى‌؟ اگر پدر بگويد: نه، ولى تو را بسيار دوست دارم، آيا كودك، دوستى بدون عمل را مى‌پذيرد؟ ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دمت گرم 😁 چه جوابی داد به خانمی که گفت حاجی مهم دل هست نه ظاهر آدما👌 @akhondehamrah110 همونم غنیمته 😄 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۵۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : آيا هر سخن حقّى را بايد بيان كرد؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : كتمان حقّ‌، حرام است ولى گفتن حقّ‌ نيز بايد در صورت لزوم باشد. بسيارى از سخنان حق اگر بدون زمينه‌سازى قبلى گفته شود، مفاسدى را به بار مى‌آورد. شكر، شيرين است ولى اگر اين شكر را به همين صورت در دهان كودكى بريزيم خفّه مى‌شود. نبايد بگوييم اين شكر است و شيرين و بدن هم به مواد قندى نياز دارد؛ بلكه بايد ابتدا اين شكر را در آب حل كنيم و به تدريج به كودك بدهيم. بسيارى از حقايق را بايد با مقدّمه مطرح كرد؛ زيرا همۀ مردم آمادگى پذيرش يك باره سخن حقّ‌ را ندارند. مردم به حمّام مى‌روند و دوش🚿 آب را روى سر خود باز مى‌كنند ولى اگر آماده نباشند و شما بخواهيد يك ليوان آب سر آنها بريزيد، با عكس العمل سختى مواجه مى‌شويد. دليل آنكه مردم دست مراجع را مى‌بوسند و خمس و سهم امام را به آنان مى‌پردازند، ولى در پرداخت ماليات نشاط‍‌ ندارند، همين است كه مردم دربارۀ و زكات، آيات و رواياتى از افراد مورد وثوق خود شنيده‌اند و از نظر اعتقادى و فرهنگى پرداخت را پيدا كرده‌اند و همچنين به زيارت امام و امام زاده‌اى كه دربارۀ او شناخت پيدا كرده‌اند و هزينۀ آن را به راحتى مى‌پردازند و به زيارتشان افتخار مى‌كنند؛ امّا اگر كسى را نشناسند در سلام كردن به او انگيزۀ لازم را ندارند؛ پس آمادگىِ اعتقادى و فكرى شرط‍‌ لازم است. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۵۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چگونه عمر هزار ساله و پس از آن ظهور در قيافۀ چهل سالۀ حضرت مهدى عليه السلام را باور كنيم‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : معمولاً موى ابرو و مژه در صورت ما ده‌ها سال ثابت است و هيچ رشدى ندارد، در حالى كه موى سر و صورت در كنار آن هر لحظه در حال رشد و تغيير و تحوّل است. هر دو از يك پوست و گوشت و خون و غذا و اكسيژن تغذيه مى‌كنند؛ امّا خداوندِ قادر اراده كرده است كه يك مو ثابت و در كنار آن موى ديگر متغيّر باشد. علاوه بر آنكه هيچ دليل عقلى و نقلى و تجربى بر محدوديّت انسان نداريم. عمر مانند حركت است و تندى يا كندى حركت مرز ندارد، همان گونه كه نور محدوديّت ندارد. خداوند در قرآن، عمر هزار ساله را براى حضرت نوح و خواب سيصد ساله را براى اصحاب كهف مطرح كرده است. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 متن : ... ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَیْرَهُمْ وَ اخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَایِدَکَ وَ أَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ، فَیَجْتَرِئَ بِهَا عَلَیْکَ فِی خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ وَ لاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ فِیمَا یَأْخُذُ لَکَ وَ یُعْطِی مِنْکَ وَ لاَ یُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ، وَ لاَ یَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ، وَ لاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یَکُونُ بِقَدْرِ غَیْرِهِ أَجْهَلَ. ثُمَّ لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَ الاَْمَانَةِ شَیْءٌ. وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ، فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً، فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَى نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ. وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیْب فَتَغَابَیْتَ عَنْهُ أُلْزِمْتَه. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ :
📄 ... سپس در وضع دبيران و مُنشيانت دقت کن و کارهايت را به بهترين آنها بسپار. 🗞 نامه هاى سرّى خود را که در بردارنده نقشه ها و اسرار مخفى است، در اختيار کسى قرار ده که بيش از همه داراى فضايل اخلاقى باشد. از کسانى باشد که مقام و موقعيت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت کند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد. کسى که در رساندن نامه هاى کارگزارانت به تو و گرفتن پاسخ هاى صحيح آن، از تو غافل نشود، خواه از امورى باشد که براى تو دريافت مى دارد يا از سوى تو مى بخشد. کسى باشد که هرگاه قراردادى براى تو ببندد سُست نبندد و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شد، از يافتن راه حل آن عاجز نماند. کسى که از ارزش و قدر خويش در امور مختلف بى خبر نباشد، زيرا آن کَس که به قدر و منزلت خويش جاهل است نسبت به قدر و منزلت ديگران جاهل تر خواهد بود. سپس در انتخاب اين منشيان هرگز به فراست و هوشيارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خويش قناعت مکن؛ زيرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى اين ظاهرِ جالب هيچ گونه خيرخواهى و امانت دارى وجود ندارد. آنها را از طريق مقاماتى که براى حاکمان صالح پيش از تو داشته اند بيازماى و بر کسانى اعتماد کن که در ميان مردم بهترين آثار نيک را گذارده‌اند و در امانت دارى معروف‌ترند. اگر چنين کنى اين دليل بر خيرخواهى و اطاعت تو از پروردگار است، همچنين اطاعت از کسى که را از طرف او پذيرفته اى (يعنى امام و پيشواى تو). براى هر بخشى از کارهايت رئيس و سرپرستى از ميان آنها انتخاب کن; کسى که کار مهم او را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها پريشانش نکند و (بايد بدانى) هر عيبى در مُنشيان مخصوص تو يافت شود که تو از آن بى خبر بمانى، مسئولِ آن خواهى بود. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
۱۸/۱ مُنشیان و کارگزاران امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه درباره منشیان مخصوص و حافظان قراردادها و نامه هاى سرّى و محرمانه دستورات مهمى صادر مى کند. مى فرماید: «سپس در وضع دبیران و منشیانت دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپار»; (ثُمَّ انْظُرْ فِی حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَیْرَهُمْ). تعبیر به «خیرهم» تعبیر جامعى است که تمام اوصاف برجسته را که لازمه چنین مقام حساسى است شامل مى شود. آن گاه امام در ادامه این سخن به شرایط کسانى مى پردازد که نامه هاى سرّى و محرمانه و قراردادهاى حساس را در اختیار دارند. مى فرماید: «نامه هاى سرّى خود را که در بر دارنده نقشه ها و اسرار مخفى است، در اختیار کسى قرار ده که بیش از همه داراى فضایل اخلاقى باشد»; (وَ اخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِی تُدْخِلُ فِیهَا مَکَایِدَکَ(۱) وَ أَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ). آن گاه امام این فضایل مهم اخلاقى را که باید دبیرانِ مخصوص، واجد آن باشند در پنج چیز خلاصه مى کند. ◽️ نخست مى فرماید: «از کسانى باشد که مقام و موقعیت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت کند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد»; (مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ(۲) الْکَرَامَةُ، فَیَجْتَرِئَ بِهَا عَلَیْکَ فِی خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ). بسیار شده که افراد کم ظرفیت هنگامى که مقام والا و ویژه اى پیدا مى کنند چنان مى شوند که حتى به کسى که این مقام را به آنها سپرده گستاخى مى کنند گویا زمام اختیار او را نیز به دست خود مى دانند و کراراً دیده شده است که همین مسئله قاتل جان آنها شده و مقام بالاتر نه فقط او را برکنار ساخته، بلکه به مجازات سختى گرفتار نموده است. ◽️ در دومین وصف مى فرماید: «کسى که در رساندن نامه هاى کارگزارانت به تو و گرفتن پاسخ هاى صحیح آن، از تو، غافل نشود. خواه از امورى باشد که براى تو دریافت مى دارد یا از سوى تو مى بخشد»; (وَ لاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِیرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَیْکَ وَ إِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ، فِیمَا یَأْخُذُ لَکَ وَ یُعْطِی مِنْکَ). ←اشاره به اینکه این دبیران و منشیان واسطه در میان زمامدار و کارگزاران او هستند; دستوراتِ مهم و فرمان هاى لازم را باید برسانند و تقاضاهاى کارگزاران را نیز منتقل نمایند. لحظه اى غفلت ممکن است سبب نابسامانى هاى زیادى گردد. به همین دلیل باید این افراد کاملا هوشیار و بیدار باشند نه غافل و بى خبر. ◽️ در سومین وصف مى افزاید: «کسى باشد که هرگاه قراردادى براى تو ببندد سُست نبندد»; (وَ لاَ یُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ). زیرا قراردادها در صورتى ارزش دارد که محکم و غیر قابل تردید و خالى از هرگونه ضعف، سُستى و ابهام باشد مبادا طرف قرارداد از نقاط ضعف استفاده کند و هر زمان موافق میل خود نبیند به فسخ قرارداد اقدام کند. آنچه در این وصف آمد مربوط به عقد قراردادهاست. ◽️ در وصف چهارم درباره فسخ قراردادها سخن مى گوید و مى فرماید: «و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شده از یافتن راه حلّ آن عاجز نماند»; (وَ لاَ یَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَیْکَ). نه اینکه ظلم و ستم کند و پایبند به قرارداد نباشد، بلکه پیش بینى هاى لازم را در قرارداد اعمال کند که به هنگام بروز پاره اى از مشکلات بتواند راه چاره را بیابد. ◽️ در پنجمین و آخرین وصف مى فرماید: «کسى که از ارزش و قدر خویش در امور مختلف بى خبر نباشد؛ زیرا آن کَس که به قدر و منزلت خویش جاهل است نسبت به قدر و منزلت دیگران جاهل تر خواهد بود»; (وَ لاَ یَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِی الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ یَکُونُ بِقَدْرِ غَیْرِهِ أَجْهَلَ). اشاره به اینکه دبیران و منشیان مخصوص باید هم موقعیت خود را به خوبى بفهمند و هم موقعیت مخاطبان را تا بتوانند با هرکَس موافق موقعیتش مکاتبه کنند و نیز توان خویش را در کارها بدانند تا بتوانند توان دیگران را هم درک کنند و با حکم و درایت با مردم رفتار نمایند. از آنچه در بالا درباره صفات دبیران ذکر شد به خوبى استفاده مى شود که امام(علیه السلام)بر خلاف آنچه در دنیاى امروز و دیروز معمول بوده است همه جا بر ضوابط و ارزش ها و شایستگى ها تکیه مى کند، نه بر مسائل عاطفى و روابط و دوستى ها. بسیار دیده ایم افرادى که به قدرت مى رسند، دوستان و بستگان و خویشاوندان خود را در گرد خود مهره چینى مى کنند بى آنکه ارزش و قدرت آنها را براى کارهاى بزرگ حساب کرده باشند و به عکس افراد لایق و باارزش و قدرتمند را که با آنها رابطه عاطفى خاصى ندارند کنار مى زنند.
۱۸/۲ آن گاه امام بعد از ذکر صفات لازم براى انتخاب دبیران و منشیان مخصوص به طرز تشخیص این صفات و تحقّق آنها در افراد مى پردازد و راه شناسایى افراد را با این صفات به مالک نشان مى دهد. مى فرماید: «سپس در انتخاب این منشیان هرگز به فراست و هوشیارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خویش قناعت مکن؛ زیرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى این ظاهرِ جالب هیچ گونه خیرخواهى و امانت دارى وجود ندارد»; (ثُمَّ لاَ یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ(۳) وَ اسْتِنَامَتِکَ(۴) وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ(۵)وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَ الاَْمَانَةِ شَیْءٌ). ← این یک واقعیت مهم است؛ کسانى که در پى احراز مقامات بالا هستند سعى مى کنند خود را در نظر زمامداران افرادى امین، پرکار، هوشیار و فعال نشان بدهند تا از این طریق توجّه آنها را به خود جلب کنند و چون بر مرکب مراد سوار شدند دست به سوء استفاده و بزنند. به همین دلیل نباید به ظاهر سخنان و اعمالى را که در آغاز کار انجام مى دهند دلخوش کرد. همچنین حسن ظن و اعتماد شخصى و اعتقاد به هشیارى خویشتن را در این گونه موارد باید کنار گذاشت و براى حسن انتخاب کارگزاران و معاونان و منشیان و مانند آنها به سراغ معیارهاى دیگرى رفت; معیارهایى که کاملا قابل اعتماد و کمتر خطاپذیر است; همان معیارهایى که امام در جمله هاى بعد به آن اشاره فرموده است. مى فرماید: «آنها را از طریق مقاماتى که براى حاکمان صالح پیش از تو داشته اند بیازماى»; (وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ). این مسأله معیار بسیار اطمینان بخشى است، هرگاه دیدى فلان شخص سال ها با حکومت هاى صالح همکارى داشته و مورد قبول آنها بوده مى توان فهمید که او شخص لایق و درستکارى است; ولى اگر در پرونده زندگى او همکارى با ناصالحان و قبول پُست هایى از سوى زمامدارانِ سوء وجود داشته باشد باید از او صرف نظر کرد. امام(علیه السلام) در بخش هاى پیشین همین عهدنامه درباره وزیران به همین نکته اشاره کرد و فرمود: «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً; بدترین وزراى تو کسانى هستند که وزیر زمامداران شرور قبل از تو بوده اند». 👤 کوتاه سخن اینکه اشخاص را از سوابق آنها باید شناخت و به ظواهر فعلى آنها که گاه براى فریفتن زمامدران و جلب توجّه آنهاست قناعت نکرد. سپس به معیار دومى براى این انتخاب اشاره کرده مى فرماید: «و بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم بهترین آثار نیک را گذارده اند و در امانت دارى معروف ترند»; (فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً، وَ أَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً). ← به یقین قضاوت توده هاى مردم درباره اشخاص یکى از بهترین طرق شناسایى آنهاست. در فرمایش هاى امام، اوایل همین عهدنامه این جمله را داشتیم: «إِنَّمَا یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِینَ بِمَا یُجْرِی اللهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ; براى تشخیص افراد صالح از آنچه خداوند بر زبان بندگانش (و توده هاى مردم) جارى مى سازد مى توان بهره گرفت». سپس امام در پایان این سخن مى فرماید: «اگر چنین کنى این دلیل بر خیرخواهى و اطاعت تو از پروردگار است، همچنین اطاعت از کسى که ولایت را از طرف او پذیرفته اى (یعنى امام و پیشواى تو)»; (فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِیلٌ عَلَى نَصِیحَتِکَ لِلَّهِ وَ لِمَنْ وُلِّیتَ أَمْرَهُ). 💭 این احتمال نیز در جمله «لِمَنْ وُلیّتَ أمرَه» هست که منظور از آن مردم باشند; یعنى دقت در انتخاب منشیان مخصوص، نشانه خیرخواهى در پیشگاه خدا و خیرخواهى در مورد مردمى است که بخشى از حکومتِ بر آنها را برعهده گرفته اى. یعنى اگر در انتخاب منشیان مخصوص دقت هاى لازم را از طرقى که براى تو شرح دادم به کار گیرى و آنها را بر اساس حسن ظن و هوشیارى شخصى خود انتخاب نکنى این دلیل بر آن است که حق این امانت الهى (زمامدارى) و خیرخواهى رعایا را انجام داده اى. سپس امام(علیه السلام) در پایان این فقره از عهدنامه به دو موضوع مهم دیگر درباره منشیان مخصوص و دبیران اشاره مى کند که نخستین آنها درباره لزوم تقسیم کار در میان آنهاست. مى فرماید: «براى هر بخشى از کارهایت رئیس و سرپرستى از میان آنها انتخاب کن; کسى که کار مهم او را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها پریشانش نکند»; (وَ اجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ یَقْهَرُهُ کَبِیرُهَا وَ لاَ یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا).
۱۸/۳ ↓اشاره به اینکه تقسیم کار باید به صورتى انجام گیرد که مسئولیت هر یک از آنان روشن شود; مثلاً بخشى از نامه ها مربوط به پیمان هاى صلح، قراردادها اعم از قراردادهاى مربوط به خارج و قراردادهاى داخلى درباره زمین هاى کشاورزى و مانند آن است که باید مسئول معینى داشته باشد. بخش دیگرى نامه هاى محرمانه است که احتیاج به مدیریت خاصى دارد و بخشى مربوط به نامه هاى فرمانداران و استانداران و امثال آنها و قسمتى مربوط به تظلم هاى مردم مظلوم و ستمدیده است. هر یک از اینها باید مسئول خاصى داشته باشد; مسئولانى که داراى این دو صفت باشند; نه از کارهاى بزرگ بهراسند و نه کثرت کار آنها را پریشان و درمانده کند. بعضى از شارحان نهج البلاغه این دستور را تنها ناظر به دبیران و منشیان مخصوص ندانسته اند، بلکه به تمام کارهاى مملکتى اشاره مى دانند. ← مفهوم آن این است که بخشى از کارها باید به دست وزیرى سپرده شود و وزارت خانه او ناظر به امور معینى باشد بى آنکه تداخلى در کارها رخ دهد و یا کارى بدون سرپرست و مسئول باقى بماند.(۶) ولى دستور بعد که مربوط به کتّاب است با توجّه به اینکه پیش از این نیز در این فراز از عهدنامه سخن از کتّاب در میان بوده قرینه مى شود که این جمله نیز ناظر به کاتبان باشد، هرچند ملاکِ آن دیگران را شامل شود. بعضى معتقدند تقسیم کار حکومت به این صورت که امیرمؤمنان على(علیه السلام) در این عهدنامه به آن اشاره کرده از امورى است که در قرن هاى اخیر پیدا شده و در گذشته به این صورت وجود نداشت; ولى همان گونه که ملاحظه مى کنید امام آنچه را در این زمینه لازم بوده با ظرافت خاصى بیان فرموده است. در دومین دستور به این نکته اشاره مى فرماید که تعیین مسئول براى هر کار، سلب مسئولیت از تو نمى کند; تو نیز با آنها مسئولیت مشترک دارى. مى فرماید: «و (باید بدانى) هر عیبى در مُنشیان مخصوص تو یافت شود که تو از آن بى خبر بمانى مسئول خواهى بود»; (وَ مَهْمَا کَانَ فِی کُتَّابِکَ مِنْ عَیْب فَتَغَابَیْتَ(۷) عَنْهُ أُلْزِمْتَه). این همان چیزى است که از آن به مسئولیت مشترک تعبیر مى شود و اشاره به آن است که تعیین مسئول براى هر کار، سلب مسئولیت از مقامى بالاتر نمى کند، چرا که او باید در عین تقسیم کار و مدیریت ها، بر وضع مدیران خود نظارت مستمر داشته باشد؛ همان گونه که در دنیاى امروز نیز چنین است که اگر مدیرى در فلان وزارتخانه دست به کار خلافى زد وزیر را احضار مى کنند و از او بازخواست مى نمایند و به این ترتیب درباره کارهاى مهم نظارت مضاعف صورت مى گیرد و سبب استحکام برنامه هاى اجرایى حکومت خواهد شد.   ____________ پاورقی : ۱. «مَکايد» جمع مکيدة به معناى حيله و چاره هاى پنهانى براى حل مشکلات است. ۲. «تُبْطِرُه» از ريشه «بَطَر» بر وزن «بشر» به معناى طُغيان و غرور بر اثر فزونى نعمت يا رسيدن به مقام و قدرت گرفته شده است. ۳. «فِراسَة» به معناى درک درون افراد با ظن صائب است. به بيان ديگر هوشيارى و مهارت در شناخت باطن و ظاهر امور. اين واژه در اصل به معناى صيد کردن است و به همين مناسبت در مسائل مربوط به هوشيارى نيز به کار رفته است. ۴. «استِنامَة» به معناى آرامش و اعتماد و اطمينان است. از ريشه «نوم» به معناى خواب گرفته شده؛ زيرا انسان در حالت خواب به آرامش دست مى يابد. ۵. «تَصَنُّعْ» به معناى ظاهرسازى و تلاش براى خوب نشان دادن شخص يا چيزى است. از ريشه «صنع» و «صنعت» گرفته شده و هنگامى که به باب تفعّل مى رود به معناى تکلّف براى ساختن چيزى است. ۶. شرح نهج البلاغه علاّمه خويى، ج ۴، ص ۹۲. ۷. «تَغابَيْتَ» از ريشه «تَغابى» همان گونه که پيش از اين هم اشاره شد به معناى تغافل؛ از ريشه «غَباوة» به معناى جهل و بى خبرى گرفته شده است؛ گويا کسى که خود را به فراموشى و تغافل مى زند درباره آن امر جاهل و بى خبر است. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا