#صحیفه_سجادیه_جامعه | ۱۱۸
『 #دعای صد و هجده – در نخستین روز از ماه رمضان 』
࿐ྀུ༅࿇༅════════
یٰا بَرُّ یٰا لَطِیفُ، یٰا رَاحِمَ الْعَبْدِ الضَّعِیفِ، حَارَتِ الْاَفْکَارُ فیٖ مَعْرِفَةِ عَظَمَتِكَ وَفیٖ شُکْرِ نِعْمَتِكَ، أَنَا الْعَبْدُ الْوَجِلُ مِنَ الْمَخَافَةِ عَلَی التَّهَجُّمِ عَلیٰ مُقَدَّسِ حَضْـرَتِكَ، وَأَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَیْكَ بِکُلِّ مَنْ یُعِینُ عَلَیْكَ، وَبِجَمِیعِ الْمَسَائِلِ لَدَیْكَ أَنْ تَقْبَلَ اعْتِـرَافِی لَكَ بِذُنُوبِی، وَأَنْ تَجْعَلَ مٰا أَنْتَ أَهْلُهُ لیٖ فیٖ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ دِرْعاً وَجُنَّةً، وَأَنْ یَکُونَ مَصِیرِی إِلیٰ مَحَلِّ رِضَاكَ فیٖ أَمَانِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.
ای نیکوکار، ای دارندۀ لطف، ای رحم کنندۀ بر بندۀ ناتوان، سـرگردان گشت اندیشهها در شناخت عظمتت، و در سپاس نعمتت، من بندۀ هراسانم از ترس بر تاختـن بر پیشگاه مقدست، و من به تو متوسل میشوم به هر کس یاری دهد بر تو، و به همۀ خواستهها در نزد تو که اعتـراف من به گناهانم را بپذیری، و اینکه قرار دهی آنچه را تو شایسته آن هستی برای من در دنیا و آخرت زره و سپری بازدارنده، و اینکه سـرانجام من باشد به سوی جایگاه خشنودی تو، در ایمنی اهل بهشت.
وَالْحَمْدُ لَكَ جَلَّ جَلاٰلُكَ إِنْ بَقِیتُ وَإِنْ مِتُّ، وَإِذَا حُمِلْتُ إِلَیْكَ فِی الْاَکْفَانِ عَلیٰ أَعْوَادِ الْمَنَایَا، وَإِذَا قُمْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ فِی الْقُبُورِ أَسِیرَ الْبَلاٰیَا وَالنَّدَایَا، وَإِذَا خَرَجْتُ إِلَیْكَ مَدْهُوشاً بِصَیْحَةِ الْحَشـْرِ الْهٰائِلَةِ، وَإِذَا وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْكَ مَبْهُوتاً بِنَشْـرِ صَحَائِفِ أَیَّامِ حَیَاتِی الزّٰائِلَةِ، وَإِذَا سَأَلْتَنِی وَشَهِدَتْ مَعَكَ جَوَارِحِی، وَخَذَلَنِی مَنْ کَانَ یَعِدُنِی فِی الدُّنْیَا أَنَّهُ یَقُومُ بِـمَصَالِحِی، وَرَاٰكَ الْاَنْبِیَاءُ وَالْاَوْلِیَاءُ مُعْرِضاً عَنِّی فَأَعْرَضُوا، وَمُعَاقِباً أَوْ مُعَاتِباً لیٖ فَأَجْمَعُوا أَنْ یَشْفَعُوا، وَکُنْتُ أَنَاوَأَنْتَ بِغَیْرِ ثَالِثٍ.
و سپاس توراست که عظمت تو والا است با شکوه است، چه باقی بـمانم و چه بـمیرم، و هرگاه به سوی تو حمل شوم در کفنها بر روی چوبهای مرگ، و هنگامی که در پیشگاهت قرار گیرم در قبـرها که اسیر بلاها و خاکهای مرطوب باشم، و زمانی که به سوی تو خارج شوم در حالی که با صدای هولناک محشـر متحیر و سـرگشته باشم و وقتی که بایستم در پیشگاهت در حالی که با باز شدن نامههای اعمال دوران زندگی از بین رفتهام سـرگردان باشم و چون از من سؤال کنی و همراه تو گواهی دهند اعضایم و مرا واگذارد آنکه مرا در دنیا وعده میداده است اقدام کند به نفع من اقدام کند، و ببینند تو را، پیامبـران و اولیا که از من روی گرداندهای و آنان از من روی گردانند، یا اینکه ببینند که مرا کیفری میدهی یا سـرزنش میکنی و بر این اجماع کنند که شفاعت کنند، و بوده باشم من و تو بدون شخص ثالثی.
فَلَیْتَ شِعْرِی مٰا أَنْتَ صَانِعٌ بِذٰلِكَ الْعَبْدِ الْغَادِرِ النّٰاکِثِ؟ وَلَكَ الشُّکْرُ مِنِّی کَیْفَ تَقَلَّبْتُ فِی الْحَالِ فیٖ عَقَبَاتِ عَدْلِكَ وَعَرَصَاتِ فَضْلِكَ، وَإِذَا تَقَدَّمْتُ بِاِنْفِصَالیٖ مِنْ بَیْنِ یَدَیْ هَوْلِ ذٰلِكَ اللِّقَاءِ، وَلَكَ مِنِّی أَعْظَمُ الثَّنَاءِ، وَلَوْ حَمَلْتَنِی إِلیٰ دَارَ الشَّقَاءِ، وَنَفَیْتَنِی بِهِ مِنْ دَارِ دَوَامِ الْبَقَاءِ، وَلَكَ مِنْ لِسَانِ حَالِی أَبْلَغُ مٰا وَصَلْتُ إِلَیْهِ، أَوْ تَصِلُ آمَالُ أَحَدٍ أَوْ آمَالیٖ مِنْ نَشْـرِ لِوَاءِ الْحَمْدِ وَالْاِعْتِـرَافِ، فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَیَّ بِجَلاٰلِكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ تَسْتَحِقُّهُ لِعَظِیمِ حَقِّكَ، وَجَسِیمِ إِفْضَالِكَ دَائـِماً ذٰلِكَ مَعَ دَوَامِكَ، نَاهِضاً بِقُوَّةِ إِنْعَامِكَ إِلیٰ غَایَاتِ دَرَجَاتِ الْعُبُودِیَّةِ لِمُقَدَّسِ مَقَامِكَ. اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مَحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْ سَنَتِی هٰذِہِ مَقْرُونَةً بِصَالِحِ الْاَعْمَالِ، وَوَفِّقْنِی فِیهٰا لِعِبَادَتِكَ، وَتَقَبَّلْ مِنِّی فِیهٰا جَمِیعَ مٰا أَدْعُوكَ بِهِ، وَأَتَوَسَّلُ إِلَیْكَ، إِنَّكَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
ای کاش میدانستم که چه خواهی کرد با آن بندۀ خیانتکار پیمان شکن؟ و سپاس تو راست، من که چگونه دگرگون شدهام در تنگناهای عدلت و صحنههای فضلت، و زمانی که پیش روم تا از آن صحنۀ هولناک خود را جدا سازم، و تو را است از من عظیمترین ستایش، هر چند مرا به سـرای شقاوت بری، و مرا دور سازی به آن، از سـرای همیشه ماندگار بقاء و تو راست از زبان حالـم، رساترین چیزی که به آن رسیدهام، یا به آن برسد آرزوهای، کسی یا آرزوهایم از برافراشتـن پرچم سپاس و اعتـراف، پس تو را است حجت بر من به جلالت و تو راست سپاس که آن را شایستهای به جهت حق عظیمت، و فضل بزرگت که آن پیوسته باشد همراه با دائـمی
بودن تو، و به قدرت بخششت بالا میرود تا نهایتهای درجات بندگی نسبت به مقدس بودن مقامت، خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست، و این سال مرا قرار ده قرین گشته با اعمال نیکو، و مرا در آن موفق ساز برای پرستشت، و از من بپذیر در آن هر آنچه را که تو را به آن خوانم، و به تو متوسل شوم، که تو بر هر چیزی توانایی.
#داستانهای_شگفت
۱۳۲ - آماده شدن مقدمات زیارت کربلا
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
( داستان دوم )
قریب بیست سال قبل شب جمعه بود با آقا سید باقر خیاط و جمعی رفتیم #مسجد_جمکران، همه خوابیدند و من بیدار بودم و فقط پیر مردی بیدار بود و شمعی 🕯 در پشت بام روشن کرده بود و دعا می خواند و من مشغول به نماز شب بودم؛ ناگاه دیدم هوا روشن شد؛ با خود گفتم ماه طلوع نموده، هرچند نگاه کردم ماه را ندیدم یک مرتبه دیدم به فاصله پانصد متر، زیر یک درختی، یک سید بزرگواری ایستاده و این نور از آن آقاست .
به آن پیرمرد گفتم شما کنار آن درخت، سیدی را می بینی؟
گفت هوا تاریک است، چیزی دیده نمی شود. خوابت می آید، برو بگیر بخواب، دانستم که آن شخص نمی بیند .
من به آن آقا گفتم آقا من می خواهم بروم کربلا نه پول دارم نه گذرنامه، اگر تا صبح پنجشنبه آینده گذرنامه با پول تهیه شد می دانم امام زمان هستید و الا یکی از سادات می باشید.
ناگاه دیدم آن آقا نیست و هوا تاریک شد، صبح به رفقا گفتم و داستان را بیان نمودم، بعضیها مرا مسخره نمودند.
گذشت تا روز چهارشنبه، صبح زود در میدان فوزیه برای کاری آمده بودم و منزل دروازه شمیران بود کنار دیواری ایستاده بودم و باران می آمد.
پیرمردی آمد نزد من، او را نمی شناختم.
گفت حاج محمدعلی مایل هستی کربلا بروی؟
گفتم خیلی مایلم ولی نه پول دارم و نه گذرنامه.
گفت شما ده عدد عکس با دو عدد رونوشت سجل را بیاورید.
گفتم عیالم را می خواهم ببرم، گفت مانعی ندارد ، بعد به فوریت رفتم منزل، عکس و رونوشت شناسنامه را موجود داشتم و آوردم.
گفت فردا صبح همین وقت بیایید اینجا.
فردا صبح رفتم همان محل.
آن پیرمرد آمد، گذرنامه را با ویزای عراقی به ضمیمه پنجهزار تومان به من داد و رفت و بعداً هم او را ندیدم.
رفتم منزل آقا سیدباقر، #ختم_صلوات داشتند.
بعضی از رفقا از راه مسخره گفتند گذرنامه را گرفتی؟
گفتم بلی و گذرنامه را با پنج هزار تومان نزد آنها گذاردم، تاریخ گذرنامه را خواندند و دیدند روز چهارشنبه است ، شروع به گریه نمودند و گفتند که ما این سعادت را نداریم.
فهرست کتاب
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/56054
— ⃟ ———
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - -
انسان شناسی 140.mp3
10.9M
#انسان_شناسی ۱۴۰
#استاد_شجاعی
⁉️💥 مهمترین مسئلهای که انسان بعد از وفات در مورد آن، بسیار جزئی و دقیق، مورد مؤاخذه قرار میگیرد چیست؟
@Ostad_Shojae
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
03 Shabneshinihaye Shohadaee(1403-08-11) Tehran.mp3
17.63M
🔈 #شبنشینیهای_شهدایی
🌹 محفل سوم؛ شهید سیدمهدیجلادتی
* محفلهای نورانی #یاد_شهدا؛ پناهگاهی در غربت و تنهایی [2:07]
* سیدمهدیجلادتی؛ تولد در نیمه شعبان، شهادت در شب وصال امیرالمومنین (علیهالسلام) [4:47]
* دلتنگی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای عاشقانی که ندیده عاشقش شدند [9:53]
* مسجدی غیور و بسیجی بیپروا؛ مردی که فتنه را در خیابان و دشمن را در جبهه شکست داد [11:19]
* عبدالزینب؛ آن که آرزو داشت پیکرش را به حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) برسانند [14:17]
* مسافر عاشق؛ جوانی که کانال تلگرامش هم از آرزوی شهادت سرشار بود [17:12]
* آنکه ثابت کرد اوضاع بد اینستاگرام، خیابان و دانشگاه نمیتوانند مانع خلوص باشند [18:41]
* معجزه پیوند با خوبان؛ شهید جلادتی و #شهید_زاهدی، معاشرتی که تا عرش خدا رفت [20:31]
* شهادتی پربرکت در شب قدر؛ خونی که چراغ امید مظلومان برای سیلی به دشمن شد [24:14]
* آرزوی نهایی عارفی که به نور یقین رسید؛ حارثه بن مالک و تمنای شهادت [27:23]
* این روز، روز رفتن او بود؛ شهادت، مرگ تاجران است [33:24]
* راز لحظه شهادت چیست که شهید میخواهد ده بار بازگردد و دوباره شهید شود؟ [35:15]
⏰ مدت زمان: ۴۲:۵۳
📅 ۱۴۰۳/۰۸/۱۱
@Aminikhaah_Media
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
41.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مستند کوتاه «نصر من الله»
🎞 گوشه هایی از دیدارهای منتشر نشده «مجاهد خستگی ناپذیر»، شهید سید حسن نصرالله با رهبر انقلاب اسلامی
📼 مشاهده نسخه با کیفیت
#سید_حسن_نصرالله
#سید_مقاومت
#حزب_الله
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
✉️ نامه ای از سید حسن نصرالله به مناسبت اهدای انگشتر نائب اول امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیهالسلام)
📃 در این نامه آمده است که چگونه شخصی انگشتر عثمان بن سعید را به سید حسن نصر الله امانت داد و بعداً آن را به او هدیه کرد.
🔺اما سید حسن نصرالله چگونه تصمیم گرفت آن را به #امام_خامنهای مدظله هدیه کند؟
بسم الله الرحمن الرحیم.
این انگشتر حاوی یک سنگ عقیق سبز رنگ یمنی با کتیبه بدون نقطه حاوی متن زیر است:
«وسیله من در روز موعود» (یا برای روز موعود)
«عثمان بن سعید»
🔹صاحب انگشتر که کارشناس سنگ های قیمتی است می گوید که این سنگ و کتیبه در لندن بررسی شده و قدمت آن به دوره زمانی 250 الی 300 هجری قمری اثبات شده و می گوید این سنگ و مهر متعلق به اولین نائب مولای ما مولای عصر (عج) عثمان بن سعید الامری است.
🔸در مورد انگشتر نقره باید گفت، این انگشتر توسط هدیه دهنده یا صاحب حلقه طراحی شده است.
🔹صاحب آن انگشتر ان را یک سال به عنوان امانت نزد من نگه داشته بود و چندی پیش آن را به من هدیه داد.
🔸و من که اگر می توانستم جان و مالم را به ارباب و سرورم، حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) تقدیم کنم ان را تقدیم میکردم آن را به وی که خداوند عمر شریفش را طولانی کند به امید قبولی و دعای خیر، آنچه را که در واقع می تواند امضا و کتیبه سفیر امام علیه السلام به نائب آن حضرت در این عصر باشد، هدیه میدهم
حسن نصرالله،
در ذی القعده 1430 ه
#سید_حسن_نصرالله
#سید_عزیز
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
❓تعدادی از #پرسش_و_پاسخ های کوتاه از #استاد_الهی در طرح سهشنبه های #پرسش
🔖 حاجات | ازدواج | فروش خانه | خیرات | نماز اول وقت و ترک گناه
📌 سه شنبهها سوالات خود را به آی دی زیر ارسال کنید:
http://eitaa.com/T_porsesh
@ostadelahi
╭═══════๛- - - ┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -