#نهج_البلاغه
#توصیه_های_پدرانه | ۱۰
📜 متن : وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَى اللهِ الاِقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللهُ عَلَیْکَ، وَالاَْخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیْهِ الاَْوَّلُونَ مِنْ آبَائِکَ، الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ، فَإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لاَِنْفُسِهِمْ کَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ وَ فَکَّرُوا کَمَا أَنْتَ مُفَکِّرٌ، ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِکَ إِلَى الاَْخْذِ بِمَا عَرَفُوا، الاِْمْسَاکِ عَمَّا لَمْ یُکَلَّفُوا، فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُکَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِکَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ کَمَا عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذَلِکَ بِتَفَهُّم وَ تَعَلُّم، لاَ بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ، وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ. وَ ابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِکَ فِی ذَلِکَ بِالاِْسْتِعَانَةِ بِإِلَهِکَ، وَ الرَّغْبَةِ إِلَیْهِ فِی تَوْفِیقِکَ، وَ تَرْکِ کُلِّ شَائِبَة أَوْلَجَتْکَ فِی شُبْهَة، أَوْ أَسْلَمَتْکَ إِلَى ضَلاَلَة. فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ، وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ، وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً، فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ، وَ إِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ، وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ، فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ، وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ. وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الاِْمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ أَمْثَلُ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
🗞️ #ترجمه_نامه۳۱ :
↓↓↓↓↓↓
📄 ... پسرم! بدان محبوب ترين چيزى که از ميان وصايايم بايد به آن تمسک جويى، #تقوا و پرهيزکارى است و اکتفا به آنچه خداوند بر تو فرض و لازم شمرده است و حرکت در راهى که پدرانت در گذشته آن را پيموده اند و صالحان از خاندانت از آن راه رفته اند؛ زيرا همان گونه که تو درباره خويش نظر مى کنى آنها نيز درباره خود نظر کرده اند و آن گونه که تو (براى صلاح خويشتن) مى انديشى آنها نيز مى انديشيدند (با اين تفاوت که آنها تجارب خود را براى تو به يادگار گذاشته اند)
سرانجام فکر و انديشه، آنها را به جايى رسانيد که آنچه را به خوبى شناخته اند بگيرند و آنچه را (که مبهم است و) به آن مکلف نيستند رها سازند.
اگر روح و جان تو از قبول آن إبا دارد و مى خواهى که تا آگاه نشوى اقدام نکنى مى بايست (از طريق صحيح اين راه را بپويى و) اين خواسته با فهم و دقت و تعلم باشد نه از طريق فرو رفتن در شبهات و تمسک جستن به دشمنى ها و خصومت ها.
(اضافه بر اين) پيش از آنکه در طريق آگاهى در اين امور گام نهى از خداوندت استعانت بجوى و براى توفيق، رغبت و ميل، نشان ده و از هر گونه عاملى که موجب خلل در افکار تو شود يا تو را به شبهه اى افکند يا تسليم گمراهى کند بپرهيز.
هرگاه يقين کردى قلب و روحت صفا يافته و در برابر حق خاضع شده و رأيت به کمال پيوسته و تمرکز يافته و تصميم تو در اين باره تصميم واحدى گشته (و از هر چه غير از آن است صرف نظر کرده اى) در اين صورت به آنچه براى تو (در اين وصيّت نامه) توضيح داده ام دقت کن (تا نتيجه مطلوب را بگيرى) و اگر آنچه را در اين زمينه دوست مى دارى (از شرايطى که گفتم) برايت فراهم نشد و فراغت خاطر و آمادگى فکر حاصل نکردى، بدان در طريقى گام مى نهى که همچون شترى که چشمانش ضعيف است به سوى پرتگاه پيش مى روى و در ميان تاريکى ها غوطهور مى شوى و کسى که گرفتار اشتباه و خلط حق با باطل است نمى تواند طالب دين باشد و با اين حال اگر وارد اين مرحله نشوى بهتر است.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
شرح و تفسیر از پیمودن راه هاى مشکوک بپرهیز امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه اندرزهاى مهمى به فرزندش مى دهد و مقدم بر همه چیز او را به تقواى الهى و قناعت به فرایض و احکامِ روشن خداوند و پرهیز از گام نهادن در راه هاى مشکوک دعوت مى کند مى فرماید: «پسرم بدان محبوب ترین چیزى که از میان وصایایم باید به آن تمسک جویى، تقوا و پرهیزکارى است و اکتفا به آنچه خداوند بر تو فرض و لازم شمرده است و حرکت در راهى که پدرانت در گذشته آن را پیموده اند و صالحان از خاندانت از آن راه رفته اند»; (وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَى اللهِ وَالاِقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللهُ عَلَیْکَ، وَالاَْخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیْهِ الاَْوَّلُونَ مِنْ آبَائِکَ، وَالصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ).
بى شک تقواى الهى مهم ترین وصیّت همه اولیاى خداست و زاد و توشه قیامت و برگه ورود در بهشت و معیارِ امتیاز انسان ها بر یکدیگر است و به همین دلیل در همه خطبه هاى نماز جمعه به آن توصیه مى شود و بر آن تأکید مىورزند.
تقوا که همان حالت خداترسى درونى و مسئولیت پذیرى واقعى است انسان را از هرگونه گناه باز مى دارد.
جمله «وَالاِقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللهُ عَلَیْکَ» به این معنا نیست که تنها به واجبات قناعت کن و از مستحبات و سنن بپرهیز، بلکه اشاره به نکته اى است که در ادامه سخن مى آید و آن پرهیز از امورى است که در شریعت مسکوت مانده و کسى در برابر آن مسئولیت ندارد و یا دسترسى به آن میسر نیست; مانند معرفت به کنه ذات خداوند.
جمله «وَالصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ» اشاره به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و شخص على(علیه السلام)و عبدالمطلب و حمزه و ابوطالب و جعفر(علیهم السلام) است.
آن گاه امام(علیه السلام) به ذکر دلیل بر این مطلب پرداخته مى فرماید: «زیرا همان گونه که تو درباره خویش نظر مى کنى آنها نیز درباره خود نظر کرده اند و آن گونه که تو (براى صلاح خویشتن) مى اندیشى آنها نیز مى اندیشیدند (با این تفاوت که آنها تجارب خویش را براى تو به یادگار گذاشتند) سرانجام فکر و اندیشه، آنها را به آنجا رسانید که آنچه را به خوبى شناخته اند بگیرند و آنچه را (که مبهم است و) به آن مکلف نیستند رها سازند»; (فَإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لاَِنْفُسِهِمْ کَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ، وَفَکَّرُوا کَمَا أَنْتَ مُفَکِّرٌ، ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِکَ إِلَى الاَْخْذِ بِمَا عَرَفُوا، وَالاِْمْسَاکِ عَمَّا لَمْ یُکَلَّفُوا).
این سخن نیز ناظر به آن است که در مسائل مربوط به دین، امورى است که باید دنبال شود و عدم آگاهى بر آنها عذر نیست، بلکه همه باید آن را فرا گیرند و امورى است که یا از تحت قدرت انسان بیرون است; مانند معرفت کنه ذات خداوند که هیچ پیامبر مرسلى هم نمى تواند به آن برسد و یا از امورى است که خداوند به لطف و کرمش بر بندگانش تخفیف داده و آنها را بدان مکلف نساخته است; ولى اگر اصرار بر آن کنند ممکن است تکلیف به آن دامانشان را بگیرد; مانند آنچه در داستان بنى اسرائیل مربوط به ذبح گاو مخصوص آمده که اگر اصرار در سؤال از جزئیات آن نداشتند، هر گاوى را ذبح مى کردند کافى بود ولى اصرار بیش از حد آنها سبب شد چندان اوصاف مختلفى براى گاو مزبور ذکر شود که در دستیابى به آن دچار مشکل شوند.
نیز مانند آنچه درباره حج در روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است که روزى خطبه اى خواند و درباره وجوب حج سخن گفت.
شخصى به نام عکاشه و طبق روایتى سراقه گفت: اى رسول خدا! آیا همه سال واجب است؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله)سکوت کرد و جوابى نگفت و او دو یا سه بار سؤالش را تکرار کرد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ناراحت شد و فرمود: واى بر تو اگر بگویم آرى، هر سال بر شما واجب مى شود و قدرت نخواهید داشت، بنابراین آنجا که سکوت مى کنم سکوت کنید، زیرا کسانى که پیش از شما بودند بر اثر کثرت سؤال گرفتار شدند، بنابراین هنگامى که شما را به چیزى امر کردم به آن اندازه که توانایى دارید انجام دهید.(۱) در حدیثى دیگر از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم که خطبه اى ایراد فرمود و گفت: «إِنَّ اللهَ حَدَّ حُدُوداً فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَفَرَضَ فَرَائِضَ فَلاَ تَنْقُصُوهَا وَسَکَتَ عَنْ أَشْیَاءَ لَمْ یَسْکُتْ عَنْهَا نِسْیَاناً فَلاَ تَکَلَّفُوهَا رَحْمَةً مِنَ اللهِ لَکُمْ فَاقْبَلُوهَا; خداوند حدود و مرزهایى (براى حلال و حرام) قرار داده از آن تجاوز نکنید و واجباتى را لازم شمرده از آن کم نگذارید و نسبت به امورى ساکت شده و این سکوت به خاطر نسیان نبوده، در برابر آن اصرار نکنید.
این رحمت خداست (و تخفیف الهى) براى شما پس آن را بپذیرید».(۲) سپس در ادامه سخن مى فرماید: «اگر (این پیشنهاد را نمى خواهى قبول کنى و) روح و جان تو از قبول آن ابا دارد و مى خواهى که تا آگاه نشوى اقدام نکنى مى بایست (از طریق صحیح این راه را بپویى و) این خواسته با فهم و دقت و تعلم باشد نه از طریق فرو رفتن در شبهات و تمسک جستن به دشمنى ها و خصومت ها.
(اضافه بر این) پیش از آنکه در طریق آگاهى در این امور گام نهى از خداوندت استعانت بجوى و براى توفیق، رغبت و میل، نشان ده و از هرگونه عاملى که موجب خلل در افکار تو شود یا تو را به شبهه اى افکند یا تسلیم گمراهى کند بپرهیز»; (فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُکَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِکَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ کَمَا عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذَلِکَ بِتَفَهُّم وَتَعَلُّم، لاَ بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ، وَعُلَقِ الْخُصُومَاتِ.
وَابْدَأْ قَبْلَ نَظَرِکَ فِی ذَلِکَ بِالاِسْتِعَانَةِ بِإِلَهِکَ، وَالرَّغْبَةِ إِلَیْهِ فِی تَوْفِیقِکَ، وَتَرْکِ کُلِّ شَائِبَة أَوْلَجَتْکَ(۳) فِی شُبْهَة، أَوْ أَسْلَمَتْکَ إِلَى ضَلاَلَة).
عصاره کلام امام(علیه السلام) در اینجا این است که براى رسیدن به حق دو راه در پیش دارى; یکى راه پیروى از پیشینیان صالح از خاندانت و استفاده از تجربیات بسیار سودمند آنها که راهى است نسبتا آسان و بى خطر.
راه دوم، راه اجتهاد شخصى است که خودت وارد میدان شوى و حق را از باطل بشناسى و پیمودن این راه چهار شرط دارد: نخست اینکه در هر موضوعى نیک بیندیشى و دقت کنى و دیگر اینکه از فرو رفتن در شبهات یا تمسک جستن به تعصب یا خصومات بپرهیزى و سوم اینکه از خداى خود استعانت بجویى و از او بخواهى که تو را در پیمودن این راه کمک کند و چهارم اینکه از هر امر مشکوکى که ممکن است منتهى به ورود در شبهه اى شود یا تو را به گمراهى بکشاند بپرهیزى.
سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن، نکته را روشن مى کند که تنها سخنان سودمند و پربار و مؤثرِ من کافى نیست; آمادگى در وجود تو نیز از شرایط تأثیر محسوب مى شود و به تعبیر دیگر همان گونه که فاعلیت فاعل شرط است، قابلیت قابل نیز لازم است، از این رو براى آماده ساختن قلب و جان فرزندش براى پذیرش این وصایا مى فرماید: «هر گاه یقین کردى قلب و روحت صفا یافته و در برابر حق خاضع شده و رأیت به کمال پیوسته و تمرکز یافته و تصمیم تو در این باره تصمیم واحدى گشته (و از هر چه غیر از آن است صرف نظر کرده اى) در این صورت به آنچه براى تو (در این وصیّت نامه) توضیح داده ام دقت کن (تا نتیجه مطلوب را بگیرى)»; (فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ، وَتَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ، وَکَانَ هَمُّکَ فِی ذَلِکَ هَمّاً وَاحِداً، فَانْظُرْ فِیمَا فَسَّرْتُ لَکَ).
مسلم کسانى که قلبى تاریک و مملوّ از تعصب ها و هوا و هوس دارند و فکرشان چندین جا مشغول است; گاه در فکر حفظ مقامند و گاه در فکر جمع اموال و گاه به دنبال هوا و هوس هاى دیگر، نمى توانند از نصایح و اندرزهاى سودمند و بیدار کننده، هرچند گوینده اش امام(علیه السلام) باشد بهره بگیرند.
به همین دلیل آیات قرآن که در تأثیرش جاى هیچ تردید نیست، گروهى را هدایت مى کند و در گروهى از تیره دلان لجوج اثرى ندارد و یا اثر معکوس دارد.
در سوره توبه آیه ۱۲۴ و ۱۲۵ مى خوانیم: «(وَإِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَّنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَهُمْ یَسْتَبْشِرُونَ * وَأَمَّا الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَماتُوا وَهُمْ کافِرُون); و هنگامى که سوره اى نازل مى شود بعضى از آنان (به دیگرى) مى گویند: این سوره ایمان کدام یک از شما را افزون ساخت (به آنان بگو:) اما کسانى که ایمان آورده اند بر ایمانشان افزوده است و آنها (به فضل و رحمت الهى) خوشحالند * و اما کسانى که در دل هایشان بیمارى است، پلیدى بر پلیدیشان افزوده; و از دنیا رفتند در حالى که کافر بودند».
و به گفته شاعر: باران که در لطافت طبعش خلاف نیست *** در باغ لاله روید و در شوره زار خس حضرت در ادامه این سخن مى افزاید: «و اگر آنچه را در این زمینه دوست مى دارى (از شرایطى که گفتم) برایت فراهم نشد و فراغت خاطر و آمادگى فکر حاصل نکردى، بدان در طریقى گام مى نهى که همچون شترى که چشمانش ضعیف است به سوى پرتگاه پیش مى روى و در میان تاریکى ها غوطهور مى شوى و کسى که گرفتار اشتباه و خلط حق با باطل است نمى تواند طالب دین باشد و با این حال اگر وارد این مرحله نشوى بهتر است»; (وَإِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ، وَفَرَاغِ نَظَرِکَ وَفِکْرِکَ، فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّمَا تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ(۴)، وَتَتَوَرَّطُ(۵) الظَّلْمَاءَ وَلَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ، وَالاِْمْسَاکُ عَنْ ذَلِکَ
أَمْثَلُ(۶)).
امام(علیه السلام) بدین وسیله به فرزندش هشدار مى دهد که براى نتیجه گرفتن از این وصیّت نامه خود را آماده سازد، اراده و تصمیم جدى بگیرد و از آنچه مایه پراکندگى فکر و خیال اوست جداً بپرهیزد، دامن همت به کمر بزند و با گام هاى استوار وارد میدان شود و گوش دل را به سخنان امام(علیه السلام) بسپارد تا بتواند به سر منزل مقصود و سعادت مطلوب برسد.
در غیر این صورت، بیهوده خود را خسته مى کند و در این راه گام مى نهد.
پاورقی :
۱ . بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۱.
۲ . وسائل الشيعه، ج ۱۸، ص ۱۲۹، ابواب صفات قاضى، باب ۱۲، ح ۶۱.
۳ . «اَوْلَجَتک» از ريشه «ايلاج» و از ريشه «ولوج» به معناى داخل شدن در مکان محدود گرفته شده و هنگامى که به باب افعال مى رود معناى متعدى پيدا مى کند، بنابراين «أوْلَج» يعنى داخل کرد شخص يا چيزى را.
۴ . «عَشْواء» در اصل به معناى شترى است که چشم ضعيفى دارد و به همين دليل مسير خود را اشتباه و متمايل به چپ و راست مى رود. سپس به هر انسانى که چنين باشد اطلاق شده است.
۵ . «تَتَوَرَّطَ» از ريشه «تورط» بر وزن «توکل» به معناى افتادن در جايى است که رهايى از آن مشکل يا غير ممکن باشد.
۶ . «اَمْثل» از ريشه «مثول» بر وزن «طلوع» به معناى افضل و برتر است و جمع آن «اماثل» و «مُثُل» بر وزن «کتب» است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #روضه رهبر انقلاب برای مادر
#حضرت_زهرا (سلام الله علیها)
#فاطمیه
╭────๛- - - - - ┅╮
│🥀 @Mabaheeth
╰───────────
✨ #خطبه_فدکیه | قسمت دوم
💔 ثمَّ أَنَّتْ أَنَّةً ارْتَجَّتْ لَهَا الْقُلُوبُ وَ ذَرَفَتْ لَهَا الْعُيُونُ وَ اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُكاءِ وَ النَّحِيبِ، فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ.
سپس آه جان سوزى كشيد كه دلها لرزيد و اشكها فرو ريخت و صداى گريه و ناله از مردمان برخاست و مجلس به هيجان افتاد.
🔰 ثمَّ اَمْهَلَتْ هُنَيَّةً حَتّٰى اِذا سَكَنَ نَشِيجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ
آنگاه لحظهاى درنگ فرمود تا مردمان، آرام گرفته؛ از خروش افتادند.
⚜ افْتَتَحَتِ الْكَلامَ بِحَمْدِ اللّهِ وَ الثَّناءِ عَلَيْهِ وَ الصَّلاةِ عَلىٰ رَسُولِهِ، فَعادَ الْقَوْمُ فى بُكائِهِمْ، فَلَمّا اَمْسَكُوا عادَتْ عليهاالسلام فى كَلامِها فَقالَتْ ...
آنگاه سخن خويش را با حمد و ستايش خداوند و درود بر پيامبر صلیالله علیه وآله وسلم آغاز فرمود.
مردمان دوباره به گريه افتادند. همين كه از گريه باز ايستادند، براى بار دوم آغاز سخن كرده و اين گونه فرمود:
ادامه دارد...
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
╭────๛- - - - - ┅╮
│🥀 @Mabaheeth
╰───────────
38.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ آفتاب آمد دلیلِ آفتاب!
رهبر انقلاب؛ نادره عصر خود هستند که دوست و دشمن، موافق و مخالف، مسلمان و غیر مسلمان، عرب و عجم، انقلابی و ضد انقلاب، کمونیست و خداباور و... در زمان حیات ایشان درباره جنبه های عالی انسانی او اتفاق نظر دارند؛ یعنی آنگاه که درباره او صحبت می کنند؛ تو گویی او را چون خورشید می بینند که انکارِ او، انکار خود است!
⬅️ اما درباره ایشان از چه تعابیری استفاده کرده اند؟
🔺خامنه ای؛ همچون "ماه" است![۱]
🔺شخصیتی که ایرانیان ۱۰۰ سال آینده، بیشتر راغب خواهند بود در باره اش بدانند. [٢]
🔺زندگی آقای خامنه ای حتی یک نقطه خاکستری(نه تاریک) هم ندارد![٣]
🔺آقای خامنه ای یک زندگی درویشی دارند و با نان و پنیر سر می کنند. [۴]
🔺احیاء کننده امپراطوری کوروش هستند. [۵]
🔺سیاستمداری هوشمند و بی نظیر[۶]
و...
☀️ جامعترین تعبیر درباره این نادره دهر؛ همین تعبیر "خورشید" است که در توصیف حضرت امام خمینی(ره) از آیت الله العظمی خامنه ای مدظلهالعالی آمده است؛ آنجا که در خطاب مستقیم خود به ایشان می فرمایند:
«...[شما] در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانی اسلامی، از جمله افراد نادری هستید كه چون خورشید روشنی می دهید.»[٧]
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد؟ قسمت یک روزه ای
🎙اینها و بیشتر را، از بیان حجت الاسلام راجی بشنوید.
⛔️ کوتاهی در نشر این پست = شماتتِ آیندگان❗️
#لبیک_یا_خامنه_ای
ـــــــــــــــــــــــ
۱. مسعود بهنود، سلطنت طلب
٢. هوشنگ اسدی، هم سلولی رهبری
٣. منتقد سیاسی
۴. نوری زاده
۵. نشریه عربی "الاِخباریه"
۶. خاویر پرز دکوئیار
٧. صحیفه نور، ج 20، ص 173
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 حکایت کشاورزی که به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسید و خانه ی آقا #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و #حضرت_زهرا (سلام الله علیها) را به او نشان دادند.
🎙حجت الاسلام مسعود عالی
#فاطمیه 💔🥀
╭═══════๛- - - ┅╮
│🥀 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛─────────
#نهج_البلاغه
#توصیه_های_پدرانه | ۱۱
📜 متن : فَتَفَهَّمْ یَا بُنَیَّ وَصِیَّتِی
وَ اعْلَمْ أَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاةِ، وَ أَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ، وَ أَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ، وَ أَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی، وَ أَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلاَّ عَلَى مَا جَعَلَهَا اللهُ عَلَیْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ وَ الاِْبْتِلاَءِ وَ الْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لاَ تَعْلَمُ، فَإِنْ أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ، فَإِنَّکَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلاً ثُمَّ عُلِّمْتَ وَ مَا أَکْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الاَْمْرِ، یَتَحَیَّرُ فِیهِ رَأْیُکَ، وَ یَضِلُّ فِیهِ بَصَرُکَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِکَ!
فَاعْتَصِمْ بِالَّذِی خَلَقَکَ وَ رَزَقَکَ وَ سَوَّاکَ، وَ لْیَکُنْ لَهُ تَعَبُّدُکَ وَ إِلَیْهِ رَغْبَتُکَ وَ مِنْهُ شَفَقَتُکَ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
🗞️ #ترجمه_نامه۳۱ :
↓↓↓↓↓↓
📄 ... پسرم!
در فهم وصيتم دقت نما.
بدان مالک مرگ همان مالک حيات است.
و آفريننده، همان کسى است که مى ميراند.
و فانى کننده هم اوست که جهان را از نو نظام مى بخشد.
و بيمارى دهنده همان شِفابخش است.
و دنيا پابرجا نمى ماند مگر به همان گونه که خداوند آن را قرار داده است; گاهى نعمت، گاهى گرفتارى و سرانجام پاداش در روز رستاخير يا آنچه او خواسته و تو نمى دانى (از کيفرهاى دنيوى) و اگر درباره فهم اين امور (و حوادث جهان) امرى بر تو مشکل شد، آن را بر نادانى خود حمل کن (و زبان به اعتراض مگشاى) زيرا تو در آغاز خلقت جاهل و نادان بودى و سپس عالِم و آگاه شدى و چه بسيار است امورى که هنوز نمى دانى و فکرت در آن متحيّر و چشمت در آن خطأ مى کند; اما پس از مدتى آن را مى بينى (و از حکمت آن آگاه مى شوى).
بنابراين به آن کَس که تو را آفريده و روزى داده و آفرينش تو را نظام بخشيده تمسّک جوى و تنها او را پرستش کن و رغبت و محبّت تو تنها به او باشد و تنها از (مخالفت) او بترس.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
شرح و تفسیر همه چیز از سوى اوست امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه نخست به فرزندش دستور مى دهد که در آنچه او مى گوید دقت کند و فهم خود را به کار گیرد، مى فرماید: «پسرم در فهم وصیتم دقت نما»; (فَتَفَهَّمْ یَا بُنَیَّ وَصِیَّتِی).
این جمله در واقع اشاره به اهمّیّت بحثى است که بعد از آن بیان فرموده، اهمیتى که در خورِ دقت فراوان است.
آن گاه به این حقیقت اشاره مى کند که در این عالم هر چه هست از سوى خداست; حیات و مرگ، صحت و بیمارى، تلخ و شیرین، نعمت و ابتلا و ...
همه آنها حکیمانه است و اگر نتوانستى به حکمت آنها پى ببرى حمل بر بى اطّلاعى خود کن و در برابر اراده حکیمانه خدا تسلیم باش.
مى فرماید: «بدان مالک مرگ همان مالک حیات است و آفریننده، همان کسى است که مى میراند و فانى کننده هم اوست که جهان را از نو نظام مى بخشد و بیمارى دهنده همان شفابخش است»; (وَاعْلَمْ أَنَّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاةِ، وَأَنَّ الْخَالِقَ هُوَ الْمُمِیتُ، وَأَنَّ الْمُفْنِیَ هُوَ الْمُعِیدُ، وَأَنَّ الْمُبْتَلِیَ هُوَ الْمُعَافِی).
این سخن اشاره به توحید افعالى است که در جهان بیش از یک مبدأ نیست: «لا مُؤَثِّرَ فِى الْوُجُودِ إِلاَّ اللهُ» نه اینکه عالم دو مبدأ دارد، مبدأ خیر و شر و یزدان و اهریمن; آن گونه که ثنویان و دوگانه پرستان مى پنداشتند.
اصولاً در خلقت خداوند شرى وجود ندارد و هرچه هست خیر است و شرّ امرى نسبى است.
به عنوان مثال: نیش عقرب وسیله اى دفاعى براى او در برابر دشمنانش هست.
افزون بر آن که در سم و نیش حشرات دواهاى شفابخشى وجود دارد و از این نظر خیر است و اگر کسى اشتباه کند و گرفتار نیش او شود، این شر بر اثر ناآگاهى او به وجود آمده است.
آن گاه امام(علیه السلام) به ناپایدارى دنیا و آمیخته بودن تلخ و شیرین در آن اشاره کرده مى فرماید: «و دنیا پابرجا نمى ماند مگر به همان گونه که خداوند آن را قرار داده است; گاهى نعمت و گاهى گرفتارى و سرانجام پاداش در روز رستاخیر یا آنچه او خواسته و تو نمى دانى (از کیفرهاى دنیوى)»; (وَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ إِلاَّ عَلَى مَا جَعَلَهَا اللهُ عَلَیْهِ مِنَ النَّعْمَاءِ، وَالاِبْتِلاَءِ، وَالْجَزَاءِ فِی الْمَعَادِ، أَوْ مَا شَاءَ مِمَّا لاَ تَعْلَمُ).
آرى این طبیعت دنیاست و موافق حکمت خداوند است، زیرا اگر انسان همیشه غرق نعمت باشد، در میان امواج غفلت غرق مى شود و اگر همیشه مبتلا باشد، یأس و نومیدى همه وجودش را فرا مى گیرد و از خدا دور مى شود.
خداوند حکیم این دو را به هم آمیخته تا انسان پیوسته بیدار باشد و به سوى او حرکت کند و دست به دامان لطفش بزند.
سپس از آنجا که گاهى افراد نادان به سبب بى اطّلاعى از حکمتِ حوادث عالم، زبان به اعتراض مى گشایند.
امام(علیه السلام) به فرزندش هشدار مى دهد مى فرماید: «و اگر درباره فهم این امور (حوادث جهان) امرى بر تو مشکل شد، آن را بر نادانى خود حمل کن (و زبان به اعتراض مگشاى) زیرا تو در آغاز خلقت جاهل و نادان بودى و سپس عالِم و آگاه شدى و چه بسیار است امورى که هنوز نمى دانى و فکرت در آن متحیر و چشمت در آن خطا مى کند; اما پس از مدتى آن را مى بینى (و از حکمت آن آگاه مى شوى)»; (فَإِنْ أَشْکَلَ عَلَیْکَ شَیْءٌ مِنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلَى جَهَالَتِکَ، فَإِنَّکَ أَوَّلُ مَا خُلِقْتَ بِهِ جَاهِلاً ثُمَّ عُلِّمْتَ، وَمَا أَکْثَرَ مَا تَجْهَلُ مِنَ الاَْمْرِ، یَتَحَیَّرُ فِیهِ رَأْیُکَ، وَیَضِلُّ فِیهِ بَصَرُکَ ثُمَّ تُبْصِرُهُ بَعْدَ ذَلِکَ).
اشاره به اینکه کسى مى تواند زبان به اعتراض بگشاید که نسبت به همه چیز آگاه باشد و فلسفه تمام حوادث را بداند و آن را موافق حکمت نبیند در حالى که چنین نیست; معلومات انسان در برابر مجهولاتش همچون قطره در مقابل دریاست.
در آغاز عمر چیزى نمى داند و تدریجاً نسبت به بعضى امور آگاه مى شود و چه بسیار امورى که در آغاز از فلسفه آن بى خبر است; اما چیزى نمى گذرد که حکمت آن بر او آشکار مى شود.
آیا انسان با این علم محدود و با این تجاربى که درباره جهل و علم خود دارد مى تواند در مورد آنچه نمى داند لب به اعتراض باز کند؟! امام(علیه السلام) در پایان این قسمت، فرزندش را دستور به تمسک به ظل عنایت و الطاف الهى و توجّه به ذات پاک او مى دهد که در هر حال کلید نجات است، مى فرماید: «بنابراین به آن کس که تو را آفریده و روزى داده و آفرینش تو را نظام بخشیده تمسک جوى و تنها او را پرستش کن و رغبت و محبّت تو تنها به سوى او باشد و تنها از (مخالفت) او بترس»; (فَاعْتَصِمْ بِالَّذِی خَلَقَکَ وَرَزَقَکَ وَسَوَّاکَ، وَلْیَکُنْ لَهُ تَعَبُّدُکَ، وَإِلَیْهِ رَغْبَتُکَ، وَمِنْهُ شَفَقَتُکَ).
این چهار دستور کوتاه و پر معنا به یقین ضامن سعادت هر انسانى است: اعتصام به ظل عنایت پروردگار و پرستش او و توجّه به ذات پاکش و ترس از مجازاتش.
در جمله «الَّذِی خَلَقَکَ وَرَزَقَکَ وَسَوَّاکَ» که برگرفته از این آیات قرآن مجید است: (الَّذِى خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِى قَدَّرَ فَهَدَى * وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى)(۱) نخست اشاره به آفرینش، سپس روزى و بعد تسویه و نظام بخشیدن به وجود انسان از نظر جسم و جان آمده است در حالى که مى دانیم نخست خلقت است و بعد تسویه و سپس رزق و روزى; اما با توجّه به اینکه عطف به واو همیشه دلیل بر ترتیب نیست مشکلى از این نظر در تفسیر عبارت پیدا نمى شود.
این احتمال نیز کاملاً پذیرفتنى است که نظر امام(علیه السلام) به دوران تکامل جنینى و رشد پس از تولد است; زیرا نطفه اى که در رحم مادر قرار مى گیرد، از روزى الهى که در رحم مادر براى او حواله شده پیوسته بهره مى برد و به دنبال آن مراحل تکامل را یکى پس از دیگرى سیر مى کند حتى زمانى که متولد مى شود و روزى او از خون به شیر مادر مبدل مى گردد، باز هم مراحل تسویه و تکامل را تا مدت زیادى ادامه مى دهد، بنابراین مى توان گفت که روزى قبل از مراحل تکامل انسان شروع مى شود.
نکته: مقایسه علم و جهل بشر شک نیست انسان هنگام تولد چیزى را نمى داند، هرچند استعداد او براى فراگیرى در حد بسیار بالایى است.
قرآن مجید نیز بر این حقیقت ناطق است مى گوید: (وَاللهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً).(۲) آن گاه انسان از سه طریق آموزش مى بیند: ۱.
از طریق تجربیاتى که پیوسته به صورت بازى و سرگرمى و...
بدان مشغول است.
۲.
از راه تعلیم و تربیت پدر و مادر و استاد.
۳.
از طریق شکوفا شدن علوم فطرى (فطرت توحید، حسن و قبح عقلى، امور وجدانى و مانند آن) که دست قدرت خدا در نهاد او قرار داده است; ولى هرچه پیش تر مى رود به وسعت مجهولات خود آشناتر مى گردد.
فى المثل ستاره شناسان با اسباب ابتدایى که نگاه به آسمان مى کنند، ستارگان محدودى را مى بینند که وضع آنها برایشان مجهول است، وقتى ابزار پیشرفته تر مى شود به کهکشان هاى عظیمى دست مى یابند که هرکدام میلیون ها یا میلیاردها ستاره دارد.
با کشف یک کهکشان دنیایى از مجهولات در مقابل آنها خودنمایى مى کند و اگر روزى بتوانیم بعضى از ستاره هاى آنهارا با دقت به وسیله تلسکوپ ببینیم، عالمى از مجهولات در مورد آن ستاره در مقابل ما آشکار مى گردد.
به این ترتیب هرچه در علم پیشرفت مى کنیم سطح آگاهى ما بر دامنه جهلمان بیشتر خواهد شد و تا به جایى مى رسیم که به گفته آن دانشمند معروف: تا به جایى رسید دانش من *** که بدانم همى که نادانم سرى به قرآن مى زنیم و آیاتى را که اشاره به علم خدا دارد بررسى مى کنیم: «(وَلَوْ أَنَّمَا فِى الاَْرْضِ مِنْ شَجَرَة أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ); و اگر همه درختان روى زمین قلم شود و دریا براى آن مرکّب گردد و هفت دریا به آن افزوده شود (اینها همه تمام مى شود ولى) کلمات خدا پایان نمى گیرد».(۳) به همین دلیل در جاى دیگر مى فرماید: (وَما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلیلاً).(۴) انیشتین، دانشمند معروف مى گوید: اگر تمام علوم بشر را از روز نخست تا به امروز که در کتابخانه ها جمع شده است در برابر مجهولات بشر بگذاریم، همانند یک صفحه از یک کتاب بسیار قطور است.
از اینجا نتیجه اى را که امام(علیه السلام) در عبارت بالا گرفته است به خوبى درک مى کنیم که اگر ما در مسائل مربوط به مبدأ و معاد و اسرار زندگى بشر سؤالات بدون جوابى پیدا کنیم باید حمل بر نادانى خود کنیم و زبان به انکار و اعتراض نگشاییم.
این حکم عقل و منطق است.
پاورقی :
۱ . اعلى، آيه ۲-۴.
۲ . نحل، آيه ۷۸ .
۳ . لقمان، آيه ۲۷.
۴ . اسراء، آيه ۸۵ .
هدایت شده از مباحث
49.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر کسی بگه #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و علیه السلام رو دوست دارن ولی ولی فقیه رو نه دروغ میگه
🎙 #استاد_شجاعی
#اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
ابْتَدِءُ بِحَمْدِ مَنْ هُوَ اَوْلىٰ بِالْحَمْدِ وَ الطَّوْلِ وَ الْمَجْدِ. اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلىٰ ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلىٰ ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَها، وَ سُبُوغِ آلاءٍ اَسْداها، وَ اِحْسانِ مِنَنٍ والاها.
سخنم را با ستايش خدا آغاز میكنم. ستايش آنكه به سپاس و بخشش و بزرگى سزاوارتر است. تمامى ستايش و سپاس ويژهى خداوند نيكى و الهام است. بر عطاياى پيشين و فراگير و بر احسانهاى فرو ريخته و نيكىهاى پياپى
⚫️احْمَدُهُ بِمَحامِدَ جَمَّ عَنِ الاِحْصاءِ عَدَدُها، وَ نَأىٰ عَنِ الْمُجازاةِ أَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الاِدْراكِ أَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها، وَ اسْتَخْذَى الْخَلْقَ بِاِنْزالِها، وَ اسْتَحْمَدَ اِلىٰ الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنّٰى بِالنَّدْبِ اِلىٰ اَمْثالِها
او را ثنا می گويم؛ به خاطر احسانهايى بیشمار كه در سپاس نگنجد و ادراك و هوش بشر را احاطه بر حدود آنها نا ممكن باشد. خداوند كه براى پيوستگى نيكىها، مردمان را به سپاس فراخوانده و براى سرشارى آسودگیها، به فروتنى وا داشته و بر دوباره طلبى احسانها، دعوت كرده تا آنها را بيشتر و برتر بخشايش كند.
و اَشْهَدُ اَنْ لا اِلٰهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الاِخْلاصَ تَأْوِيلَها، و ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها.
و گواهى مىدهم كه خداوندگارى به جز اللّه نيست، يگانهاى كه شریکی بر او نبوده؛ [لا إله إلاّ اللّه] كلمهاى است كه خداوند تحقّق و تجسّم بيرونى آن را اخلاص مردمان قرار داده و آنچه از آن [لا إله إلاّ اللّه] قابليت دريافت دارد، در دلها به وديعه نهاده [توحيد فطرى]. [او از توحيد] آنچه قابل تعقّل است، در انديشهها روشن كرده است.
الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ كَیفِیتُهُ.
خداوندی که چشمها از دیدنش بازمانده، و زبانها از وصفش ناتوان، و اوهام و خیالات از درک او عاجز میباشند.
⚫اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لامِنْ شَیءٍ كانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیته،
موجودات را خلق فرمود بدون آنکه از مادهای موجود شوند، و آنها را پدید آورد بدون آنکه از قالبی تبعیت کنند، آنها را به قدرت خویش ایجاد و به مشیتش پدید آورد،
⚫مِنْ غَیرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلی تَكْوینِها، وَ لافائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها، اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلی جَنَّتِهِ.
بی آنکه در ساختن آنها نیازی داشته و در تصویرگری آنها فائدهای برایش وجود داشته باشد، جز تثبیت حکمتش و آگاهی بر طاعتش، و اظهار قدرت خود،و شناسائی راه عبودیت و گرامی داشت دعوتش، آنگاه بر طاعتش پاداش و بر معصیتش عقاب مقرر داشت، تا بندگانش را از نقمتش بازدارد و آنان را بسوی بهشتش رهنمون گردد.
ادامه دارد...
#فاطمیه
╭────๛- - - - - ┅╮
│🥀 @Mabaheeth
╰───────────