وَعَدَ اَللّهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ كَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِی اِرْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئاً.
وعده می دهد به اهل #ایمان و مردمی كه عملشان صالح و شایسته است كه عاقبت دنیا به دست اینهاست؛
آن كه در نهایت امر بر دنیا حكومت می كند دین الهی و #معنویت و لا إله الا اللّه است، مادیگریها و ماده پرستی ها و خودخواهیها از بین خواهد رفت، عاقبتِ دنیا #امنیت است(وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً)، عاقبت دنیا توحید است به تمام مراتب خود.
بنابراین از قرآن مجید دو مطلب استفاده شد:
√ یكی اینكه هدف اساسی انبیاء دو چیز است: توحید و برقراری عدالت.
← اولی مربوط است به ارتباط انسان با خدا،
← و دومی مربوط است به ارتباط انسانها با یكدیگر.
√ مطلب دوم اینكه مسأله ی عدالت، تنها یك آرزو و خیال نیست، یك واقعیتی است كه دنیا به سوی آن می رود، یعنی سنت الهی است و خدا عدالت را در نهایت امر بر دنیا حاكم خواهد كرد و بر این دنیا قرنها و قرنها- كه ما نمی دانیم چقدر است، شاید میلیونها سال، و شاید صدها میلیون سال- بشر حكومت خواهد كرد؛ اما یك بشر بالغ، یك بشر انسان واقعی، یك بشرهایی كه در میان آنها از این تیرگیها و ظلمهایی كه امروز هست هرگز چیزی وجود ندارد.
بحث من درباره ی این مطلب است كه عدل كلی در دنیا برقرار می شود، بالخصوص راجع به یك جهت آن، و آن این است:
اسلام كه مدعی است عدل كلی در دنیا برقرار می شود، بر چه اساسی مدعی است كه برقرار می شود؟ لهذا سه موضوع را باید تشریح كنم: یكی اینكه اولا عدالت چیست؟
دوم اینكه آیا در نهاد و فطرت بشر تمایل به عدالت وجود دارد یا اساسا در فطرت بشر میل به عدالت وجود ندارد، هر وقت عدالت به بشر داده شده است و داده بشود، به زور است، تحمیل است، بشر محال است به میل و رضای خودش زیر بار عدالت برود؟
و مسأله ی سوم این است: آیا عدالت عملی هست یا نیست، و اگر عملی بشود به چه وسیله عملی خواهد شد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . نور/55.
[2] . احزاب/45 و 46.
[3] . حدید/25.
╭═══════๛- - - ┅ - - ╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
تعریف عدالت
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
مسأله ی اول كه عدالت چیست، شاید چندان احتیاج به تعریف نداشته باشد.
افراد بشر كم و بیش ظلم را می شناسند، تبعیض را می شناسند؛ عدالت نقطه ی مقابل ظلم است، نقطه ی مقابل تبعیض است؛
و به عبارت دیگر: افراد بشر در دنیا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعالیتهایی كه می كنند و استعدادهایی كه از خود نشان می دهند، استحقاقهایی پیدا می كنند؛ #عدالت عبارت است از اینكه آن استحقاق و آن حقّی كه هر بشری به موجب خلقت خودش و به موجب كار و فعالیت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطه ی مقابل ظلم است كه آنچه را كه فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگیرند، و نقطه ی مقابل تبعیض است كه دو فرد كه در شرایط مساوی قرار دارند، یك موهبتی را از یكی دریغ بدارند و از دیگری دریغ ندارند.
ولی در عین حال از قدیم الایام افرادی در میان بشر بوده اند از فیلسوفان قدیم یونان تا دوره های اروپا كه اساسا منكر واقعیت داشتن عدالت بوده و هستند و می گویند اصلاً عدالت معنی ندارد، عدالت مساوی با زور است، عدالت یعنی آن چیزی كه قانون موجود حكم كرده باشد، و قانون موجود هم آن است كه زور آن را به بشر تحمیل كرده باشد، پس عدالت را در نهایت امر زور تعیین می كند.
من درباره ی این مطلب نمی خواهم بحث كنم چون از بحثهای خودم می مانم.
این مطلب مردود است، عدالت خودش واقعیت دارد چون حق واقعیت دارد.
حق از كجا واقعیت دارد؟ حق از متن خلقت گرفته شده است. چون خلقت واقعیت دارد، هر موجودی در متن خلقت یك شایستگی و یك استحقاق دارد.
انسان به موجب كار و فعالیت خودش استحقاقهایی را به وجود می آورد، و عدالت هم كه عبارت است از اینكه به هر ذی حقی حقش را بدهیم معنی پیدا می كند. آن حرفها حرفهای موهومی است.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
آیا عدالتخواهی فطری است؟
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
قسمت دوم عرض من بحث نسبتاً بیشتری لازم دارد و آن این است: آیا در نهاد بشر تمایل به #عدالت هست یا نیست؟
بشر یك چیزهایی را به حكم نهاد و فطرت خودش می خواهد، یعنی هیچ دلیلی [بر خواستن آنها] ندارد جز ساختمان جسمی و روحی اش. مثلاً شما در این جلسه ی محترم شركت می كنید، این كتیبه های زیبا را می بینید، این «لا إله إلا الله» را در وسط می بینید، در طرف راست «محمد رسول الله» را می بینید، در طرف چپ «علیٌّ ولیُّ اللّه» را می بینید، یك ستاره ی مشكی به عنوان نشانه ای از عصمت كبری فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها می بینید، اسم دوازده معصوم دیگر را می بینید، آیات قرآن را كه همه، شعارهای اسلام است می بینید، كلام پیغمبر صلیالله علیه وآله را می بینید، كلام #امیرالمؤمنین علیهالسلام را می بینید، كلام #امام_حسین علیهالسلام را می بینید، هر كدام با قرینه ی مخصوص؛ كاشیهای زیبا را می بینید، خط زیبا را می بینید، حظّ می كنید و خوشتان می آید، چرا؟ چه كسی شما را مجبور كرده است كه خوشتان بیاید؟ هیچ كَس مجبور نكرده است؛ به دلیل اینكه زیباست خوشتان می آید.
در نهاد هر انسانی این قوه قرار داده شده است كه وقتی در مقابل زیبایی قرار می گیرد تحسین كند. این دیگر نمی خواهد قانون برایش وضع كنند یا یك زوری بر انسان اعمال شود. این در نهاد انسان است.
اینجور چیزها را می گویند اموری كه در نهاد بشر است.
علم دوستی و خیلی چیزهای دیگر در نهاد بشر است.
❓آیا میل به عدالت، یعنی میل به عادل بودن و علاقه ی به عادل بودن دیگران و لو انسان خودش منفعتی نداشته باشد، و به عبارت دیگر میل به عادل بودن خود بشر و عادل بودن اجتماع، قطع نظر از هر منفعتی كه انسان در عدالت داشته باشد، جزء مطلوبهای بشر است و در نهاد بشر چنین چیزی هست یا نیست؟
│
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
نظر نیچه و ماكیاول
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
عده ای معتقدند كه در نهاد بشر چنین قوه و نیرویی اساساً وجود ندارد.😳
اكثر فیلسوفان اروپا این طور فكر می كنند و افكار همین فیلسوفان است كه دنیا را در نهایت امر به آتش كشیده است.
می گویند: عدالت اختراع مردمان زبون است. مردمان زبون و ضعیف، وقتی كه در مقابل اقویا قرار گرفتند، چون زور نداشتند كه با اقویا مبارزه كنند، آمدند كلمه ی «عدالت» را خلق و اختراع كردند كه عدالت خوب است، انسان باید عادل باشد. اینها همه حرف مفت است و دلیلش هم این است كه همین آدمِ طرفدار عدالت اگر خودش زورمند شود همان كاری می كند كه آن زورمند سابق می كرد.😳
نیچه، فیلسوف معروف آلمانی، می گوید: «چقدر زیاد اتفاق افتاده كه من خندیده ام وقتی دیده ام ضعفا دم از عدالت و عدالت خواهی می زنند؛ نگاه می كنم، می بینم اینها كه می گویند عدالت، چون چنگال ندارند.
می گویم ای بیچاره! تو اگر چنگال می داشتی هرگز چنین حرفی را نمی زدی. »
[این فیلسوفان می گویند] اصلا بشر به عدالت ایمان و اعتقاد ندارد.
اینهایی كه اعتقاد ندارند كه عدالت جزء اموری است كه در نهاد بشر می باشد باز دو دسته هستند.
یك دسته می گویند: عدالت را به عنوان یك آرزو، بشر دنبالش هم نباید برود، باید دنبال قوه و نیرو رفت؛ عدالت حرف مفت است، آرزویش را هم نداشته باشید، اساساً دنبالش هم نروید، فقط بروید دنبال زور💪، و یك مثلی می گویند كه با همین تعبیر خودمان سازگار است؛ خلاصه اش این است كه: «دو گِره شاخ بر یك متر دُم ترجیح دارد» (زور همان شاخ است و عدالت دُم) شاخ به دست آور، عدالت یعنی چه؟! برو دنبال زور.
نیچه و ماكیاول از اینجور اشخاص هستند.
نظر برتراند راسل
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
ولی عده ی دیگری این حرفها را نمی زنند، می گویند: نه، باید رفت دنبال #عدالت، ولی نه به خاطر اینكه عدالت مطلوب ماست، بلكه به خاطر اینكه منافع فرد در عدالت جمع است.
💭 برتراند راسل فكرش چنین است و با این فكر مدعی انساندوستی هم هست. چون فلسفه اش اینجور ایجاب می كند چاره ای ندارد كه غیر از این بگوید.
می گوید: انسان به حسب طبیعت خودش منفعت پرست آفریده شده، و این حرف، دوم ندارد، پس چه باید كرد تا عدالت برقرار شود؟ آیا به بشر بگوییم: بشر! عدالت را بخواه؟ این كه زوربردار نیست، در نهاد بشر عدالت خواهی وجود ندارد، چطور با زور به او بگوییم عدالت را بخواه؟!
ولی یك كار دیگر می شود كرد و آن این است كه عقل و علم و دانش بشر را تقویت كنیم تا برسد به آنجا كه به او بگوییم بشر! درست است كه آن كه اصالت دارد منفعت است و تو را جز در طریق منفعت پرستی فردی نمی شود سوق داد؛ اما منفعت فرد در این است كه عدالت در جمع برقرار باشد؛ اگر عدالت در جمع نباشد منفعت فرد هم تأمین نمی شود. درست است كه تو به حكم طبیعتت می خواهی به همسایه ات تجاوز كنی، ولی تو كه تجاوز كنی او هم تجاوز می كند و تو بجای اینكه منفعت بیشتر ببری منفعت كمتر می بری؛ پس عقلت را به كار بینداز، حساب كن، بعد می فهمی كه نه، مصلحت فردِ تو هم در عدالت است.
اینها ایده ی عدالت در عالم را دارند ولی راه وصول به ایده ی عدالت را تقویت فكر و علم و دانش می دانند، یعنی آشناكردن بشر به اینكه منفعت فرد در عدالتِ جمع است.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
نقد این نظریه
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
این هم خیلی واضح است كه یك تئوری غیر عملی است؛ زیرا فقط درباره ی افرادی صادق است كه زور زیاد ندارند. درباره ی بنده ممكن است صادق باشد. من كه یك آدم ضعیفی هستم، وقتی از همسایه هایم می ترسم و می بینم به اندازه ای كه من زور دارم همسایه ام هم زور دارد، از ترس زور همسایه می شوم عادل؛ اما آن ساعتی كه یك قدرتی به دست آوردم كه هیچ بیمی از همسایه ام نداشتم و صددرصد یقین داشتم كه اگر او را لگدكوب كنم قدرتی نیست كه در مقابل من بایستد، آن وقت چطور می توانم عادل باشم؟ چطور علم من می تواند مرا عادل كند؟!
چون جنابعالی كه می گویید بشر منفعت پرست است، علم می گوید به خاطر منفعت خودت عادل باش، و این آن وقتی است كه من زوری را در مقابل خودم ببینم؛ وقتی كه زوری در مقابل خودم نمی بینم چطور عادل باشم؟!
و لهذا فلسفه ی راسل- بر خلاف همه ی شعارهای انساندوستی او- به همه ی اقویا و زورمندان درجه ی اول كه هیچ بیمی از ضعفا ندارند حق می دهد كه هرچه می خواهند ظلم كنند.
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -