❓#پرسش_و_پاسخ | ۲۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🤔 سؤال : اگر نماز، انسان را از فحشا و منكر باز مىدارد، چرا بعضى نمازگزاران مرتكب خلاف مىشوند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💬 پاسخ : اولاً تخمۀ پوك، هيچ گاه سبز🌱 نمىشود و نماز بدون #حضور_قلب، تخمه پوك است. نمازى سبب دورى انسان از مفاسد مىشود كه با حضور قلب باشد وگرنه حركت لب و كمر چنين خاصيّتى را ندارد.
🏫 اگر مدرسه و دانشگاه به انسان رشد علمى 🎓 مىدهد به اين معنا نيست كه هركَس به مدرسه و دانشگاه رفت به آن رشد مىرسد، بلكه به اين معناست كه مدرسه و دانشگاه بستر رشد است به شرط آنكه با جدّيّت درس بخوانيد و آنچه را مىخوانيد بفهميد.
#نماز نيز اگر با اصول و شرايطى كه دارد اقامه گردد، مانع فحشا و منكر مىشود. «اِنّ الصّلوةَ تَنهى عن الفحشاءِ و المُنكر»
ثانياً نمازگزارى كه گاهى خلاف مىكند، اگر اهل نماز نبود خلافش بيشتر بود؛ زيرا همين نمازگزار براى صحيح بودن نمازش مجبور است بدن و لباسش پاك باشد، لباس و مكانش از مال مردم نباشد و همين مقدار مراعات احكام و مسائل، سبب دور شدن او از برخى گناهان و منكرات مىشود، همان گونه كه پوشيدن لباس سفيد 🥼، انسان را از نشستن روى زمين آلوده باز مىدارد.
╭─────๛- - - 📖 ┅╮
│📚 @ghararemotalee
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#داستانهای_شگفت
۳۶ - إخبار از خیال
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
و نیز حاج مؤمن مزبور - علیه الرحمه - نقل کرد از مرحوم عالم کامل جناب حاج سیدهاشم امام جماعت مسجد سردزک که روزی پس از نماز جماعت منبر رفته بود و در مسئله لزوم #حضور_قلب در نماز و اهمیت آن، مطالبی می فرمود؛
ضمنا فرمود: روزی در این مسجد پدرم ( مرحوم آقای حاج سید علی اکبر یزدی - اعلی اللّه مقامه ) می خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم، ناگاه مردی در هیئت اهل دهات وارد شد و از صفوف جماعت عبور کرد تا صف اول پشت سر پدرم قرار گرفت. مؤمنین از اینکه یک نفر دهاتی در محلی که باید جای اهل فضل باشد آمده سخت ناراحت شدند، او اعتنایی نکرد و در رکعت دوم در حال قنوت، قصد فُرادا نمود و نمازش را تمام کرد، همانجا نشست و سفره ای که همراه داشت باز نمود و شروع به خوردن نان کرد.
چون از نماز فارغ شدیم، مردم از هر طرف به او حمله کردند و اعتراض نمودند و او هیچ نمی گفت!
پدرم متوجه مردم شد و گفت : چه خبر است ؟
گفتند : امروز این مرد دهاتیِ جاهل به مسئله آمده صف اول، پشت سر شما اقتدا کرده، آنگاه وسط نماز قصد فرادا کرده و بعد نشسته چیز میخورد.
پدرم به آن شخص گفت چرا چنین کردی؟
در جواب گفت : سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم ؟
پدرم گفت در حضور همه بگو.
گفت : من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض #نماز جماعت با شما بهره ای ببرم، چون اقتدا کردم اواسط حمد دیدم شما از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که من پیر شده ام و از آمدن به مسجد عاجزم، الاغی لازم دارم که سواره حرکت کنم؛ پس به میدان الاغ فروشها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک الاغ و تعیین جای او بودید که من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست و نمی توانم با شما باشم، نماز خود را تمام کردم.
این را گفت و سفره را پیچید و حرکت کرد.
پدرم بر سر خود زد و ناله نمود و گفت : این مردِ بزرگی است، او را بیاورید که مرا به او حاجتی است. مردم رفتند که او را برگردانند ناپدید گردید و تا این ساعت دیگر دیده نشد.
پس باید متوجه بود که هیچوقت به نظر حقارت به مؤمنی نباید نگریست یا عمل او را که محمل صحیح دارد، مورد اعتراض قرار داد؛ زیرا ممکن است همان شخصی که مورد تحقیر واقع شده به واسطه نداشتن جهات ظاهریه ای که خَلق آنها را میزان شرافت و لزوم احترام قرار داده اند، نزد خدا عزیز و گرامی باشد و ندانسته دوست خدا را اهانت کرده و خود را مورد قهر و غضب خداوند قرا دهند.
و نیز ممکن است دوست خدا عمل صحیحی بجا آورد و شخص به واسطه حمل به صحت نکردنش، او را مورد اعتراض قرار دهد و دلش را بشکند.¹
------------------------------------------------
[1] - برای دانستن بزرگی گناه اهانت به مؤمن و تحقیر و دلشکسته کردنش، به جلد دوم کتاب گناهان کبیره ، به صفحات 390 تا 417 مراجعه شود.
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/47200
╭═══════๛ - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - -
#داستانهای_شگفت
۳۸ - لطف خدا و ناسپاسی بنده
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
و نیز مرحوم شیخ الاسلام مزبور - علیه الرحمه - فرمود : شنیدم از عالم بزرگوار و سید عالیمقدار امام جمعه بهبهانی (اسم شریفش را نیز نقل فرمود ولی بنده فراموش کرده ام) که در اوقات تشرّف به مکه معظمه روزی به عزم تشرف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مکان مقدس از خانه خارج شدم. در اثنای راه، خطری پیش آمد و خداوند مرا از #مرگ نجات داد و با کمال سلامتی از آن خطر رو به مسجد آمدم. نزدیک در مسجد، خربزه🍈 زیادی روی زمین ریخته بود و صاحبش مشغول فروش آنها بود، قیمت آن را پرسیدم؛ گفت آن قسمت، فلان قیمت و قسمت دیگر ارزانتر و فلان قیمت است.
گفتم پس از مراجعت از مسجد می خرم و به منزل می برم.
پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم، در حال نماز در این خیال شدم که از قسمت گران آن خربزه بخرم یا قسمت ارزانترش و چه مقدار بخرم و خلاصه تا آخر نماز در این خیال بودم و چون از نماز فارغ شده خواستم از مسجد بیرون روم، شخصی از در مسجد وارد و نزدیک من آمد و در گوشم گفت خدایی که تو را از خطر مرگ، امروز نجات بخشید آیا سزاوار است که در خانه او نماز خربزه ای بخوانی؟
فوراً متوجه عیب خود شده و بر خود لرزیدم، خواستم دامنش را بگیرم او را نیافتم.
نظیر داستان 36 و 38 بسیار است؛
📖 از آن جمله در کتاب قصص العلمای مرحوم تنکابنی، صفحه 311 می گوید: و از جمله کرامت سید رضی - علیه الرحمه - آن است که در وقتی از اوقات سید رضی نماز خود را به برادرش سیدمرتضی علم الهدی - علیه الرحمه - اقتدا کرد چون به رکوع رفتند سید رضی نمازش را فرادا خواند و اقتدا را منقطع ساخت؛ پس از وی سؤال کردند از سبب انفراد؛ در جواب فرمود که چون به رکوع رفتم دیدم که امام جماعت که برادرم سید مرتضی باشد در مسئله ای از حیض فکر می نماید و خاطرش بدان متوجه است و در دریای خون غوطه ور است؛ پس نماز خود را فرادا کردم.
و در بعضی از کتب است که جناب سید مرتضی فرموده بود : برادرم درست فهمیده.
پیش از آمدن برای نماز، زنی مسئله ای از حیض از من پرسش نمود و من در خیال جواب آن فرورفته بودم و از این جهت برادرم مرا در دریای خون غوطه ور دید.
#حضور_قلب در نماز هر چند از شرایط صحت نیست؛ یعنی نماز بدون حضور هم تکلیف را ساقط می کند و قضاء و اعاده نماز واجب نیست لکن باید دانست که نماز بی حضور قلب، مانند بدن بی روح است ؛ یعنی چنانچه بدن بی جان را اثری و ثمری نیست، نماز بی حضور را اجر و ثوابی نیست و موجب قُرب به خدا نخواهد شد، مگر همان مقداری که با حضور بجا آورده شده و لذا بعضی نصف و بعضی ثلث و بعضی ربع تا اینکه بعضی عُشر نمازشان پذیرفته است.¹
در کتاب کافی از #امام_صادق علیه السلام مروی است که ممکن است شخصی پنجاه سال نماز خوانده باشد ولی دو رکعت نمازِ پذیرفته شده نداشته باشد.( اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ صَلوهٍ لا تُرْفَعُ وَ عَمَلٌ لا یَنْفَعُ )
_____________
1- برای دانستن اهمیت و لزوم حضور قلب در نماز و کیفیت تحصیل آن، به کتاب صلوه الخاشعین و همچنین مختصری هم در بحث ترک نماز در جلد دوم گناهان کبیره، از صفحه 262 تا 270 نوشته شده به آنجا مراجعه شود.
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/47353
╭═══════๛ - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - -
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آثار دنیوی سست انگاری #نماز و راه رسیدن به #حضور_قلب
🗓 تاریخ جلسه: ۱۳۹۷/۱۲/۶ (شب ولادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها)
⏱ زمان: ۳۹ دقیقه
📥 حجم: ۷۴ مگابایت
@nasery_ir
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
#داستانهای_شگفت
۸۰ - برات آزادی و عنایت رضوی علیه السلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
مُحبّ صادق اهل بیت (علیهم السلام) جناب حیدرآقا تهرانی نقل نمود در چند سال قبل روزی در رواق مطهر #حضرت_رضا علیه السّلام مشرف بودم، پیرمردی را که از پیری خمیده شده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمش ریخته، #حضور_قلب و خشوع او مرا متوجه ساخت تا وقتی که خواست حرکت کند دیدم عاجز است از حرکت کردن.
او را یاری کردم در بلند شدن.
پرسیدم منزلت کجاست تا تو را به منزل رسانم؟
گفت در حجره ای از مدرسه خیرات خان.
او را تا منزلش رساندم و سخت مورد علاقه ام شد به طوری که همه روزه می رفتم و او را در کارهایش یاری می کردم.
اسم و محل و حالاتش را پرسیدم؟
گفت اسمم ابراهیم از اهل عراق و زبان فارسی را هم می دانست.
ضمن بیان حالاتش گفت من از سن جوانی تا حال هر ساله برای زیارت قبر مطهر حضرت رضا علیه السّلام مشرّف می شوم و مدتی توقف کرده و به عراق مراجعت می کنم و در سن جوانی که هنوز اتومبیل نبود، دو مرتبه پیاده مشرف و در مرتبه اول سه نفر جوان که با من همسن و رفاقت و صداقت ایمانی بین ما بود و سخت با یکدیگر علاقه و محبت داشتیم و مرا تا یک فرسخی مشایعت کردند و از مفارقت من و اینکه نمی توانند با من مشرف شوند، سخت افسرده و نگران بودند. هنگام وداع با من گریستند و گفتند تو جوانی و سفر اول و پیاده به زحمت می روی؛ البته مورد نظر واقع می شوی، حاجت ما به تو آن است که از طرف ما سه نفر هم سلامی تقدیم امام علیه السّلام نموده و در آن محل شریف، یادی از ما بنما؛ پس آنها را وداع نموده و به سمت مشهد حرکت کردم؛ پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهر مشرف شده، پس از زیارت در گوشه ای از حرم افتادم و حالت بی خودی و بی خبری به من عارض شد. در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه السّلام به دست مبارکش رقعه های بی شماری است و به تمام زوار از مرد و زن حتی بچه ها رقعه ای می دهد، چون به من رسیدند چهار رقعه به من مرحمت فرمود.
پرسیدم چه شده به من چهار رقعه دادید؟
فرمود یکی برای خودت و سه تا برای سه رفیقت.
عرض کردم این کار مناسب حضرتت نیست، خوب است به دیگری امر فرمایید این رقعه ها را تقسیم کند.
حضرت فرمود : این جمعیت همه به امید من آمده اند و خودم باید به آنها برسم؛
پس یکی از آن رقعه ها را گشودم چهار جمله نوشته شده بود :( بَرائَهٌ مِنَ النّار وَ امانٌ مِنَ الْحِسابِ وَ دُخُولٌ فِی الْجَنَّهِ وَ أنَا ابْنُ رَسُولِ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله ) .